eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
48.1هزار عکس
35هزار ویدیو
1.6هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
.......: سنگرسازان بی سنگر چه بچه هاي با حالي و چه روزهاي باصفايي و چه شب هاي آسموني و قشنگي بود. سرزميني در يه قدمي بهشت؛ نه روستايي بودند و نه شهري، از سرزمين ملائک بودند و چند روزي مهمون اين کره خاکي؛ اومده بودند تا تلنگُري به دلهاي زنگ خورده و غافل ما بزنند. اونچه در دفاع مقدس گذشت، قصه ي خون و خون ريزي، تعصّبهاي خشک و توخالي و اخماي تند و خشن نبود. راز قصه ي اونا، رنگ قصه ي گل بود و پروانه، تبسم و لبخند مرام رويشان و نماز و اشک، مسلک روح آسمونيشون بود. یکی از مقرهاشون نزدیک خرمشهر بود . “مقر شهید حجتی”. بیشترشون چهارده، پونزده ساله بودند و راننده لودر و بلدوزر، بهشون می گفتند: سنگر سازان بی سنگر، معروف بودند به “جِغِله های جهاد”. سردار حاج مهدی علی خانی بهشون می گفت: کُرفه چی ها! یعنی کوچولوها!. خیلی هاشون از روستای ما -حاجی آباد نجف آباد- بودند. بیشتر خاکریزهای شلمچه تا جاده های کوه های حلبچه، اینارو یادشونه. انگار جبهه، خونه ي خالَه شون بود. نه از ترکش میترسیدند، نه از تیر؛ امّا از خدا خیلی حساب می بردند. خدا رحمتشون کنه. بیشترشون شهید شدند؛ مثل “محمد علی قیصری” فرمانده هفده ساله مون، مثل “صالح ونصرالله صالحی”، “مهدی شاهسون”، “مصطفی طاهری”، “اسماعیل رحیمی”، “محمد توکلی” و “اکبر عرب پور”، اجر نماز شبشون وحماسَشون با خدا و لبخند بازی های ساده و طنزشون، مالِ شما. ایشاالله هیچ وقت یادشون از دلمون نره. سنگرسازان بی سنگر مجموعه اکبرکاراته موسسه مطاف عشق https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دوباره بایدن خرفت بعد این که سخنرانیش تموم شد برگشت و با خُرزوخان دست داد 😐
🔸این عکس نوستالژی چند نسله https://eitaa.com/zandahlm1357
44.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فیلم داستان زندگی (هانیکو) نوستالژی دهه شصت قسمت 10
ادامه داستان یک فنجان چای با خدا😌 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 قسمت بیست و شش: آنقدر سرعتِ چرخیدنِ سرم به سمت دانیال زیاد بود که صدایِ مهره های یخ زده گردنم را به گوش شنیدم ( چی گفتی؟) و عثمان لیوان قهوه را به طرفم دراز کرد (بخور.. الانه که کل بدنت تَرَک برداره.. دختر، تو چطوری انقدر تحملِ سرمات بالاست. از کافه تا اینجا قدم به قدم شال و کلاه به دست، پشت سرت اومدم.. دریغ از یه بار لرزیدن.. ببینم نکنه ملکه برفی که میگن، خودِ تویی؟!  دیگه کم کم باید ازت بترسمااا ) وقتی در بورانِ حسدهای دنیا تبدیل به آدم برفی شوی، دیگر زمستانِ زمین برایت حکمِ شومینه را دارد.. عثمان با بی خیالی از جایش بلند شد ( دیگه این کمر، کمر بشو نیست. اوه اوه ببین چه قندیلیم بسته..) چرا جواب سوال و نگاهم را نداد. ایستادم. درست در مقابلش ( دانیال کجاست؟؟ برگردیم پیش صوفی.. چرا دروغ گفت؟ اما اون گفت که مرده.. گفت که خودش دانیال و کشته.. ) و با گامهایی تند به سمتِ مسیرِ کافه رفتم. عثمان به دنبالم دوید و محکم دستم را کشید (صبر کن.. کجا با این عجله؟؟ صوفی رفته..). ناگهان زیر پایم خالی شد. دست پاچه و وحشت زده، یقه ی عثمان را چنگ زدم ( کجا رفته؟؟ تو فرستادیش که بره، درسته؟ توئه عوضی داری چه به روز زندگیم میاری؟ اصلا به تو چه که من میخوام وارد این گروه بشم، هان؟ اصلا تو صوفی رو از کجا پیدا کردی؟ از کجا معلوم که همه اینا چرت و پرت نباشه؟ اول میگین دانیال مرده، حالا میگی زنده ست.. توام یه مسلمونِ آشغالی.. مثه پدرم، مثه اون دوست دانیال که زندگیمو با دین و خداش آتیش زد، مثه همه مسلمونای وحشی و سادیسمی.. چرا دست از سر این زمین و آدماش برنمیدارین هان؟ ازت متنف….) و سیلی محکمی که روی صورتم نشستو زبانی که بند آمد... این اولین سیلیِ عمرم بود؛ آن هم از یک مسلمان.. قبلا هم اولین کتک عمرم را از دانیال خوردم، درست بعد از مسلمان شدنش.. چه اولین هایی را با این دین تجربه کردم.. آنقدر مغرور بودم که دست رویِ گونه ام نکشم. گونه ایی که سرمازده گیش، سیلیِ عثمان را مانندبرشهای تیغ به گیرنده های حسی ام منتقل میکرد. دست از یقیه اش کشیدم. انگار زمان قصدِ استراحت نداشت. عثمان عصبی، دست به صورت و گردنش میکشید و کلافه دور خودش میچرخید. و من باز اشکهایم را شمرده شمرده قورت دادم. باید میرفتم. آرام گام برداشتم. بی حس و بی هدف. این شانه ها برایِ این همه درد زیادی کوچک نبود؟ دانیال یادت هست، گاهی شانه هایم را فشار میدادو با خنده میگفتی، که با یک فشار میتوانی خوردشان کنم؟؟ جان سخت تر از چیزی که هستم که فکرش را میکردی! ناگهان درد شدیدی به شقیقه هایم هجوم آورد. تهوع به معده ام مشت زد.. ناخواسته روی زمین نشستم. فقط صدای قدمهای تند عثمان بود و زانو زدنش، درست در کنارم روی سنگ فرش پیاده رو. نفسهای داغ و پرخشمش با نیمرخ صورتم گلاویز بود. زیر بازویم را گرفت تا بلندم کنم، اما عثمان هم یک مسلمان خبیث بود و من لجبازتر از هانیه. کمکش را نمیخواستم، پس دستم را کشیدم.  صدای دو رگه شده از فرطِ جدال اعصابش واضح بود ( به درک..) ایستاد. و با گامهایی محکم به راهش ادامه داد.. او هم نفرت انگیز بود، درست ماننده تمامِ هم کیشانش.. انگار تهوع و درد هم، دستم را خوانده بودند و خوب گربه رقصی میکردند، محضه نابودیم! ادامه دارد....... بامــــاهمـــراه باشــید🌹 https://eitaa.com/zandahlm1357
اخلاق مهدوی 34.mp3
4.09M
💠 🎤 با توضیحات 🎬 جلسه 10 👈 آداب دعا کردن و چگونگی حمد خدا قبل دعا ❇️ 90
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
@shervamusiqiirani-3 - تصنیفِ سروسیمین.mp3
2.46M
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍂🌺🍂 🌺 تا دامن از من کشیدی ای سر و سیمین تن من هر شب ز خونابه دل پر گل بود دامن من جانا رخم زرد خواهی جانم پر از درد خواهی دانم چه‌ها کرد خواهی ای شعله با خرمن من بنشین چو گل در کنارم تا بشکفد گل ز خارم ای روی تو لاله‌زارم وی موی تو سوسن من ای جان و دل مسکن تو خون گریم از رفتن تو دست من و دامن تو اشک غم و دامن من من کیستم بی‌نوایی با درد و غم آشنایی هر لحظه گردد بلایی چون سایه پیر امن من قسمت اگر زهر اگر مل بالین اگر خار اگر گل غمگین نباشم که باشد کوی رضا مسکن من ای گریه دل را صفا ده رنگی به رخسار ما ده خاکم به باد فنا ده ای سیل بنیان کن من گر باد صرصر غباری انگیزد از هر کناری گرد کدورت نگیرد آیینهٔ روشن من تا عشق و رندیست کیشم یکسان بود نوش و نیشم من دشمن جان خویشم گر او بود دشمن من ملک جهان تنگنایی با عرصه همت ما خلد برین خار زاری با ساحت گلشن من پیرایه خاک و آبم روشنگر آفتابم گنجم ولی در خرابم ویرانه من تن من وی مرغ شب همرهی کن زاری به حال رهی کن تا بر دلم رحمت آرد صیاد صیدافکن من 🌺 🍂🌺🍂 🍃🍂🌺🍃🍂🌺 ✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🆔 https://eitaa.com/zandahlm1357
۱۷۴. هرکس از شما بر این امر (فرج) در حال انتظار آن بمیرد؛ همچون کسی است که در خیمه قائم (عجّل اللَّه فرجه الشریف) بوده باشد. کمال الدین ۱۷۵. منتظر امر (حکومت) ما، بسان آن کسی است که در راه خدا به خون خود غلتیده باشد. کمال الدین https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.......: با اين وسايل و با همه ي وسايل ممكن بايد با توطئه ي جاري مقابله، و از تأثير آن ممانعت به عمل آيد. به هر تقدير، مسأله ي فلسطين يك راه حل بيشتر ندارد و آن، تشكيل دولتي فلسطيني در تمامي سرزمين فلسطين است. هدايت و كمك الهي را براي همه ي دولتها و ملتهاي مسلمان مسألت مي‌كنم و دوام اميد و پيروزي آنان را خواهانم. والسّلام علي عباداللَّه الصّالحين - علي الحسيني الخامنه ئي - بيست وپنجم مهرماه يكهزاروسيصدوهفتاد - مصادف با هشتم ربيع الثاني ۱۴۱۲ ------------------------------------------- ------------------------------------- ۱) ر. ك: پاورقي صفحه ي ۱۲۲ ۲) حج: ۳۹ و ۴۰ ۳) حج: ۴۰ پاسخ به پيامهاى تبريك مسؤولان و اقشار مختلف مردم، به مناسبت اعلام متجاوز بودن عراق از طرف سازمان ملل پاسخ به پيامهاي تبريك مسؤولان و اقشار مختلف مردم، به مناسبت اعلام متجاوز بودن عراق از طرف سازمان ملل متحد (۱) بسم اللَّه الرّحمن الرّحيم اعتراف سازمانهاي بين المللي به حقانيت ايران در جنگ هشت ساله، هرچند بسيار دير انجام شد، اما با اين حال، پيروزي بزرگي براي ملت بزرگ و عظيم الشأن بود؛ ملتي كه هشت سال همچون قهرماني مظلوم جنگيد، تا اجازه ندهد كه دشمنانش - يعني همه ي قدرتهاي زر و زور - پشت سر عراق، ذلت و وابستگي را بر او تحميل كنند و او را از اسلام عزيز جدا سازند؛ و سرانجام به كمك و فضل خداي متعال و توجهات حضرت بقيّةاللَّه الاعظم (روحي فداه)، در همه ي ميدانها به پيروزي - كه حق او بود - دست يافت. پيشاني سپاس بر درگاه خداوند ساييده و به ملت عزيز تبريك مي‌گويم. اين شادي بزرگ، با تلخيِ غم فقدان شهيدان عالي مقام و گلهاي پرپرشده ي بوستان خميني همراه است، كه اين روزها بازگشت پيكر مطهر شهيد غريبمان، مهندس تندگويان، وزير بسيجي و فداكار جمهوري اسلامي، آن را تازه تر مي‌سازد و عظمت فداكاريهايي را كه به اين پيروزيها انجاميد، در چشم هوشمندان عالم به تصوير مي‌كشد. جاي آن پير مراد و حكيم فرزانه و رهبر دلسوز و تيزبين خالي است كه ثمره ي استواريِ معجزنشان خود را در پيروزيهاي پياپي ملت خود ببيند و شادابي اين درخت تناور را - كه نهال آن به دست تواناي او نشانده شده است - بنگرد. اين جانب، ضمن قدرداني از همه ي كساني كه در مسائل مربوط به قطعنامه ي ۵۹۸ صميمانه تلاش كرده اند؛ از جناب رئيس جمهور محترم (۲) و رؤساي قواي مقننه و قضاييه (۳) و فرزند مكرم امام بزرگوار و علماي اعلام و ائمه ي محترم جمعه و مسؤولين دولتي و نظامي و ساير افرادي كه اين پيروزي را به اين جانب و ملت ايران تبريك گفته اند، تشكر كرده، توفيقات همگان را از خداوند متعال مسألت مي‌نمايم. سيّد علي خامنه اي - ۲۷/۰۹/۱۳۷۰ ------------------------------------------- ------------------------------------- ۱) در روز ۱۹ آذرماه ۱۳۷۰ (۱۰ دسامبر ۱۹۹۱ ميلادي) و در پي اجراي بند ششم قطعنامه ي ۵۹۸ - كه دبير كل را موظف كرده بود تا با ارائه ي گزارشي به شوراي امنيت، مسؤول آغاز جنگ عراق و ايران را معرفي كند - سرانجام پس از گذشت سه سال از برقراري آتش بس، خاوير پرز دكوئيار - دبير كل وقت سازمان ملل متحد - طي گزارشي به شوراي امنيت، تصريح كرد كه مسؤول آغاز جنگ، رژيم بغداد است كه در تاريخ ۳۱/۰۶/۱۳۵۹ (۲۲ سپتامبر ۱۹۸۰ ميلادي) به خاك ايران حمله كرده است. ۲) حجةالاسلام والمسلمين هاشمي رفسنجاني ۳) حجةالاسلام والمسلمين كروبي و آيةاللَّه يزدي مقام معظم رهبری https://eitaa.com/zandahlm1357
حضرت زينب (س) گاهي رنج و زحمت زنده نگهداشتن خون شهيد، از خود شهادت كمتر نيست. رنج چندين ساله ي زينب كبري از اين قبيل است. دختر والاي اميرالمؤمنين، زينب كبري (سلام اللَّه عليها) جزو شخصيتهاي بارز دنياي اسلام بوده است. حضرت زينب، آن كسي است كه از لحظه ي شهادت امام حسين، اين بار امانت را بر دوش گرفت و شجاعانه و با كمال اقتدار، آن چنان كه شايسته ي دختر اميرالمؤمنين است، در اين راه حركت كرد. بخش عمده يي از حماسه ي بزرگ ماندگار عاشورا متعلق به حضرت زينب كبري (سلام اللَّه عليها) است. قصار نویسنده ؛آیت الله العظمی سید علی خامنه ای(دام ظله) https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
-وهرکسی‌بایدبنگرد تابرای‌فردایش‌چه‌چیز ازپیش‌فرستاده؛ 📚[-18‌]