#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
🔅#چراغ_راه ۲۷ ✍ شهید ابومهدیالمهندس: #کلام_شهید|هدفِ ارزشمندِ ما رضایت خدا و خدمت به همهی مردم ا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔅#چراغ_راه ۲۹
🌺 شهید هادی قربانیمقدم:
#کلام_شهید|ای دوستان انقلاب! با برخوردهای نامناسب؛ ضدانقلاب بوجود نیاورید، و دیگران را از خود نرنجانید که خداوند بر شما خشم میکند. مانند امام علی علیهالسلام جاذبه داشته باشید... مخصوصاً به بسیجیان توصیه میکنم که رفتارِ خودشان را درست [و الهی] کنند...
●واژهیاب:
#شهیدقربانیمقدم #امر_به_معروف #امام_علی #جذب #شهدای_همدان
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
🍂
🔻#زندان_الرشید ۲۴۴
خاطرات سردار گرجیزاده
بقلم، دکتر مهدی بهداروند
جنگ بین ماندن و رفتن در درونم از نماز صبح شروع شده بود و پایانی نداشت. با خود می گفتم: «به احتمال قوی ما را به مکان جدیدی می برند.»
بعد از اینکه کیلومترها از بغداد فاصله گرفتیم و داشتم جاده و اطراف آن را چهارچشمی نگاه می کردم، از دور تابلویی به چشمم خورد. بعد از چند لحظه که نزدیک تر شدیم دیدم نوشته شده
بعقوبه».
این شهر را می شناختم. یکی از شهرهای مرزی عراق بود. با وارد شدن به این شهر ماشین وارد اردوگاهی شد که جمعیت زیادی آنجا در جنب و جوش بود. با دیدن جمعیت، زندگی را حس کردم؛ سروصدا، رفت و آمد، خنده و شوخی در جای جای اردوگاه موج میزد.
از رائد که در صندلی جلو نشسته بود و هر چند دقیقه ای به عقب نگاهی می کرد پرسیدم: اینجا کجاست؟» گفت: «اینجا اردوگاهی است که افرادی مثل شما که صلیب آنها را ندیده و اسامی آنها را ندارد به صورت محرمانه نگهداری میشوند.» با دیدن این جمعیت با خود گفتم: «خدایا، یعنی می شود علی هاشمی هم بین این جمعیت باشد؟ این همه آدم ثبت نام نشده بعید است.» با اینکه تقریبا یقین کرده بودم علی شهید شده؛ ولی احساسی درست یا غلط در دلم دنبال علی میگشت و می گفت: «شاید زنده است و مثل تو دارد به ایران بر می گردد.»
از ماشین پیاده شدم. فقط به اسرا نگاه می کردم. هیچ کدام لباس مخصوص اسارت به تن نداشتند؛ همان لباس زردرنگی که به اسیران ایران می دادند تا همه یک شکل باشند. این جمعیت را صلیب حتی یک بار هم ندیده بود و اینها بی هیچ نام و نشانی در زندان های عراق بودند. لباس های ما پنج نفر هم با لباس های آن جمعیت متفاوت بود. به طوری که عده ای با تعجب نگاهمان می کردند. خودم پیراهن گل داری پوشیده بودم و شلوارم هم نشان نمیداد اسیر جنگی ام.
در حال خودم بودم که محمد به شانه ام زد و پرسید: «علی آقا، به نظرت باور کنم داریم به ایران برمی گردیم؟» گفتم: «والا چه بگویم، تا خدا چه بخواهد.» دیدن این همه اسیر ایرانی برایم دلچسب بود. از نگاه کردن به آنها سیر نمیشدم. هیچ وقت این قدر رزمنده اسیر دور و برم ندیده بودم.
صدای رائد خليل مرا از حال خوشم بیرون آورد. نگاهی به ما کرد و گفت: «ببینید، الان شما در حال رفتن به ایرانید. در عراق و در زندان در مدتی که من در خدمتتان بودم خیلی مسائل پیش آمد؛ ولی الان دیگر همه چیز تمام شده و شما دارید می روید. آیا مرا حلال می کنید؟ به هر حال، هر بدی ای از من دیدید. ببخشید. اگر اذیتتان کردم حلالم کنید. خوشحال باشید که دارید نزد خانواده هایتان میروید.» از هر کدام از ما حلالیت می خواست و هر کس جوابی می داد. ولی وقتی نوبت به من رسید گفتم: «هنوز که معلوم نیست ما رفتنی باشیم.» گفت: «چطور؟ خوب دارید می روید دیگر.» گفتم:
وقتی در خاک ایران باشم آن وقت یقین پیدا میکنم به ایران برگشته ام. حس میکنم همه اینها خواب و خیال است.» رائد دوباره گفت: «شما دارید می روید. این فکرها چیست که می کنید.»
بعد از چند دقیقه گفت: «علی، مواظب خودتان باشید. می روم. کاری دارم و برگردم.» تا آمدن رائد با بچه ها در گوشه ای نشستم. عباس آرام گفت: «علی آقا، ببین، این ها دارند ما را مشکوک نگاه میکنند.» .
- خوب، نگاه کنند. مگر چه عیبی دارد.
بلافاصله برگشتم و نگاهی به آن افراد کردم و دیدم عباس درست میگوید، آنها ما را به هم نشان می دادند و حرف هایی می زدند. گفتم: «بی خیال. ما خلافی نکرده ایم که بترسیم.»
همراه باشید
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
🌴#کلمات_قصار_نهج_البلاغه
🌹#حکمت_شماره_306
و قال عليهالسلام
كَفَى بِالأَجَلِ حاَرِساً.
امام عليه السلام فرمود:
اجل و سرنوشت قطعى، براى حفظ انسان كافى است.(تا عمر به پايان نرسد هيچ حادثهاى نمىتواند انسان را از پاى درآورد).
شرح و تفسير
سرآمد مقدّر، حافظ انسان است!
امام عليه السلام در اين گفتار حكيمانه به نكتهاى اشاره مىكند كه توجه به آن انسان را در برابر حوادث سخت شجاعت مىبخشد، مىفرمايد:«اجل و سرنوشت حتمى براى حفظ انسان كافى است»؛ (كَفَى بِالأَجَلِ حاَرِساً) .
اشاره به اينكه هركس سرنوشت حتمى معينى دارد و تا آن زمان فرا نرسد جان او محفوظ است؛ اما هنگامى كه فرمان نهايى رسيد، هيچكس و هيچ چيز نمىتواند در برابر آن مقاومت كند.
همانگونه كه در سند اين كلام شريف ذكر كرديم، مرحوم «صدوق» آن را در ضمن بيان ماجرايى از جنگ صفين آورده است. طبق اين روايت يكى از ياران على عليه السلام مىگويد: در روز صفين على عليه السلام در مقابل معاويه ايستاده بود و حتى شمشير خود را از نيام درنياورده بود. يكى از اصحابش عرض كرد: يا اميرالمؤمنين! مراقب خويش باش، ما از اين مىترسيم كه اين مرد در حملهاى غافلگيرانه شما را از پاى درآورد. امام عليه السلام فرمود: درست است كه او انسان بىدين و شقاوتمندى است ولى اجل و سرنوشت قطعى، براى حفظ انسان كافى است. هيچكس نيست مگر اينكه فرشتگانى از سوى خدا مأمور حفظ او هستند تا در چاهى سقوط نكند يا ديوارى بر او فرود نيايد و يا مصيبت بد ديگرى دامن او را نگيرد تا اجلش فرا رسد. هنگامى كه اجل او فرا رسيد او را در مقابل حوادث تنها مىگذارند. من نيز چنين هستم؛ هنگامى كه اجلم فرا رسد، شقىترين امت مىآيد و محاسنم را با خون سرم رنگين مىسازد. اين وعدهاى مسلم و كاملاً صدق است. ١
شبيه همين كلام شريف به شكل ديگرى در حكمت ٢٠١ آمده بود. در اينجا سؤالى پيش مىآيد كه اگر اين سخن را بپذيريم بايد تمام اقدامات احتياطى در برابر حوادث گوناگون و در مقابل دشمنان را ترك كنيم؛ نه سپرى در جنگ لازم خواهد بود و نه درست كردن سنگر، نه وسايل اختفا و نه پرهيز از جادههاى خطرناك و غذاهاى مشكوك، بلكه بايد بگوييم تا سرآمد عمر ما نرسد هيچ چيز و هيچكس نمىتواند به ما آسيبى برساند.
اين مطلبى است كه نه با تعليمات قرآن و اسلام منطبق است و نه با منطق عقل. حتى قرآن مجيد مىفرمايد كه به هنگام نمازِ خوف در برابر دشمن تا ناچار نشويد وسايل حفاظتى خود (مانند سپر و زره و خود) را از خود دور نسازيد. ٢
پيش از اين در ذيل همان حكمت ٢٠١ و همچنين در جلد سوم، ذيل خطبۀ ٦٢ پاسخى به اين سؤال دادهايم. در اينجا به كلامى كه از علامۀ مجلسى رحمه الله در بحار الانوار يافتيم اشاره مىكنيم. او در واقع در پاسخ اين سؤال چنين مىگويد:
اوّلاً اين در مواردى بوده است كه مردم به اندك چيزى از حوادث مىترسيدند و به احتمالات بعيده ترتيب اثر مىدادند. امام عليه السلام مىفرمايد: به اينگونه احتمالات و توهمات بعيد اعتنا نكنند؛ تا اجل كسى فرا نرسد از دنيا نمىرود.
ثانياً ممكن است اين از خصائص خود امام عليه السلام باشد، زيرا او طبق خبرى كه پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله به آن حضرت داده بود، زمان اجل خود را مىدانست و يقين داشت كه پيش از آن، حادثهاى او را تهديد نمىكند، ازاينرو مىفرمود: اجل من، حارس و نگهبان من است؛ ولى ديگران كه چنين اطلاعى ندارند، از مواردى كه خطر عقلايى دارد بايد بپرهيزند و به حكم «وَ لا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ» خود را به خطر نيفكنند.
سپس به حديثى از امام صادق عليه السلام اشاره مىكند كه آن حضرت مىگويد:
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:
«خَمْسَةٌ لا يُسْتَجَابُ لَهُمْ أَحَدُهُمْ رَجُلٌ مَرَّ بِحَائِطٍ مَائِلٍ وَ هُوَ يُقْبِلُ إِلَيْهِ وَ لَمْ يُسْرِعِ الْمَشْيَ حَتَّى سَقَطَ عَلَيْهِ ...؛ پنج گروهند كه دعايشان مستجاب نمىشود: اوّل كسى است كه از كنار ديوار كجى عبور مىكند در حالى كه ديوار به سوى او خم شده و با اين حال، سريع نمىگذرد تا ديوار بر او سقوط مىكند (اين شخص اگر آهسته عبور كند و دعا كند خدايا! مرا حفظ كن، دعاى او مستجاب نمىشود)».
به هر حال تفسير اوّل مناسبتر به نظر مىرسد، زيرا ظاهر روايت عموميت دارد.
📚✍📚✍📚✍📚✍📚✍📚
3⃣2⃣معرفی کتاب:📚
کتاب «فروغ ولایت» تحلیلی از تاریخ زندگانی حضرت امیرالمومنین امام علی(ع)؛ اثر آیت الله سبحانی✍📚👇
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
4_710636819120652832.pdf
5.06M
📚✍📚✍📚✍📚✍📚✍📚
کتاب «فروغ ولایت»
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
1_63841428.pdf
3.73M
📚 فروغ ولایت
✍ آیت الله سبحانی
تحلیلی بر زندگی حضرت علی سلام الله علیه است
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
✅ چند راه برای پیشگیری از قارچی شدن گیاهان:
✂️🍀برگ ها و ساقه های بیمار رو از گیاه جدا کنین تا به بقیه گیاه و خاک سرایت نکنه.
♻️گیاهان رو در هوای راکد قرار ندین. هوای اطراف گیاهان رو تهویه کنین و به اندازه کافی مرطوب نگه دارین.
⌛️از خاک استریل برای گیاهان استفاده کنین.
🌕گیاهانتون رو از نعمت خورشید بی نصیب نذارین. هر از چند گاهی جلوی نور ملایم خورشید قرارشون بدین و تا خاک گیاه، توسط نور خورشید ضدعفونی بشه.
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357