.......:
دركودكي ازمهرباني ورحمت وزيبايي خداوند بگویید به سن عقل كه رسيدند از قانونمندي آفرينش بگوييد
بچه ها نبايد از خداوند وحشت كنند
برای تربیت و تنبیه کودک او را ازخدا نترسانید
❤️ https://eitaa.co
معمولا پسرا با پدرشون راحت ترند و بهتر مشکلات را با او درمیان میگذارند،پس به عنوان یک پدر مسئول، روزی تایمی از وقتتان را به پسرتان اختصاص دهید و او را در راه حل مشکلاتش یاری کنید.
https://eitaa.com/z
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
داستان واقعی
عاشقانه_ای_برای_تو
📖این داستان کاملا واقعی بوده و نویسنده شخصا با شخصیت اصلی داستان مصاحبه کرده و داستان را به شیوۀ رمان به رشتۀ تحریر در آورده است.
🖊نویسنده:شهید ایمانی
https://eitaa.
.......:
✨ #عــاشــقـانـہ_ای_بــراے_تــو
✍شـهـید ســیــدطـاهـا ایـمـانــــے
🌹قــسـمـت نــهـــم
(حــلـقــہ)
نزدیک زمان نهار بود ... کلاس نداشتم و مهمتر از همه کل روز رو داشتم به این فکر می کردم که کجاست؟ ...
به صورت کاملا اتفاقی، شروع کردم به دنبالش گشتن ... زیر درخت نماز می خوند ... بعد وسایلش رو جمع کرد و ظرف غذاش رو در آورد ... .
یهو چشمش افتاد به من ... مثل فنر از جاش پرید اومد سمتم ... خواستم در برم اما خیلی مسخره می شد ...
داشتم رد می شدم اتفاقی دیدم اینجا نشستی ... تا اینو گفتم با خوشحالی گفت: چه اتفاق خوبی. می خواستم نهار بخورم. می خوای با هم غذا بخوریم؟ ... .
ناخودآگاه و بی معطلی گفتم: نه، قراره با بچه ها، نهار بریم رستوران ... دروغ بود ... .
خندید و گفت: بهتون خوش بگذره ... .
اومدم فرار کنم که صدام کرد ... رفت از توی کیفش یه جبعه کوچیک درآورد ... گرفت سمتم و گفت: امیدوارم خوشت بیاد. می خواستم با هم بریم ولی ... اگر دوست داشتی دستت کن ... .
جعبه رو گرفتم و سریع ازش دور شدم ... از دور یه بار دیگه ایستادم نگاهش کردم ... تنها زیر درخت ... .
شاید از دید خانوادگی و ثروت ما، اون حلقه بی ارزش بود اما با یه نگاه می تونستم بگم ... امیرحسین کلی پول براش داده بود ... شاید کل پس اندازش رو ...
ادامه دارد...
https://eitaa.com/zandahlm1357
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
.......:
🌹گذر ڪردم به گورستان ڪم و بیش
🌹بدیدم حال دولتمند و درویش
🌹نه درویشی در آنجا بی ڪفن ماند
🌹نه دولتمند بُرد از یک ڪفن بیش
#باباطاهر
https://eitaa.com/zandahlm1357
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
.......:
#ضرب_المثل
#پنبه_دزد_دست_به_ریشش_میکشد
تاجری بود کارش خرید و فروش پنبه بود و کار و بارش سکه، بازرگانان دیگر به او حسودی میکردند.
یک روز یکی از بازرگانها نقشه ای کشید و شبانه به انبار پنبه ی تاجر دستبرد زد، شب تا صبح پنبه ها را از انبار بیرون کشید و در زیرزمین خانه ی خودش انبار کرد.
صبح که شد تاجر پنبه خبردار شد که ای دل غافل تمام پنبه هایش به غارت رفته است، به نزد قاضی شهر رفت و گفت : خانه خراب شدم.!
قاضی دستور داد که مامورانش به بازار بروند و پرس و جو کنند و دزد را پیدا کنند، اما نه دزد را پیدا کردند و نه پنبه ها را .
قاضی گفت: به کسی مشکوک نشدید؟
ماموران گفتند: چرا بعضی ها درست جواب ما را نمی دادند ما به آنها مشکوک شدیم.
قاضی گفت: بروید آنها را بیاورید.
ماموران رفتند و تعدادی از افراد را آوردند.
قاضی تاجر پنبه را صدا کرد و گفت به کدام یک از این ها شک داری؟
تاجر پنبه گفت به هیچ کدام.
قاضی فکری کرد و گفت: ولی من دزد را شناختم، دزد بیچاره آن قدر دست پاچه بوده و عجله داشته که وقت نکرده جلو آیینه برود و پنبه ها را از سر و ریش خودش پاک کند.!
ناگهان یکی از همان تاجرهای دستگیر شده دستش را به صورتش برد تا پنبه را پاک کند!
قاضی گفت: دزد همین است و به تاجر گفت: همین حالا مامورانم را می فرستم تا خانه ات را بازرسی کنند.
یکساعت بعد ماموران خبر دادند که پنبه ها در زیر زمین تاجر انبار شده است و او هم به جرم خود اعتراف کرد.!
از آن به بعد وقتی می خواهند بگویند که آدم خطا کار خودش را لو می دهد می گویند:
پنبه دزد، دست به ریشش می کشد.!
https://eitaa.com/zandahlm1357
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
.......:
#ضرب_المثل
آستين نو ، بخور پلو
روزي ملا نصرالدين به يك مهماني رفت و لباس كهنه اي به تن داشت..
صاحبخانه با داد و فرياد او را از خانه بيرون كرد..
او به منزل رفت و از همسايه خود ، لباسي گرانبها به امانت گرفت و آنرا به تن كرد و دوباره به همان ميهماني رفت..
اينبار صاحبخانه با روي خوش جلو آمد و به او خوش آمد گفت و او را در محلي خوب نشاند و برايش سفره اي از غذاهاي رنگين پهن كرد.!
ملا از اين رفتار خنده اش گرفت و پيش خود فكرد كرد كه اين همه احترام بابت لباس نوي اوست..!
آستين لباسش را كشيد و گفت : آستين نو بخور پلو ، آستين نو بخور پلو .
صاحبخانه كه از اين رفتار تعجب كرده بود از ملا پرسيد كه چكار مي كني .؟
ملا گفت : من هماني هستم كه با لباسي كهنه به ميهماني تو آمدم و تو مرا راه ندادي و حال كه لباسي نو به تن كرده ام اينقدر احترام مي گذاري .!!
پس اين احترام بابت لباس من است نه بخاطر من، پس آستين نو بخور پلو ، آستين نو بخور پلو ..!!!
https://eitaa.com/zandahlm1357
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
.......:
💠💠💠﷽💠💠💠
(۲۸) #رفتارهای_نادرست_درباره_نذر
🔴 یکی از رفتارهای غلط و رایج پیرامون چگونگی #نذر است!
💠 یکی از نذرهای باطل نذرهای #سلیقهای است. مثل:
الف) #آجیل مشکل گشا، و آن آجیلی است که برای برآورده شدن حاجات خود نذر حضرت علی(ع) میکنند و عقیده دارند باید در ماه، یک تا هفت مرتبه آن را انجام دهند.
ب) #سفرههای بیبی سهشنبه، حضرت ابوالفضل(ع)، حضرت رقیه(س)، آش امام زینالعابدین(ع) و ... که حتما باید به شیوه مخصوص تهیه شود.
ج) نذر کردن #شمع برای زیارتگاهها و گاهی برای بعضی از درختان و خواب نماها.
(سایت رسمی آیت الله مکارم شیرازی)
💠 دسته دیگر نذرهای باطل نذرهایی است که اساس درستی ندارند مثل:
الف) نذرهای بدون #صیغه و لفظ،(جهت اطلاع از صیغه و لفظ نذر به رساله مرجع خود رجوع کنید.)
ب) #نذر دیگران برای انسان
ج) نذر در #خواب
د) نذر بدون رضایت #شوهر
نذر بدون اذن شوهر حتی اگر از مال خود زن هم باشد باطل است. (تحریرالوسیله، ج ۲، ص ۱۱۷، م۳)
https://eitaa.com/zandahlm1357
.......:
💠💠💠﷽💠💠💠
(۳۰) #مذهبی_بودن_یعنی_خشک_بودن
🔴 یکی از باورهای غلط این است که مذهبی بودن یعنی #خشک بودن، گوشهگیری، نشاط نداشتن، لذت نبردن از زندگی، اهل تفریح نبودن و از آن طرف همیشه اهل روضه و گریه بودن.
💠 #نکته_اول اینکه رعایت حدود الهی یعنی انجام واجبات و ترک گناه و حرام به معنای خشک بودن نیست چرا که اهل بیت علیهمالسلام در رعایت حدود و دستورات الهی #دقیقترین انسانها بودند.
💠 #نکته_دوم اینکه اسلام خود در کنار توصیه به عبادت و ترک گناه مشوق و توصیهکننده به #تفریح و لذت بردن از غیرحرام است.
💠 #نکته_سوم اینکه لذتِ ترک گناه و انجام واجبات بالاترین لذتی است که نتیجه آن آرامش روح انسان است. چرا که سازنده روح ما خداست و او راه به آرامش رسیدن را اینگونه قرار داده است. حتی پس از اشک و گریهی مربوط به مناجات با خدا و یا روضه اهلبیت علیهمالسلام نشاط و فرح وصفناپذیری سراغ انسان میآید. لذا لذت بردن از گناه لذتی #کاذب است و وجدان انسان، خود آن را درک میکند.
به طور مثال روانشناسان غربی خود معترفند که یک ساعت گوش دادن به #موسیقیهای تند و هیجانی ساعتها افسردگی به دنبال دارد.
💠 #نکته_چهارم اینکه انسانهای دیندار در دنیا شادترین و سالمترین انسانها از لحاظ روحی و روانی هستند و بیشترین لذت را از زندگی میبرند این خود نشانه این است که مذهبی بودن منافات با لذت بردن و شاد بودن ندارد. لذا جوامع #غربی نیز خود به این نتیجه رسیدهاند که دینداری عامل بزرگ آرامش و لذت بردن روح است.
https://eitaa.com/zandahlm1357
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
.......:
💠💠💠﷽💠💠💠
(۲۹) #بزنم_به_تخته
🔴 یکی از باورهای غلط و خرافی رایج ضربالمثل "بزنم به تخته" است!
💠(بزن به تخته) اساسا یک اصطلاح عامیانه و گفتاری #انگلیسی است و در زبان نوشتاری استفاده نمیشود و برای جلوگیری از اتفاق هر چیز بدی (چشم بد) کاربرد دارد. (I think I am finally feeling better – knock on wood) فکر میکنم که بالاخره حالم بهتر شده – بزن به تخته” (در این جمله برای جلوگیری از چشم بد استفاده میشود.)
💠بنا به شواهد تاریخی «زدن به تخته» یکی از خرافههای مرسوم #انگلیس است که انگلیسیها خاستگاه آن را با واقعه به #صلیب کشیدن مسیح (آنطور که در انجیل آمده است) مرتبط میدانند. معمولا مسیحیان مومن آویزهایی به شکل صلیبهای کوچک برای خوششانسی به گردن میانداختند، که جنس آنها از چوب بود.
💠به عقیده مردم بریتانیا ضربه زدن به چوب موجب خوششانسی میشود، و شر #شیطان را دور میکند؛ بر اساس این باور، آرزوها به حقیقت میپیوندند و افراد از شگون بد در امان میمانند. مثلا اگر کسی را مورد تعریف و تحسین قرار دادید، باید برای حفظ یمن نیک برای آن شخص فورا بر روی #چوب ضربه بزنید.
💠ضربالمثل فوق یکی از هزاران شگرد و ترفند نفوذی و #دام_فرهنگی اجانب برای فرهنگ و زبان ما میباشد، و متاسفانه آنچنان در لایههای مختلف کلام و گفتار و محاوره و باورهای عامیانه و یومیه مردم عادی ریشه دوانده که خود بهعنوان یک ویروس ضد فرهنگ به سادگی در حال تخریب و تضعیف اعتقادات و باورهای اصیل مردم میباشد.
💠 و اما در روایات جهت جلوگیری از #چشمزخم دستورالعملهایی به ما رسیده است که یکی از آنها ذکر "ماشاءالله" (هرچه خدا بخواهد) است!
(بحارالانوار ، ج۶۰، ص۲۶۰)
https://eitaa.com/zandahlm1357
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
داستان واقعی
عاشقانه_ای_برای_تو
📖این داستان کاملا واقعی بوده و نویسنده شخصا با شخصیت اصلی داستان مصاحبه کرده و داستان را به شیوۀ رمان به رشتۀ تحریر در آورده است.
🖊نویسنده:شهید ایمانی
https://eitaa.
.......:
✨ #عــاشــقـانـہ_ای_بــراے_تــو
✍شـهـید ســیــدطـاهـا ایـمـانــــے
🌹قــسـمـت دهــم
(مـعـنــاے تـعـهـد)
گل خریدن تقریبا کار هر روزش بود ... گاهی شکلات هم کنارش می گرفت ... بدون بهانه و مناسبت، هر چند کوچیک، برام چیزی می خرید ... زیاد دور و ورم نمیومد ... اما کم کم چشم هام توی محوطه دانشگاه دنبالش می دوید ... .
رفتارها و توجه کردن هاش به من، توجه همه رو به ما جلب کرده بود ... من تنها کسی بودم که بهم نگاه می کرد ... پسری که به خنثی بودن مشهور شده بود حالا همه به شوخی رومئو صداش می کردن ... .
اون روز کلاس نداشتیم ... بچه ها پیشنهاد دادن بریم استخر، سالن زیبایی و ... .
همه رفتن توی رختکن اما پاهای من خشک شده بود .. برای اولین بار حس می کردم در برابر یه نفر تعهد دارم ... کیفم رو برداشتم و اومدم بیرون ... هر چقدر هم بچه ها صدام کردن، انگار کر شده بودم ... .
چند ساعت توی خیابون ها بی هدف پرسه زدم ... رفتم برای خودم چند دست بلوز و شلوار نو خریدم ... عین همیشه، فقط مارکدار ... یکیش رو همون جا پوشیدم و رفتم دانشگاه ... .
همون جای همیشگی نشسته بود ... تنها ... بی هوا رفتم سمتش و بلند گفتم: هنوز که نهار نخوردی؟ ...
امتحانات تموم شده بود ... قرار بود بعد از تموم شدن امتحاناتم برگردم ... حلقه توی جعبه جلوی چشمم بود ... .
دو ماه پیش قصد داشتم توی چنین روزی رهاش کنم و زیر قولم بزنم ... اما الان، داشتم به امیرحسین فکر می کردم ... اصلا شبیه معیارهای من نبود ... .
وسایلم رو جمع کردم ... بی خبر رفتم در خونه اش و زنگ زدم ... در رو که باز کرد حسابی جا خورد ... بدون سلام و معطلی، چمدونم رو هل دادم تو و گفتم: من میگم ماه عسل کجا میریم ... .
آغاز زندگی ما، با آغاز حسادت ها همراه شد ... اونهایی که حسرت رومئوی من رو داشتند ... و اونهایی که واقعا چشم شون دنبالش افتاده بود ... .
مسخره کردن ها ... تیکه انداختن ها ... کم کم بین من و دوست هام فاصله می افتاد ... هر چقدر به امیرحسین نزدیک تر می شدم فاصله ام از بقیه بیشتر می شد ... .
ادامه دارد...
https://eitaa.com/zandahlm1357
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
دقت کن نگاهشان به توست بعد از آنها چه کردی؟
https://eitaa.com/zandahlm1357
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
.......:
#شهید_باکری
یکی از کارمندان شهرداری می گفت:
تازه ازدواج کرده بودم و با مدرک دیپلم دنبال کار می گشتم، از پله های شهرداری می رفتم بالا که یکی از کارکنان شهرداری را دیدم و ازش پرسیدم آیا اینجا برای من کار هست؟ تازه ازدواج کردم و دیپلم دارم.
یه کاغذ از جیبش درآورد و یه امضاء کرد و داد دستم گفت بده فلانی، اتاق فلان.
رفتم و کاغذ را دادم دستش و امضاء را که دید گفت چی می خوای؟
گفتم :کار
گفت : فردا بیا سرکار
باورم نمی شد
فردا رفتم مشغول شدم .
بعد از چند روز فهمیدم اون آقایی که امضاء داد شهردار بود.
چند ماه کارآموز بودم بعد یکی از کارمندان که بازنشسته شده بود من جای اون مشغول شدم.
شش ماه بعد جناب شهردار استعفاء کرد و رفت جبهه.
بعد از اینکه در جبهه شهید شد یکی از همکاران گفت :توی اون مدتی که کارآموز بودی و منتظر بودیم که یک نفرت بازنشسته بشه تا شما را جایگزین کنیم، حقوقت از حقوق جناب شهردار کسر و پرداخت می شد، یعنی از حقوق شهید باکری، و این درخواست خود شهید بود..
https://eitaa.com/zandahlm1357
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
.......:
میدونی چرا
نیلوفر تو مرداب گل میده؟؟
واسه اینکه
به همه ثابت کنه
تو بدترین شرایط هم
میشه خوب بود
دوست خوبم
تو هر شرایطی
#بهترین ورژن #خودت باش..
https://eitaa.com/zandahlm1357
🍃🍃🍃🍃
.......:
🔆🔆🔆
🔆🔆
🔆
💞 #غر_نزن_درخواست_رو_بگو💞
💕مثال ارتباط مناسب: ارائه درخواست بجای شکایت و سرزنش
مرد در یک زمان و مکان مناسب می گوید: من یک سری خواسته از تو دارم، آنها را مطرح میکنم. وقتی که درخواست هایم تمام شد به تو میگویم حرفم تمام شد، آن وقت تو شروع به صحبت کن و نظرت را بگو:
من دوست دارم وقتی به خانه می آیم به استقبالم بیایی و خوشحال ببینمت و وقتی من مطالعه میکنم
یا اون سریال رو میبینم باهام شروع به حرف زدن نکنی و من را به حال خودم بگذاری.
همچنین دوست دارم وقتی که تو از من کاری میخواهی با خواهش بگویی
" مثلاً بگویی امکان دارد آشغالها را دم در بگذار. یا خواهش میکنم بیا کمک بده و حالت دستوری و عتاب کردن نباشد.
همچنین درخواست دارم که وقتی با من حرف میزنی صدایت را آرام بگیری و تند تند و بلند و تهدید آمیز حرف نزنی و انگشت اشاره ات را به نشانه تهدید دائماً تکان ندهی.
من در این مواقع احساس بدی میکنم. حرفم تمام شد، حالا نظرت را بگو.
💖این تکنیک معجزه میکند، اول از خودتون شروع کنید.
https://eitaa.com/zandahlm1357
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
#هردوبدانیم
❌اگه با نظر همسرت هم مخالفی،
ولی اجازه بده جملاتش رو تموم کنه!
⛔️ از همون اول با نه گفتن جبهه نگیر؛
بگو راجع به این موضوع فکر میکنیم
تا بدونه الکی مخالفت نمیکنی!
https://eita
.......:
📍اگر از همسرم #ناراحت شدم چکار کنم؟😔
گاهی اوقات زن یا شوهر خواسته و نیاز خودش را مطرح نمیکند و به همسرش نمیگوید که چه رفتارها و گفتارها و عکسالعملهایی ناراحتش میکند.
همسر او هم متقابلاً چون نمیداند که این رفتار یا گفتار موجب ناراحتی و آزردگی خانم یا آقا میشود، آن را مکرراً انجام میدهد.
فرد مقابل هم که شدیداً از دست او عصبانی است، در ذهنِ خود رأی صادر میکند و برچسب بیتوجهی یا بیعاطفهبودن به او میزند و احساس فداکاری نیز میکند؛
بهایندلیل که آزرده میشود، ولی صحبتی نمیکند😔.
او در خیال خود به حفظ رابطهشان کمک میکند؛ اما درحقیقت به رابطۀ زناشوییشان و همسر خود خیانت بزرگی کرده است😔.
او در ذهن خود این فرضیه را مطرح میکند که «او باید بداند که من چه خواستهای دارم»😳
یا اینکه «او میداند که من از فلان کارش ناراحت میشوم»😳
و البته سخت در اشتباه است😏.
گاهی افراد با گفتن درستِ خواستههایشان میتوانند کمک بزرگی به خود و همسرشان کنند و نیازی نیست که آزردگیها و ناکامیهایشان را درون خود بریزند⛔،
چون این بغضهای فروخورده😔،
روی هم تلنبار میشود و ناگهان موجب انفجار و واکنش خشمناک شدیدی میشود😡💣.
📚کتاب زوج درمانی به زبان ساده
(جلد 1)
نوشته سعیده صدیقی.
https://eitaa.com/zandahlm1357
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
✨ #حکومت ، #مديريت #خدمت
💛 #امیرالمؤمنین علي عليه السلام در نامهاي به مالک اشتر فرمودند :
👑 وَ اَمّا بَعدُ فَلا تُطَوِّلُنَّ اِحتِجابَکَ عَن رَعِیتِک...
💸 و اما بعد، فاصله ات را از مردم طولانی نکن، زیرا جدایی حاکمان از مردم باعث می شود حاکمان در تنگنا قرار بگیرند و به بسیاری از مسائل و امور آگاه نشوند.
📚 #نهج_البلاغه ، #نامه ۵۳
〰🔶🔸🌹🔸〰🔶🔸🌹🔸〰🔶〰
#ماندگار_ی_انقلاب_اسلامی
#تمدن_نوین_اسلامی
#نهج_البلاغه_کتاب_تدوین_شده_انقلاب
#تاریخ_منبع_شناخت
👈 از این سخن امام چند مطلب دقیق علمی استفاده میشود:
الف: تاریخ یک منبع شناخت دقیق تجربی است.
ب: قوانین حاکم بر تاریخ ثابت است.
ج: تاریخ دارای ضابطه و قانون است.
د: عامل حرکت تاریخ ، انسان است نه چیز دیگر.
ح: تداوم انقلاب و سازماندهی جامع ایدهآل انسانی در رابطهی مستقیم با رعایت قوانین حاکم بر تاریخ است.
🖐 حال که باید تاریخ را بخوانیم تا برای امروز خود درس وعبرت بگیریم ، کدام منبع تاریخی را باید دید وبررسی کرد؟
👈حضرت اقا پاسخ این سوال را اینگونه داده اند :
1⃣نهج البلاغه کتاب #زندگی_اجتماعی ماست. امروز میشود از نگاه دقیق و نافذ امیرالمومنین به واقعیتهای جامعه و جهان
🎯نگاه کرد
🎯و بسیاری از حقایق را دید
🎯و شناخت
🎯و علاج آنها را پیدا کرد؛
لذاست که به نظر ما #امروز از همیشه به نهج البلاغه #محتاج_تریم."۶۳/۱/۲۶
https://eitaa.com/zandahlm1357
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃