eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
46.5هزار عکس
33.5هزار ویدیو
1.5هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
.......: قانون انتظار میگه منتظر هرچی باشی وارد زندگیت میشه پس دائم با خودت تکرار کن امروز منتظر آقاترین مولا هستم سلام مولایم🌹 https://eitaa.com/zandahlm1357 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
.......: .......: #سلام_امام_زمانم سلام میکنم به تو توئی که نوردیده‌ای توئی که سالها زمن به جزبدی ندیده‌ای سلام می‌کنم به تو غریب غائب ازنظر توئی که وقت بی کسی به دادمن رسیده‌ای https://eitaa.com/zandahlm1357 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
🔵بانویی که امام حسین علیه السلام، سه بار در قبر به دیدنش آمد! ✳️ائمه اطهار به ویژه امام زمان(علیه السلام) تاکید فراوانی بر مداومت به خواندن زیارت عاشورا داشته اند. 🌟 این زیارت از ناحیه خود خداوند متعال نازل شده و از احادیث قدسی به شمار می رود. 🔰از حاج محمدعلی روایت شده که: در یزد مرد صالح و فاضلى بود که به فکر آخرت خویش بود و شبها در مقبره اى خارج شهر یزد که به آن مزار گویند، مى خوابید. 💠این مرد همسایه اى داشت که از کودکى در مکتب و غیره با هم بودند، تا اینکه بعدها باج خواهى و پول زورگرفتن را انتخاب کرد و تا آخر عمر هم چنین مى بود، تا اینکه مرد و در همان مقبره مذکور دفن کردند. 🔴هنوز یک ماه نگذشته بود که حاج محمد على او را در خواب دید، با حالت زیبا و سر حال از نعمت!! ♦️او گوید: نزدش رفتم و به او گفتم: تو از کسانى نبودى که در باطن نیکو باشی و کار تو جز عذاب نتیجه اى نداشت، چگونه به این مقام رسیدى؟! ♨️آن مرد گفت: آرى مسئله همانطور است که تو گفتى، من تا دیروز در سخت ترین عذاب بودم، 🌺تا اینکه همسر استاد اشرف آهنگر از دنیا رفت و او را در اینجا دفن کردند و اشاره کرد به مکانى که صد ذراع فاصله داشت 🌱و در همان شبى که او را به خاک سپردند، حضرت امام حسین(علیه السلام) سه بار به دیدن او آمدند. 🌺و در مرتبه سوم دستور فرمود: تا عذاب را از اهل این قبرستان بردارند، به این جهت حال من نیکو شد و در نعمت و وسعت قرار گرفتم. 🍀حاج محمدعلى گوید: با تعجب از خواب بیدار شدم، استاد اشرف آهنگر را نمى شناختم و جاى او را نمى دانستم، در میان بازار آهنگرها جستجو نمودم تا استاد اشرف را پیدا کردم. 🌟از او پرسیدم،آیا شما همسر دارى؟ گفت: داشتم، ولى دیشب فوت نمود و او را در فلان جا دفن کردیم. 💥از او پرسیدم: آیا همسر شما به زیارت امام حسین (علیه السلام) رفته بود؟ گفت: خیر. ❓پرسیدم: آیا مصیبت حضرت را مى نمود؟ گفت: خیر. 🔰پرسیدم: آیا او براى امام حسین مجلس مصیبت برپا مى کرد؟ جواب داد: خیر، منظورت از این سوالها چیست ؟ ♻️ آن مرد داستان خواب خود را بیان کرد و گفت مى خواهم رمز آن ارتباط میان او و امام حسین را دریابم. 🔆استاد اشرف گفت: آن زن همواره به خواندن زیارت عاشورا مداومت داشت... 📗منبع:شیخ عباس قمی، کتاب شریف مفاتیح الجنان https://eitaa.com/zandahlm1357 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
🌸🍃استاد_پناهیان 🌷هر چه بیشتر به خاطر خداصبر کنیم خدا بیشتر به خاطر← ما "عجله" خواهد کرد 🌷 و هر چه بیشتر در ←سختیها "لبخند" بزنیم خدا زودتر← آسایش را به ما میرساند. 💟 انگار خدا طاقت ندارد صبر بندۀ خودش را ببیند 😢 ⚜❣ و در آخرت هم هنگام ورود به بهشت اول از صبرشان تقدیر میکند 🕊سلام علیکم بماصبرتم فنعم عقبی الدار🕊 https://eitaa.com/zandahlm1357 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
https://eitaa.com/zandahlm1357 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
هدایت شده از حسین زاده....
.......: ( O_/ __ __ \_O) / ( o )__( o ) \ ( __. - - \/- - . __ ) ====( __/\__ )==== - - ' _| | _ /' . . . . ' \ | : : | | | : : | | | | : : | | | | : : | | | | : : | | | | : : | | | | : : | | | | : : | | | | . . ' | | ( | | | | ) \| | | | / | | | | | | | | | | | | | | | | | | | | __, - ' | | ' - , __ ( ___, - - ' ` - - , ___ ) پلنگ صورتی رو آوردم یه دهه شصتی گل😅 لفت داده بود باهاش مهربون باشین. مثل شماس حرف نمیزنه ... فقط نگا میکنه!!!😐😐😂😂 شاااد باشید https://eitaa.com/zandahlm1357 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
روباه و زاغ https://eitaa.com/zandahlm1357 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
.......: دهه شصتی ها .‌یعنی اینقدر ساده وزود باور بودیم ..که حد وحساب نداشت خدا وکیلی با بچه های الان مقایسه میکنم میبینم انگارما از مریخ امده بودیم ...القصه کلاس سوم ابتدایی بودم وابان ماه بود ..وتازه امده بودم به مدرسه جدید ( بذارید یه خورده عقبتر بروم ..ما تهران بودیم ..وقرار بود که قبل از مهر برای سکونت بیاییم قم ..پدرم برای یه سفر کاری رفته بود فرانسه ..وبه موقع نتوانسته بود برگرده ...وقتی برگشت اواسط مهر بود واین شد که ابان ماه من تازه رفتم سر کلاس سوم ..) بگذریم ..یه چند تایی از درس ها رو عقب بودم ..یک هفته بعد از حضورم تو کلاس ..معلمون گفت که امتحان ریاضی میگیره ..وتهدید کرد که هرکی نمره خوب نیاره فلان میکنم وبهمان میکنم ..ما هم انقدر ساده وپاستوریزه...که فکر میکردیم که وای چی میشه اگه درس نخونیم و نمره نیاوریم ..تنها راهی که به نظرم رسید تقلب بود ( 😅😅 بدین گونه بود که اولین تقلب رقم خورد ) با یکی از دوستام قرار گذاشتیم که از این چندتا درس نصفش رو من بخونم ..نصف دیگه اش رو که قائدتا درسهایی بود که من یاد نگرفته بودم را اون بخونه ..وهر کجا ایراد داشتیم از روی هم ببینیم ( خدا وکیلی تقلب نبود استراتژیی بود واسه خودش 😊).. امتحان دادیم وطبق نقشه عمل کردیم وامدیم خونه ..یکی دوساعت بعدش دیدم دوستم سراسیمه امد در خونه امون وهای های گریه ..🤔ترسیدم ..گفتم چی شده .گفت جریان تقلب رو به پدرم گفتم ( پدرش روحانی بود ) پدرم ناراحت شده وگفته اگه جفتتون صفر نشدید چون یه گناه بزرگی مرتکب شدید ..وحالا دوست من با ناراحتی وگریه وتشر وطلب کارانه وبا پرخاش به من که: اره همش تقصیر تو بود تو گولم زدی .تو منو به گناه وادار کردی.خدا سنگ مون میکنه ( این تیکه کلام رو که یادتونه ) ..من فردا میرم همه چیز رو به خانم معلم میگم ....بگذریم که من چقدر احساس گناه وتحقیر و احساس سنگ شدن بهم دست داده بود شب تا صبح العفو وغلط کردم از زبون نیافتاد ..چکار داری بلاخره صبح شد با چشما پف کرده وترس ولرز رفتم مدرسه ...وهران منتظر مجازات بزرگی بودم ،،( انگار سه هزار میلیارد رو برداشته بودمو ونتوانسته بودم برم کانادا ..وهران منتظر گیر افتادن بودم ) دیگه حال وروز من رو تصور کنید ...معلم ورق ها اورد ونمرات رو شروع به خوندن کرد .وگفت از بالا میخوانم ( یادتونه چه شوکی با این کارشون بهمون وارد میکردند 😱) ۱۹ ..۱۸ ..۱۵ ..۱۴ ( این نمره دوستم بود ) ۱۳ ...۱۱ ونیم ..۱۰..پیش خودم داشتم سکته میزدم یا خدا ...من ۱۰ هم نشدم ..۸ ...۷ وبیست وپنج ..(هنوزم تو کف این ۲۵ موندم )...۶ ..۵ ...وای یا حضرت عباس ..من ۵ هم نشدم ..انگار معکوس ضربان قلب من بود ..۴..۳...۲ رو گفت قلبم امد تو حلقم .گفتم ای داد وبیداددیدی پیش بینی بابای روحانی دوستم درست در امد ( بماند که تواین فاصله دوستم با چه پوز خندوتمسخری نگاهم میکرد ) ..ورقه ها تموم شد ونمره من خونده نشد ..جرات نمیکردم بپرسم ..مال من چی پس ..گفتم نکنه دعام گرفته ( اخه دعا کرده بودم .یه بلایی سر ورقه من بیاد ..مثلا معلمون گمش کنه ...یا بچه اش ابگوشت روش بخوره ..هرچی ) ...😏بعد از چند دقیقه معلمون بلند اسم من رو گفت بچه ها فلانی کیه ..( اخه خیلی من رو نمیشناخت تازه یک هفته بود که سر کلاس رفته بودم ) با ترس ولرز بلند شدم ..گفت بیا پای تخته ..رفتم ...در واقع نرفتم که کشوندم خودمو ...گفت بچه ها براش دست بزنید ‌.تنها نمره ۲۰ کلاس ...کسی که یک ماه ونیم مدرسه نبوده ...از خودتون خجالت بکشید ..نصف شماهام نیست ( اخه خیلی ریزه میزه بودم ) ...من رو بگید ...بادی به غبغب انداختم وبا غرور نگاهشون کردم ..مخصوصا ..اون دوستم رو که داشت از عصبانیت منفجر میشد ..وقتی پرو گی من رو دید بلند شد وگفت خانم اجازه این تقلب کرده وهمه از روی من دید ( یادش بخیر چقدر خودشیرینی میکردیم ) ..یک دفعه کلاس ساکت شد .معلم یه نگاهی به من کرد ..منم سرم انداختم بودم پایین ..برگشت گفت .چرت وپرت نگو .از روی تو تقلب کرد ؟ پس چرا تو ۲۰ نشدی ..بشین سر جات وحرف بیخود نزن ..( فکر کنم تو دلش گفت اصلا به قیافه مظلوم این میخوره تقلب کنه ) القصه...اینم ماجرای تقلب من ‌.البته اولین تقلب ..😎.اینم بگم اون دوستم از اون به بعد به من به چشم یه داعشی ( ببخشید اون موقع داعش نبود) به چشم یه عراقی نگاه میکرد.😂😂😂 ارسالی از خانم غلامی https://eitaa.com/zandahlm1357 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
.......: .......: اینم عروسک دهه شصتی من که البته فک کنم عمرش خیلی بیشتره چون الان موهاش پوسیده .اسمش مژده بود 😉این را مادرم سال ۶۸ برام خرید هزار تومن ...یادمه خیلی گرووون بود اون موقع ....هزاااااررررر تومن 😄 🌸https://eitaa.com/zandahlm1357 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
داستان واقعی از شهید ایمانی https://eitaa.com/zandahlm1357 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
.......: 💠 : صرف ساده تابستان سال 90 از راه رسید ... اکثر بچه ها به کشورهاشون برگشتن ... عده کمی هم توی خوابگاه موندن ... من و هادی هم جزء همین عده کم بودیم ... . . قصد داشتم کل تابستان فقط عربی بخونم ... درس عربی واقعا برام سخت بود ... من توی هفت سالگی به راحتی می تونستم به زبان انگلیسی و زبان بومی ها صحبت کنم ... زبان فارسی رو به خوبی یاد گرفته بودم و صحبت می کردم اما عربی ... نمی دونم چرا اینقدر برام سخت شده بود ... . . هادی داشت نماز می خوند و من همچنان با کتاب عربی کلنجار می رفتم ... در فرهنگ زندگی من، نفر دوم بودن هیچ جایگاهی نداشت ... هر چه بیشتر تلاش می کردم، بیشتر شکست می خوردم ... واقعا خسته شده بودم ... صرف ساده رو پرت کردم و روی تخت ولو شدم ... سر چرخوندم، کتاب از خطی که خودم مشخص کرده بودم، رد شده بود ... گفتم ولش کن، وقتی توی اتاق نبود میرم برش می دارم ... و غرق افکار مختلف، چشم هام رو بستم ... . . نمازش تموم شد ... تحرکش سمت دیگه اتاق، حواسم رو به خودش جلب کرد ... فکر کرد خوابم ... کتابم رو از روی زمین برداشت و ورق زد ... اصلا تکان نخوردم ... چند لحظه بهش نگاه کرد و گذاشت این طرف خط ... اونقدر این مدت، رفتارهای عجیب دیده بودم که دیگه از دیدن یه رفتار عجیب، تعجب نمی کردم ... . چند روز از ماجرا گذشت ... بعد از خوردن شام برگشتم توی اتاق که دیدم یه دفتر روی تخت منه ... بازش که کردم ... آموزش قواعد عربی به زبان انگلیسی بود ... تمام مطالب رو با نکات ریز و تفاوت هاش برام توضیح داده بود ... جملات عربی و مثال ها رو نوشته بود و کامل شرح داده بود ... اول تعجب کردم اما بلافاصله به یاد هادی افتادم ... یعنی دلش به حال من سوخته؟ ... یا شاید ... به شدت عصبانی شده بودم ... این افکار مثل خوره، آرامش رو ازم گرفت ... . . در رو باز کرد و اومد داخل ... تا چشمم بهش افتاد، دفتر رو پرت کردم سمتش ... کی از تو کمک خواسته بود که دخالت کردی؟ ... فکر کردی من یه آدم بدبختم که به کمکت احتیاج دارم؟ ... . . توی شوک بود ... سریع به خودش اومد ... از حالتش مشخص بود خیلی ناراحت شده ... خودم رو برای یه درگیری حسابی آماده کرده بودم که ... خم شد و دفتر رو از روی زمین برداشت ... . - قصد بی احترامی نداشتم ... اگر رفتارم باعث سوء تفاهم شده، عذرمی خوام ... . و خیلی عادی رفت سمت خودش ... . ⬅️ادامه دارد... 💐https://eitaa.com/zandahlm1357 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 🍃 💐🍃💐 🍃💐🍃 💐🍃💐🍃💐
.......: .......: آیت الله مکارم شیرازی: ⚠️غذای بی شبهه هیچ جا پیدا نمی شود ‼️رباخواری بانک ها مُسَلَّم است ⚠️یادمان باشد #شکم_های_پر_از_حرام سخن امام معصوم را توجه نکردند و حادثه کربلا را رقم زدند #ربا_جنگ_با_خداست https://eitaa.com/zandahlm1357 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
.......: گاهی یڪ پیام به نامحرم یک صحبت با نامحرم بسیاری از لطفها را از انسان می گیرد.. لطف رسیدن به مراتب الهی... لطف رسیدن به شهدا.... لطف رسیدن به مقام سربازی امام زمان (عج) و .... فقط این را بدانیم شهدا هرگز اهل رابطه با نامحرم نبودند پس تا می توانیم مراقبت کنیم https://eitaa.com/zandahlm1357 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
بدون شرح..... https://eitaa.com/zandahlm1357 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
داستان واقعی از شهید ایمانی https://eitaa.com/zandahlm1357 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
.......: 💐🍃💐🍃💐 🍃💐🍃 💐🍃💐 🍃 💐 ⚡️ادامه داستان واقعی ✅🌷 🌷✅ 💠 : نفوذی . به شدت جا خوردم ... من برای یه دعوای حسابی آماده شده بودم ... ولی این رفتار هادی تمام معادلات ذهنی من رو بهم ریخت ... مشخص بود خیلی ناراحت شده اما به جای هر واکنشی فقط ازم عذرخواهی کرد ... . . اون شب اصلا خوابم نبرد ... نیمه هشیار توی جای خودم دراز کشیده بودم که نیمه شب از جاش بلند شد ... رفت بیرون و چند دقیقه بعد برگشت ... سجاده اش رو باز کرد و مشغول نمار شد ... می دونستم نماز صبح دو رکعت بیشتر نیست ... اما اون مدام، دو رکعت، دو رکعت ... پشت سر هم نماز می خوند ... من همون طور دراز کشیده بهش نگاه می کردم ... حالت عجیبی داشت ... نماز آخر، یه رکعت اما طولانی بود ... و اون خیلی آروم، بین نماز گریه می کرد ... . . من شاید حدود یه سالی می شد که مسلمان شده بودم ... اما مسلمانی من فقط اسمی بود ... هرگز نماز نخونده بودم... توی مراسم عبادی و مذهبی مسلمان ها شرکت نکرده بودم ... و فقط روی هدف خودم تمرکز کرده بودم ... . . اما اون شب، برای اولین بار توجهم جلب شده بود ... نمی فهمیدم چرا هادی، اون طور گریه می کنه ... اون حالت، حس عجیبی داشت ... حسی که من قادر به درک کردنش نبودم ... . . از اون شب ... ناخودآگاه، هادی در کانون توجهم قرار گرفته بود ... هر طرف که می رفت ... یا هر رفتاری که می کرد ... به شدت کنجکاوی من تحریک می شد ... . . از پله ها می اومدم پایین ... می خواستم وارد حیاط بشم که متوجه حرف چند نفر از بچه ها شدم ... داشتن در مورد من با هادی حرف می زدن ... برای اولین بار دلم می خواست سر در بیارم دارن در مورد من به هادی چی میگن؟... . . همون گوشه راهرو و توی زاویه ایستادم ... طوری که من رو نبینن ... و گوش هام رو تیز کردم ... . . - اصلا معلوم نیست این آدم کیه ... نه اهل نماز و روزه است... نه اخلاق و منشش مثل مسلمان هاست ... حتی رفتارش شبیه یه آدم عادی نیست ... باور کن اگر یه ذره اهل تظاهر بود یا خودش رو بین بچه ها جا می کرد ... می گفتم نفوذیه، اومده ببینه ایران چه خبره ... هر چند همین رفتارهاش هم بدجور ... . . هر کدوم یه چیزی می گفتن و حرفی می زدن ... و هادی فقط با چهره ای گرفته ... سرش رو پایین انداخته بود ... ⬅️ادامه دارد... 💐https://eitaa.com/zandahlm1357 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 🍃 💐🍃💐 🍃💐🍃 💐🍃💐🍃💐
💫🌴 ﷽ 🌴💫 📢📢📢.۵ روز به عید غدیر خم، روز زینت برای رضای خدا باقی است ..(۱) 📇 در روز سه شنبه ۱۲ ذی الحجه سال ۱۰ ھ۔ق؛ ۲۴ اسفند سال ۱۰ ھ۔ش، ۱۲ مارس سال ۶۳۲ میلادی؛ چه اتفاقی افتاد؟؟ ▪️➖◽️◽️🔸🔸¤¤ 🕝🕔🕓...امروز آخرین روز توقف در مِنا است و آخرین مراحل حج در حجة الوداع به پایان خواهد رسید؛ پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بار دیگر در سخنرانی خویش در "مسجد خِيف" حدیث "منزلت" و "ثقلین" (۲) را می‌خوانند و صریحاً از مسلمانان می‌خواهند که حاضران به غایبان برسانند. (۳) ...✨ پیامبر اکرم امروز یکی از تکالیف مهم خود در این سفر - که آموزش عملی اعمال و مناسک حج ابراهیمی به مسلمانان است- تمام و کمال به پایان می‌رسانند و در هر مورد، واجبات و مستحبات آن را برای مردم بیان می‌فرمایند؛ ..بدین ترتیب اعمال حج به پایان خواهد رسید؛ ..پس از پایان مراسم حج، دستور الهی بر پیامبر چنین نازل می شود: 💠 نبوت تو به پایان رسیده و روزگارت کامل شده است؛ اسم اعظم و آثار علم و میراث انبیاء را به ✨ علے بن ابیطالب بسپار که او اولین مؤمن است؛ من زمین را - بدون عالِمی که اطاعت من و ولایتم با او شناخته شود و حجت بعد از پیامبرم باشد - رها نخواهم کرد. (۴) ...🎴... یادگار انبیاء، صُحُف آدم و نوح و ابراهیم علیهم السلام، تورات و انجیل؛ عصای موسی علیه السلام، انگشتری سلیمان علیه السلام و سایر میراث های ارجمند - که فقط در دست حجج الهی است و نزد انبیای پیشین و اوصیای ایشان دست به دست گشته و هم اکنون نیز خاتم انبیاء حافظ آن است - اینک باید به وصی آن حضرت منتقل گردد . پیامبر، امیر مؤمنان را فرا می خواند و مجلسی خصوصی ترتیب می دهد تا ودایع الهی را به آن حضرت بسپارد؛ ...بدین سان به اعجاز نبوی، میراث هزاران ساله‌ی انبیاء علیهم السلام به حضرت امیرالمؤمنین سپرده می‌شود و این امانت‌ها از مولای متقیان به امامان بعد انتقال می‌یابد؛ و اینک، .... در دست مبارک آخرین حجّت پروردگار حضرت ✨ بقیة الله أرواحنا له الفداء است. ▪️➖📚📚➖▪️ 1⃣ 📚اشاره به روایتی از امام رضا عليه السلام : عوالم العلوم ۲۲۴/۱۵ 2⃣ 📚بحارالانوار ۱۱۴/۳۷ و ۱۲۹/۳۷ 3⃣ 📚بر طبق شواهد تاریخی خطبه‌ی بسیار مهمی درباره‌ی مقام امیرالمومنین در مسجد خیف ایراد شده است : بحارالانوار ۶۹/۲۷ و ۱۱۴/۳۷ و ۱۳۵/۳۷ 4⃣ بحارالانوار ۹۶/۲۸ و ۲۰۲/۳۷ و ۲۱۶/۴۰ 💫✨💫 🔰 🔰 🔰 💫✨💫 https://eitaa.com/zandahlm1357 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مبلغ غدیر باشیم ...... https://eitaa.com/zandahlm1357 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
●❥ ﷽ ❥● 🌺هم نشینی آیات 🌺 🔷حَتَّىٰ إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ ---------------------------------------- 🔶(کافران)تا آن گاه که وقت مرگ هر یک از آنها فرا رسد، در آن حال گوید: بارالها، مرا به دنیا بازگردانید. ---------------------------------------- 🔶until, when death comes to one of them, he says, "My Lord, send me back 📘آیه 99 سوره مؤمنون 📬 پیام ها 💌 📤1- غرور و غفلت براى گروهى دائمى است. «حَتَّى إِذا» 📤2- منحرفان روزى بيدار خواهند شد و تقاضاى بازگشت به دنيا خواهند كرد، امّا آن تقاضا نشدنى است. «رَبِّ ارْجِعُونِ» 📤3- ضايع كردن عمر وفرصت، سبب حسرت در هنگام مرگ است. «رَبِّ ارْجِعُونِ» 📤4- تقاضاى بازگشت از سوى كفّار جدى است ولى قول آنان در مورد صالح شدن مشكوك است https://eitaa.com/zandahlm1357 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
https://eitaa.com/zandahlm1357 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
.......: 💕💕 🍀پدر برای پسر نقش الگو و راهنما را دارد. پسر در کنار پدر ابعاد مردانه‌اش رشد و بارور می‌شود. ضروری ست که پسر ساعت‌هایی از روز را در کنار پدرش باشد تا ابعاد دیگر وجودش رشد کند و به مردی و مردانگی برسد . 🍀پدر برای دختر نقش اولین جنس مخالف را دارد. دختر در کنارِ پدر ، قدرت، مقاومت، توانمندی و...‌ را می‌آموزد. پدر به دختر اجازه ریسک کردن، جسارت و تلاش برای کارهای نو را می‌دهد. ضروری ست که دختر ساعت‌هایی از روز را در کنار پدرش باشد تا رشد سالم در جهت یک زن در آینده را داشته باشد . https://eitaa.com/zandahlm1357 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
.......: .......: شریفترین شغل چیه به نظرتون❓ 🍃امام خمینی (ره) : شریفترین شغل در عالم ، بزرگ کردن یک بچه است ، و تحویل دادن یک انسان است به جامعه . https://eitaa.com/zandahlm1357 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
.......: 💢با کودکانتان 💦آب بازی کنید... 👥والدین به جای آن که خارج از محیط بازی با یک حوله، منتظر خسته شدن کودک و بیرون آمدن او از آب باشند، در کنار او و همراه با او، زمینه کشف موقعیت های جدید بیشتری را برای کودک فراهم نمایند. 👧کودکان نیز می توانند آزمایش های گوناگونی را در آب انجام دهند. 🔬 آزمایش چگونگی معلق ماندن یک وسیله بر روی آب، چگونگی فرو رفتن وسایل دیگر در آب، شستن یک تکه پارچه با آب، جذب شدن آب در یک اسفنج، ریختن آب در یک نایلون و تغییر شکل دادن نایلون با حرکت دادن آن، توجه به بی رنگ بودن آب، حل شدن برخی مواد در آب و برعکس حل نشدن برخی دیگر و بسیاری از آزمایش های مشابه، می تواند تاثیر بسیار زیادی در تقویت خلاقیت کودک داشته باشد؛ 🔵 پس با حوصله و وسواس بیشتر، اجازه بدهید کودکتان آزمایش های بیشتری انجام دهد. https://eitaa.com/zandahlm1357 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃