.......:
مسئولیت و انتظار
مسئولیت دسته کار مشکلی است. یک ماه پیش که معاون دسته بودی، مسئولیت کمتری داشتی، هر چه مسئول دسته میگفت
تو هم همانند دیگران اطاعت میکردی و گاهی اوقات به جای مسئول دسته کارها را به عهده میگرفتی. اما حالا به عنوان مسئول دسته انتخاب شده ای، کار تو زیاد شده. بچهها هم از تو انتظار خاصی دارند. تو را فرمانده خود میدانند. مسئول گروهان به تو فرمان میدهد و تو باید فرمان و دستور را به دسته بگویی و آنها را در انجام آن راهنمایی کنی. خود را لایق نمی دانی و بارها این حرف را با شرم و حیای کامل به نیروهای دسته گفته ای. آنها تو را دوست دارند و بدون حضور تو دست به غذا هم نمی برند. سن تو از بعضی از آنها کمتر است، ولی خود را مثل بازوان دو دست در اختیار تو میگذارند و به عنوان رئیس دسته قبولت دارند. تو میدانی که خاک پای این بسیجیان مخلص هم نیستی، ولی برای پیشبرد کار نظامی گاهی آنهارا میدوانی. به آنها فرمان «بنشین و پاشو» میدهی و تجربههای خود و دیگران را به آنها میآموزی.
- از جلو نظام!
- الله.
[صفحه ۱۰۶]
- خبردار.
- یا حسین.
تو مسئول دسته ی دو شده ای. در جلسات گروهان و گاهی گردان شرکت میکنی. همه با هم برادرند، گروهان یک و دو و سه فرقی ندارند. همه علمدارند. اگر علم از دست سرداری افتاد فرد دیگری باید آن را به دست بگیرد. فرماندهی در لشکر اسلام افتخار است؛ ضمن اینکه فرمان دادن به بسیجیان دلاور، کمی مشکل میباشد. کم کم با شیوه ی مدیریت دسته آشنا میشوی و نیروهایی که تازه به گردان آمده اند با تو انس میگیرند. خارج از کار نظامی، در خدمت آنهایی و از هر فرصت برای اظهار کوچکی
و اخلاص استفاده میکنی. ظرف میشویی، پوتینها را جفت میکنی. مشکلات آنها را بر طرف میکنی و...
تو خوب میدانی که چگونه باید با نیروهای تازه وارد و عملیات ندیده سخن گفت. خودت این دوران را طی کرده ای. وضعیت جنگ را میشکافی و به آنها روحیه میدهی. خاطرات عملیات را تشریح میکنی و با آنها دوست میشوی. آنان را برای عملیات آماده میکنی. این دفعه هم تو مانند سایر فرماندهان زودتر به عملیات بعدی توجیه میشوی. تو آخرین مرحله هستی. باید به پدافند رفت. یعنی به منطقه ای که عملیات ندارد ولی باید از خط مقدم محافظت کرد. برای مدت یک ماه. لشکر، پدافندی یک منطقه را پذیرفته و به گردان دستور داده تا برای رفتن به آنجا آماده شود.
مسئول گردان و معاون جدیدش هفته پیش توجیه شده اند. حالا نوبت مسئولان گروهانها و دسته هاست. صبح زود سوار بر تویوتا از اردوگاه خارج میشوی و به طرف منطقه میروی. بعد از چند ساعت به منطقه مورد نظر میرسی. تعیین حدود خط مقدم مشکل است، چون فکر میکنی در خط پدافندی هم باید یکسره گلوله انداخت، ولی این گونه نیست. خط آرام و بی سر و صدا تکلیف همه هم به خوبی مشخص است. توسط مسئول گردانی که در خط است، روی نقشه توجیه میشوی. سپس مسئول گردان خودت محل استقرار
[صفحه ۱۰۷]
گروهانها را توضیح میدهد و قرار میشود هر گروهان روی منطقه ی مربوطه برود و جای دستهها را مشخص کند.
دشت است و تپه و خاکریز. سنگر هم زینت بخش این بیابان شده. همه چیز مرتب و خوب. فاصله ی سنگرها و محلهای نگهبانی مشخص شده است. در محدوده ی هر دسته
یک منبع آب قرار دارد که با گونیهای خاک محافظت میشود.
سنگرها به طور کامل و دقیق و مستحکم بنا شده اند. برای ورود به هر سنگر باید از یک پیچ عبور کنی. فاصله ی گروهان تا عراقیها حدود ۵۰۰ متر است. نه خیلی زیاد، نه خیلی کم. جلوی هر دو طرف استحکامات بازدارنده ی نظامی، میدان مین، سیم خاردار و... قرار دارد.
البته عراقیها چند رشته موانع اضافی تهیه کرده اند که نشان از ترس و واهمه آنها از حمله ی شبانه ایرانی هاست.
محدوده پدافندی گروهان حدود سه کیلومتر است. دسته ی یک در سمت چپ، دسته سه وسط و دسته ی دو در سمت راست باید مستقر شوند. ارکان گروهان هم در بین دسته ی سه و دسته ی دو در یک سنگر بزرگ جا میگیرند. فرماندهان با وضعیت منطقه آشنا میشوند. باید بنابر دستور فرماندهی لشکر، گردان برای یک ماه به این منطقه پدافندی بیاید. گردان در زمان مقرر و با زمانبندی مناسب و رعایت کامل حفاظت نیروها به وسیله اتوبوس تا بنه گردان آورده میشوند و سپس خیلی آرام توسط تویوتا در خط پخش میشوند. دو شب بعد همه در جای خود مستقر شده اند. شب اول و دوم مشکلات زیادی به وجود آمد. ....
دفاع مقدس
سینای شلمچه
https://eitaa.com/zandahlm1357
🍀🌸🍀
در دفترچه خاطرات آخرین جملات را چنین نوشته است :
ان شاالله #شهادتم صدق گفتارم را گواهی می دهد...
شک نکنید و مطئمن باشید
راه ولایت همان راه علیست ...
رهبر بر حق فقط سید علیست ...
#شهید_محسن_حججی❤️
#صلوات🌹
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
📗کتاب صوتی #گلستان_سعدی با روایت دکتر اسماعیل آذر قسمت 3⃣1⃣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Part14_گلستان سعدی.mp3
10.42M
📗کتاب صوتی
#گلستان_سعدی
با روایت دکتر اسماعیل آذر
قسمت 4⃣1⃣
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
مرگ ناگهانی همچنین میگوید: کسی که آماده مرگ نیست، مرگ او ناگهانی است هرچند یک سال هم در بستر بیمار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.......:
تحمل انسان
به مردی حکیم گفته شد: چرا تحمل انسان سنگین و بی روح بر طبیعت انسان سخت تر از بار سنگین است؟ گفته شده چون در برداشتن بار سنگین روح و جسد با هم همکاری کنند، ولی در حمل انسان سنگین فقط روح آن را تحمل میکند.
تأمل در سه آیه
سه آیه ای که همواره پدرم مرا به تأمل و تدبر در مضمون و تفکر در مفهوم آنها میخواند عبارتند از:
۱-... إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللّٰهِ أَتْقٰاکُمْ... [۱]
۲- تِلْکَ الدّٰارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهٰا لِلَّذِینَ لاٰ یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لاٰ فَسٰاداً وَ الْعٰاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ. [۲]
۳-... أَ وَ لَمْ نُعَمِّرْکُمْ مٰا یَتَذَکَّرُ فِیهِ مَنْ تَذَکَّرَ وَ جٰاءَکُمُ النَّذِیرُ... [۳]
----------
[۱]: ۱) - حجرات، ۱۳.
[۲]: ۲) - قصص، ۸۳.
[۳]: ۳) - فاطر، ۳۷.
#کشکول شیخ بهاء
https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
💠 سلسله جلسات تدریس کتاب #تاریخ_تحولات_سیاسی_ایران 3 👈👈 اولین کتاب برای شروع خواندن تاریخ معاصر ایر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تاریخ تحولات سیاسی 4.MP3
5.02M
💠 سلسله جلسات تدریس کتاب #تاریخ_تحولات_سیاسی_ایران 4
👈👈 اولین کتاب برای شروع خواندن تاریخ معاصر ایران
🎬 جلسه 4⃣
🎤 با تدریس #استاد_احسان_عبادی به شیوه تحلیلی
🔵 زندانهای مخوف رضاخان!
💠 ژان گونتر محقق و سیاح معروف آمریکایی در مورد زندانهای زمان #رضاخان مینویسد:
در نزدیکی تهران دژی است که سابقا محل سکونت خاندان قاجار بود، اکنون زندان سیاسی است. زندانیان سیاسی در ایران محاکمه نمی شوند و لازمه محکومیت، جرم و بزه نیست و چنانچه تشخیص داده شود مرگ آنها ضروری است، دشمنان باید برداشته شوند، ضرورت ندارد آنها تیرباران یا اعدام گردند، بلکه روش مسموم نمودن خاصی که آن را (مایه کوبی پهلوی) می نامند، کافی است، با انداختن یک حبّ زهر در فنجان قهوه در یک روز بسیار زیبا و روشن، متهم تا ابد در زیر خاک بسر خواهد برد، در این وقت روزنامه نگاران مجازند مرگ متهم را در اثر (حمله قلبی) اعلام نمایند.
📚 منبع: کتاب (1939) Inside Asia/نوشته john gunther/صفحه 533_534
📸 تصویر صفحه کتاب به عنوان کامنت اول بارگذاری شده.
🔵 رشوه خواری سیستماتیک در زمان رضاخان!
🔰 مخبر السلطنه نخست وزیر رضاخان مینویسد: جم که از قاهره برگشت صحبت از رأفت پادشاه مصر و ملاطفت با عموم کرد، چیزی نگذشت که #رضاشاه(به جهت تقلید از پادشاه مصر) پیرمردی را از رعایا در راه سعدآباد به اتومبیل خود دعوت کرد تا به مقصد برساند.
در موقع پیاده شدن پیرمرد، رضاشاه صد تومان به او انعام داد، پیرمرد تضرع نمود که صد تومان را نمیخواهم، امر بفرمایید پسر مرا که کمک من است از خدمت نظام معاف بدارند، رضاشاه فرموده بودند:این صد تومان را ببر به آن فلان فلان شده ها(رشوه) بده، پسرت را معاف میکنند.
با همه قدرت و مراقبت شاه، حال ادارات این بود.
📚 منبع:کتاب خاطرات و خطرات/نوشنه مهدی قلی خان هدایت(مخبرالسلطنه) نخست وزیر رضاشاه/ص415
📸 تصاویر صفحات کتاب به عنوان کامنت اول بارگذاری شده.
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
❇️ سلسله جلسات کارگاه #مبانی_ولایت_فقیه 5 💠 جلسه 5⃣ ( بررسی انواع حکومت ها از جمله دیکتاتوری و دموک
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
41.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❇️ سلسله جلسات کارگاه #مبانی_ولایت_فقیه 6
💠 جلسه 6⃣ ( ادامه بحث بررسی انواع حکومت ها از جمله دیکتاتوری و دموکراسی و بررسی نقاط ضعف و قوت آنها )
🎤 #استاد_احسان_عبادی
🔸انتشار فایلها آزاد و بلامانع است
👌 مبانی ولایت فقیه خود را قوی کنید تا در فتنه های آتی در امان باشید
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
🔸گذشت که حادثه بویب، ایرانیان را به وحشت انداخت. این بار سپاهی عظیم تر و با فرماندهی نیرومندتر همچون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🗣در آنجا عثمان از عمر خواست تا لشکر مسلمانان را از یمن و شام به عراق بفرستد. به علاوه خود خلیفه عازم عراق شود.
اما امام علی (ع)✨ با این پیشنهاد مخالفت کرده و فرمود: این اقدام باعث میشود تا رومیان به شام حمله کنند. با آمدن سربازان مسلمان از یمن نیز خطر تهاجم حبشی ها وجود دارد. امام با سفر خود خلیفه نیز به دلیل این که ایرانیها با شنیدن حضور شاه عرب🤴🏼به شدت بیشتری خواهند جنگید مخالفت کردند.
💢به هر روی سپاهی فراهم شده و فرماندهی آن به نعمان بن مقرن از اصحاب رسول خدا (ص) سپرده شد.
دو سپاه در نزدیکی نهاوند استقرار یافتند. نهاوند در میان دو جبهه جنگ اعراب بر ضد ایران بود، یکی از سوی مدائن و دیگری از سوی اهواز. دو سپاه با یکدیگر درگیر شده و چهار روز سخت با یکدیگر نبرد کردند. روز آخر، درگیری⚔ سخت شده و علی رغم شهادت نعمان بن مقرن، سپاه ایران شکست خورد. این پیروزی برای اعراب اهمیت فراوانی داشت و لذا "فتح الفتوح" نام گرفت. جنگ مزبور به احتمال در سال 20 هجری روی داده است.
⏳در طی سالهای شانزده تا بیستم هجری، فتوحات در شمال عراق نیز ادامه یافت و مسلمانان تا موصل پیشروی کرده و عراق را بطور کامل تحت تصرف خویش در آوردند.
🔹ادامه دارد ...
✍بـرگرفته از کتاب "تـاریخ
سیـاسی اسلام، ج2، ص123-128″،
رسول جعفریان.
#تاریخ_سیاسی_اسلام ۸۵
قدیمی ترین بلیط کاغذی یک بازی رسمی فوتبال در ایران
مسابقه بین منتخب تهران و تبریز
این بلیط قدمتی بالغ بر ۸۰ سال دارد که در موزه فوتبال آذربایجان - تبریز نگهداری می شود.
https://eitaa.com/zandahlm1357
بزرگترین استخر جهان در شیلی وجود دارد که طولش معادل 1013 متر است و عمقی در حدود 35 متر دارد و حتی مجهز به قایق های موج سواری نیز هست!
https://eitaa.com/zandahlm1357
گیدورن شهری کوچک در شمال کشور هلند است این شهرِ بدون اتومبیل، با آبراهه ها خیابان کشی شده است و وسیله ی حمل و نقل آن، قایق می باشد. جمعیت این شهر ۲۶۰۰ نفر است.
https://eitaa.com/zandahlm1357
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بزن بریم صفحه خنده ههههه😂😂😂
.......:
@zandahlm1357
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
.......: القُم! القُم! بپرّ بالا شلمچه بودیم! آتشِ دشمن سنگین بود و همه جا تاریکِ تاریک. بچهها، هم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.......:
دندانهای مصنوعی
شلمچه بودیم!
بس که آتیش سنگین شد، دیگه نمیتونستیم خاکریز بزنیم. حاجی گفت:« بلدوزرها رو خاموش کنید؛ بذارید داخل سنگرها تا بریم مقرّ». هوا داغ بود و ترکش، کُلمنِ آبو سوراخ کرده بود. تشنه و خسته و کوفته، سوار آمبولانس شدیم و رفتیم. به مقرّ که رسیدیم ساعت دوِ نصف شب بود. از آمبولانس پیاده شدیم و دویدیم طرفِ یخچال. یخچال نبود. گلوله ی خمپاره صاف رُوش خورده بود و بُرده بودش تو هوا. دویدیم داخل سنگر. سنگر، تاریک بود؛ فقط یه فانوسِ کم نور، آخرِ سنگر میسوخت. دنبال آب میگشتیم که پیرمرادی داد زد:« پیدا کردم!». و بعد پارچ آبی رو برداشت. تکونش داد. انگار یخی داخلش باشه، صدای تَلق تَلق کرد. گفت:« آخ جون!» و بعد آبو سرازیر گِلوش کرد. می خورد که حاج مسلم -پیرمرد مقر- از زیر پتو چیزی گفت. کسی به حرفش گوش نداد. مرتضی پارچو کشید و چند قُلُپ خورد. به ردیف، همه چند قُلُپ آب خوردیم. خلیلیان آخری بود. تَهِ آبو سَر کشید. پارچو تکون داد و گفت:« این که یخ نیست. این چیه؟» حاج مسلم آشپز، سرشو از زیر پتو بیرون کرد و گفت:« من که گفتم اینا دندونای مصنوعی منه! یخ نیست؛ اما کسی گوش نکرد. منم گفتم گناه دارن، بذار بخورن!» هنوزحرفش تموم نشده بود که همه با هم داد زدیم: « وای!؟» و از سنگر دویدیم بیرون. هر کسی یه گوشه ،سرشو پائین گرفته بود تا آبها رو برگردونه! که احمد داد زد:« مگه چیه! چیز بدی نبود! آب دندونه! اونم از نوعِ حاج مسلِمش! مثلِ آبنبات. اصلاً فکر کنید آبِ انجیر خورده اید».
دندانهای مصنوعی
مجموعه اکبرکاراته
https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
همیشه از کافی بودن عمق آب مطمئن بشید.😆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی خونه مادرزن میخوای هنرنمایی کنی😂