eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
48.1هزار عکس
35هزار ویدیو
1.6هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
🔵 نفت مفت ایران به کام انگلیس ... 💠 در زمان حکومت آنچنان اقتداری در زمینه فروش درمنطقه داشتیم که آقای جان فوران آمریکایی درکتابش نوشته:درسال 1329ایران از فروش هربشکه نفت به 8سنت پول دریافت میکرد درحالی که در همان زمان بحرین از فروش هر بشکه نفت 35سنت،عربستان56سنت وعراق60سنت دریافت میکردند. پ. ن:الان قشنگ میتونید دلیل دشمنی انگلیس با انقلاب اسلامی ایران رو متوجه بشید. 📚منبع: کتاب مقاومت شکننده،نوشته جان فوران(استاد دانشگاه کالیفرنیا)،ترجمه احمد تدین، صفحه426
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
⚔ نبرد احد ⛰کوه احد که گفته اند به دلیل جدائیش از کوههای دیگر منطقه، احد خوانده شده یا آن که رسول
⚔ ادامه نبرد احد .. 🔹در آغاز، تیراندازی بین دو طرف بالا گرفت که طی آن قبیله هوازن از سوی مشرکان عقب نشست. اولین برخورد، مبارزخواهی طلحه بن ابی طلحه صاحب لوای مشرکان و از طایفه بنی عبد الداربود که علی (ع)✨ به سراغش رفت و پس از مختصری جنگ، ضربتی بر او زد که فرقش را تا ریش شکافت. در آن لحظه ✨رسول خدا (ص) مسرور شد و تکبیر گفت. پس از طلحه، برادرش عثمان، لواء را در دست گرفت که حمزه بر وی یورش بر دو ضربتی بروی زد که دست و کتفش جدا شد.🖐 این پیروزی های شگفت در همان ساعت آغازین جنگ بسیار امید بخش بود. همچنانکه اقدامات مزبور سپاه دشمن را در هم ریخت. زنان قریش🧕🏻 که کار تحریک سپاه را عهده دار بودند متفرق گشتند و کسانی را که می گریختند نکوهش نمی‌کردند. در این فاصله چندبار خالد خواست تا از سمت کوه عینین⛰ حمله کند که با تیر اندازان روبرو شده و نتوانست نفوذ کند. این وضع ادامه یافت تا آن که مسلمانان دشمن را دنبال کرده و وارد لشکرگاه آنان شدند. 👈در لحظه ای که مسلمانان به سراغ لشکرگاه رفتند، تیراندازان🏹 تصور کردند که کار آنان پایان یافته و علی رغم اصرار فرمانده خود، از کوه عینین پایین آمدند تا از غنایم جنگ بی نصیب نمانند. خالد که از دور متوجه خالی شدن کوه از تیراندازان شد بدان سوی حمله کرد؛ این بار عبدالله بن جبیر با یارانش👥 که کمتر از ده تن بودند مقاومت کردند تا به شهادت رسیدند. پس از آن دشمن بر سر مسلمانان پراکنده ای ریخت که هیچ گونه آمادگی نداشتند. اوضاع به گونه ای آشفته شد که مسلمانان بر یکدیگر شمشیر⚔ می زدند و یکدیگر را مجروح میکردند بطوری که یکی از مسلمانان به همین طریق کشته شد در این لحظه مصعب بن عمیر به دست مشرکان به شهادت رسید، کسی که وی را به شهادت رساند، به گمان آن که رسول خدا (ص) را کشته، 📣فریاد زد که محمد کشته شده است. این خبر بر پراکندگی مسلمانان افزود و بسیاری به همین دلیل صحنه را ترک کردند. ❌پراکندگی مسلمانان و آشفتگی سپاه اسلام به قدری بود که محمد بن مسلمه می‌گفت: خود دیدم که رسول خدا (ص) فلان شخص و فلان شخص را صدا زده می‌گفت: من محمد هستم، اما آنان از وی گریختند. مشرکان بیشتر جنازه های شهدا و از جمله جسد حمزه سیدالشهدا🥀 را مثله کردند. در برابر فرار مردم، مقداد از پایداری رسول خدا (ص) سخن می گوید و این که تا آخرین لحظه همراه چهارده تن از یارانش مقاومت کرده و با تیر و سنگ به دشمن حمله می کرد 🔱. برخی از همین افراد و به تدریج بسیاری دیگر، اندکی پس از گریز، بار دیگر گرد رسول خدا (ص) جمع شدند. در واقع حملات مجدد برخی از مسلمانان سبب شد🏇 که تا اندازه ای اوضاع رو به بهبودی رود. گرچه قریش انتقام خویش را گرفته و گویا رهبری آن، بیش از این در آن شرایط نمی خواست؛ البته اگر رسول خدا (ص) به شهادت رسیده بود برای آنان بهتر بود. به هر حال آنان مصمم شدند تا بازگردند. 👌تلاشهای فردی برخی از اصحاب نیز تأثیر عمده ای در حفظ جان پیامبر (ص) و حفظ اوضاع داشت تا آن اندازه که اسلام پایدار ماند. در شمار پایدارترین افراد امام علی (ع)✨ بود که تا آخرین لحظه از رسول خدا (ص) جدا نشد. گفته شده است که در آن روز، امام هفتاد مورد🍂 زخم برداشت. در این جنگ رسول خدا (ص) نیز از ناحیه صورت و دهان زخمی شد. 🌀از آنجا که جنگ احد، "جنگ شهادت" است خاطراتی از صبوری زنان، شجاعت مردان و صحنه های پرشور اخلاص در آن فراوان است. 📄آمار شهدا بالغ بر هفتاد و چهار نفر بود. چهره های برجسته ای از سپاه اسلام از مهاجر و انصار میان شهدا بودند که از جمله آنها حمزه و مصعب بن عمیر بودند. از مشرکان نیز بیست و سه یا چهار نفر کشته شدند. شماری از شهدا🔆 در همان احد مدفون شدند. تعدادی دیگر را به مدینه آورده و در بقیع دفن کردند. واقعه ای که از آن به عنوان غزوه حمراءالاسد یاد شده، تتمه جنگ احد است. گفته اند: وقتی رسول خدا (ص) به مدینه آمده خبری به دستش رسید که مشرکان، از این که مدینه 🏘 را رها کرده و بسوی مکه بازگشته اند، پشیمان شده اند؛ رسول خدا (ص) دستور داد تا اصحابی که در احد حضور داشته اند، حتی مجروحانی که توان راه رفتن دارند🤕 آماده رفتن به سوی مشرکین شوند. آیه 172 از سوره آل عمران درباره اجابت فرمان رسول خدا (ص) توسط این افراد است که حتی بعد مجروح شدن، دعوت خدا و رسول✨ را پذیرفتند. رسول خدا تا منطقه حمراءالاسد آمد. مشرکان که از بسیج مردم مدینه بیمناک شدند به سرعت راهی مکه شدند. این خبر به مدینه رسید و رسول خدا (ص) پس از سه روز اقامت🏕 در حمراءالاسد به شهر بازگشت. به هر حال حرکت مزبور، اقدام پیشگیرانه مهمی برای حمله سپاه قریش به مدینه بود؛ به علاوه نوعی روحیه دادن به مردمی بود که روز قبل به سختی متحمل شکست شده بودند. 🔹ادامه دارد ... ✍بـرگرفته از کتاب: "تـاریخ سیاسی اسلام، ج1، ص513-526"، رسول جعفریان ۳۹
ادامه مباحث قبل 👆👆👆👆 📚 باید بدانیم که عهدین نزد هر فرقه و شاخه ای در یهودیت و مسیحیت متفاوت هستش. هر فرقه تعدادی از کتب عهدین رو قبول داره که دیگری قبول نداره . عهدین یعنی دو کتاب عهد ؛ یکی عهد عتیق Old testament و دیگری عهد جدید New testament . به هر دوی اینها میگیم عهدین . مسیحیان به جمع کتب عهد عتیق و عهد جدید میگن کتاب مقدس یا هالی بایبل . مسیحیان کتب عهد عتیق یهودیان رو کمابیش قبول دارند ولی یهودیان به هیچ وجه به کتب عهد جدید اعتقاد ندارند و فقط به عهد عتیق خودشان معتقدند . کتاب مقدس مسیحیان پروتستان متفاوت است از کتاب مقدس کاتولیکهای مسیحی . اما ارتدوکس ها به خاطر اینکه اساسا از مذهب کاتولیکی منشعب شدند به کتاب مقدس کاتولیک ها معتقدند نه به کتاب مقدس پروتستان ها. در بین یهودیان عهد عتیق رو یکسان اعتقاد دارند بجز شومریها که به آنها خوتای میگن یهودیان. کتاب مقدسی که بیشتر منتشر شده در جهان کتاب مورد قبول پروتستانها بوده که کتب بیشتری نسبت به کتاب مقدس کاتولیکها داره. عهد عتیق 39 کتاب هستش که 5 کتاب ابتدایی اون شامل اسفار خمسه تورات هستش . تورات شامل 5 سفر و کتاب میشه . به عبری سفر رو تَنَخ میگن : سفر تکوین یا همان سفر آفرینش ، به عبری : تنخ بِرِشیت . سفر خروج ؛ عبری : تنخ شْموت . سفر لاویان ؛ عبری : وَییقرا . سفر اعداد ؛ عبری : بَمیدبار . سفر تثنیه ؛ عبری دِواریم . تورات به معنی شریعت است. عهد عتیق 3 بخش از نظر موضوعی شده : تورا ( تورات ) که همان تنخ ها یا اسفار تورات هستش. نویئیم که شامل کتب منسوب به انبیاست . کتوبیم که شامل کتب ادبی و تاریخی و غیره عهد عتیق است. عهد جدید شامل 27 کتاب میشه و کتب مخصوص مسیحیان است. 4 کتابش اناجیل اربعه نام دارد. انجیل یعنی بشارت . انجیل متی یا به لاتین متئوس ، انجیل لوقا یا لوکاس ، انجیل یوحنا یا جان ، انجیل مرقُس یا مارک . بقیه کتب عهد جدید شامل کتب منسوب به حواریون و دیگران است. ادامه دارد 👇👇👇
Part14_علی از زبان علی.mp3
8.83M
............ دوران جنگ صفین ............ *دوران جنگ صفین *عدم ابقای معاویه بر فرمانداری شام *آغاز برخورد با معاویه *حرکت معاویه به سوی صفین *مکاتبات با معاویه و اتمام حجت با وی
آیا میدانید؟ .......: @zandahlm1357 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
طلا خاصیت انعطاف پذیری شگفت انگیزی دارد،اگر یک تکه طلای خالص به اندازه یک قوطی کبریت را به شکل یک صفحه صاف کنیم به اندازه یک زمین تنیس میشود ❗️
ساخت شهری تخیلی با 103،000 چوب کبریت توسط پزشکی هنرمند در مدت چند سال
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.......: 🔍سوختن کبریت ‌بصورت اسلوموشن از نمای نزدیک. خیلی جالبه حتما ببینید!
.......: چرا"بی‌خطر"بهش میگن؟ درواقع کبریت‌های قدیمی بااصطحکاک داشتن باهر وسیله‌ای اشتعال میگرفتند،اما باحذف فسفر قرمز از چوب‌ کبریت واضافه کردن آن بقوطی،کبریت بی‌خطر شکل گرفت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ایشون رقیب روحانی در انتخابات 92 بود و ما بهش خندیدیم! حالا چطور حلالیت بطلبیم! تمام این اوضاع را درست پیش بینی کرده بود!😕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلیپ پربازدید از خانمی که در یک کافه به تنهایی برای خودش جشن تولد گرفته،حاضرین در کافه با دیدن این صحنه نزدیک میشوند و تولدش رو بهش تبریک میگن آینده ایران ما هم همینجوریه با این زندگی های بدون بچه و نهایتا یه دونه بچه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تو سیل آلمان تکنولوژی ها که به درد نخورد اما این عروسک اسباب بازی به درد خورد😄
📖 رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان» 🖋 قسمت صد و شصت و دوم ولی من دلم نمی‌خواست در انتخاب نام دخترمان اینهمه خودخواه باشم که جواب مهربانی‌اش را با مهربانی دادم: «مجید جان! خُب تو هم حق داری نظر بدی!» از روی نیمکت بلند شد. پشت به دریا، مقابل پایم روی ماسه‌های خیس ساحل، روی سر زانوانش نشست و برای چند لحظه طوری نگاهم کرد که خودم را مقابل چشمانش که از سینه خلیج هم دریایی‌تر شده بود، گم کردم و او با لحنی که زیر گرمای عشقش به تب و تاب افتاده بود، صدایم زد: «الهه! من عاشقتم، می‌فهمی یعنی چی؟!!! یعنی من پیش تو هیچ حقی ندارم! یعنی نظر تو هر چی باشه، نظر منم همونه! یعنی من همون چیزی رو دوست دارم که تو دوست داری! یعنی اینکه حوریه برای دخترمون بهترین اسمه!» سپس دستش را لب نیمکت سیمانی، کنار چادرم گذاشت و با کلام شیرین و دلنشینش ادامه داد: «الهه جان! من هر کاری می‌کنم که فقط تو و این بچه راحت باشین، دیگه بقیه‌اش با خودته عزیزم!» و همچنان نگاه مشتاقش پیش پنجره چشمانم به انتظار پاسخی نشسته بود که آهسته خم شدم و همچنانکه با کف دست راستم شن و ماسه خیسِ چسبیده به شلوار مشکی رنگش را می‌تکاندم، پرده از عشقم کنار زدم و زیر لب زمزمه کردم: «ممنونم مجید!» و مثل اینکه از همین کلام ساده، طنین ترنم عشقم را شنیده باشد، نفس‌هایش به تپش افتاد و با دستپاچگی پاسخ مهربانی بی‌ریایم را داد: «قربون دستت الهه جان! خودم تمیز می‌کنم!» و از جایش بلند شد و همانطور که با هر دو دست، شلوارش را می‌تکاند، به رویم خندید و گفت: «حیف این دست‌های قشنگ نیس؟!!!» سنگین از جا بلند شدم و با شیرین زبانی زنانه‌ام پاسخ دادم: «کار بدی نکردم! لباس شوهرم رو تمیز کردم!» که از شیطنت عاشقانه‌ام، صدایش به خنده بلند شد و خلوت تنگ غروب ساحل را شکست. شانه به شانه هم خیابان منتهی به ساحل را باز می‌گشتیم و او همچنان برای من حرف می‌زد و من باز از شنیدن صدایش لذت می‌بردم که هر چه می‌شنیدم از شنیدنش خسته نمی‌شدم و هر کلمه شیرین‌تر از کلام قبلی زیر زبان جانم مزه می‌کرد که سرانجام صدای اذان مغرب بلند شد. درست در آن سمت خیابان مسجد اهل سنتی قرار داشت که از مناره‌هایش صدای اذان بلند شده و مردم دسته دسته برای اقامه نماز به سمتش می‌رفتند. چقدر دلم می‌خواست برای نماز جماعت به مسجد بروم، ولی ملاحظه مجید را می‌کردم که در این چند ماه زندگی مشترک، هنوز با هم به مسجد اهل سنت نرفته بودیم. هر چند پیش از ازدواج با من، یکی دوباری با عبدالله به مساجد اهل سنت رفته بود، ولی باز از اینکه حرفی بزنم، اِبا می‌کردم که نگاهی به شلوارش کرد و پرسید: «الهه! شلوارم خیلی کثیفه؟» و پیش از آنکه من پاسخی بدهم، با چشمانش، مسجد سیمانیِ سفید رنگ آن سوی خیابان را نشانه رفت و ادامه داد: «یعنی میشه باهاش رفت مسجد؟ خیلی آبروریزی نیس؟» و من که باورم نمی‌شد می‌خواهد برای اقامه نماز مغرب به مسجد اهل تسنن بیاید، با لحنی لبریز تردید پاسخ دادم: «مجید این مسجدِ سُنی هاست!» و او همچنانکه شلوارش را وارسی می‌کرد و شن و ماسه ها را می‌تکاند، لبخندی زد و با شیطنت پرسید: «یعنی من رو راه نمیدن؟» و من که از این تصمیمش به هیجان آمده بودم، با خوشحالی پاسخ دادم: «چرا، فقط تعجب کردم!» و فکری به ذهنم رسید که به نیم رخ صورتش نگاه کردم و با لحنی محطاتانه اطلاع دادم: «آخه اینجا مُهر نداره!» به آرامی خندید، جانماز کوچکی را از جیبش در آورد و گفت: «مُهر همرامه الهه جان!» و هر چه به مسجد نزدیک‌تر می‌شدیم، ذهن من بیشتر مشوش می‌شد که گفتم: «اینجا الان فقط نماز مغرب می‌خونن. نماز عشاء رو بعداً می‌خونن.» به سمتم صورت چرخاند و با حالتی ناباورانه جواب دلواپسی هایم را داد: «الهه جان! من الآن نُه ماهه که دارم با یه دختر سُنی زندگی می‌کنم! چرا انقدر نگرانی عزیزم؟!!! خُب وقتی اونا نماز مغرب رو خوندن، من نماز عشاء رو فُرادی می‌خونم. تازه دفعه اولم که نیس، قبلاً هم اینجا اومدم.» به مقابل مسجد رسیدیم و باید از یکدیگر جدا می‌شدیم که لبخندی نشانم داد و سفارش کرد: «مراقب خودت باشه الهه جان! هم مراقب خودت، هم مراقب حوریه!» و با دل‌هایی که بعد از اینهمه همراهی، هنوز تاب دوری همدیگر را نداشته و به فاصله یک نماز، بی‌قراری می‌کردند، از هم جدا شدیم و من یکسر به وضوخانه رفتم. https://eitaa.com/zandahlm1357 با ما همراه باشید🌹
ارتباط موفق_22.mp3
10.95M
۲۲ 💌 میزانِ کرامت و بخشندگی شما، ارتباط مستقیم با میزان جذب شما دارد! ⚡️آنان که دستان تنگ، و قلب منقبض دارند، و نمی‌توانند دیگران را به آسانی در دارایی‌های خود، سهیم کنند؛ هرگز در ارتباطات خود، و جذب قلوب دیگران، موفق نخواهند بود.✘ 🎤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
@shervamusiqiirani-12 - آواز و ني.mp3
831.5K
‌ ‌ ✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍂🌺🍂 🌺 يك شب آتش در نيستاني فتاد سوخت چون عشقي كه بر جاني فتاد شعله تا سرگرم كار خويش شد هر ني‌اي شمع مزار خويش شد ني به آتش گفت كاين آشوب چيست مر تو را زين سوختن مطلوب چيست گفت آتش : بي‌سبب نفروختم دعوي بي‌معني‌ات را سوختم زان كه مي‌گفتي نيم با صد نمود همچنان در بند خود بودي كه بود با چنين دعوي چرا اي كم عيار برگ خود مي‌ساختي هر نو بهار مرد را دردي اگر باشد خوش است درد بي‌دردي علاجش آتش است 🌺 🍂🌺🍂 🍃🍂🌺🍃🍂🌺 ✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🆔 https://eitaa.com/zandahlm1357