eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.5هزار دنبال‌کننده
49.1هزار عکس
35.8هزار ویدیو
1.7هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
13.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 حاج صادق آهنگران: هر سر که پیمان بلا دارد بیاید هر کس هوای کربلا دارد بیاید ما راهیان کعبۀ عشق و وفائیم ما عاشقانِ تربتِ خون خدائیم 🌿 تصاویری از جبهه های نبرد @zandahlm1357
معبودهای غیر الهی قوله علیه السلام: وَ کَفَرْتُ بِکُلِّ مَعْبُودٍ غَیْرِکَ. سابقا گذشت که معبود شی ء[ای] است که انسان او را مستقلاًّ مؤثّر و مطاع خود دانسته و در جلب منافع و دفع مضارّ خود به او اظهار تذلّل و انقیاد نموده مؤثّر و مطاع خود فرض نماید، و بدترین معبودی که انسان از او اطاعت نموده هوای نفس است، کما فی قوله تعالی: « أَ رَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ [۱] ». و من ذلک ما روی عنه صلی الله علیه و آله وسلم: « ما عبد معبود فی الأرض مثل الهواء ». [۲] و قال تعالی: « وَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ [۳] »، یعنی جهّال و کسانی که مستور و محجوب از معرفت حقّ اند متبوعین و آمرین آنها طاغوت است، یعنی: نفس امّاره بالسوء اطلاق اسم طاغوت شده بر او، به واسطه آن که نفس کثیر الطغیان و التجاوز است از حدود الهیه، لأنّ النفس هی أقرب مبادی المعنویة للانسان ؛ إذ ما أضلّه مضلّ و ما أغواه مغوٍ، عن الصراط المستقیم إلا بواسطة میله و هواه إلی ما یرغب الیه و یعبده، بل لایعبد الإنسان معبود غیر اللّه إلاّ بتبعیة عبادته و عادته. و کفران به این معبود به مقتضای قوله تعالی: « فَمَن یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَی لاَ انفِصَامَ لَهَا وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ [۴] » آن کُفران و انکار به هوی، یعنی عدم التفات الی محبة نفسه و الاهتمام لجلب ما یلذّها و دفع [ما] یکرهها، « فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَی [۵] » التی هی إقبال الی اجنبة [۶] الحقّ، و إعراض عن جنبة الباطل، و ذلک یوجب وجدان روح الوصال، و نعم الاتصال و الخلاص عن الافتراق، و جهنم القطیعة، قال تعالی: « وَ الَّذِینَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ [۷] »، أن یعبدوها، که مراد اجتناب و دوری از اراده و شهوات نفسانی و خروج از طاعت او است. باری، پس مفهوم از فقره دعا که من کفران می‌نمایم به هر معبودی غیر تو که او را تذلّل نموده مطاع خود قرار بدهم، شامل این معبود داخلی و تمام معبودین مجازی خارجی می‌شود، به مقتضای « کلّ ما شغلک عن اللّه فهو صنمک » [۱]، لذا در فقره بعد عرض می‌نماید: ---------- [۱]: ۱ - سوره مبارکه فرقان، آیه ۴۳. [۲]: ۲ - بسنجید: أسرار الآیات، ص ۱۳۲: « ما عبد فی الأرض إله ابغض إلی اللّه تعالی من الهوی »، ثمّ تلا: «أَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ ». [۳]: ۳ - سوره مبارکه بقره، آیه ۲۵۷. [۴]: ۴ - همان، آیه ۲۵۶. [۵]: ۵ - همان. [۶]: ۶ - اصل: الجنبة. [۷]: ۱ - سوره مبارکه زمر، آیه ۱۷. [۱]: ۲ - بسنجید: تاریخ مدینة دمشق، ج ۳۴، ص ۱۴۶ ؛ البدایة و النهایة، ج ۱۰، ص ۲۷۹، « کلّ ما شغلک عن اللّه من أهل أو مال أو ولد فهو مشؤوم ». .......: 📚✍ بر صحیفه سجادیه میرزا ابراهیم سبزواری وثوق الحکماء https://eitaa.com/zandahlm1357
بحث ادبی زمخشری در درةالغواص می‌گوید: هاوِن غلط است چون در کلام عرب فاعل که عین الفعل آن واو باشد استعمال نشده است. صحیح آن است که گفته شود هاوون بر وزن فاعول. زبان عاقل امیر المؤمنین علیه السلام می‌فرماید: زبان عاقل در پس قلب او و قلب نادان در پس زبان اوست. حلاج دانشمندان عراق اجماع بر مباح بودن خون حلاج کردند و اتفاق نظر یافتند، ولی او ریختن خون خود را حرام می‌دانست. او را به زندان بردند، مقتدر باللّٰه عباسی دستور داد هزار تازیانه بر او بزنند، اگر از دنیا نرفت هزار تازیانه دیگر بزنند، سپس گردنش را بزنند، وزیر او را به مأمور تسلیم کرد و به او گفت: اگر نمرد، دو دست و دو پایش را قطع کن، سرش را بردار بیاویز و جسدش را بسوزان، و خدعه هایش را نپذیر. مأمور او را گرفت و به مکانی آورد که عده ی بسیاری از مردم جمع شده بودند، هزار تازیانه به او زد و دست و پایش را قطع کرد و سرش را به دار آویخت و جسدش را سوزانید. سرش را بر پل نصب کردند. این واقعه مربوط به سال ۳۹۰ است. شیخ بهاء https://eitaa.com/zandahlm1357
گرچه برخورداری از عدالت، و داشتن ملکه ترک گناه، از امور درونی افراد است، ولی با علائم و نشانه‌هایی که در زندگی و عمل افراد بروز می‌کند، می‌توان به بود و نبود آن در افراد، پی برد. در روایات، برخی از این علائم به چشم می‌خورد و بعضی ملاک‌ها بیان شده که با وجود آنها، می‌توان کسی را عادل شمرد. از امام صادق علیه السلام پرسیدند: عادل کیست؟ فرمود: «اِذا غَضَّ طَرْفَهُ مِنَ المَحارمِ وَلِسانهُ عَنِ الْمَأثِمِ و کَفَّهُ عَنِ الْمَظالِم» (۵۱۹) کسی که چشمش را از نامحرم، زبانش را از گناه، و دستش را از ظلم، حفظ کند. پیامبر خدا صلی الله علیه وآله نیز در حدیثی انسان جوانمرد و عادل را چنین معرّفی می‌کند: «مَنْ عامَلَ النّاسَ فَلَمْ یَظْلِمْهُمْ وَحَدَّثهُمْ فَلَمْ یَکْذِبْهُم وَ وعَدَهُم فَلَمْ یُخْلِفْهم فَهُوَ مِمَّنْ کَمُلَتْ مُرُوَّتُهُ وَ ظَهَرَتْ عَدالَتُهُ... » (۵۲۰) کسی که با مردم، در معاملات، ستم نکند و در سخن، دروغ نگوید و در وعده هایش تخلّف نکند، او از کسانی است که مروّتش کامل و عدالتش آشکار است. از امام صادق علیه السلام سؤال شد: عدالت انسان را از کجا بشناسیم؟ فرمود: همین که کسی اهل حیا و عفت باشد و در خوراک و گفتار و شهوت، خود را به گناه نیالاید، و از گناهان بزرگی مثل زنا، ربا، شراب، فرار از جنگ،... (که مورد تهدید قرآن است) بپرهیزد، و جز در مواردی که عذر دارد، از شرکت در جماعت مسلمین دوری نکند، چنین انسانی عادل است و تفتیش از عیوب او و غیبت او بر مردم حرام است... (۵۲۱) در روایات دیگری می‌خوانیم: به آن کس که نمازهای پنجگانه را به جماعت بخواند، خوشبین باشید و گواهی او را بپذیرید. (۵۲۲) شاید آنچه را که فقهاء، به عنوان «حُسن ظاهری» در عدالت بیان می‌کنند، همین باشد که با حضورش در مراسم و جماعت مسلمین و نبودنش در مراکز فساد و گناه، مایه اعتماد مردم شود و او را از این طریق، انسانِ عادل و درست کاری بشناسند. امام باقر علیه السلام در مورد عدالت زنان می‌فرماید: همین که اهل حجاب و از خانواده‌های محترم بود و از شوهر خویش اطاعت می‌کرد و از کارهای ناپسند و جلوه گری‌های ناروا پرهیز داشت، عادل است. (۵۲۳) در بعضی روایات، «فاسق» را کسانی می‌داند که به خاطر گناهان زشتِ علنی، در جامعه شلاّق خورده، یا میان مردم مشهور به خلاف و بدکاری یا مورد سوء ظن باشند. (۵۲۴) البته معنای عدالت در یک نفر، آن نیست که در طول عمر، مرتکب گناهی نشده باشد، چرا که این ویژگی، تنها در انبیاء و اولیاء معصوم است، ولی همین که ما در ظاهر، از او گناه بزرگی ندیده باشیم، کافی است. این نیز ناگفته نماند که: اگر کسی خود را عادل نمی داند، و حتّی به مردم بگوید که من عادل نیستم، امّا مردم او را عادل و با تقوا بشناسند، می‌تواند امام جماعت شود و مردم نیز می‌توانند به او اقتدا کنند و اگر مردم، مایل به اقتدا باشند، نباید سرپیچی کند. (۵۲۵) و حتّی اگر پس از نماز جماعت، معلوم شود که امام جماعت، عادل نبوده، نمازهایی را که پشت سر او خوانده اند صحیح است و اعاده لازم نیست. (۵۲۶) چرا بعضی به جماعت نمی روند؟ با همه پاداشها و آثاری که برای نماز جماعت وجود دارد، برخی از این فیض بزرگ محرومند و با تأسف، شاهدیم که بسیاری، به آن بی اعتنا و کم رغبت اند و حتی در همسایگی مسجد به سر می‌برند، ولی در جماعت مسلمین حاضر نمی شوند و مسجدها، گاهی به صورت ناراحت کننده و دردآوری خلوت است. علّت شرکت نکردن افراد در نمازهای جماعت، گوناگون است. بعضی واقعاً عذر دارند و دلیلشان پذیرفتنی است، ولی در بسیاری موارد، بهانه‌هایی پوچ، بیشتر نیست. مروری به اینگونه دلایل و بهانه‌ها می‌کنیم: بعضی، از پاداشهای نماز جماعت، غافلند. برخی، از بدرفتاری برخی نمازگزاران در مسجد، به نماز جماعت بی رغبت می‌شوند. بعضی، تنها بد اخلاقی امام جماعت را، بهانه عدم شرکت خود قرار می‌دهند و آنرا منافی با عدالت او به حساب می‌آورند. بعضی، بخاطر همفکر نبودن امام جماعت، با دیدگاههای سیاسی آنان نسبت به موضوعات و اشخاص و... از شرکت در جماعت، دوری می‌کنند. بعضی، بخاطر مشغولیت‌های اقتصادی واجتماعی وگرفتاریهای روزمرّه، از پاداشهای عظیم نماز جماعت محروم می‌شوند. بعضی، از برخورد سرد افراد مسجد، دلسرد شده ودیگر نمی روند. بعضی، عیب‌های بستگان و نزدیکان امام جماعت را به حساب او می‌گذارند و او را قبول ندارند. بعضی، شرکت خود در نماز جماعتی را، مایه تقویت و بزرگ شدن پیشنماز در جامعه می‌دانند و از آن پرهیز دارند، بی آنکه دلیلی روشن بر بی عدالتی امام جماعت داشته باشند.
بعضی، از روی غرور، حاضر نیستند در نماز جماعت یک امام جوان یا فقیر زاده، امّا پاک و متعهد و لایق، شرکت کنند. برخی، تن پرور و تنبل اند و در عبادات، بی حوصله و کسل اند و نماز جماعت را، بجای آنکه کار بدانند، بارمی دانند و به سختی حاضرند دست از کارهای دیگر بکشند و به جمع مسلمانان در نماز بپیوندند. بعضی نیز، از طول کشیدن نماز جماعت، از مسجد می‌گریزند. بعضی نیز، از متولّی یا دست اندرکاران مسجد، خوششان نمی آید، از این رو به نماز جماعت نمی آیند. اینها گوشه ای از علل سردی برخی نسبت به حضور در نماز جماعت بود. همانطور که دیدید، بیشتر اینها، بهانه‌هایی غیر قابل اعتناست. اگر آگاهی و رشد دینی مردم به حدّی برسد که عوامل یاد شده را کنار بگذارند، و با خلوص و همدلی، در صفوفی منظم کنار هم بنشینند، به پاداش‌های عظیم جماعت، توجّه داشته باشند، بد خلقی پیشنماز را، مغایر با عدالت او ندانند. گناه بستگان او را به حساب او نگذارند. و... به برکات و آثار مثبت فراوان این «گردهمایی دینی» بیندیشند، خواهیم دید که مساجد، رونق بیشتری خواهد یافت و خلوتی نمازهای جماعت، از میان خواهد رفت. البته، صلاحیت‌های علمی واخلاقی پیشنماز، ومحیط گرم و آموزنده بودن مساجد، وبرخورد شایسته واحترام آمیز با شرکت کنندگان در نماز، به خصوص با جوانان و نوجوانان، می‌تواند سهم عمده ای در جذب آنان به مسجد، این کانون وحدت ومعنویت داشته باشد. سهم مسئولان فرهنگی، تبلیغی و تربیتی کشور نیز در این زمینه، مهّم است. اگر مربیان محترم و معلّمان و پدران و مادران، خود در جماعت‌ها شرکت کنند و در برابر شاگردان و فرزندان به نماز بایستند، یا به مساجد بروند، الهام بخش دیگران نیز خواهند بود. اگر مدارس، در کنار مساجد ساخته شود، برای حضور دانش آموزان در نمازهای جماعت، تسهیلی به حساب می‌آید. از نماز ✍محسن قرائتی https://eitaa.com/zandahlm1357