فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥تصاویری از انفجار شدید در ضاحیه
🔹شبکه الجزیره از چند حمله هوایی به منطقهای در ضاحیه بیروت و وقوع حدود ۱۰ انفجار خبر داد.
🔹شدت انفجار امروز ضاحیه بیروت بسیار سنگین گزارش شده است.
🔹محل انفجار در نزدیکی مسیر فرودگاه بین المللی بیروت و منطقه بئر حسن و اطراف بیمارستان الزهرا گزارش شده است.
📌 خبر
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
7.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥برای حضور بانوان تماشاگر در بازی ایران و قطر پیشبینی کردهایم
👤دنیامالی، وزیر ورزش و جوانان در بازدید از ورزشگاه امام رضا (ع) در مشهد:
🔹هر دو ورزشگاه ثامن الائمه و امام رضا(ع) شهر مشهد ظرفیت خوبی دارند و ورزشگاه امام رضا(ع) که در حال آماده سازی برای دیدار دو تیم ملی ایران و قطر است چمن بسیار خوبی دارد.
🔹برای حوزه بانوان دیدارهای داخلی دارای محدودیتهایی هستیم اما دولت از حضور بانوان در ورزشگاهها قطعا حمایت میکند و برای ما حرمت بانوان و دخترمان مهم است و در بازی ایران و قطر ظرفیت خوبی برای بانوان تهیه شده است.
📌 خبر
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
🔶#سرخط_خبرها
🔹ارتش رژیم صهیونیستی مدعی شد که در حمله هوایی به ضاحیه جنوبی بیروت مقر اصای حزب الله لبنان را هدف قرار داده است./مهر
🔹 سید عباس عراقچی، وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران در ادامه دیدارهای دوجانبه خود در حاشیه مجمع عمومی سازمان ملل در نیویورک با وزیر خارجه قبرس دیدار و گفتگو کرد./ایرنا
🔹نتانیاهو خواستار اعمال تحریمهای بیشتر علیه ایران برای جلوگیری از دست یابی آن به تسلیحات هستهای شد./ مهر
🔹طوفانِ «هلن» برق بیش از ۲ میلیون مشترک مناطق جنوب شرقی آمریکا را قطع کرد./ تسنیم
📌 خبر
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
🔶حزبالله: سیدحسن نصرالله در مکانی امن است
🔹منابع امنیتی مقاومت مدعی شدند سید حسن نصرالله در یک مکان امن است و آنچه در رسانههای عبری منتشر میشود، صحت ندارد.
📌 خبر
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
علیة خواهر هارون علیة، دختر مهدی و خواهر هارون زنی زیبا و شاعر و موسیقیدان و خنیاگر بود. با این وصف
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حافظ
خواهم اندر عقبش رفت بیاران عزیز
شخصم ار باز نیاید خبرم باز آید
*
ناز پرورد تنعم نبرد راه بدوست
عاشقی شیوه رندان بلاکش باشد
زمرغ صبح ندانم که سوسن آزاد
چه گوش کرد که باده زبان خموش آمد
چه جای صحبت نامحرمست مجلس انس
سر پیاله بپوشان که خرقه پوش آمد
ز خانقاه بمیخانه میرود حافظ
مگر زمستی زهد و ریا بهوش آمد
آیه جعلی
اصمعی میگوید: در بیابان همیانم را به زنی سپردم. وقتی طلب کردم انکار کرد. او را نزد بزرگی از بادیه نشینان بردم و او را به قضاوت طلبیدم. زن باز انکار میکرد. قاضی گفت:
وظیفه منکر جز سوگند نیست. گفتم: از دزد هرچند به خدا سوگند یاد کند، نپذیر.
(و لا تقبل لسارقة یمینا
و لو حلفت برب
العالمینا)
قاضی قبول کرد و زن را تهدید نمود. زن اقرار کرد و امانت مرا باز گرداند.
بادیه نشین به من گفت: آن آیه که خواندی در کدام سوره بود؟ گفتم: در سخن این زن که میگوید: چنگ بنواز که به تو شادم و از شراب شهر اندرین چیزی باقی نگذار. گفت: خیال کردم در سوره انا فتحنا است.
#کشکول_شیخ_بهاء
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
🔅#چراغ_راه ۹ [وصایای شهیدان] ✍ خانومها و آقایون! شهید مدافعحرم حسین محرابی قول شفاعت داده... #وصیت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔅#چراغ_راه ۱۰ [وصایای شهیدان]
✍ تلنگرِ سنگین شهید هادی ذوالفقاری به آنان که مراقب چشم خود نیستند...
#وصیت|من یقین دارم چشمی که به نگاهِ حرام عادت کند، خیلی چیزها را از دست میدهد. چشمِ گنهکار لایقِ شهادت نمیشود...
●واژهیاب:
#کنترل_چشم #نگاه_به_نامحرم #شهیدذوالفقاری #مدافع_حرم #گناه #شهادت #شهدای_تهران #نگاه_حرام
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
🍂
🔻#زندان_الرشید ۲۲۶
خاطرات سردار گرجیزاده
بقلم، دکتر مهدی بهداروند
عريف محمود از دور ما را نگاه میکرد ولی حرفی نمی زد. بعد از ده دقیقه ای گفت: «علی، اوضاع چطور است؟»
- خیلی خوب است. الحمد لله.
- جایتان چطور است؟ راضی شدید؟
- بله. راحتیم.
- دیگر اعتراضی ندارید؟
- چطور مگر؟
- همین طوری می پرسم.
- نه. فعلا مشکلی نیست که بخواهیم اعتراض بکنیم.
- راستی علی. خبر جدیدی برایتان دارم.
- چه خبری؟
- امروز یک سری نگهبان جدید به اینجا می آیند که هرگز با قوانین زندان و وضع شما آشنا نیستند. باید به آنها تذکر بدهید.
- چه تذکری؟
- به بیرون رفتن. هواخوری.
۔ مگر خودت نیستی؟
- نه، احتمال دارد به محل دیگری منتقل بشوم.
- ان شاء الله منتقل نشوی و همین جا بمانی.
محمود راست میگفت. با عوض شدن نگهبان ها گاهی تا چند روز برنامه ها به هم می خورد و پدرمان در می آمد تا با آنها به تفاهم برسیم. گاهی نگهبان یادش می رفت ساعت هشت صبح در اتاق را باز کند و همین باعث می شد تا صبح روز بعد بیرون نرویم و او هم سراغی از ما نگیرد.
مشغول حرف زدن بودیم که نگهبان جدیدی وارد محوطه شد و به محمود سلام نظامی داد و گفت: «من نگهبان جدید اینجا هستم.» محمود بعضی قوانین و دستورات را به او یاد داد و گفت: «خود زندانی ها هم بهتر می توانند به تو کمک کنند.» او به من اشاره کرد و گفت: «علی از اسیران خوبی است که هر کاری داشتی می توانی از او کمک بخواهی.» شاید ده دقیقه ای طول کشید که محمود تمام تجربه اش را به او گفت و ضمن خداحافظی با ما از زندان خارج شد. دعا کردم او منتقل نشود و در زندان ما بماند.
با رفتن محمود، نگهبان جدید نگاهی به ساختمان و اطراف آن کرد و مرا صدا زد: «علی تو هستی؟»
- بله. کاری داری؟
- در اینجا روزی چند بار باید به هواخوری بروید؟
پیش خودم گفتم این سرباز صفر کیلومتر است و باید روز اول با او دولا سهلا حساب کرد! گفتم: «روزی دو مرتبه. یکی صبح و یکی عصر و در هر نوبت یک ساعت هواخوری داریم، مگر محمود این حرف ها را به تو نگفته که از من سؤال میکنی؟» .
- نه. این قسمت را نگفت. الان باید بروم در مورد حرفهای تو با سرنگهبان صحبت کنم و برگردم.
- برو. عیبی ندارد.
رفت و بعد از نیم ساعت برگشت و در حالی که ناراحت بود به من گفت: «علی، تو به من دروغ گفتی.»
- چرا؟
- شما روزی یک بار، آن هم فقط نیم ساعت وقت هواخوری دارید.
- تقصیر خود شماست که هر روز قانون را عوض می کنید؟
- علی، کاری به قوانین قبل ندارم. می دانم شما باید روزی یک مرتبه و آن هم نیم ساعت هواخوری بروید و غیر این هم سرم نمی شود. فهمیدی؟
- بله که فهمیدم. حالا مگر دعوا داری؟
- دعوا ندارم. فقط می خواهم قانون اجرا بشود.
- باشد. پس تلاش کن بشود. ما هم اعتراضی نداریم.
از روز بعد، وقتی برای هواخوری بیرون می رفتیم، یک ساعتی در حیاط می ماندیم و نگهبان هم هر چه تلاش می کرد ما را جمع و جور کند نمی شد. وقتی خودمان خسته میشدیم، به داخل اتاق میرفتیم. یک روز که به حیاط رفتیم، متوجه شدم نگهبانها بلافاصله زندانیان عراقی را به سلولهایشان بر می گردانند تا همدیگر را نبینیم؛ اگرچه آنها در محوطه دیگری بودند و از ما فاصله داشتند. به اکبر گفتم: «به نظرت چرا این کار را می کنند؟» اکبر که دست به شوخی اش خوب بود، با خنده گفت: «عراقی ها می ترسند آنها را تخلیه اطلاعاتی کنی و جیک و پوکشان را دربیاوری!» از حرف اکبر خنده ام گرفت. ولی واقعا برایم سؤال بود که این زندانیها که هستند و چرا زندانی شده اند؟
همراه باشید
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357