eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
48.1هزار عکس
35هزار ویدیو
1.6هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
سؤال👇 سلام آیا کشتن بی‌دلیل حشرات گناه دارد؟ آیا کشتن حشرات ، فقط به دلیل این‌که مزاحم ما هستند ، گناه دارد؟ اگر حشره‌ای مزاحمت ایجاد کند ، آیا گناه دارد او را بکشم؟ پاسخ👇 سلام علیکم خیر
سؤال👇 سلام علیکم خداقوت درزمان شیردهی که روزه گرفته نشده ،آیا به چند روز عادت ماهانه که در دوران شیردهی بوده هم کفاره فدیه تعلق میگیره یافقط کفاره تاخیر باید پرداخته شود؟ رهبری پاسخ👇 سلام علیکم اگر قضای آن تا رمضان بعد بجا آورده نشود، کفاره تأخیر دارد.
سؤال👇 سلام یه لباسی خونی بوده، بعد از شستن هنوز لک داشته در لباس شویی انداخته شده بعد با همون نماز خونده شده بعد دیدن که هنوز لکه داره نماز باطل هست؟ پاسخ👇 سلام علیکم اگر عین نجاست از بین رفته و فقط رنگ خون باقی مانده است، لباس پاک می باشد چون رنگ خون نجس نیست.
به کوروش به آرش به جمشید قسم به نـقـش و نـگار تخت جمشید قسـم ایــــران همی قلب و خون مـن اســــت گـــرفــتـــه زجــان در وجـــود مــن اســت بـــخــوانـیــم ایــن جـــمـلـه در گــوش بــــاد چـــو ایــــــران مـــبــــاشــد تــن مـــن مــبــاد صفحه شاعران ایران زمین .......: @zandahlm1357
رضی‌الدین آرتیمانی   میرزا محمد رضی معروف به میررضی آرتیمانی از شاعران و عارفان مشهور زمان صفویه است که در نیمه دوم قرن دهم هجری قمری در روستای آرتیمان از توابع تویسرکان به دنیا آمد. در ایام جوانی به همدان عزیمت و در آنجا مشغول تحصیل شد و در سلک شاگردان میرمرشد بروجردی درآمد. میررضی به علت شایستگی وافری که داشت زود مورد توجه شاه عباس صفوی قرار گرفت و در جمع منشیان و میرزایان شاه در آمد و به همین دلیل بود که داماد خاندان بزرگ صفوی شد. او در سال ۱۰۳۷ هجری قمری دیده از جهان فرو بست. او را در محل خانقاهش در تویسرکان به خاک سپردند. از او حدود ۱۲۰۰بیت شعر به جا مانده که معروفترین آنها ساقی نامهٔ اوست. آثار او در این مجموعه: ساقی‌نامه سوگندنامه گوهر عشق غزلیات قصاید رباعیات ترجیع بند مقطعات و غزلیات ناتمام مفردات https://eitaa.com/zandahlm1357
دگر سینه‌ام چون خم آمد بجوش بر آمد از این قلزم غم خروش خراباتیان، راه میخانه کو حریفان بگوئید، پیمانه کو مرا سوی میخانه راهی دهید سرم را به آن در پناهی دهید بهار است و بلبل، بساط نشاط بطرف چمن میکشد ز انبساط تو هم زاهد از خویش دستی برآر مکن اینقدر خشکی اندر بهار به درک فنون ریا کاملی در این فن چرا اینقدر جاهلی مرادی نشد حاصلت در مرید در این آرزو گشت، مویت سفید بیا بگذر از قید ناموس و ننگ بزن شیشهٔ خودپرستی به سنگ بینداز از دست مسواک را بدست آر، نوباوهٔ تاک را ز من بشنو، از زهد اندیشه کن بهار است، دیوانگی پیشه کن بزن دست و صد چاک زن جامه را بیفکن ز سر بار عمامه را بیا با حریفان هم آهنگ باش بکن صلح و با خویش در جنگ باش ازین زهد یکباره بیگانه شو به رند خرابات، همخانه شو چو من ترک سودای تزویر کن توان تا بمیخانه، شبگیر کن که بختت مگر سر بر آرد ز خواب نظرها بیابی ز خم شراب ز فیض صبوحی بفیضی رسی شوی با همه ناکسیها، کسی چه بر سبحه چسبیده‌ای اینقدر بس این خاک بازی که خاکت بسر چرا اینقدر خشک و افسرده‌ای نه دستی نه پائی مگر مرده‌ای بکن ترک تزویر و زهد و ریا به میخانه رفتن ز سر ساز پا ز ما اختلاط مجازی مجو زمستان به جز صاف بازی مجو بگو با حکیم ز خود بی‌خبر که ای مانده در گل درین ره چو خر بمستی ز حکمت کن اندیشه‌ای چه صغری، چه کبری، بکش شیشه‌ای کتاب اشارات ابرو بخوان شفا در لب جام پُر باده دان ببین شرح تجرید ساق و بدن بگو حکمت العین چشم و دهن بجز حرف باده مکن گفتگو سخن‌تر مقولات و از کیف گو بیا ساقی ای قبلهٔ من بیا سرت گردم، ای شوخ پر فن بیا دماغم ز سودای صحبت بسوخت به داغم زبان شعله‌ها برفروخت علاجی کن از می دماغ مرا بنه مرهم از باده داغ مرا شد از آتش دهر جانم کباب برافشان بدین شعله مشتی شراب بپا شو زمستی چه افتاده‌ای بیفکن مرا در شط باده‌ای بکن شستشوی من از لای می مرا غرق میکن بدریای می بده ساقی آن مایهٔ زندگی دمی وارهانم ز دل مردگی دل و جان من شد بفرمان تو چه جان و چه دل جمله قربان تو بمن جان من می بده می بده پیاپی پیاپی پیاپی بده بده باده وز روی مستی بده فدای تو گردم دو دستی بده به یکدست ما را سبک بر مدار چه مینا چه پیمانه خمها بیار مکن سرکشی از من ای بی‌نظیر بده جامی و در عوض جان بگیر بیا ای تو درمان دردم بیا بیا گرد بالات گردم بیا بیا ای فدای رخ ساده‌ات بده می بگرد سر باده‌ات کجایم، چه میگویم ای دوستان مگر مست گشتم درین بوستان ملولیم ساقی می ناب ده یکی جرعه ز آن قرمزین آب ده سخنها بمستانه گفتم بسی الهی نرنجیده باشد کسی ز هستی ندارم من از خود خبر خمار شبم میدهد دردسر به یک جرعه رفع ملالم کنید بدی گفته باشم حلالم کنید چه من تازه ز اهل طرب گشته‌ام ببخشید گر بی‌آدب گشته‌ام غم هیچکس بر دلم بار نیست بجز زاهدم با کسی کار نیست عصا وار استاده‌ام در برش چه دستار پیچیده‌ام در سرش دلم سوخت بر حال زاهد بسی که بیچاره‌تر زو ندیدم کسی ز کوی خرابات آواره‌ای زبان بسته حیوان بیچاره‌ای ندانم چه دیده است از زندگی نمیرد چرا خود ز شرمندگی که از بزم رندان نماید نفور ز راه مسلمانی افتاده دور من از دید زاهد بسی منکرم مسلمانی ار این بود کافرم الهی به پاکان و رندان مست به دلگرمی ساقی می‌پرست به جوش درون خم صاف دل که شد در بر او فلاطون خجل به رندی کز آلودگی پاک خفت به مستی که با دختر تاک خفت به آهی که بر دل شبیخون زند به اشکی که پهلو به جیحون زند به داغی که بر سینه محکم بود به زخمی کش الماس مرهم بود به صبری که در ناشکیبا بود به شرمی که در روی زیبا بود به عزلت نشینان صحرای درد به ناخن کبودان شبهای سرد به چشمی کزو چون بر آید نگاه کند روز بیچارگان را سیاه به رویی که روشن کند بزم جمع به عشقی که پروانه دارد به شمع به بی دست و پایان کوی وصال به عاجز نگاهان حسرت مآل به هجری که پیوسته در وصل یار بره باشدش دیدهٔ انتظار به شام فراق دل آشفتگان به صبح وصال بغم خفتگان به معشوق از رحم و انصاف دور به دلدادهٔ در بلاها صبور به دردی که بی‌حاجتش از طبیب به یأسی کز امید شد بی‌نصیب به زلفی که دل را ز کس بی‌خبر نهان میرباید ز پیش نظر به دزدی که پروا ندارد ز کس نمیترسد از شحنه و از عسس به عهدی که پیمانه با باده بست که دور است از شیشهٔ او شکست https://eitaa.com/zandahlm1357
صفحه امر به معروف و نهی از منکر .......: @zandahlm1357
🔻همونطور که چسباندن «صفت بد» به کودکی که کار اشتباهی انجام میده، خطا است و او رو دچار سرخوردگی میکنه! 🔴 اگر در به جای از گناه، از گناهکار بیزار باشیم👇 ✖️هم احتمال ، زیاد میشه و هم ، پایین میاد!! 🍀 🌺🍀
آیا اسکرین شات ها سند محسوب می شود؟ برخی مواقع دیده شده که دو نفر توسط پیامک در موبایل خود و یا شبکه‌های اجتماعی وایبر،واتساپ و غیره در رابطه با مسایلی صحبت کرده‌اند و بعد از آن، یکی دیگری را تهدید کرده که از صحبتهای آنها اسکرین شات دارد و او را تهدید می‌کند که اگرفلان کار را انجام ندهی آنها را پخش می‌کند و او هم از ترس اینکه مبادا متن این پیام‌ها منتشر شود، از شکایت صرف نظر کرده و تن به خواسته طرف می‌دهد در صورتیکه واقعیت اینگونه نیست و امکان شکایت در این خصوص وجود دارد. ماجرای اسکرین‌شات‌ها صورتِ مسائل عموما شبیه به‌هم‌اند. یک نفر از متن چت‌ها، گفتگوی‌های دونفره، خلوت‌ها و عکس‌ها اسکرین‌شات برمی‌دارد و سپس طرفِ مقابل را تهدید به افشای این محتوا می‌کند. این تهدیدها گاهی صرفا برای ارعاب، ایجاد هراس، آبروریزی و اخاذی مالی و گاهی بهانه‌ای برای اجبار به کامجویی‌های غیراخلاقی دیگر است. چند توضیح و توصیه ضروری: افشای اطلاعات خصوصی جرم است اول، مطابق قانون افشای اطلاعات‌ِ خصوصی، جرم است. قانون‌مجازات‌ اسلامی، صراحتاًدر ماده745 (ماده 16 قانون جرایم‌رایانه‌ای) افشای اسرار خصوصی دیگران را جرم دانسته و مجازات آن را جزای‌‌نقدی و تا دو سال حبس درنظر گرفته است. البته اسرار خصوصی در قانون ایران به صورت مشخص تعریف نشده‌اند و صرفا در ماده 8 قانون "احترام به آزادیهای مشروع و حفظ حقوق شهروندی" نامه‌ها، عکس‌ها،نوشته‌ها و فیلم‌های خصوصی را از مصادیق بارز آن دانسته‌اند. در رویه قضایی و نظام عرفی، دایره اسرار خصوصی از این هم وسیع‌تر است و نسخه‌های پزشکی، احکام دادگاه‌ها و اسناد مالی هم در این زمره قرار می‌گیرند. دوم، تهدید به انجام عملی که ممکن است موجب ضرر آبرویی یا شرافتی یا افشای اسرار خانوادگی گردد، خواه تهدیدکننده به این واسطه، تقاضای مال به قصد اخاذی کرده و یا نکرده باشد، جرم مستقلی است که بر اساس ماده 669 قانون‌مجازات‌اسلامی تا هفتاد وچهارضربه‌شلاق و یا تا دوسال حبس برای آن درنظرگرفته‌شده‌است. بنابراین همین‌که کسی شما را تهدید به افشای اطلاعات خصوصی( شامل عکس‌ها، متن چت‌ها، صدای ضبط‌شده، فیلم و ...) کرده باشد،حتی اگر هرگز آن عمل را انجام ندهد(که در اکثریت مواقع این تهدیدات هرگز عملی نمی‌شوند)، ارتکاب جرم" تهدید" از سوی او قطعی و برای شما قابل شکایت و پیگیری است. متن پیام های فضای مجازی، ادله الکترونیک است سوم. برخلاف تصور عموم که متن گفتگو در وایبر، فیس‌بوک و شبکه‌های اجتماعی دیگر، ایمیل، صدای‌ضبط ‌شده و فیلم را جزو دلایل قابل استناد به‌شمار نمی‌آورند، قانون، « ادله الکترونیک» را به‌رسمیت شناخته است. بنابراین اگر کسی شما را در وایبر یا فیس‌بوک یا تلفن‌همراه یا ایمیل، تهدید کرده است، باید بدانید تمام این محتواها در دادگاه به عنوان دلیل از شما و بر علیه شخص تهدیدکننده پذیرفته خواهند شد. دادگاه، با مکانیسم مشخصی که توسط کارشناسان حوزه فناوری اجرا خواهد شد، صحت مدارک شما را بررسی کرده و در صورت تائید، ملاک و مبنای صدور حکم قرار خواهد گرفت. چهارم. یک نکته بسیار مهم اینکه به دست آوردن دلیل باید به روش‌های قانونی صورت پذیرد وگرنه ممکن است دادگاه آن دلایل را از شما نپذیرد. بنابراین اطلاعاتی که شما با هک کردن ایمیل یا اکانت طرف مقابل یا کارگذاشتن غیرقانونی دستگاه ضبط صدا یا تصویر در محل اقامت، دفتر کار یا خودروی وی به دست بیاورید، در دادگاه مورد پذیرش قرار نخواهد گرفت.( در شکل‌های شدیدتر ممکن است اینگونه اقدامات بر علیه خودتان استفاده شود.) بنابراین در پاسخ به یک رفتار مجرمانه، دست به اقدامات مجرمانه‌ی متقابل نزنید./Mr_Vakiil
✅تفاوت مبایعه نامه و قولنامه مبایعه نامه «مبایعه نامه» قراردادی است که طی آن بیع انجام شده است.بیع به قراردادی اطلاق می شود که طبق آن مالی به دیگری فروخته می شود.در نتیجه عرفاً قرارداد مکتوبی که بین طرفین(فروشنده و خریدار یا بایع و مشتری) تنظیم می گردد و بر اساس آن مالی در مقابل دریافت عوض یا بهاء یا قیمت فروخته می شود، مبایعه نامه به شمار می رود.این اصطلاح به صورت «بیع نامه» نیز به کار می رود و مفهوم آن تفاوتی با «مبایعه نامه» ندارد قولنامه گاهي افراد قصد خريد يا فروش مالي را دارند، ولي مقدمات آن فراهم نيست، مثلاً خريدار پول کافي ندارد و يا فروشنده بايد نسبت به مفاصا (تصفيه) حساب هاي شهرداري و دارائي و غيره اقدام نمايد در اين حالت طرفين، قراردادي عادي تنظيم مي نمايند و در آن متعهد مي شوند در زمان و مکان مشخصي (دفتر اسناد رسمي) حضور يابند و با شرايط تعيين شده در قرارداد معامله را واقع سازند. به اين قرارداد تنظيم شده قولنامه مي گويند. تفاوت قولنامه و مبایعه نامه برخي قولنامه را مرکب از قول و نامه مي دانند يعني قول مکتوب و بر اين مبنا معتقدند به موجب قولنامه نمي توان الزام متعهد را به انجام تعهدش درخواست کرد و از طرف ديگر مبايعه نامه را با استفاده از تعبيري که واژه بيع (خريد و فروش) در زبان حقوقي دارد قرارداد خريد و فروش مي دانند و بر اين اساس معتقدند که الزام متعهد مبايعه نامه را به انجام تعهداتش مي توان درخواست کرد. بايد توجه داشت آن چه را که در زبان حقوقي مبايعه نامه مي گويند همان چيزي است که در عرف قولنامه نام دارد و نمي توان بر اين اساس که لفظ قولنامه و مبايعه نامه باهم متفاوت است آثار حقوقي متفاوتي را بر آنها بار کرد. ضمانت اجرای قولنامه مانند سایر قراردادهائی که طرفین برای انجام تعهدی تنظیم می کنند در دادگاه معتبر است و باید مفاد آن را اجرا کنند و به موجب آن می توان الزام (اجبار) طرفی را که از انجام تعهدش خودداری می کند را از دادگاه درخواست نمود. بدین ترتیب، اگر فروشنده از حضور در دفتر اسناد رسمی و انتقال رسمی ملک به خریدار خودداری کند خریدار می تواند از دادگاه صالح درخواست نماید تا او را برای به نام زدن سند در دفترخانه مجبور کند و دادگاه مى تواند در صورت تقاضاى خواهان، حكم به الزام به انجام معامله رسمى و پرداخت وجه الالتزام صادر نماید . Mr_Vakiil
📖 رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان» 🖋 قسمت دویست و ششم می‌دانستم که به خاطر من نمازش را نخوانده تا زودتر بساط شام را مهیا کند که از همانجا با ناله ضعیفم صدایش کردم: «مجید جان! بیا نمازت رو بخون.» و او از آشپزخانه پاسخ تعارفم را با مهربانی داد: «تو باید زودتر غذا بخوری! من بعد شام نمازم رو می‌خونم.» و به نیم ساعت نکشید که سفره شام را همانجا کنار سجاده روی زمین پهن کرد. با هر دو دست زیر سر و کمرم را گرفت و کمکم کرد تا بلند شوم و به پایه مخملی کاناپه تکیه بدهم. خودش با دنیایی محبت برایم لقمه گرفت و همین که لقمه را نزدیک دهانم آورد، حالم طوری به هم خورد که بدن سنگینم را از جا کَندم و خودم را به دستشویی رساندم. از بوی غذا، دلم زیر و رو شده بود و چیزی در معده‌ام نبود تا بالا بیاید که فقط عُق می‌زدم. مجید با حالتی مضطرب در پاشنه درِ دستشویی ایستاده و دیگر کاری از دستش برایم بر نمی‌آمد که فقط با غصه نگاهم می‌کرد. دستم را به لبه سرامیکی دستشویی گرفته بودم و از شدت حالت تهوع ناله می‌زدم که نگاهم در آیینه به صورتم افتاد. رنگم از سفیدی به مُرده می‌زد و هاله سیاهی که پای چشمم افتاده بود، اوج ناخوشی‌ام را نشان می‌داد. مجید دست دراز کرد تا دستم را بگیرد و کمکم کند از دستشویی خارج شوم که دیدم از اندوه حال خرابم، چشمانش از اشک پُر شده و باز می‌خواست با کلمات شیرین و لبریز محبتش، دلم را به حمایتش خوش کند و من نه فقط از حالت تهوع و کمر درد که از بلایی که به سرم آمده بود، دوباره به تب و تاب افتاده و شکیبایی‌ام را از دست داده بودم. به پهلو روی کاناپه دراز کشیده بودم و باز از اعماق جگر سوخته‌ام ضجه می‌زدم که دیشب در خانه و کنار خانواده خودم بودم و امشب در خانه یک غریبه به پناه آمده و جز همسرم کسی برایم نمانده بود و چه ساده همه عزیزانم را در یک شب از دست داده بودم. سفره غذا دست نخورده مانده بود و مجید به غمخواری غم‌های بی‌کرانم، کنار کاناپه نشسته و پا به پای مویه‌های غریبانه‌ام، بی‌صدا گریه می‌کرد که سرِ درد دلم باز شد: «مجید! دلم خیلی می‌سوزه! مگه من چه گناهی کردم که باید این همه عذاب بکشم؟ مجید دلم برای مامانم خیلی تنگ شده! وقتی مامانم زنده بود، همیشه حمایتم می‌کرد، نمی‌ذاشت بابا اذیتم کنه. هر وقت بابا می‌خواست دعوام کنه، مامان وساطت می‌کرد. ولی امروز دیگه مامانم نبود که ازم دفاع کنه، امروز خیلی تنها بودم. اگه مامان زنده بود، بابا انقدر اذیتم نمی‌کرد. مجید بابا امروز منو کشت...» با یک دستش، انگشتان سردم را گرفته بود تا کمتر از گریه بلرزد و با دست دیگرش، قطرات اشکم را از روی صورتم پاک می‌کرد. می‌دیدم که او هم می‌خواهد از دردهای مانده بر دلش، با صدای بلند گریه کند و باز با سکوت صبورانه‌اش، برای شکوائیه‌های من آغوش باز کرده بود تا هر چه می‌خواهم بگویم و من چطور می‌توانستم از این مجال عاشقانه بگذرم که هر چه بر سینه‌ام سنگینی می‌کرد، پیش محرم زندگی‌ام زار می‌زدم: «مجید! بخدا من نمی‌خواستم ازت جدا شم، ولی بابا مجبورم کرد که برم تقاضا بدم. به خدا تا اون تقاضای طلاق رو نوشتم، هزار بار مُردم و زنده شدم. فقط می‌خواستم بابا دست از سرم برداره. امید داشتم تو قبول کنی سُنی شی و همه چی تموم شه، ولی نشد. دیشب وقتی بابا احضاریه دادگاه رو اُورد، داغون شدم. نمی‌دونستم دیگه باید چی کار کنم، نمی‌تونستم باهات حرف بزنم، ازت خجالت می‌کشیدم! برا همین تلفن رو جواب نمی‌دادم. امروز به سرم زد که تهدیدت کنم، گفتم شاید اگه تهدید کنم که ازت جدا میشم، قبول کنی...» و حالا نوبت او بود که به یاد لحظات بعد از ظهر امروز، بیتاب شود. سفیدی چشمانش از بارش بی‌قرار اشک‌هایش به رنگ خون در آمده و با صدایی که زیر ضرب سر انگشت غصه به لرزه افتاده بود، شروع کرد: «الهه! وقتی گفتی ازم طلاق میگیری، بخدا مرگ رو جلوی چشمام دیدم! نفهمیدم چجوری از پالایشگاه زدم بیرون! باورم نمی‌شد تو بهم این حرف رو بزنی! نمی‌دونستم باید چی کار کنم، فقط می‌خواستم زودتر خودم رو بهت برسونم، می‌خواستم به پات بیفتم...» و نگفت که با اینهمه آشفته حالی، تسلیم مذهب اهل تسنن شده بود یا نه و من هم چیزی نپرسیدم که با مصیبتی که امروز به سرم آمده بود، تنها حفظ کرامت زنانه و زندگی دخترم برایم ارزش پیدا کرده بود و او همچنان با نفس‌های خیسش نجوا می‌کرد: «وقتی گوشی رو خاموش کردی دیوونه شدم! فکر کردم دیگه حتی نمی‌خوای صِدام رو بشنوی! باورم نمی‌شد انقدر ازم متنفر شده باشی! نمی‌دونی اون یه ساعتی که گوشی‌ات خاموش بود و جوابمو نمی‌دادی، چی کشیدم! ولی وقتی خودت بهم زنگ زدی و گفتی بیام دنبالت، بیشتر ترسیدم! نمی‌دونستم چه بلایی سرت اومده که اینجوری بُریدی...» https://eitaa.com/zandahlm1357 با ما همراه باشید🌹
جهاد با نفس 22.MP3
2.4M
🔰 سلسله جلسات 22 👌 جلساتی برای خودسازی معنوی جهت سربازی حضرت 👈 تدریس کتاب جهاد با نفس ، کتاب مورد توصیه آیت الله بهجت جهت رشد معنوی و ترک گناه ❇️ جلسه 2️⃣2️⃣ 🎤 با تدریس از اساتید مهدویت 👈 در نشر این فایلها کوشا باشید حتی با لینک خودتان https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کتاب صوتی "صلح امام حسن علیه السلام" (پرشکوه ترین نرمش قهرمانانه تاریخ) اثر شیخ راضی ال یاسین ترجمه