29.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 حاج صادق آهنگران
آفتاب ای آفتاب آی آفتاب
سرفروبر در افق دیگر متاب
شاعر:حاج غلامرضا سازگار
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
🍂
🔻#زندان_الرشید ۲۰۴
خاطرات سردار گرجیزاده
بقلم، دکتر مهدی بهداروند
ساعت شش عصر نگهبان در سلول ما را باز کرد تا به دست شویی برویم.
نگهبان هیکلش طوری بود که بالاتنه اش باریک بود و پایین تنه اش پهن. اسم او را گذاشته بودیم گلابی. از همان روزهای اول این اسم روی او ماند و به همین نام معروف شد. او از قوانین و مقررات زندان اطلاع درست و دقیقی نداشت و خیلی کارها را از ما می پرسید. مثلا برای بیرون بردن ما می گفت: «علی، هر روز چند دقیقه باید برای هواخوری و دستشویی بیرون بروید؟»
- هر روز نیم ساعت
- خُب. پس یک نفر یک نفر بروید و هواخوری تان را انجام بدهید.
- چرا یک نفر یک نفر؟
- مگر اشکالی دارد؟
- بله. ما هر روز پنج نفری با هم به هواخوری میرویم. این اولین بار است که میگویند یک نفر یک نفر بروید.
- حالا من می گویم!
- شما نمی توانید خلاف مقررات کاری را به ما تحمیل کنید. ما به افسر مافوق گزارش می دهیم.
تا کلمه گزارش را شنید گفت: «پس عیبی ندارد. همه با هم بروید هواخوری.» کمی صبر کردم تا کاملا از زندان خارج شود. بعد از آنکه در اصلی زندان را بست، همراه بچه ها رفتم پشت در سلول، عریف حسین، از پنجره کوچک نگاهی به او کردم و گفتم: «عریف حسین چطوری؟ چه عجب از این طرفها؟ تو داخل زندان چه میکنی؟» وقتی دید از موضع تمسخر صحبت می کنم، فحش داد. من و بچه ها فقط می خندیدیم. فحش های آن روز او با فحش های روزهای ریاستش فرق داشت. هر چه بیشتر فحش میداد بیشتر میخندیدیم.
وقتی فحش دادنش تمام شد، گفتم: «عریف حسین، تا می توانی فحش بده. من که می دانم دردت چیست و برای چه فحش می دهی؟»
- برای چه؟
- خودت بهتر می دانی.
- نه! نمی دانم. توجهی نکردم و همراه بچه ها از جلوی در سلول دور شدم.
شاید در عرض ده دقیقه به دستشویی رفتیم و برگشتیم. دوباره کنار سلول او رفتم و با مهربانی گفتم: «عریف حسین، تو با ما خوب رفتار نکردی، ولی عیبی ندارد. اگر کاری، مشکلی داری، بگو برایت انجام بدهم.»
او که می دانست با فحش و توهین هایش به امام خمینی چقدر دل ما را سوزانده است، با شرمساری گفت: «علی، خیلی تشنه ام. اگر ممکن است آب بده.» به سلول رفتم و بطری آبی برایش بردم. آب را در یک جرعه سرکشید. انگار یک عمر آب نخورده بود. از خجالت نگاهم نمیکرد. گفتم: «باز هم آب می خواهی؟»
- نه. کافی است. راستی چطور شما را برای هواخوری آوردند بیرون ولی به من اجازه بیرون رفتن نمی دهند؟
- ما ایرانی ها می گوییم چوب خدا صدا ندارد، اگر بزند دوا ندارد.
- یعنی چه؟
- یعنی تو در زمان زندانبانی ات به ما سخت می گرفتی و برای یک کار کوچک دمار از روزگار ما در می آوردی. حالا خدا دارد جبران بی محبتیهای تو را میکند.
- مگر چه کرده ام؟
- تو میفهمی چهارده ساعت دست شویی نرفتن یعنی چه؟
شکسته بود و راهی غیر از سکوت نداشت. دیگر خبری از آن قلدری و بداخلاقی در رفتارهایش نبود. با اینکه دشمن من بود و به ما توهین کرده بود، باز دلم به حالش سوخت و با او همدردی کردم.
- علی، می گویی با من چه می کنند؟
۔ خدا بخواهد از این زندان بیرون می آیی و دوباره با دسته کلیدهایت زندانبان می شوی؟
- راست می گویی؟
- بله. فقط دعا کن!
سپس گفتم: «اگر چیزی احتیاج داری بگو برایت بیاورم.» گفت: گرسنه ام. اگر نانی یا غذایی داری بده بخورم که دارم از ضعف میمیرم.» صدا زدم: «اکبر، محمد، نانی، چیزی دارید بردارید بیاورید برای عریف حسین؟» اكبر دو قرص نان آورد و گفت: «چیزی غیر از این دو قرص نان نداریم.» نانها را به عريف دادم. تا نانها را گرفت، مثل گرسنه های آفریقا تند و تند خورد. آنقدر در خوردن نانها عجله داشت که فکر میکنم لقمه ها را نمی جوید و همین طور پایین می داد.
همراه باشید
════°✦ 💠 ✦°════
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
رنگ دست زمخشری در ربیع الابرار آورده است: دستها بر سه دسته اند، دست سفید که به دیگران کمک میکند، د
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بایزید بسطامی گوید: زاهد آن نیست که مالک چیزی نشود، زاهد آنست که چیزی مالک او نشود.
مجادله
در حدیث آمده است هر جایی خار و خاشاکی دارد و خار و خاشاک مسجد، مجادله است.
زندانی
ابن سماک واعظ گوید: ای آدمیزاده تو همواره در زندانی؛ وقتی پشت پدر بودی زندانی بودی؛ به رحم مادر آمدی، زندانی بودی؛ به گهواره آمدی، زندانی بودی؛ به مکتب رفتی، زندانی بودی؛ بزرگ شدی زندانی خانواده بودی؛ در قبر زندانی هستی؛ جوری عمل کن که پس از مرگ زندانی نباشی.
عاقل با عاقل
ارسطو طالیس میگوید: عاقل با عاقل موافقت میکند ولی جاهل نه با عاقل و نه با جاهل موافقتی ندارد. چنانچه یک خط مستقیم بر خط مستقیم دیگری منطبق میشود ولی خط منحنی نه بر مستقیم منطبق میشود و نه بر منحنی.
پارسایی
فضیل عیاض گوسفندی داشت. این گوسفند از ملک یکی از امیران حکومت مقدار کمی علف خورد، فضیل از آن پس از شیر آن نخورد.
#کشکول_شیخ_بهاء
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
🌴#کلمات_قصار_نهج_البلاغه
🌹#حکمت_شماره_300
وَ سُئِلَ عليه السلام: كَيْفَ يُحاسِبُ اللّهُ الْخَلْقَ عَلى كَثْرَتِهِمْ؟
فَقَالَ عليهالسلام
كَمَا يَرْزُقُهُمْ عَلَى كَثْرَتِهِمْ؛
فَقِيلَ: كَيْفَ يُحاسِبُهُمْ وَ لا يَرَوْنَهُ؟
فَقَالَ عليه السلام: كَمَا يَرْزُقُهُمْ وَ لَا يَرَوْنَهُ.
از امام عليه السلام پرسيدند: خداوند چگونه حساب همۀ خلق را با آن فزونى كه دارند مىرسد؟
امام عليه السلام فرمود:
همانگونه كه آنها را با آن فزونى كه دارند روزى مىدهد.
(بار ديگر) پرسيدند: چگونه به حساب آنها رسيدگى مىكند در حالى كه او را نمىبينند؟
فرمود: همانگونه كه به همۀ آنها روزى مىدهد در حالى كه او را نمىبينند.
شرح و تفسير
پاسخ جالب به دو سؤال
امام عليه السلام در اين گفتار حكمتآميز، به دو سؤال پيچيده جوابهاى قانعكنندهاى مىدهد. نخست از آن حضرت سؤال كردند: خداوند چگونه به حساب همۀ مخلوقات با آن فزونى كه دارند مىرسد؟»؛ (وَ سُئِلَ عليه السلام: كَيْفَ يُحاسِبُ اللّهُ الْخَلْقَ عَلى كَثْرَتِهِمْ؟) .
گويى سؤالكننده گمان مىكرد محاسبۀ خدا مانند محاسبۀ يك حسابدار از افراد مختلف است كه براى هر يك بايد مدتى وقت صرف كند و اگر تعداد آنها زياد باشد ممكن است ماهها و سالها طول بكشد؛ ولى از قدرت خدا و حسابگرى او غافل بود. امام عليه السلام براى او مثالى زد تا به نكتۀ اصلى مطلب كه قدرت وسيع خدا بر همه چيز است پى ببرد.
حضرت در پاسخ او فرمود:«همانگونه كه آنها را با آن فزونى كه دارند روزى مىدهد»؛ (فقال عليه السلام: كَمَا يَرْزُقُهُمْ عَلَى كَثْرَتِهِمْ) .
در ميان مردم، معمول است هنگامى كه افرادى مىخواهند مثلاً جيرۀ غذايى خود را بگيرند به صف مىايستند و هرچه شماره آنها بيشتر باشد صف آنها طولانىتر و مدت گرفتن جيرۀ غذايى زيادتر مىشود. در حالى كه خداوند در آنِ واحد جيرۀ غذايى همه را به آنها مىرساند بىآنكه صفى وجود داشته باشد يا براى آن معطل شوند. البته اين جيرۀ غذايى تدريجى و روز به روز است؛ اما در هر روز همه را همزمان روزى مىدهد. كسى كه چنين قدرتى دارد، در مورد حساب نيز همه را در زمان واحد محاسبه مىكند.
سؤال كننده سپس سؤال ديگرى را در همين موضوع عنوان كرد و تصورش اين بود كه محاسبه كردن نياز به رويارويى دارد، در حالى كه مردم خدا را نمىبينند، ازاينرو سؤال كرد چگونه آنها را محاسبه مىكند در حالى كه او را نمىبينند؟ (فَقِيلَ: كَيْفَ يُحاسِبُهُمْ وَ لا يَرَوْنَهُ؟) .
امام عليه السلام در اينجا نيز با ذكر همان مثال سابق شنونده را قانع ساخت، فرمود:
«همانگونه كه به همۀ آنها روزى مىدهد و او را نمىبينند»؛ (فَقالَ عليه السلام: كَمَا يَرْزُقُهُمْ وَ لَا يَرَوْنَهُ) .
از آسمان و زمين براى آنها روزى مىفرستد، درختان ميوه مىدهند، زمينها دانههاى غذايى را پرورش مىدهند، حيوانات شيرده شير مىدهند و خلاصه ابر و باد و مه و خورشيد و فلك دركارند و روزىِ روزىخواران را مىرسانند بىآنكه كسى رازق حقيقى را با چشم ببيند.
در قيامت نيز همينگونه است: نامههاى اعمال گشوده مىشوند و همۀ انسانها در برابر ميزان عدل پروردگار قرار مىگيرند و وزن اعمال آنان و محاسبۀ كارهاى تمام عمرشان، در يك لحظه انجام مىشود. همانگونه كه قرآن مجيد در هشت آيۀ مختلف قرآن فرموده است: خداوند،«سريع الحساب» است. «فَإِنَّ اللّهَ سَرِيعُ الْحِسابِ» ، «وَ اللّهُ سَرِيعُ الْحِسابِ» ، «وَ هُوَ سَرِيعُ الْحِسابِ».
در روايات اسلامى نيز مىخوانيم:
«إنَّهُ سُبْحانَهُ يُحاسِبُ جَميعَ عِبادِهِ عَلى مِقْدارِ حَلْبِ شاةٍ؛ خداوند حساب همۀ بندگان را در زمان كوتاهى بهاندازۀ دوشيدن گوسفند رسيدگى مىكند». ١
در روايت ديگرى آمده است:
«إنَّ اللّهَ تَعالى يُحاسِبُ الْخَلائِقَ كُلَّهُمْ في مِقْدارِ لَمْحِ الْبَصَرِ؛ خداوند حساب همۀ بندگان را در يك لحظه مىرسد». ١
در حديث ديگرى وارد شده است:
«بِمِقْدارِ فَواقِ النّاقَةِ» . ٢«فَواق» به عقيدۀ بعضى به معناى فاصلۀ ميان دو بار دوشيدن شير از شتر است كه مقدارى مىدوشند، كمى صبر مىكنند و مجدداً مىدوشند. اين فاصله را «فواق» مىنامند.
بعضى نيز آن را به معناى فاصلهاى مىدانند كه ميان باز كردن انگشتان و بستن آن به هنگام دوشيدن شير با انگشت پيدا مىشود و در هر صورت كنايه از زمان بسيار كوتاه است.
نكته
سرعت محاسبۀ الهى
بعضى تصور كردهاند كه ميان آنچه امام عليه السلام در اين كلام شريف فرموده و با آيات قرآن هماهنگ است كه خدا را در آيات زيادى «سَريعُ الْحِساب» معرفى كرده است، با آيۀ ديگرى كه مىگويد: روز قيامت به مقدار پنجاه هزار سال طول مىكشد: «فِي يَوْمٍ كانَ مِقْدارُهُ خَمْسِينَ أَلْفَ سَنَةٍ» ٣ منافاتى وجود دارد، زيرا آيات سرعت حساب و رواياتى كه در ذيل آن وارد شده مىگويد: حساب همۀ خلايق به سرعت انجام مىگيرد؛ در حالى كه آيۀ سورۀ «معارج» زمان آن را پنجاه هزار سال گفته است؛ ولى با توجه به اينكه اين آيه هيچ سخنى دربارۀ مسئلۀ حسابرسى خلائق در بر ندارد، مىتوان گفت كه توقف گروهى در عرصۀ محشر به مدت طولانى نه براى حسابرسى، بلكه نوعى مجازات و سرگردانى است و اين دربارۀ كافران و بدكاران است وگرنه مطابق بعضى از روايات، مؤمن توقفش در عرصۀ محشر بسيار كوتاه است. در حديثى آمده است كه بعد از نزول آيۀ فوق، ابو سعيد خدرى كه از صحابۀ پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله بود خدمتش عرضه داشت كه چقدر اين روز طولانى است! پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:
«وَالَّذِي نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِيَدِهِ إِنَّهُ لَيُخَ
فَّفُ عَلَى الْمُؤْمِنِ حَتَّى يَكُونَ أَخَفَّ عَلَيْهِ مِنْ صَلاةٍ مَكْتُوبَةٍ يُصَلِّيهَا فِي الدُّنْيَا؛ قسم به كسى كه جان من در قبضۀ قدرت اوست اين روز طولانى آنقدر نسبت به فرد باايمان سبك مىشود كه حتى از مدت زمان خواندن يك نماز كه در دنيا مىخواند كمتر خواهد بود».