eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
49.2هزار عکس
35.8هزار ویدیو
1.7هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
6.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍂 نواهای ماندگار 🔻 با نوای حاج صادق آهنگران ای که بستی عهد و پیمان با خدا شو روان با راهیان کربلا @zandahlm1357
🍂 🔻 5⃣2⃣ سردار علی ناصری در ابتدای کار، برخی از بومی های عراقی با ما بودند و با ما همکاری می کردند. برخی دیگر در حین کار به ما معرفی شدند و ما آنها را به کار گماشتیم، برای رعایت مسائل امنیتی، سعی می کردیم شناختی از فرد با افرادی که به ما معرفی می شدند، از طریق دوستان و آشنایانشان پیدا کنیم و پس از اطمینان از وفاداری شان، آنها را به کار می گرفتیم. برای همه افراد، پرونده پرسنلی تشکیل می شد؛ عکس پرسنلی یا غیر پرسنلی آنان حتما در پرونده شان بایگانی می شد و اطلاعات مربوط تهیه و وارد هر پرونده می شد. علی هاشمی نظارت کامل و تامی روی این پرونده ها داشت. مندرجات پرونده ها کاملا محرمانه بود و امکان دسترسی به آنها فقط در انحصار چند نفر، از جمله على هاشمی، بنده و حمید رمضانی بود. این عده، هر ماه از ما حقوق، حق مأموریت و در موارد انجام کارهای درخشان، پاداش می گرفتند. سالی چند بار نیز کالاهایی مثل مواد غذایی، کولر، فرش، یخچال یا ... به آنان داده می شد. بیشتر بومی های عراقی و ایرانی، در پوشش صیاد و ماهیگیر به مأموریت های شناسایی می رفتند. روی همین اصل، تهیه کلیه لوازم صیادی، از قایق تا تور ماهیگیری و غذا و کنسرو، با ما بود و ما همه تجهیزات را برایشان فراهم می کردیم و در اختیارشان قرار می دادیم. ماهی هایی هم که در مأموریت صید می کردند، مال خودشان بود و همین کمک مالی مناسبی برایشان به شمار می رفت. * * * برای رعایت مسائل امنیتی سعی می شد نیروهای بومی، خصوصا عراقی، تحت کنترل قرار گیرند تا احیانا برای عراق جاسوسی نکنند و اطلاعات این طرف را به آن طرف نبرند. دست کم در سال ۱۳۶۳ که ما روی هور کار شناسایی و اطلاعات انجام می دادیم، از نیروهای بومی خیانت یا جاسوسی ثابت شده ای دیده نشد و این از الطاف الهی و رعایت دقیق و شدید مسائل امنیتی و گزینشی بود. مهم ترین دلیلی که می توان برای وفاداری عمومی این نیروها اقامه کرد، این بود که عملیات خیبر با غافلگیری کامل انجام شد و دشمن وقتی مطلع شد که کار تمام بود و ما توانسته بودیم از هور به آن بزرگی و وسعت عبور کنیم و خود را به دشمن که خیال چنین عملیات متهورانه ای در مخیله اش هم نمی گنجید، برسانیم و به او ضربه مهلکی بزنیم پیگیر باشید @zandahlm1357
۲- ای طاووس! پایین بیا... از «سلمان فارسی» روایت شده است می‌گوید: روزی نزد سرورم امیرالمؤمنین (علیه السلام) در زمین بی آب و علفی نشسته بودم، یک باره یک جوجه تیغی از محلی که حضرت علی (علیه السلام) برای عبادت به آنجا رفته بودند گذشت، حضرت وقتی جوجه تیغی را دیدند با آن حرف زده و فرمودند: چند سال است در این صحرا بدون آب و علف زندگی می‌کنی؟ آب و غذایت را چگونه تهیه می‌کنی؟ هماندم به اذن خدای تبارک و تعالی جوجه تیغی به زبان فصیح جواب داد: «یا امیرالمؤمنین! من چهارصد سال است که در این صحرا زندگی می‌کنم و آب و غذایم را خداوند برایم می‌فرستد با این شرط که اگر گرسنه شدم بر شما و اهل بیت شما صلوات بفرستم و اگر تشنه شدم بر دشمنان شما و دشمنان اهل بیت (علیهم السلام) لعنت بفرستم، آنگاه خداوند تشنگی‌ام را برطرف می‌کند». سلمان می‌گوید: به مولایم عرض کردم: صلوات و سلام خدا بر شما باد یا امیرالمؤمنین! این کاری که انجام دادی عجیب است؛ زیرا هیچ کس با حیوانات حرف نمی زند، مگر سلیمان بن داود (علیه السلام) که فقط او با پرندگان حرف می‌زد. حضرت علی (علیه السلام) فرمودند: ای سلمان! آیا نمی دانی که ما علم حرف زدن با پرندگان را به ایشان آموختیم؟ ای سلمان! دوست داری عجیب تر از آن را به تو نشان دهم؟ عرض کردم: بله، پدر و مادرم فدایت ای سرورم، یا امیرالمؤمنین، ای وصی رسول رب العالمین! سلمان فارسی می‌گوید: حضرت علی (علیه السلام) به آسمان رو کرده و خطاب فرمود: ای طاووس! پایین بیا. طاووس پایین آمد، سپس به قرقی خطاب کرد: قرقی! پایین بیا. او نیز پایین آمد، سپس به باز و کلاغ خطاب کرد و آن‌ها نیز به دستور حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) پایین آمدند، آنگاه به من فرمودند: ای سلمان! سر آن‌ها را بزن و پاهای شان را بکن و آن‌ها را تکه تکه کن و سپس گوشت‌های شان را با هم مخلوط کن. من نیز به دستور حضرت این کار را انجام دادم. من در کار امیرالمؤمنین (علیه السلام) به شک افتادم، که حضرت رو به من کرد و فرمودند: ای سلمان! چه چیزی با خودت می‌گویی؟ آیا در کار ما شک کرده ای؟ عرض کردم: بله، از کاری که انجام دادید متحیّر شدم؛ زیرا پرندگان هیچ گناهی ندارند، آن‌ها پرواز می‌کردند، شما امر فرمودید که پایین بیایند، آن‌ها نیز پایین آمدند و سپس به من دستور فرمودید که آ ن‌ها را سر ببرم، پرهای شان را بکنم، قطعه قطعه کنم و گوشت‌های شان را با هم مخلوط بکنم. من هم این کارها را انجام دادم امّا با خود می‌گویم: چرا من این کار را کردم؟ سپس به من فرمودند: ای سلمان! دوست داری آن‌ها را در همین لحظه برایت زنده کنم؟ عرض کردم: پدر و مادرم به فدایت! این کارِ خیلی مشکلی است. حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) به گوشت‌های مخلوط شده پرندگان اشاره کردند و چیزی زمزمه نمودند که مفهوم آن‌ها را نمی دانستم، یک باره دیدم آن پرندگان به اذن خدای تبارک و تعالی پرواز کردند. [۱] سلمان می‌گوید: از کار امیرالمؤمنین (علیه السلام) خیلی تعجب کردم، عرض کردم: مولای من! این کار خیلی عظیم است، حضرت فرمودند: ای سلمان! از امر خدای تبارک و تعالی تعجب نکن، همانا خدای عزوجل بر همه چیز قادر است و هرچه دوست دارد انجام می‌دهد. سلمان! مواظب باش هرگز به کاری که انجام داده‌ام شک نکنی؛ زیرا من بنده خدا هستم، دستورم دستور او و نهی من نهی او، قدرتم قدرت او و قوتم قوت او است. [۱] ---------- [۱]: . زنده شدن مردگان - آدمی، حیوان، پرنده - توسط اولیاء الهی و به اذن پروردگار مستند قرآنی دارد، و در آیات متعددی بیان شده است. متن و ترجمه آیات مربوطه در پاورقی شماره ۲-۴ صفحه ۱۳۰ گذشت. [۱]: . مدینة المعاجز ۱ / ۲۵۷؛ نفس الرحمن ۴۸۸ و الخرائج والجرائح ۵۶۰ به صورت مختصر و به نقل از جابر. https://eitaa.com/zandahlm1357
سجده شب دراز و دل جمع و پاسبان در خواب چه سجده‌ها که بر آن خاک در توان کردن جزای شوخی مردی، زنی را دید که کفش پاره ای به پا داشت. به وی گفت: ای زن کفش تو می‌خندد. زن گفت: کفش من بی ادب است و چون دیوثی را ببیند، نمی تواند خودش را نگه دارد و می‌خندد. آن مرد گفت: آری این پاداش کسی است که شوخی می‌کند. دوستی عبداللّٰه معتز گفته است: کسانی که برای یافتن دوست مطابق طبع خود از جایی به جایی کوچ کنند، وقتی به فرد مورد نظر رسیدند، عصای سفر را می‌اندازند و به خانه می‌نشینند. آن وقت است که لشکر نصایح به آنان هجوم می‌آورد، رازهای دل آرامش می‌یابند، گره محافظت باز شده و لباس زینت کنده می‌شود. * عبداللّٰه معتز گوید: از گناه کسی که جز اقرار به گناه راهی ندارد بگذر، تا از آرزویش به عفو تو، دوست جدیدی بیابد. گویند زاهد نکند گنه که قهاری تو ما غرق گناهیم که غفاری تو او قهارت خواند و ما غفارت آیا به کدام نام خوشداری تو گویم رندان گاهی ملک جهان می‌بازند گاهی به نگاهی دل و جان می‌بازند این طور قمار را نه چند است و نه چون هر طور بر آید آنچنان می‌بازند شیخ بهاء https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا