امام_رضا_علیه_السلام_در_رزمگاه_ادیان.pdf
1.63M
📚 امام رضا در رزمگاه ادیان
✏️ نویسنده: سهراب علوی
🇮🇷 ناشر: نشر دیجیتال قائمیه
📄 تعداد صفحات: ۱۴۲
📣 زبان: فارسی
#️⃣ #امام_رضا #امام_مهربانی #ضامن_آهو #تسنیم #کتابخانه_مجازی #کتابخانه_دیجیتال
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با شما به ته خط نمیرسم
🖋 توی زندگیم بلاتکلیف شدم،کم آوردم ولی ناامید نشدم چون همیشه حس حضورت، دلگرمی روزای سخت زندگیمه و میدونم با نگاه شما کارم راه میفته.
آقاجان...
دلشکسته آمدم، ای التیام دردها
خوب میدانم که دردم را مداوا می کنی
📍صحن انقلاب اسلامی
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
#وعده_صادق #هفته_بسیج 📌پشت پرده محکوم شدن ایران، در بحث حقوق بشر توسط ۷۰ کشور جهان❗️ استاد #رحیم_
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#وعده_صادق
#تاریخ
⁉️ آقا شما که میگید اسلام دین جنگ و خشونت نیست، پس چرا هشتاد تا جنگ در زمان پیامبر اسلام رخ داده است؟
▪️ استاد #رحیم_پور
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
قسمت:۱۰
کردم و بلند شدم تا از زیر نگاه های سنگینش فرار کنم، ایستاد وسط چهارچوبِ در، دست هایش را باز کرد و جلوی راهم را گرفت. با لبخندی گفت: «کجا؟! چرا از من فرار می کنی؟! بنشین باهات کار دارم.»
سرم را پایین انداختم و نشستم. او هم نشست؛ البته با فاصله خیلی زیاد از من. بعد هم یک ریز شروع کرد به حرف زدن. گفت دوست دارم زنم این طور باشد. آن طور نباشد. گفت: «فعلاً سربازم و خدمتم که تمام شود، می خواهم بروم تهران دنبال یک کار درست و حسابی.» نگرانی را که توی صورتم دید، گفت: «شاید هم بمانم همین جا توی قایش.»
از شغلش گفت که سیمان کار است و توی تهران بهتر می تواند کار کند.
همان طور سرم را پایین انداخته بودم. چیزی نمی گفتم. صمد هم یک ریز حرف می زد. آخرش عصبانی شد و گفت: «تو هم چیزی بگو. حرفی بزن تا دلم خوش شود.»
چیزی برای گفتن نداشتم. چادرم را سفت از زیر گلو گرفته بودم و زل زده بودم به اتاق روبه رو. وقتی دید تلاشش برای به حرف درآوردنم بی فایده است، خودش شروع کرد به سؤال کردن. پرسید: «دوست داری کجا زندگی کنی؟!»
جواب ندادم. دست بردار نبود. پرسید: «دوست داری پیش مادرم زندگی کنی؟!»
بالاخره به حرف آمدم؛ اما فقط یک کلمه: «نه!» بعد هم سکوت.
وقتی دید به این راحتی نمی تواند من را به حرف درآورد، او هم دیگر حرفی نزد. از فرصت استفاده کردم و به بهانه کمک به خدیجه رفتم و سفره را انداختم. غذا را هم من کشیدم. خدیجه اصرار می کرد: «تو برو پیش صمد بنشین با هم حرف بزنید تا من کارها را انجام بدهم»، اما من زیر بار نرفتم، ایستادم و کارهای آشپزخانه را انجام دادم. صمد تنها مانده بود. سر سفره هم پیش خدیجه نشستم.
بعد از شام، ظرف ها را جمع کردم و به بهانه چای آوردن و تمیز کردن آشپزخانه، از دستش فرار کردم.
صمد به خدیجه گفته بود: «فکر کنم قدم از من خوشش نمی آید. اگر اوضاع این طوری پیش برود، ما نمی توانیم با هم زندگی کنیم.»
خدیجه دلداری اش داده بود و گفته بود: «ناراحت نباش. این مسائل طبیعی ست. کمی که بگذرد، به تو علاقه مند می شود. باید صبر داشته باشی و تحمل کنی.»
صمد بعد از اینکه چایش را خورد، رفت. به خدیجه گفتم: «از او خوشم نمی آید. کچل است.» خدیجه خندید و گفت: «فقط مشکلت همین است. دیوانه؟! مثل اینکه سرباز است. چند ماه دیگر که سربازی اش تمام شود، کاکلش درمی آید.»
بعد پرسید: «مشکل دوم؟!
گفتم: «خیلی حرف می زند.»
خدیجه باز خندید و گفت: «این هم چاره دارد. صبر کن تو که از لاکت درآیی و رودربایستی را کنار بگذاری، بیچاره اش می کنی؛ دیگر اجازه حرف زدن ندارد.»
از حرف خدیجه خنده ام گرفت و این خنده سر حرف و شوخی را باز کرد و تا دیروقت بیدار ماندیم و گفتیم و خندیدیم.
چند روز بعد، مادر صمد خبر داد می خواهد به خانه ما بیاید.
عصر بود که آمد؛ خودش تنها، با یک بقچه لباس. مادرم تشکر کرد. بقچه را گرفت و گذاشت وسط اتاق و به من اشاره کرد بروم و بقچه را باز کنم. با اکراه رفتم نشستم وسط اتاق و گره بقچه را باز کردم. چندتایی بلوز و دامن و پارچه لباسی بود، که از هیچ کدامشان خوشم نیامد. بدون اینکه تشکر کنم، همان طور که بقچه را باز کرده بودم، لباس ها را تا کردم و توی بقچه گذاشتم و آن را گره زدم.
مادر صمد فهمید؛ اما به روی خودش نیاورد. مادرم هی لب گزید و ابرو بالا انداخت و اشاره کرد تشکر کنم، بخندم و بگویم که قشنگ است و خوشم آمده، اما من چیزی نگفتم. بُق کردم و گوشه اتاق نشستم.
مادر صمد رفته بود و همه چیز را برای او تعریف کرده بود. چند روز بعد، صمد آمد.
رفتم و گوشه ای نشستم و آن را باز کردم. چند تا بلوز و دامن و روسری برایم خریده بود. از سلیقه اش خوشم آمد. نمی دانم چطور شد که یک دفعه دلم گرفت. لباس ها را جمع کردم و ریختم توی ساک و زیپش را بستم و دویدم توی حیاط. صمد نبود، رفته بود.
فردایش نیامد. پس فردا و روزهای بعد هم نیامد. کم کم داشتم نگرانش می شدم. به هیچ کس نمی توانستم راز دلم را بگویم. خجالت می کشیدم از مادرم بپرسم خبری از صمد دارد یا نه. یک روز که سرِ چشمه رفته بودم، از زن ها شنیدم پایگاه آماده باش است و به هیچ سربازی مرخصی نمی دهند. پدرم در خانه از تظاهرات ضد شاه حرف می زد و اینکه در اغلب شهرها حکومت نظامی شده و مردم شعارهای ضد حکومت و ضد شاه سر می دهند؛ اما روستای ما امن و امان بود و مردم به زندگی آرام خود مشغول بودند.
یک ماه از آخرین باری که صمد را دیده بودم، می گذشت. آن روز خدیجه و برادرم خانه ما بودند، نشسته بودیم روی ایوان. مثل تمام خانه های روستایی، درِ حیاط ما هم جز شب ها، همیشه باز بود. شنیدم یک نفر از پشت در صدا می زند: «یاالله... یاالله...» صمد بود. برای اولین بار از شنیدن صدایش حال دیگری بهم دست داد. ق
لبم به تپش افتاد. برادرم، ایمان، دوید جلوی در و بعد از سلام و احوال پرسی تعارفش کرد بیاید تو. صمد تا من را دید، مثل همیشه لبخند زد و سلام داد. حس کردم صورتم دارد آتش می گیرد.
ادامه دارد...✒️
🌹🕊 🕊🌹
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
💵 دلار آمریکا فروش 🔴 : 70,450 تومان 💶 یورو فروش : 73,400 تومان سکه امامی ✴️ : 52,620,000 تومان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 خاطرهای عجیب از سرلشکر شهید مهدی زین الدین
📌 خبر
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 "گران کنیم تا ناترازی رفع شود" یعنی چه؟
📌 خبر
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ویدیویی دیدنی از انفجار دو برج سیمانی در نیروگاهی در اسکاتلند 😮
برای تخریب این دو برج ۱۵۰ حفره در آنها طراحی شد.
📌 خبر
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
📸 تصاویر هوش مصنوعی بعد از حکم تاریخی دادگاه بین المللی کیفری لاهه از نتانیاهو
📌 خبر
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 بهترین محصولات جهان (کاشر) برای یهودیها...
🎙دکتر حسین روازاده
📌 خبر
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فعال دانشجویی خطاب به آقای #پزشکیان: آقای رئیسجمهور! با مردم وفاق کنید نه با طبقه خاصی از سیاسیون، سرمایهداران و غربگرایان
📌 خبر
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 واکنش شهید جمهور آیت الله رئیسی به نقاشی تصویر خود توسط یک هنرمند
#رئیسی_عزیز
📌 خبر
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مسئله حجاب دیگه حل شدنی نیست!
✅ #فوقالعاده_مهم و انتشار حداکثری
🔺شاید خیلیهامون این روزها با خودمون میگیم: مسئله #حجاب دیگه حل شدنی نیست.ما اروپا شدیم،ترکیه شدیم،خدا به داد بچه هامون برسه،جوونامون دارن از دست میرن(اما این نکته کلیدی میتونه ورق رو به نفع ما برگردونه)
🎙#حجت_الاسلام_راجی
📌 خبر
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👆توصیه سرباز زن اسرائیلی جنایتکار به مردم ایران
🔻 قضاوت با شما...
♦️یادت باشداگه شما روایت گری نکنید دشمن روایت گری میکند
یادتان باشد پیاده نظام دشمن .....
انتشارش با شما خوبان 🌹
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
خلق هستی مؤلف مباحث شرقیه مینویسد: برخی حکیمان اعتقاد دارند سبب ایجاد حوادث آسمان هاله و قوس و قزح
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بشر حافی گوید: هرکه شکمش در اختیارش باشد، همه ی کارهای شایسته ی وی حفظ خواهد شد.
گویند
عاشق اگر قرار دهد مرگ را بخود
مسکین بشادکامی دشمن چه میکند
ضمیری
چو میبینم کسی کز کوی او دلشاد میآید
فریبی کز وی اول خورده بودم یاد میآید
سیمرغ
راغب در محاضرات مینویسد: عنقا همان پرنده ای است که در فارسی آن را سیمرغ نامند.
عبید زاکانی
گرم اقبال روزی یار گردد
غنوده بخت من بیدار گردد
بر آن درگاه خواهم داد از این دل
مسلمانان مرا فریاد ازین دل
دلی دارم که از جان برگرفته
امید از کفر و ایمان بر گرفته
دلی شوریده شکلی بی قراری
دلی دیوانه و آشفته کاری
دلی کو از خدا شرمی ندارد
ز روی خلق آزرمی ندارد
بخون آغشته ای سودا مزاجی
کهن بیمار عشق بی علاجی
مشقت خانه ای عشق آشیانی
محبت نامه ای بی دودمانی
سیه روی پریشان روزگاری
چو زلف دلبران آشفته کاری
همیشه در بلای عشق مفتون
سراپای وجودش قطره ی خون
درون خویش دایم ریش خواهد
بلا هر چند بیند بیش خواهد
ز دست این دل دیوانه مستم
درون سینه دشمن میپرستم
#کشکول_شیخ_بهاء
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
احتمالا تصویر این شهید بزرگوار را در فضای مجازی زیاد دیده باشیم ؛ اما شهیدی بود که هیچ کس منتظرش نبو
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عشق به شهادت
گلیست که در دل
هرکس نمیروید...
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357