eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.5هزار دنبال‌کننده
49هزار عکس
35.6هزار ویدیو
1.7هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
(73) نفرين مادر! امام محمد باقر(ع) نقل مي فرمايد: در ميان بني اسرائيل، عابدي به نام جريح بود. او همواره در صومعه اي به عبادت مي پرداخت. روزي مادرش نزد وي آمد و او را صدا زد، او چون مشغول عبادت بود به مادرش پاسخ نداد، مادر به خانه اش بازگشت. بار ديگر پس از ساعتي به صومعه آمد و جريح را صدا زد، باز جريح به مادر اعتنا نكرد. براي بار سوم باز مادر آمد و او را صدا زد و جوابي نشنيد. از اين رفتار فرزند دل مادر شكست و او را نفرين كرد. فرداي همان روز، زن فاحشه اي كه حامله بود نزد او آمد و همان جا درد زايمانش گرفت و بچه اي را به دنيا آورده و نزد جريح گذاشت و ادعا كرد كه آن بچه فرزند نامشروع اين عابد است. اين موضوع شايع شد و سر زبان ها افتاد. مردم به يكديگر مي گفتند: كسي كه مردم را از زنا نهي مي كرد و سرزنش مي نمود، اكنون خودش زنا كرده است. ماجرا به گوش شاه وقت رسيد كه عابد زنا كرده است. شاه فرمان اعدام عابد را صادر كرد. در آن هنگام كه مردم براي اعدام عابد جمع شده بودند، مادرش آمد و وقتي او را آن گونه رسوا ديد، از شدت ناراحتي به صورت خود زد و گريه كرد. جريح به مادر رو كرد و گفت: - مادرم ساكت باش! نفرين تو مرا به اينجا كشانده است، و گرنه من بي گناه هستم. وقتي كه مردم اين سخن را از جريح شنيدند به عابد گفتند: - ما از تو نمي پذيريم، مگر اينكه ثابت كني اين نسبتي كه به تو مي دهند دروغ است. عابد (كه در اين هنگام مادرش ديگر از او نارضايتي نداشت) گفت: - طفلي را كه به من نسبت مي دهند، پيش من بياوريد! طفل را آوردند و او با زبان واضح گفت: - پدرم فلان چوپان است. به اين ترتيب، پس از رضايت مادر، خداوند آبروي از دست رفته عابد را بازگردانيد، و تهمت هايي كه مردم به جريح مي زدند برطرف شد. پس از آن، جريح سوگند ياد كرد كه هيچ گاه مادر را از خود ناراضي نكند و همواره در خدمت او باشد.(101 داستانهای بحار الانوار https://eitaa.com/zandahlm1357
🔻دفاع از دین در قلب اروپا 🔷️یک دانشجوی خانم ایرانی سالهاست که در ایتالیا، قلب اروپا و کشور نژاد پرستان تحصیل می‌کند، ولی حتی در دانشگاه هم حجاب خود را نگه می‌دارد و می‌گوید همیشه به خودم گفته ام حق نداری وقت خطر، چادر از سر برداری. 🔶️ او با اخلاق اسلامی توانسته بانوان زیادی را به خود جذب کنند. جالب است که در سال آخر دوره کارشناسی در ایران چادر را به عنوان حجاب برتر انتخاب کرده و محکم هم پای اعتقاد خود ایستاده است. https://eitaa.com/zandahlm1357
🔸ماجرای عکس یادگاری حاج قاسم با دختری که حجاب مناسبی نداشت https://eitaa.com/zandahlm1357
⛔️ حجاب زیبا یا تبرج!!! 📌 فقط یک پوشش برای پوشاندن بخشی از بدن انسان نیست حجاب مانعی برای جلوه گری، دلبری و تبرج از نامحرم‌ها است و وسیله‌ای برای ایجاد حیاء، چه بسا چادری‌هایی که بدحجاب هستند و بویی از حیا نبرده‌اند. 📌 متأسفانه با فراگیری فضای مجازی در بین اقشار مذهبی و حضور دختران محجبه بدون گذراندن آموزش‌های لازم در این فضای بی نظارت در کنار شیطنت‌های کاملاً هوشمندانه، برنامه‌ریزی شده و مدون معاندین، شاهد نوعی انحراف در موضوع حجاب، یکی از اساسی‌ترین سنگرهای اسلام شدیم که جا دارد مبلغین و دلسوزان امت رسول اکرم (ص) با نگرشی منطقی و محترمانه به موضوع ورود کرده و به وظیفه ذاتی خود یعنی امر به معروف و نهی از منکر عمل نمایند تا هر چه سریعتر این انحراف کلیدی و فتنه آندلسی دجال خنثی گردد، در غیر این صورت در آینده نه چندان دور با پدیده شوم مانکن‌های محجبه، فشن شوهای اسلامی، اسلام سکولار و لائیک، فاحشه‌های چادری و... مواجه خواهیم شد و آن روز جز نظاره این فاجعه عملاً کاری از ما ساخته نخواهد بود.. پاسخ به شبهات و شایعات https://eitaa.com/zandahlm1357
15578584141962mp3_45.mp3
2.81M
✅حالا که داره میزاره اثر حجابِ تو ❤️کمی نداره از خونِ شهید ثوابِ تو 🎤سیدرضا نریمانی https://eitaa.com/zandahlm1357
📓📕📗📘📙📔📒📕 روزگار من (۴۵) محسن اومد جلو عباس و گرفت بغلش ...سلام داداشم خوش اومدی بابا این عباس رفیق جون جونیه منه😄😄 مامان ـ چقدر خوب محسن جان... اره زن عمو من همه جوره رفیقمو ضمانت میکنم ... مهمونا اومدن سر جاشون نشستن مراسم خاستگاری شروع شد حرفا زده شد قول و قرارو گذاشته شد اخرایه مراسم بود که عباس از محسن خواست که یه لحظه برن حیاط تو حیاط عباس دستشو رو شونه محسن گذاشت و گفت داداش هنوز دیر نشده من میتونم کنار بکشم خیلی شرمندم اصلا نمیدونم چی بگم محسن ـ اخه تو که تقصیر نداری هردومون بی خبر بودیم شاید قسمت نبوده ... نه محسن من نمیتونم این کارو بکنم الان میرمو همه چیزو میگم ... نه عباس مرگ من این کارو نکن اگه جای تو یه غریبه بود ناراحت میشدم ... اما حالا بهترین دوستمه خیلی خوشحال شدم اصلاهم ناراحت نیستم تازه این جوری فامیلم میشیم پسر 😉😉 عباس ـ اخهههه داداش اخه نداره بریم خونه بیشتر از این منتظرشون نزاریم انگشتر نشونو دستم انداختن و مهمونی تموم شد 💍💍💍💍💍 تا صبح نخوابیدم اصلا نمیتونستم باور کنم کی فکرشو میکرد عباس که جواب منفی داده بود اما با خاستگاری غافل گیرم کرد 😍😍😍😍😍😍 فردا بعد از ظهر وقت عقد گرفته بودیم چون اونا صلاح میدونستن که بهتره زودتر محرم بشیم مامان برام یه لباس بلند و شال و کفش سفید خریده بود لباس و که پوشیدم مامان گریه اش گرفت 😭😭وااای فرزانه شبیه فرشته ها شدی نادر کجایی که این روزو ببینی دختر کوچولومون داره ازدواج میکنه منم گریم گرفت 😭😭😢 مامان اشکامو پاک کرد گریه نکن عزیزم من از خوشحالی گریه کردم 😄😄😄😄 صدای زنگ خونه اومد مامان درو بازکرد زینب اینا بودن معصومه خانم از توی پاکت چادرو در اورد یه چادر سفید با گلای طلا کوب شده سرم انداخت و گفت فدای عروسم بشم که مثل یه تیکه جواهر میدرخشه 😘😘😘 رفتیم سوار ماشین شدیم تو محضرم که نشسته بودیم بازم باورم نمیشد اخهه همه چیز یه دفعه ای شد عاقد شروع کرد به خوندن خطبه منو عباس یه صفحه از قران و باز کرده بودیم بار اول جوابی ندادم مامان و معصومه خانم گفتن عروس رفته گل بچینه بار دومم از روی استرس جوابی ندادم زینب به دادم رسید گفت عروس رفته گلاب بیاره اما بار سوم که اومدم جواب بدم زینب گفت عروس و به جرم گل چیدن باز داشت کردن که من این دفعه به داده زینب رسیدم. گفتم با اجازه ی بزرگترهای مجلس ... مادرم و عموم که جای پدرم هستن بللللللللللله گل و نقل رنگی روی سرمون پاشیده میشد و من و عباس در حالی که لبخند به لبامون بود هم دیگرو نگاه میکردیم دیگه محرم شده بودیم وارد عشقی شدم که هیچ گناهی توش نبود وجود هیچ نامحرمی نبود تازه اون لحظه بود که متوجه جواب منفی عباس شدم اون از روی غیرت و حیا خودشو نامحرم میدونست و نمیخواست در اون شرایط ابراز علاقه کنه شاید میخواست پاکی عشق و با یه غفلت و از روی احساس الوده نکنه همه در حال تبریک و رو بوسی بودن من رو به عباس گفتم ازت ممنونم تو بزرگترین و بهترین هدیه زندگیمو بهم دادی که اونم عشق پاک بود 💞💞💞💞💞💞 عباس گفت :قابل شمارو نداره بانووو 😉😉😉😉 ادامه دارد .... نویسنده 📝 انارگل بامــــاهمـــراه باشــید🌹 https://eitaa.com/zandahlm1357 📗📘📙📔📕📓📒📘
کارگاه خویشتن داری_22.mp3
18.82M
۲۲ ♨️ انسان، زندانیِ منِ بزرگ خود (عصبانیتها، خشونتها، تجاوزها) است! که اگر این من بزرگ، در این دنیا شکسته و خرد نشود، میلیون‌ها سال آخرتی ذره ذره تراشیده خواهد شد و این چیزی جز جهنم نیست. ▫️ خویشتن داری یعنی؛ مراقب باشیم، مَن درونمان، به غولی بی شاخ و دُم، تبدیل نشود! https://eitaa.com/zandahlm1357