eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
48.4هزار عکس
35.2هزار ویدیو
1.6هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
از 🏴󠁧󠁢󠁥󠁮󠁧󠁿 📌حجاب در اتاق عمل 🔸عرضه روسری یک بار مصرف برای اولین بار در انگلیس: "فرح روزلان" که یک بانوی پزشک مسلمان است، گفت که این ابداع در نتیجه نیاز به یافتن راهکاری برای تطابق بین «پوشش مطابق با باور دینی» و «اشتیاق» برای حضور در اتاق عمل به وجود آمده است. https://eitaa.com/zandahlm1357
مداحی آنلاین - حجاب گناه - آیت الله جوادی آملی .mp3
2.54M
♨️حجاب گناه 👌 بسیار شنیدنی 🎤آیت الله 📡حداقل برای یک☝️نفر ارسال کنید. https://eitaa.com/zandahlm1357
من و کارولین و بحث‌های عمیق! در فرانسه 🌼قسمت اول کرولین دوست فرانسوی‌ام که یک سالی از آشنایی ما با هم می‌گذرد مرا به صرف چای به خانه‌اش دعوت کرد. با یک گلدان گُل کادوپیچ به خانه‌اش رفتم. خانه‌ای بی‌اندازه ساده و کم وسایل. یک لحظه خانه‌های ایرانی جلوی چشمم آمد... خانه‌های زوج‌های زیادی را به یاد آوردم؛ خانه‌هایی بسیار بزرگ‌تر از نیاز یک زوج و با وسایلی بسیار بیشتر از احتیاج آن‌ها. حالا در خانه‌ی یک زوج فرانسوی بودم که ساده و کم وسایل بودن خانه‌اش متحیرم کرده بود. یک میز ناهار خوری با چند صندلی تمام فلزی تاشو، از آن‌ها که سالها پیش در ایام کنکور استفاده می‌شد. خیلی ساده. خیلی ساده... بیشترین چیزی که داشتند کتاب بود. یک قفسه بزرگ دیواری پر از کتاب... همین طور که با هیجان به در و دیوار نگاه می‌کردم، چشمم به میزی افتاد که عکس‌های متنوعی روی آن بود، کنارم آمد و توضیح داد که اینها را از ژاپن آورده و تعریف کرد که بعد از یک دوره سخت کاری با همسرش یک‌ ماه به ژاپن سفر کرده‌اند. ابراز خوشحالی کردم و با تعجب گفتم: یک ماه! خندید و گفت: آره کل ژاپن را با دوچرخه، دیدن کردیم. گفتم: با دوچرخه؟! یک ماه! خرج و مخارج را چه می کردید؟؟ گفت: رفت و آمدمان که با دوچرخه بود، هزینه نداشت. پول هتل نداریم که ما! شب‌ها در پارکها و هرجایی که میشد می‌خوابیدیم و صبح دوباره حرکت! با چشمان گرد شده و تحیر گفتم: باورم نمیشه! با خنده و تعجب گفت: چرا؟؟ هوا خوب بود و هرجا می‌شد چادرمون رو برپا می‌کردیم و تمام! یکی از شناخت‌های جالبم درخصوص مردم سایرکشورها اهمیت دادنشان به سفر کردن است. با حداقل امکانات و هزینه سفر می کنند و هدف برایشان اصل سفر و تجربه فرهنگها و دیدن کشورهاست نه خوش گذشتن و تفریح صرف. چای آورد و گفت بریم در اتاق مهمان بخوریم. با خودم گفتم: خب، پس اینجا فضای شخصی‌شان بوده و آنجا حتما شیک‌تر است. وارد اتاق که شدم دوباره غافل‌گیر شدم... ادامه دارد... 🌸مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک دانشجوی ایرانی 🇮🇷 در فرانسه https://eitaa.com/zandahlm1357
من و کارولین و بحث‌های عمیق! در فرانسه 🌼قسمت دوم اتاق کوچکتر از حد انتظارم بود. شاید فضای کافی برای یک فرش شش متری هم نداشت. و یک مبل راحتی رنگ و رو پریده که بعید می‌دانم ما در ایران آنجا را به عنوان اتاق مهمان در نظر بگیریم. یک کمد دیواری پر از کتاب و یک نمایشگر رایانه در دل آن. و مقابلش هم یک صندلی بدون پشتی، مثل آن صندلی‌های گرد پایه بلند در رستوران. صفحه کلید رایانه، رنگ و روی سفیدی اش را از دست داده بود و جای انگشتان برای تایپ سیاه شده بود... نشستم و چای را آورد. تازه از ایران برگشته بودم. پرسید سفر خوش گذشت؟ گفتم: خیلی... و هر زمان برمی‌گردم تا چند روز حالم گرفته است... احساس کردم با کمی تعجب نگاهم کرد. آخه عموما اینجا افراد از کشور خودشان بد می گویند... در حین چای خوردن گفتم: راستی دوست داری تصاویر ایران را ببینی؟ ابراز علاقه کرد... من هم شروع کردم تصاویر را نشان دادن. با هر تصویر هیجان نشان می‌داد و منم با شوق توضیح می‌دادم. گفت: واقعا باید به ایران هم سفر کنیم! خیلی خاص و متفاوت است. گفتم: غیر این نیست و باید تجربه کنی. گفت: حالا واقعا امن هست؟ به همسرم در محل کارش گفه اند: به ایران سفر نکند؛ ایران جزء کشورهای خطرناک و ناامن است! دست گذاشته بود رو نقطه حساس! توام با ناراحتی خندیدیم! نمی دانم دقیقا چه می شود! گفتم: امان از این تبلیغات سیاه. من نمی دانم چه مشکلی با ایران دارند آخه! بابا هر توریستی به ایران می آید به به و چه چه از زبانش نمی افتد، من نمی دانم اینها چرا دوست دارند کشور عزیزم را این طور نمایش دهند. از این همه جدی شدنم و بهم ریختگی ام متحیر نگاهم می کرد. گفتم: آخه دل پر دردی دارم! بعد گفتم: این طوری نمیشه بیا با هم چند مستند که خود توریست هایی که به ایران آمده اند و ساخته اند را در یوتیوب ببینیم. مستند کوتاه اما جذاب "به ایران نرو" را برایش گذاشتم. قبلا از این مستند گفته بودم. سازنده، به شکل معکوس از جملات استفاده می کند که نشان دهد چقدر در خصوص ایران دروغ می گویند. می دید و بلند می خندید! خیلی خوشش آمده بود از مستند. گفت: نه! ما باید ایران را تجربه کنیم... گفتم: اصلا بیا با هم برویم؛ اصلا مهمان ما، فکر هتل هم نباش! چشمانش برق می زد. و هی می گفت: شما خیلی مهربونید... بعد هم خب اینا که تعارف ندارن! گفت: بیا تنظیم کنیم تابستان با هم بلیط بگیریم و بریم. منم بالبخند از صمیم قلب گفتم: حتما! چی از این بهتر... اما یه دفعه یه مکثی کرد و اشاره کرد به روسریم؛ گفت: ولی این یک مشکل را دارد؛ زنان مجبورند... و اینجوری شد که بحث های جدی ما شروع شد.😊 ادامه دارد... @ninfrance https://www.aparat.com/v/Rd2mQ/%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85_%DA%A9%D9%88%D8%AA%D8%A7%D9%87_Don%26%23039%3Bt_go_to_Iran_%28%D8%A8%D9%87_%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86_%D9%86%D8%B1%D9%88%DB%8C%D8%AF%29 https://eitaa.com/zandahlm1357
من و کارولین و بحث‌های عمیق! در فرانسه 🌼قسمت سوم گفت: مجبور کردن زنان به حجاب مغایر آزادی انسان هست. من با این مسئله نمی توانم کنار بیایم. من شنیده ام نظام سیاسی شما مردم را مجبور می کند به حجاب. گفتم: فلسفه دارد این پوشش. اگر اجبار نظام سیاسی کشور بود، پس چرا من اینجا هم حجاب دارم؟ اینجا که کسی با من کاری ندارد. تازه مشکلاتی هم بخاطر حجابم تا امروز داشته ام. شانه بالا انداخت، طوری که انگار تا بحال از این زاویه نگاه نکرده است. ( این را از این جهت گفتم که تقریبا عموم خارجی ها فکر می کنند زنان در ایران به زور حکومت پوشش دارند، و حتی یک نفر هم راضی به این پوشش داشتن نیست. اصلا نگاهی دینی به حجاب ندارند و اینکه موضوع امر خداست، و فلسفه قانونی شدن آن در نظام اسلامی هم همین است.) حتی با وجود این همه محجبه در کشورهایشان باز هم انگار فکر دچار یک قفل شدگی باشد، در خصوص ایران اینطور فکر می کنند و البته در خصوص سایر کشورها هم فکر می کنند یک دستور مذهبی است و زنان به حکم قانون دینی با کراهت به این کار می پردازند. البته فضای اینجا به شکلی است که اگر چهار سال هم با همین حجاب بروی و بیایی یک نفر هم از تو نمی پرسد چرا حجاب داری؟ کلا در ذهن ها یک پیش داوری و قضاوت متاثر از رسانه تعریف شده و پرونده اش بسته شده. در واقع چون تعریف دین را هم سلیقه شخصی برایشان تعریف کرده اند، پوشش را هم سلیقه شخصی می دانند و مثل ما که تعجب می کنیم از نوع پوشش برخی که به نظرمون عجیب و غریب می آید و می گوییم سلیقه اش این است دیگر... او هم چنین نگاهی به پوشش ما دارد. سلیقه اش این است دیگر. تا این حد که تصور می کنند در خانه هم به همین شکل هستیم. این را زمانی متوجه شدم که تصاویری خودمانی مان را تا جشن های ازدواجمان نشان می دادم و واکنش ها برایم بسیار جالب بود. تا امروز همه تصور می کردند ما حتی جشن های ازدواجمان را هم با حجاب سپری می کنیم. یادتان می آید آن بحث استعمار فکری را که قبلا مطرح کرده بودم؟ در ادامه آن را خواهم فرستاد. گفتم باید فلسفه اش را برایت بگویم. مشتاق نشان داد خودش را. از اشتیاقش ذوق کردم، و شروع کردم... ادامه دارد. 🌸مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک دانشجوی ایرانی🇮🇷 در فرانسه https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 🔰 با استعلامی که از چندتن از اساتید مرکز تخصصی مهدویت گرفتیم ، مشخص شده که طرح مثلا ، نه تنها مورد تائید نیست، بلکه جریان های انحرافی صادق شیرازی و حسن ابطحی از آن حمایت می کنند. 🔰این دستور با این نوع ذکر و... هیچ مستند روایی ندارد و هیچ عالمی هم توصیه نکرده است. 🔰 اصولا یکی از شگردهای گروه ها و جریانات انحرافی همین است که با چنین ترفندهایی ابتدا کسب محبوبیت می کنند و سپس ... 🔰 همچنین مطالبی هم که در آن صوت 6 دقیقه ای توضیح چله از یک فرد مجهول گفته شده ، غیر علمی و غیر مستند می باشد. 👈👈👈 لطفا زودتر اطلاع رسانی بفرمایید 👉👉👉 ✍️ احسان عبادی استاد مهدویت پژوهشگر تاریخ
1.4M
💠 صوت توضیحی درباره غلط بودن طرح 🌀 از تک تک عزیزان می خواهیم به جای احساسی برخورد کردن، عالمانه و فکر شده عمل کنند و برخورد کنند احسان عبادی
🌸🍃 با دستهای خالی به دنیا آمده ایم با دستهای خالی هم از دنیا خواهیم رفت پس، نگران چیزهایی ڪه آرامش را از تو می گیرند نباش... نگرانی، مشڪل فردای تو را از بین نخواهد برد ، اما آرامشِ امروزت را قطعا از تو خواهد گرفت... ﻧﮕﺮاﻥ ﻓﺮﺩاﻳﺖ ﻧﺒﺎﺵ.. ﺧﺪاﻱ ﺩﻳﺮﻭﺯ و اﻣﺮﻭﺯﺕ ،ﻓﺮﺩا ﻫﻢ ﻫﺴﺖ.. ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﻲ ﻳﻌﻨﻲ ﻧﮕــــــــــــﺎﻩ خدا...❤️ امیدوارم همیشه در نگاهش باشی •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• https://eitaa.com/zandahlm1357
سوخته: میراث خاله با یکی از نیروهای خدماتی بیمارستان هماهنگ کرده بود ... بنده خدا واقعا خانم با شخصیتی بود ... تا مادربزرگ تکان می خورد ... دلسوز و مهربان بهش می رسید ... توی بقیه کارها هم همین طور ... حتی کارهایی که باهاش هماهنگ نشده بود ... با اومدن ایشون ... حس کردم بار سنگینی رو که اون مدت به دوش کشیده بودم ... سبک تر شده ... اما این حس خوشحالی ... زمان زیادی طول نکشید ... با درخواست خاله ... پزشک مادربزرگ برای ویزیت می اومد خونه ... من اون روز هیچی ار حرف هاش نفهمیدم ... جملاتش پر از اصطلاح پزشکی بود ... فقط از حالت چهره خاله ... می فهمیدم اوضاع اصلا خوب نیست ... بعد از گذشت ماه ها ... بدجور با مادربزرگ خو گرفته بودم ... خاله با همه تماس گرفت ... بزرگ ترها ... هر کدوم سفری ... چند روزی اومدن مشهد دیدن بی بی ... دلشون می خواست بمونن ولی نمی شد... از همه بیشتر دایی محمد موند ... یه هفته ای رو پیش ما بود ... موقع خداحافظی ... خم شد پای مادربزرگ رو بوسید ... بی بی دیگه حس نداشت ... با گریه از در خونه رفت ... رفتم بدرقه اش ... دستش رو گذاشت روی شونه ام ... - خیلی مردی مهران ... خیلی ... برگشتم داخل ... که بی بی با اون صدای آرام و لرزانش صدام کرد ... - مهران ... بیا پسرم ... - جونم بی بی جان ... چی کارم داری؟ ... - کمد بزرگه توی اتاق ... یه جعبه توشه ... قدیمیه ... مال مادرم ... توش یه ساک کوچیک دستیه ... رفتم سر جعبه ... اونقدر قدیمی بود که واقعا حس عجیبی به آدم دست می داد ... ساک رو آوردم ... درش رو که باز کردم بوی خاک فضا رو پر کرد ... - این ساک پدربزرگت بود ... با همین ساک دستی می رفت جبهه ... شهید که شد این رو واسمون آوردن ... ولی نزاشتم احدی بهش دست بزنه ... همین طوری دست نخورده گذاشتمش کنار ... آب دهنش به زحمت کمی گلوش رو تر کرد ... - وصیتم رو خیلی وقته نوشتم ... لای قرآنه ... هر چی داشتم مال بچه هامه ... بچه هاشونم که از اونها ارث می برن ... اما این ساک، نه ... دلم می خواست دست کسی بدم که بیشتر قدرش رو بدونه ... این ارث، مال توئه ... علی الخصوص دفتر توش ... ادامه دارد... 🌸نويسنده:سيدطاها ايماني🌸 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 بامــــاهمـــراه باشــید🌹 https://eitaa.com/zandahlm1357 🌹🌹🌹🌹🌹🌹
.......: 🔆عینک نمیزد که نگن عینکیه یه روز چاله جلو پاشو ندید پاش گیر کرد و افتاد توش از اون روز بهش میگفتن چلاق ... ⚠️برای خودت زندگی کن https://eitaa.com/zandahlm1357
@shervamusiqiirani - تصنیف : خورشیدِ سبز - علیرضا افتخاری.mp3
5.98M
.......: ✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍂🌺🍂 🌺 در این خاک عاشق، تویی آن شقایق که برگی از آن، ندارد خزان تو آنی که نامت، غروبی ندارد به مُلک جهان، تویی جاودان تو خون خدایی، گُل نینوایی تو دارالشفایی، طبیب منی در این شهر غربت، حبیب منی ستمدیدگان را، تو پشت و پناهی که دریای غم را، کرانه تویی به راه رهایی، نشانه تویی کویر زمین را، تو باران نوری بلوغ عطش را، تو آب حیاتی قسم به خدا، تو آب حیاتی قسم به خدا در این خاک عاشق، تویی آن شقایق که برگی از آن، ندارد خزان تو آغاز سبزی، تو پایان سرخی، تو صبح سپیدی به قولی حُسینی، به قولی شُبیری به قولی شهیدی تو خورشید سبزی، تو پرواز سرخی، تو صبح سپیدی به قولی حسینی، به قولی شُبیری به قولی شهیدی به مُلک جهان، تویی جاودان 🌺 🍂🌺🍂 🍃🍂🌺🍃🍂🌺 ✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 https://eitaa.com/zandahlm1357
✨رَبَّنا عَلَیْکَ تَوکَّلْنا وَ اِلَیْکَ اَنَبْنا ✨وَ اِلَیْکَ الْمَصیُر ✨پروردگارا ✨ما در هر کار به تو توکل می‌کنیم ✨و از تو استعانت می‌جوییم که بازگشت ✨همه ما به سوی توست 📚سوره مبارکه الممتحنة ✍آیه۴ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
CQACAgQAAx0CRuVpqwACAS1edHZ4cNG1JyOXhrWmeoSgx4K0LAAC1QEAAr-EgFHUGOG3vrNnaBgE.mp3
1.07M
🆎 استاد عبدالباسط عبدالصمد 💿 سوره مبارکه 🍃🍃🍃🍁 🍃🍃🍁 🍃🍁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
💠☀️💠☀️💠☀️💠 ☀️اخلاق مهدوی☀️ ◀️قسمت صد و دوم 📑ما در روایات داریم که حرمت مومن از حرمت کعبه هم بیشتر
💠☀️💠☀️💠☀️💠 ☀️اخلاق مهدوی☀️ ◀️قسمت صد و سوم ⭕️بحث ادای فرایض و واجبات و بحث انجام مستحبات ☝️قطعا یک کسی که می خواهد حرکت بکند به سمت خدای متعال، مهمترین نقطه آغازش ″انجام واجبات″ است. شما شب و روز مستحبات انجام بدهی، به دیگران خیر برسانی، کارهای خیر انجام بدهی، واجباتت را انجام ندهی کار به جایی نمی بری. ⚠️خدا یک چیزهایی را برایت واجب کرده، تو اول آن واجبات را انجام بده بعد سراغ کارهای دیگر برو. خیریه بزن، دست بچه یتیم را بگیر.. ولی واجبات در حد اینکه رفع بشود باید انجام بشود. ما نمی توانیم بهانه ها و توجیه ها🚫 را بیاوریم که مثلا نماز نمی خوانیم به جایش کار خیر میکنیم. این قابل قبول نیست. 📚معلم از شما می خواهد که صفحه 80 تا صفحه 100 را بخوانید تا امتحان بگیرد. بعد شما می روی صفحه 40 تا 80 را می خوانی، خُب فردا در امتحان نمیتوانی موفق باشی.📝 -آقا من به جای بیست صفحه، چهل صفحه خواندم.. معلم می گوید من گفتم این بیست صفحه را بخوانید، حالا تو چهل صفحه خواندی یا هزار صفحه خواندی، من از تو همین بیست صفحه را خواستم.. 👌بحث هایی که ما داریم هم همین است. واجبات را انجام بده، بعدش به جای اینکه هی نماز مستحبی بخوانی برو دست دیگران را بگیر... ولی اول واجبات را انجام بده. 🔆تا جایی که آقا رسول الله (ص) میفرمایند؛ به آنچه خدا واجب کرده عمل کن تا با تقواترین مردم باشی. ⬅️پس حتی برای رسیدن به درجات بالای تقوا هم نیازی نیست خودت را به در و دیوار بزنی. واجباتت را انجام بده، هم در بحث انجامش یعنی نماز و روزه، هم در بحث انجام ندادنش مثل گناهان و.. (یکسری واجبات ما انجام دادنی هستند که نماز📿 هست و زکات، روزه و خمس و.. یکسری واجبات ما انجام ندادنی هستند مثل گناهانمان. گناه را نباید انجام بدهیم) آقا رسول الله میفرمایند شما به درجات بالای تقوا می رسید. ⁉️مگر ما چه می خواهیم..! تمام هدفمان این است که به درجه بالای تقوا برسیم. پیامبر میفرماید با انجام واجبات می رسید. 🔹ادامه دارد .... 💽برگرفته از سخنرانی"اخلاق مهدوی" فایل شماره (21) 🎤استاد احسان عبادی 103 💠☀️💠☀️💠☀️💠 ___________
. 🔔نهج البلاغه، وجه اشتراک ما و امام زمان(علیه السلام )❗ 🔷امیرالمومنین (علیه السلام ) در نهج البلاغه شریف در وصف حضرت مهدی ( علیه السلام ) در خطبه١٨٢ می فرمایند: ✨ بر تن دارد و با تمامی آداب، و با توجه و معرفت کامل آن را فرا گرفته است. که همواره در جستجوی آن می باشد، و نیاز اوست برای در به دست آوردنش می پرسد... 🔷و در وصف یاران حضرت مهدی(علیه السلام ) در خطبه١٥٠ می فرمایند: ✨سپس گروهی برای در هم کوبیدن فتنه ها آماده می گردند، و چونان شمشیرها صیقل می خورند. دیده هایشان با قرآن روشنایی گیرد، و در گوشهایشان تفسیر قرآن طنین افکند، و در صبحگاهان و شامگاهان سر می کشند... 🔷و در حکمت ٨٠ نهج البلاغه می فرمایند: ✨ ... 🔴بعد از قرآن کریم ،چه حکمتی بالاتر از ⁉️⁉️ https://eitaa.com/zandahlm1357 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
4_5814678436454596760.mp3
3.65M
ترانه ی عشق .... بهانه ی عشق تو میراث جاودانه ی عشق ❤️ نجوا با علیه السلام 🌺 https://eitaa.com/zandahlm1357 🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹
هر روز با امام رضا .......: @zandahlm1357
امام هشتم (ع) و ماجرای تشییع جنازه موسي بن سيار كه از ياران حضرت رضا عليه السلام است ،‌مي‌گويد : « ‌روزي همراه ايشان بودم همين كه نزديك ديوارهاي طوس رسيديم صداي ناله و گريه‌اي را شنيدم . من به جست و جوي آن رفتم . ناگاه ديدم جنازه‌اي را مي آورند در اين حال حضرت از مركب پياده شده و به طرف جنازه آمدند و آنرا بلند كردند و چنان به آن جنازه چسبيدند، همچون بچه‌اي كه به مادرش مي‌چسبد آنگاه رو به من نموده فرمودند : « هر كس جنازه‌اي از دوستان ما را تشييع كند، مثل روزي كه از مادر متولد شده، گناهانش پاك مي‌شود » وقتي جنازه كنار قبر گذاشته شد، حضرت كنار ميت نشسته و دست مبارك خود را روي سينه‌ي او گذاشتند و فرمودند :« فلاني ! تو را بشارت مي‌دهم كه بعد از اين ديگر ناراحتي نخواهي ديد .» (1) عرض كردم : فدايت شوم، مگر اين مرد را مي‌شناسيد، در حاليكه اينجا سرزميني است كه تا كنون در آن گام ننهاده‌ايد امام عليه السلام فرمود: موسي ! مگر نمي داني كه اعمال شيعيان ما هر صبح و شام بر ما عرضه مي‌شود. اين چنين است كه امامان عليهم السلام از احوال ما آگاهند و لذا هر حاجتمندي كه رو به سوي آنان مي‌كند، مورد توجه قرار مي‌گيرد و حاجتش به نحو شايسته‌اي برآورده مي‌گردد.  https://eitaa.com/zandahlm1357
4_649845787588559354.mp3
5.69M
[ زیارتنامه امام رضا ]🌿 🎤 استاد فرهمند 🔰🍁🔰🍁🔰
هنر آن است ڪه بمیرے پیش از آنڪه بمیرانندت و مبدا و منشا حیات آنانند ڪه چنین مرده‌اند... .......: @zandahlm1357
رهبر انقلاب: انگیزه‌های بسیار شدیدی وجود دارد برای‌اینکه یاد شهدا به فراموشی سپرده بشود؛ چیزهای دیگری را مطرح کنند و جلوه‌های کاذب و عظمتهای دروغین را مطرح کنند تا عظمتهای واقعی از یادها برود.
🌷🌹🌷🌹 🌹 یکی از سربازهایی که در تفحص کار میکرد، آمد پهلویم و با حالت ناراحتی گفت: «مادرم مریض است» گفتم:«خوب برو مرخصی ان شاالله که زودتر خوب شود برو که ببریش دکتر و درمان ...» گفت :«نه به این حرف ها نیست. میدونم چه طور درمانش کنم و چه دوایی دارد .» آن روز شهیدی پیدا کردیم که قمقمه اش پر بود از آبی زلال و گوارا. با اینکه بیش از ده سال از شهادت او گذشته بود، قمقمه هم چنان آبی شفاف و خوش طعم داشت. ده سال پیش در فکه زیر خروارها خاک و حالا کجا. بچه ها هرکدام جرعه ای از آب به نیت تبرّک و تَیمّن خوردند و صلوات فرستادند. 🌹 آن سرباز رفت به مرخصی و چند روز بعد شادمان برگشت. از چهره اش فهمیدم که باید حال مادرش خوب شده باشد. گفتم: «الحمدالله مثل اینکه حال مادرت خوب شده و دوا و درمان مؤثر واقع شده ...». جا خورد نگاهی انداخت و گفت: «آقا سید ، نه دوا و درمان مؤثر نبوده، راه اصلی اش را پیدا کردم». تعجب کردم ، نکند اتفاقی افتاده باشد؟ گفتم:«پس چی؟» گفت:«چند جرعه از آب قمقمه آن شهید که چند روز پیش پیدا کردیم، بردم تهران و دادم مادرم خورد به امید خدا خیلی زود حالش خوب شد. اصلاً نیتم این بود که برای شفای او جرعه ای از آب فکه ببرم.... 📚 کتاب تفحص صفحه 156