eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
48.3هزار عکس
35.1هزار ویدیو
1.6هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
✨﷽✨ 🌼ماجرای پرداخت بدهی یار امام عسکری(ع) به روش عجیب ✍یکی از اصحاب و دوستان امام حسن عسکری(ع) به نام ابوهاشم جعفری حکایت کرد: روزی امام(ع) سوار مرکب سواری خود شد و به سمت صحرا و بیابان حرکت کرد و من نیز همراه حضرت سوار شدم و به راه افتادم و حضرت جلوی من حرکت می کرد، چون مقداری راه رفتیم ناگهان به فکرم رسید که بدهی سنگینی دارم و بدون آنکه سخنی بگویم، در ذهن و فکر خود مشغول چاره‌اندیشی بودم. در همین بین امام(ع) متوجه من شد و فرمود: ناراحت نباش، خداوند متعال آن را اداء خواهد کرد و سپس خم شد و با عصایی که در دست داشت، روی زمین خطی کشید و فرمود: ای ابوهاشم! پیاده شو و آن را بردار و ضمناً مواظب باش که این جریان را برای کسی بازگو نکنی، وقتی پیاده شدم، دیدم قطعه‌ای طلا داخل خاک‌ها افتاده است، آن را برداشتم و در خورجین نهادم و سوار شدم و به همراه امام(ع) به راه خود ادامه دادم، باز مقدار مختصری که رفتیم، با خود گفتم: اگر این قطعه طلا به اندازه بدهی من باشد که خوب است، ولی من تهیدست هستم و توان تامین مخارج زندگی خود و خانواده‌ام را ندارم، مخصوصاً که فصل زمستان است و اهل منزل آذوقه و لباس مناسب ندارند، در همین لحظه بدون آنکه حرفی زده باشم، امام(ع) مجدداً نگاهی به من کرد و خم شد و با عصای خود روی زمین خطی کشید و فرمود: ای ابوهاشم! آن را بردار و این اسرار را به کسی نگو، پس چون پیاده شدم، دیدم قطعه‌ای نقره روی زمین افتاده است، آن را برداشتم و در خورجین کنار آن قطعه طلا گذاشتم و سپس سوار شدم و به راه خود ادامه دادیم، پس از اینکه مقداری دیگر راه رفتیم، به سوی منزل بازگشتیم و امام عسکری(ع) به منزل خود تشریف برد و من نیز رهسپار منزل خویش شدم. بعد از چند روزی طلا را به بازار برده و قیمت کردم، به مقدار بدهی‌هایم بود -نه کم و نه زیاد- و آن قطعه نقره را نیز فروختم و نیازمندی‌های منزل و خانواده‌ام را تهیه و تأمین کردم 📚چهل داستان و چهل حدیث از امام حسن عسکری(ع)، عبدالله صالحی https://eitaa.com/zandahlm1357 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
📓📕📗📘📙📔📒📕 روزگار من (۹۳) وارد مطب دکتر شدیم خوشبختانه زیاد شلوغ نبود تونستیم زود وارد اتاق بشیم دکتر یه پرونده ی مراقبتی برام تشکیل داد بعد ازم خواست که روی تخت دراز بکشم تا سونوگرافی رو انجام بده مامان پرسید خانم دکتر بچه چطوره سالمه؟؟ الان جنسیتش که مشخص نمیشه نه؟؟ دکتر بعده یه خرده مکث کردن گفت شما قبلا هم سونو انجام دادین؟؟؟ بله خانم دکتر اون موقع تقریبا نزدیک ۲ماه و ۲۰ روزش بود دکتر ـ اهان پس کارش دقیق نبوده ... من و مامان یه خرده ترسیدیم مامان پرسید چطور مگه نکنه زبونم لال بچه مشکلی داره؟؟؟😰😰😰😰 نه خانم نترسید چیزی نیست اتفاقا خیره... دیگه نمیدونم چجوری بوده که اون دکتر تشخیص ندادن.... اما دختر شما دو قلو باردارن اینم صدای ضربان قلبشون ❤️❤️❤️❤️ وااای خدا صدای ضربان دوتا قلب تو اتاق پیچیده بود ما اصلا باورمون نمیشد😍😍😍 از خوشحالی گریه میکردیم دکتر حال مارو که دید گفت خوشبحالتون این یه معجزه و هدیه از طرف خداست باید شکر گزار باشین خیلی ها هستن که در حسرت بچه موندن ... احتمالا همسرتون بیشتر خوشحال بشن اخه پدرا نسبت به مادرا خیلی با بچه هاشون انس میگیرن...😊😊 با این حرف دکتر خندمون قطع شد.از روی تخت بلند شدم و با ناراحتی چادرمو سرم کردم 😔😔😔😔 دکتر با تعجب نگاهمون میکرد چی شد ببخشید حرف بدی زدم که ناراحت شدین ؟؟ فرزانه ـ نه خانم دکتر، راستش همسرم شهید شده الان نزدیک ۶۰روزه... مدافع حرم بودن😔😔 کاملا مشخص بود که دکتر ناراحت شد ، عینکشو در اورد و گفت خدا رحمتشون کنه هرچی خاکه مرحوم شوهرتونه بقای عمر شما و بچه هاتون باشه ممنون خانم دکتر خدا رفتگان شمارو هم بیامرزه از مطب خارج شدیم ولی خیلی خوشحال بودیم اصلا باورمون نمیشد که دوقلو باردار باشم . از مامان خواستم که مستقیم بریم خونه ی زینب اینا تا اونارو هم خوشحال کنیم ... به خونه شون که رسیدیم معصومه خانم اینا از دیدن ماخوشحال شدن زینب برامون شربت اورد و نشست زینب ـ فرزانه قراره عقدو برای چه روزی گذاشتین ؟؟ شربتمو که خوردم گفتم موند برای ۶ماه دیگه ... معصومه خانم و زینب با تعجب پرسیدن .... چی !!‌؟ ۶ماه دیگه؟؟ اخه چرا انقدر دیر؟؟ ماجرای محضرو براشون تعریف کردم اما صورتم خیلی خندون بود😊😊😊 زینب با شوخی گفت پس لابد بخاطر عقب افتادن عقدتونه که انقدر خوشحالی اره شیطون؟؟؟ مامان ـ نه زینب جان اگه شماهم بدونین صد در صد مثل ما خوشحال می شین☺️ معصومه خانم ـ مرجان جان بگو چی شده کنجکاومون کردین... زینب ـ من که حس فضولیم گل کرده بگین دیگه !!؟ فرزانه ـ باشه میگم ، ما الان از مطب دکتر میایم ، بعد نتیجه سونوگرافی رو از کیفم در اوردم و دادم دست زینب بیا خودت ببین زینب با دقت داشت نگاه میکرد یهو از خوشحالی جیغ کشید واااای ماماان مامااان ... عه چی شده دختر ؟. به منم بگوو!! مامان فرزانه دوقلو بارداره معصومه خانم ـ چی دوقلو ؟؟ جدی میگی !!!؟؟ فرزانه زینب چی میگه؟؟ اره مامان راسته من دوقلو باردارم 😊😊😊 وااای فدات بشم دخترم خیلی خبر خوبی بود بعد با گریه دو دستشو گرفت بالا و گفت خدایاا شکرت پسرم رفت اما دوتا بچه دیگه بهمون دادی خدایا صد هزار مرتبه شکر 😭😭 زینب ـ مامان جون گریه نکن ماهم گریمون میگیره هااا.... ادامه دارد.... نویسنده 📝 انارگل🌹 📝 بامــــاهمـــراه باشــید🌹 https://eitaa.com/zandahlm1357 📗📘📙📔📕📓📒📘
مقام عرشی حضرت‌زهرا_12.mp3
13.53M
"س" ۱۲ ✨ نوع دفاع حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها در برابر ولایت ، محدوده‌ی ولایتمداری ما را کاملاً مشخص می‌کند! بانویی که ؛ نه زن بودن ـ نه بارداری ـ نه مادر بودن ؛ مانع دفاع او از ولیّ معصومش نشد! ✦ دست و پایِ ما را، چه چیزی بند کرده است، که در ولایتمداری آنقدر ضعیف بوده‌ایم، که ولیّ معصوممان بیش از هزار سال است که منتظر یاری ماست؟ b2n.ir/692010
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
a - Mohammad Reza Shajarian.mp3
4.61M
🎶 ‍ ‌ ‌✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍂🌺🍂 🌺 صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را که سر به کوه و بیابان تو داده‌ای ما را شکرفروش که عمرش دراز باد چرا تفقدی نکند طوطی شکرخا را غرور حسنت اجازت مگر نداد ای گل که پرسشی نکنی عندلیب شیدا را به خلق و لطف توان کرد صید اهل نظر به بند و دام نگیرند مرغ دانا را ندانم از چه سبب رنگ آشنایی نیست سهی قدان سیه چشم ماه سیما را چو با حبیب نشینی و باده پیمایی به یاد دار محبان بادپیما را جز این قدر نتوان گفت در جمال تو عیب که وضع مهر و وفا نیست روی زیبا را در آسمان نه عجب گر به گفته حافظ سرود زهره به رقص آورد مسیحا را 🌺 🍂🌺🍂 🍃🍂🌺🍃🍂🌺 ✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🆔 https://eitaa.com/zandahlm1357
🌿❤️فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَلَا يَسْتَخِفَّنَّكَ الَّذِينَ لَا يُوقِنُونَ صبوری کن که وعدۀ خدا حق است. مبادا کسانی که وعده‌های خدا را باور ندارند، شست‌وشوی مغزی‌ات بدهند! [روم، ۶۰] ┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
إِنَّ ٱللَّهَ وَمَلَـٰئِكَتَهُۥ يُصَلُّونَ عَلَى ٱلنَّبِىِّ ۚ يَـٰأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ صَلُّواْ عَلَيْهِ وَسَلِّمُواْ تَسْلِيمًا 📺 تلاوت زیبای آیه 56 سوره مبارکه احزاب با صدای عبدالرحمن الحیانی الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هر روز با امام رضا @zandahlm1357 @HashtominEmam آرشیو مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)
راوی : آیت الله معصومی سالهای سختی بود ، طلاب در مضیقه ی سخت مالی بودند ، حکومت نه تنها توجهی به حوزه های علمیه نداشت ، بلکه مخالف آنها بود ، بستر تحصیل مثل امروز فراهم نبود ، بسیاری از طلاب به دلیل نداشتن امکانات ترک تحصیل می کردند . من هم مدتی در مشهد درس خوانده بودم و برای ادامه ی تحصیل به خصوص در حوزه ی نجف اشرف نیازمند رفتن به عراق بودم ؛ اما با کدام امکانات ؟ با فرض وجود امکانات گرفتاری های جانبی زیاد دیگری بود که ما را همچنان پای در گل نگاه داشته بود . از طرفی خود را نیازمند رفتن احساس می کردم . دوگزینه پیش رویم بود ، ترک تحصیل یا رفتن به نجف اشرف . خیلی فکر کردم عقلم به جایی نرسید ، جز این که حرم حضرت رضا مشرف شوم و چاره ی کار را از امام رئوف ع بخواهم . با همین نیت ، راهی حرم شدم ، زیارت کردم ، دو رکعت نماز زیارت خواندم مشکل را به حضرت عرض نمودم و منقلب شدم و کار به حضرت واگذار نمودم طولی نکشید اسباب سفر چهارده ساله ی من به عراق و حوزه ی علمیه ی نجف فراهم گردید . اگراین عنایت حضرت رضا ع نبود ، به قم هم نمی تواستم بروم تا چه رسد . به نجف اشرف که در آن روزگار برای شخص من جزو محالات بود بابی انت و امی یا مولای https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گلزار بهشت است غمی نیست در این جا حق را به جز این در ، حرمی نیست در این جا فرمود نبی روضه ای از باغ بهشت است در سایه گل، خار غمی نیست در این جا السَّلٰامُ عَلَیکَ یٰا عَلی اِبنِ موسَی أَلرّضا أَلمُرتَضٰی 🔺شعر نوشته شده بر دیوار مضجع منوره https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
💠☀️💠☀️💠☀️💠 ☀️اخلاق مهدوی☀️ ◀️قسمت دویست ‌و چهل‌و یکم 🔴مراحل حمد خدا (قبلا گفتیم حالا اینجا یک موا
💠☀️💠☀️💠☀️💠 ☀️اخلاق مهدوی☀️ ◀️قسمت دویست ‌و چهل‌و دوم 3⃣- شکر زبانی. 👈بعد می رویم سراغ مسئله زبان. شکر دارای مراحل است «ﺍﻟَﺤَﻤﺪُﻟﻠّٰﻪ» ، «شُكْراً لِلَّه». روایت از امام زمان (عج) است، از مستحب ترین چیزها بعد از هر نماز سجده شکر است. علما گفتند حداقل سه بار بگو «شُكْراً لِلَّه، شُكْراً لِلَّه، شُكْراً لِلَّه». وقتی نمی‌برد، اثر می گذارد. همان زبانی اش هم «الْحَمْدُ لِلَّهِ کَمَا هُوَ أَهْلُهُ»✨ خدایا تو را حمد می کنم همانطور که اهلش هستی. ✅ولی مهمتر شکر عملی است، آن هم این است وقتی خدا جوابت را داد، وقتی خواسته ات را به تو داد در راه رضای او🌸 مصرف کن. وقتی صحت مزاج پیدا کردی بیماری ات برطرف شد دیگر سمت گناه نروی، برو برای امام زمان کار کن، برو برای خدا کار کن. خدا به تو سلامتی داد، خدا به تو نعمت داد، چرا از این نعمت ها برای ✨امام زمان (عج) استفاده نمی کنیم؟ ❌دروغ می گوید کسی که می گوید من چیزی بلد نیستم! همه ما یک چیزی بلد هستیم که به درد امام زمانمان بخورد. یکی بتواند شعر🎼 بگوید، داستان بگوید، احادیث را با زبان کودکانه بگوید 👦🏻.. اصلا خدا کسی را بدون استعداد خلق نمی‌کند، مگر خدا موجود بی خاصیت خلق می کند؟ خدای متعال من و شما را خلق کرده حداقل یک استعداد در من و شما قرار داده، بنشینیم نگاه بکنیم این استعدا را چطور استفاده بکنیم. یکی می تواند سخنران خوب🎤 بشود، نویسنده خوب، یکی مطلب جمع آوری بکند، یکی کار تحقیقاتی بکند، یکی می تواند کتاب بخواند📚 خلاصه این کتاب را چهار خط، سه خط در فضای مجازی بفرستد. ☝️خیلی می شود کار برای حضرت انجام داد، شکر عملی می شود این. هر کسی بنشیند فکر بکند که چه کاری می تواند برای امام زمان انجام بدهد⁉️ چه استعدادی دارد⁉️ چه کار می توانیم انجام بدهیم که ظهور را نزدیکتر بکند. هر کسی در حد توان خودش، ویژگی خودش و استعداد خودش کار بکند. 📕از امام صادق (ع) روایت شده ایشان به عنوان سیره پیامبر (ص) می فرمایند «کان رَسُولُ اللّهِ اِذا وَرَدَ عَلَیهِ اَمرٌ یَسرُّهُ ..»✨ هر وقت چیزی به پیامبر می‌رسید ایشان را خوشحال می کرد (پیامبر می گفت) «قالَ اَلحَمد لِلّهِ عَلی هذِهِ النعمَةِ» خدایا شکرت به خاطر این نعمت. ✅هر نعمتی تشکر بکنیم. همین نعمت سلامتی، همین نفسی که می رود و می آید خود این نعمت نیست؟ چه بسا جانبازهای شیمیایی عزیز ✨ ما که آروزی نفس عمیق کشیدن را دارند، ولی ما این نعمت را داریم و راحت هم استفاده می کنیم، راحت می‌خوابیم، راحت اینطرف و آنطرف می‌شویم. اینها را توجه بکنیم. 💠حتی گاهی اوقات خدا نعمت را به ذهن من و شما به یاد می آورد که ما دوباره شکرش بکنیم، این هم شکر دیگری هست، یعنی دوتا شکر 🤲. شکر نعمتی که دادی، شکر که به من یادآوری کردی که شکرت را بکنم. حتی جالب است روایات می گویند اگر حاجتی را که خواستی دارند دیر به تو می‌دهند این را هم شکر کن، خدایا شکرت که صلاح من را😊 دانستی و براساس صلاح من داری با من رفتار می کنی، شاید آن چیزی که می خواستم صلاح من نبود. همه اینها را از خدای متعال بخواهیم. 🔹ادامه دارد .... 💽برگرفته از سخنرانی"اخلاق مهدوی" فایل شماره (68) 🎤استاد احسان عبادی 242 💠☀️💠☀️💠☀️💠 _______________
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چه دعایی امام زمان رو خوشحال میکنه⁉️ دعای فردی و دعای اجتماعی چیه⁉️ دعا باعث معرفت میشود⁉️ 🎥کلیپ های یک دقیقه ای پاسخ به شبهات و سوالات پرتکرار🤗 🗣پاسخگو: