هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
مستند کف خیابان
با ما همراه باشید👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/zandahlm1357
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
🔗📎🖇🔗📎🖇🔗📎🖇🔗📎🖇
#کف_خیابون 31
نمیدونستم 233 داره چیکار میکنه اما از ته دلم برای سلامتیش دعا میکردم. خیلی دل و جیگر میخواد که یه زن با وضعیتی که نمیدونم چطوریه، سوار موتور بشه و جونشو بذاره کف دستش و تصمیم بگیره یه چیز قابل توجه از ماشین سه چهار تا بدنساز حرفه ای بلند کنه و بره به سلامت که برن دنبالش و بکشونتشون به یه وری که دو سه ساعت واسه من زمان بخره...
از جدیت و اطمینان و ایمانش به کاری که میکنه بسیار خوشم اومد و از خدا خواستم کمکش کنه... چون مردها به شدت از زن های ضعیف که مدام از مشکلاتشون و ضعف ها و بیماری ها و نداشته ها و رنج ها حرف میزنند و فقط دنبال توجه و محبت های الکی هستند خوششون نمیاد. خب کار ما هم جدیت میخواد... هم هوش و ذکاوت و هم ایمان به درستی تصمیمی که میگیری! 233 تصمیمشو گرفته بود... (بعدا این تیکه از هنرنمایی 233 را از زبون خودش براتون میگم)
نشستم در کمین در اتاق افسانه... آمارشو داشتم... حداقل تا یکی دو ساعت دیگه به هوش نمیومد... سریع لب تاپ و ... ارتباط گرفتم و سه نفرشون را دور هم جمع کردم... گفتم: بچه ها چه خبر؟ الان جون یه بنده خدا کف خیابون در خطره و داره واسه من و شماها زمان میخره... جون یه زن... زنی که داره تمام تلاشش میکنه واسه پرونده... اگه من و شما که چهارتا مرد هستیم نتونیم کاری بکنیم و زمان را از دست بدیم، چطوری میخوایم جواب وجدانمون بدیم... تو را جان امام زمان زود باشید...
صدایی نشنیدم... کسی جوابمو نداد... اما مشخص بود که خیلی دارن تلاش میکنند و از جون و دل دارن زحمت میکشند... اما خب منم شرایطم مگسی بود و نمیتونستم صبر کنم... چون به هیچ منبعی هم دسترسی نداشتم... بدون هیچ آرشیو و یا مخزن اطلاعاتی! معلومه که عصبی تر میشم و کم طاقت تر میشم وقتی فقط باید صبر کنم و دست بذارم رو دست بشینم ببینم بقیه چیکار میکنند!
یه ربع تقریبتا گذشت... تو همین فکرا بودم و داشتم تو دلم صلوات میفرستادم که یهو یکی صدام کرد... از دایره تشخیص هویت بود... فورا ارتباط گرفتم و جوابش دادم:
من: «درخدمتم... جان!»
گفت: «گفتی تاجزاده؟!»
من: «آره! چطور؟!»
گفت: «فکر کنم خودش باشه... تاجزاده... رامین تاجزاده... 47 ساله... دارای یک همسر و دو فرزند دختر ... کارشناسی ارشد حقوق... ماشالله از رزومه تحصیلی و کاری... کلا بیکار نبوده و تا همین حالا چندین پست مهم هم داشته... آخریش مسئولیتش مدیریت بخش بازرسی و کنترل سازمان.............. و و و »
من گفتم: «پس از اون دم کلفت هاست... لطفا عکسشو بفرست رو سیستمم... چرا فکر میکنی این همون تاجزاده است؟!»
گفت: «چون اسم زبون عربی و اینا آوردی، تقریبا واسم یقین شده که میتونه خودش باشه... علتش هم اینه که این رامین تاجزاده مسئول کمیته ارتباطات بین الملل سازمان خودشون هم بوده و خوراکش کشورای عربی بوده... اینقدر با عربها تونسته بوده مچ بشه و سرمایه گذار عربی جذب کنه که دهن همه باز مونده بوده... یه نمونش هم تو مشهد بوده... پروژه .............. که حالا که مشخص شده فهمیدیم که پای ثابت سرمایه گذاری اون پروژه، عرب های سعودی و اماراتی بودند!»
دهنم باز مونده بود... گفتم: «اجرت با امام زمان... خدا خیرت بده... نمیتونی ایمیلش را واسم هک کنی؟!»
گفت: «اگه بدونم واسه چی میخوای ایمیلش هک کنم، شاید بتونم یه راه بهتر بذارم پیش پات! اومدیم و ایمیلش پر از چرت و پرت و تبلیغات بود. ما که وقت نداریم! درسته؟»
گفتم: «دقیقا... درسته... میخوام ببینم برنامه سفر یا قرار کاری یا نمیدونم حالا هر چی داره یا نه؟»
گفت: «خب این که میشه از طریق سازمان هوایی حلش کرد... بذار برم کارتابل حراستش خبرت میکنم... یاعلی!»
سرتون درد نیارم... شاید شیش هفت دقیقه گذشت... اومد پشت خطم و گفت: «فردا شب داره میره پاکستان... تنها هم نیست... چون حدودا ... صبر کن... اشتباه میکنم یا دارم درست میبینم؟!... نه مثل اینکه درسته... فکر کنم حدودا 20 نفر هم همراه داشته باشه... چون سه رقم آخر شماره رزرواسیونشون یکیه!!! از یک یا دو شرکت اما با شماره رهگیری نزدیک به هم!!»
گفتم: «تو معرکه ای! ببین میتونی یه جا خالی در پروازشون واسم پیدا کنی؟!»
گفت: «کجا ایشالله؟ پاکستان؟»
گفتم: «په نه په تاکستان! آره دیگه! زود باش! منتظرم.»
ادامه دارد...
https://eitaa.com/zandahlm1357
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
▪️
#اللَّهُمَّ_صَلِّ_عَلَى_عَلِيِّ_بْنِ_مُوسَى_
#الرِّضَا_الْمُرْتَضَى ..
شهادت مظلومانه امام رضا (ع) تسلیت باد
https://eitaa.com/zandahlm1357
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
محل #غسل_امام_رضا
#غسلگاه_قتلگاه_عیدگاه
زمانی که امام رضا(ع) به سناباد وارد شدند در بخشی از باغ حمیدبن قحطبه سکونت کردند و به احتمال زیاد بعد از #شهادت ایشان را در همین مکان #غسل دادند.
برای همین در قدیم به این جا #غسلگاه می گفتند.
#اعتمادالسلطنه، وزیر ناصرالدینشاه قاجار، در حدود سال 1300ه.ق نوشته است:
«در وسط قبرستان، خانهای است معروف به « #تکیه_بکتاشیها » و گویند که آنجا همان #خانه_حمیدبنقحطبه بوده که حضرت رضا(ع) هم در آنجا منزل داشتهاند.
در آن حجرهای نیز هست که داخل آن #سنگ_سفیدی بر دیوار آن نصب شده که جای پایی در آن رسم شده است. این هر دو سنگ، زیارتگاه است.»
نویسنده «فردوسالتواریخ»، #داستان_نامگذاری
این گورستان به قتلگاه و عیدگاه(قسمت شمالی قتلگاه) را اینگونه نقل میکند: "
چون عبدالمؤمنخان اُزبک فرمان قتلعام داد، #ابتدا از محله #نوغان_شروع به کشتار کردند.
زنان و مردانی که جان سالم بهدر برده بودند، در اطراف او جمع شده و به ناله و فریاد برآمدند و حضرت رضا(ع) را واسطه کردند که ما را ببخش، عبدالمؤمنخان اُزبک دست از کشتار کشید،
👌 پس محلی را که کشتار در آن #آغاز شده بود، #قتلگاه و محلی را که کشتار در آن #متوقف شد، #عیدگاه نامیده و به شکرانه آن نماز خواندند."
🏴🏴🏴🏴
https://eitaa.com/zandahlm1357
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
#منتشر_کنید
#حدیث_پایان_ماه_صفر
💢آیا صحت دارد که پیامبر فرمود هرکس پایان #ماه_صفر را به من یا سه نفر اطلاع دهد
بهشت بر او #واجب است
#پاسخ
✅مستند آنان حدیثی از پیامبر است که فرمودند:« من بشرنی بخروج آذار فله الجنه : هر کس به من بشارت دهد صفر تمام شده است #بهشت می رود» .
عده ای معتقد شدند آذار همان صفر است در حالی که آذار از ماههای رومی است و صفر از ماههای قمری است .
مرحوم شيخ #صدوق در كتاب ارزشمند علل الشرايع اين حديث را به صورت حدیثی مسند از ابن عباس آورده است و آن عبارت از این است که پیامبر اکرم روزی در مسجد قبا در جمع عده زیادی از اصحابش فرموند: «اول من یدخل علیکم الساعة رجل من اهل الجنه» یعنی اولین کسی که هم اکنون بر شما وارد می شود، مردی از اهل بهشت است. پس چند نفر که این مطلب را شنیدند از یک در مسجد خارج شدند تا از در دیگر وارد شوند و اول کسی باشند که #مستحق بهشت گردند.
پیامبر که متوجه این موضوع شدند، به عده ای که در مسجد باقی مانده بودند، فرمودند: «إنه سیدخل علیکم جماعه یستبقون فمن بشرنی بخروج آذار فله الجنه» یعنی هم اکنون عده زیادی از در مسجد وارد می شوند، تنها کسی که مرا به پایان ماه آذار خبر دهد، او اهل بهشت است. پس آن عده برگشته و وارد مسجد شدند در حالی که ابوذر در بین آنها بود.
پیامبر از آنان پرسید: «فی أی شهرٍ نحن من شهور الرومیه؟ یعنی در کدام ماه از ماههای رومی قرارداریم؟ آن حضرت فقط پرسيدند در کدام ماه از ماههای رومی قرارداریم؟ تنها ابوذر گفت: یا رسول الله از ماه آذار خارج شده ایم. پیامبر فرمود: ابوذر، این را می دانستم ولیکن دوست داشتم #اصحاب من مردی را که اهل بهشت است بشناسند.
📚علل الشرايع،ج1ص176
✅صحبت رسول خدا(ص) در این زمان در مورد تبیین صفات مومنین بود و برای آوردن #شاهد با علم لدنی خود اشاره کردند که اولین کسی که از در مسجد وارد شود او چنین صفاتی را داشته و اهل بهشت خواهد بود؛ اما چون متوجه تحرکات عده ای از اصحاب شدند این مطلب را که «هرکس مرا به خروج ماه آذار خبر دهد او اهل #بهشت است» شرطی برای معرفی چنین شخصی یادآور شدند؛
لذا قول پیامبر(ص) تنها در همان زمان و مکان به عنوان شرطی برای معرفی مرد #بهشتی دارای مفهوم است و نه به معنای مطلق آن در همه زمانها و مکانها. در حالی که همین حدیث امروزه در بین برخی #شیعیان اینگونه مطرح شده است که هرکس در پایان ماه صفر در هفت مسجد را بزند و به پیامبر پایان ماه صفر را خبر دهد او اهل بهشت خواهد بود.
https://eitaa.com/zandahlm1357
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سکانس لحظه شهادت امام هشتم
https://eitaa.com/zandahlm1357
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
1_33613124.mp3
156.1K
.......:
👆👆👆
🔊 صلوات خاصه امام رضا
✅
🎤با نوای : مرحوم انصاریان
https://eitaa.com/zandahlm1357
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
مستند کف خیابان
با ما همراه باشید👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/zandahlm1357
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
.......:
#کف_خیابون 32
تا اون داشت واسم رزرو میکرد، رفتم رو خط 233 ... گفتم:« 233 اعلام موقعیت؟ ... 233... لطفا اگر شرایطش داری جواب بده!»
جوابی نشنیدم... دلشوره گرفتم... رفتم رو خط بچه های جرائم سازمان یافته ادارمون... گفتم: «بچه ها میتونید بفهمید تاجزاده با کیا داره میره پاکستان؟»
گفتند: «همین الان تمام اطلاعات تشخیص هویت دریافت کردیم ... کاری نداره... چون لیست مسافرا روبروم هست... بگو دنبال کی هستی تا بگم هست یا نیست؟»
گفتم: «ببین اسم خانمی به نام رویا یا افسانه هست یا نه؟!»
گفتند: «آره... اسم دوتاشون هست... رویا و افسانه... آره هستند!»
دوباره رفتم رو خط 233 ... گفتم: « 233 خواهش میکنم اعلام موقعیت... 233 با تو هستم!»
هیچی... حتی صدای سایلنتیکشن هم نیومد که حداقل بدونم زنده است یا نه؟!
داشتم دیوونه میشدم... رفتم رو خط دایره تشخیص... گفتم: «بچه ها چی شد؟ جا میده یا نه؟»
گفتند: «نه حاجی! تا حالا که هیچ خبری نیست... ببینم میتونم پای پروازی بفرستمت... راستی شاید بشه به جای یکی از بچه های امنیت پرواز بری! میخوای هماهنگ کنم؟»
گفتم: «وای نه! راستی یه چیزی یادم اومد... افسانه منو دیده... وای خدای من... افسانه منو دیده... باید یه کاری کنیم که افسانه نیاد... باید یه کاری کنیم که افسانه نتونه بره تا بجاش من برم!»
گفت: «خود دانی! اما اگر خواستی بگو تا بچه های امنیت پرواز هماهنگ کنم. راستی رویا چی؟ اون شما را ندیده؟!»
دوباره رفتم رو خط 233 ... با داد و بیداد گفتم: «233 موقعیت! 233 موقعیتت را اعلام کن!»
هیچی... خبری نبود... یه کم تمرکز کردم... فقط میدونستم که باید افسانه میموند... خب اگه رویا پاش به بیمارستان برسه و رضایت بده، راحت ترخیصش میکردند... بدبختانه افسانه را جلب و دستگیر نمیتونستیم بکنیم چون هم شاکی نداشت و هم اگر خبرش به کوروش و تاجزاده و بقیه میرسید، معلوم نبود چه تصمیمی بگیرن!
خب باید چیکارش میکردم؟ چقدر بیهوشی و ضعف بهش وارد میکردیم؟ الحمدلله اطلاعات خوبی داشتیم اما... بزرگترین مشکل من افشین بود. چون ما الان سه تا صورت مسئله درباره افشین مطرح کرده بودیم که بتونیم یه ذره اطلاعات بگیریم. به خواهرش گفتیم افشین مرده! مادرش هم گذاشتیم تو آمپاس و بی خبری از دختر و پسرش! خود افشین هم داره واسه کوروش نقشه میکشه و نمیدونه که خواهر و مادرش در چه وضعیتی هستند! فقط تونستیم جوری متقاعدش کنیم که به خاطر کینه ناپاکی مادر و خواهرش هم که شده، مثلا باهاشون قهر باشه و نخواد باهاشون ارتباط بگیره که مثلا نگرانش باشه و تلافی و از اینجور قصه ها...
اما اینا هیچکدومش برای من نه نون و آب میشد و نه 233 که داشت کف خیابونی شلوغ و پلوغ تهرون با مرگ دست و پنجه نرم میکرد...
تو همین فکرا بودم... تشخیص هویت داشت استعلامات بیشتری درباره تاجزاده و ارتباطاتش جمع میکرد... بچه های سازمان یافته یه چیزی گفتند که جالب بود... گفتند: پاکستان تاجزاده یه ماموریت کاری نیست... حتی عکس برگه مرخصیش هم که واسه ادارشون نوشته بود فرستادند روی سیستمم... داشت برام یقین حاصل میشد که ملاقات گنده ای دارن که این وقت سال پاشده داره خودش با یه تیم شو و مدلینگ میره پاکستان... مخصوصا با افتضاح پاکستان سر مسئله هسته ای و... البته ربطی که فکر نمیکنم داشته باشه... نمیدونم... داشتم قاطی میکردم... تحلیل همه احتمالات خیلی مشکل بود...
که یهو یه صدایی اومد... خطم مشغول شد... اولش فشارم رفت بالا... اما بعدش آروم شدم وقتی شنیدم که گفت: «قربان! 233 هستم... با چهارتا شبه جنازه... تصادف کردند خاک توسرشون... دوتاشون ضربه مغزی شده... رویا زنده است... یکیشون هم داره کم کم میمیره... نمیکشونه بیمارستان... تموم میکنه... قربان چه دستور میفرمایید؟!»
ادامه دارد...
https://eitaa.com/zandahlm1357
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
🌹🌹🌹
دعای خروج از ماه صفر فراموش نشه؛همه را دعا کنید
بسم الله الرحمن الرحیم
یا سَیّدُ یا سَیّدُ یا صَمَدُ یا مَنْ لَهُ الْمُسْتَنَدُ اِجْعَلْ لی فَرَجاً وَ مَخْرَجاً مَمّا اَنا فیهِ وَاکْفِنی فِیهِ وَ اَعُوذُ بِکَ بِسْمِ اللهِ التّامّاتِ یا اَللهُ یا اَللهُ یا اَللهُ یا رَحْمنُ یا رَحْمنُ یا رَحیمُ یا خالِقُ یا رازِقُ یا بارِیُ یا اَوَّلُ یا آخِرُ یا ظاهِرُ یا باطِنُ یا مالِکُ یا قادِرُ یا واهِبُ یا وَهّابُ یا تَوّابُ یا حَکیمُ یا سَمیعُ یا بَصیرُ یا غَفورُ یا رَحیمُ یا غافِرُ یا شَکُورُ یا عالِمُ یا عادِلُ یا کَریمُ یا رَحیمُ یا وَدودُ یا غَفورُ یا رَؤفُ یا وِتْرُ یا مُغیثُ یا مُجیبُ یا حَبیبُ یا مُنیبُ یا رَقیبُ یا مَعیدُ یا حافِظُ یا قابِضُ یا حَیُّ یا مُعینُ یا مُبینُ یا جَلیلُ یا جَمیلُ یا کَفیلُ یا وَکیلُ یا دَلیلُ یا حَیُّ یا قَیّومُ یا جَبّارُ یا غَفّارُ یا حَنّانُ یا مَنّانُ یا دَیّانُ یا غُفْرانُ یا بُرْهانُ یا سُبْحانُ یا مُسْتَعانُ یا سُلْطانُ یا اَمینُ یا مُؤمِنُ یا مُتَکَبِّرُ یا شَکُورُ یا عَزیزُ یا عَلیُّ یا وَفِیُّ یا قَویُّ یا غَنیُّ یا مُحِقُّ یا اَمینُ.
(آمین یا رب العالمين)
التماس دعا
🌹🌹🌹
https://eitaa.com/zandahlm1357
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
.......:
یکی ازرسم های قشنگ ماايرانيهااينه که:
وقتی میخوایم كسي روازعزا در بياریم
براش لباس نومیبریم...
خدايا....
بعداز2ماه عزاداری خالصانه
برای سیدالشهدا واهل بیتش،وبر خاندان پیامبرت....
برقامت امام عصر،مهدی فاطمه(ع)لباس فرج
وبرتن عزاداران،لباس تقواوایمان کامل بپوشان
وما را ازشیعیان راستین وجان برکف،واز منتظران امام زمان عج قرار ده
✨الهی آمین✨
https://eitaa.com/zandahlm1357
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
💠💠💠
👈 #سوال_کاربران
✳️ سوالی یکی از کاربران عزیز 👇
سلام
1. دلیل اینکه الان ما خیلی مدعی ایمانیم دلیل بر ازبالا نگاه کردنمون نمیشه ،اگه تو اسراییل ب دنیا میومدیم الان دیگه انقد مدعی نبودیم
2. اکثر کشورا بااین ک مسلمون نیستن اما انسانن..اما بعضی ماها؛و بعضی ایرانیا بااینکه مسلمونن اما..
بعد این باعدالت خدا منافاتی نداره ک چون طرف اهل ایران نشد و مسلمون نشد بسوزونه
برا خدا انسانیت اصلا مهم نیس؟
3. درسته بحرین رسما دوره شاه از ایران جدا شد ولی این قضیه مربوط ب زمان شاه نیس و شاه تلاششو کرد و در قبالش امتیازاتی گرف مثل جزایر تنب؛ شاه هم دودستی تقدیم نکرد
✳️ جواب 👇👇
1️⃣ جواب سوال 1 :
من و شما چه در ایران به دنیا می آمدیم ، چه در اسرائیل ، چه در آمریکا ، چه در کعبه و چه در کلیسا ، ملزم بودیم و مجبور بودیم راجع به دین خودمان تحقیق کنیم و بهترین دین را انتخاب کنیم.
پس هیچ ربطی به محل تولد ندارد ، مثل اینکه الان اکثر اروپا مسیحی هستند ، اما هستند افرادی که بعد مسیحیت ، مسلمان می شوند ، چون تحقیق می کنند ، پس ما باید تحقیق کنیم ، تقلید کردن از پدر و مادر در دین ، اصلا درست نیست و فردای قیامت کار چنین آدمی بسیار سخت است.
2️⃣ جواب سوال 2
برای خدا ، بالاتر از انسانیت ، عقلانیت مهم است!!!
البته انسانی که واقعا انسان باشد ، قطعا عاقل هم هست ، بدون هیچ شکی
اما اینکه اکثر کشورها انسان هستند را از کجا آوردید؟ کدام سند؟ کدام مدرک؟ اینکه در کشورهایی که به دروغ آنها را مهد تمدن می نامند ، می آیند و دلفین های بیچاره را در ساحل دریا می کشند ، این انسانیت است؟
اینکه نوزادی که جان دارد و در شکم مادر است را برای درست کردن سوپ جنین ، می کشند و سقط می کنند ، این انسانیت است ؟
اینکه تجارت کودکان جنسی دارند ، انسانیت است؟
اینکه در آمریکا مرخصی با حقوق وجود ندارد ، انسانیت است؟
پس خوب است آن طرف سکه اروپا و آمریکا را هم ببینیم
درضمن انسانی که واقعا انسان باشد ، عاقل است
انسان عاقل هم اهل تحقیق و پرسش
قطعا چنین فردی می رود دنبال انتخاب دین درست و اگر با عقل کامل تحقیق کند ، قطعا به اسلام می رسد
اما اینکه ادیان دیگر ، همه اهل جهنم هستند یا نه ، بحث مفصلی است که ان شالله بعدا به آن می پردازیم
3️⃣ جواب سوال 3 :
قضیه مربوط به زمان شاه نیست ، اما خود شاه در مصاحبه ای رسما اعلام کرده بود بحرین ، استان چهاردهم ایران است!!!!!!!
پس اعتقادی به جدایی آن نداشت ، در ضمن ، تنب بزرگ و کوچک ، مال ایران بود ، این بی عرضگی شاه بود که حتی عرضه نداشت در مقابل امیر امارات بایستد و از حق خود دفاع کند و حتما باید بحرین را می داد تا چیزی به دست بیاورد!!!!
بحرین ، یکی از منابع بزرگ نفتی جهان است که اگر الان برای ما بود ، خیلی خیلی وضع مالی ما فرق می کرد.
اگر کسی یکبار فقط جلد اول و دوم کتاب خاطرات اسدالله علم را بخواند که وزیر دربار شاه بود ، متوجه می شود که بحرین در زمان شاه ، از ایران به طور رسمی جدا شد.
استاد عبادی
🌐🌐🌐🌐
https://eitaa.com/zandahlm1357
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
قتل عام بی رحمانه دلفین ها در دانمارک
قایل توجه غرب پرستها که آنها را انسان و ایرانی ها را وحشی می دانند!!!
https://eitaa.com/zandahlm1357
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
شرمنده بابت این عکس ،
سقط کردن جنین و سپس درست کردن سوپ با آن!!!
در کشورهایی که به قول غرب زده ها ، انسانیت در آن است!!
https://eitaa.com/zandahlm1357
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.......:
پیشنهاد دانلود
فیلمی کوتاه برای اثبات ساده اینکه بحرین در زمان محمدرضا شاه از ایران جدا شد
https://eitaa.com/zandahlm1357
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
مستند کف خیابان
با ما همراه باشید👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/zandahlm1357
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
🛩✈️🛫🛬🛩✈️🛫🛬🛩✈️🛫🛫
#کف_خیابون 33
خیلی خوشحال شدم که صدای 233 را شنیدم. گفتم: «الحمدلله که خودتون سالمید. وضعیت رویا چقدر خرابه؟! سرپا میشه؟!»
233 با تردید گفت: «نمیدونم دقیق. اما فکر نکنم به این زودیا بتونه راحت و آسوده راه بره و زندگی کنه. از کنارش که رد شدم خونریزی زیادی داشت.»
گفتم: «بسیار خوب! از دور مراقبشون باشید. هر بیمارستانی که رفتند... راستی شما الان کجایید؟! موقعیتتون چیه؟»
گفت: «محدوده شما نیستیم. فکر نکنم آمبولانس اینا را بیاره بیمارستانی که افسانه هست... قربان! میبینم که رویا داره تکون میخوره... دارن سوار آمبولانسش میکنند... برم دنبالشون؟»
گفتم: «آره... هرچند دیگه خیلی با این مادر و دختر کاری نداریم و کارای مهم تری داریم اما فعلا چشم ازشون برندارید تا بهتون بگم چیکار کنید! تمام.»
ظاهرا وقتی داشتن تعقیب 233 میکردن تا گوشی یکی از اونا را که برداشته بوده، ازش پس بگیرن، سرعتشون زیاد بوده و از یکی از فرعی ها ماشینی محکم به سمت راستشون میزنه که سبب ضربه مغزی شدن دو نفر و آش و لاش شدن یکی دیگه و جراحت های زیاد رویا میشه! اینجاست که میگن: کار خوبه خدا درست کنه!
خب باید فاز ماموریت عوض میشد. دیگه دستمون خیلی هم خالی نبود و باید از روش «گام به گام» استفاده میکردیم و تا هرجای دنیا هم که شده برای تکمیل مراحل تحقیقات پرونده دنبالشون میرفتیم ببینیم اوضاع از چه قراره و دمشون از اون طرف آبها به کیا وصله؟!
از این طرف، ینی از طرف داخل که ظاهرا خیلی دمشون کلفت و سنگین هست! اینقدر سنگین که یکی مثل رامین تاجزاده با اون سابقه خدمتی بالا در حدّ مدیریت یکی از شاخ ترین ادارات ملی، پیاده نظامشون هست و حتی زن و دختر مردم را برمیداره میبره خارج و برمیگردونه!!
آخه این درد را به کی میتونستم بگم که جوری مسئله نفوذ در سطوح بالا جدی است که وقتی بچه های ما در حال تکمیل تحقیقات درباره تاجزاده بودند، احساس کردیم یکی دو بار پرونده در حال امحاء و نابودی است! مشکل از کجا بود و چرا یکی دو بار صفحه اسناد و مدارک این پرونده دیر باز شد و طول کشید تا آپلود بشه را هنوز نمیدونم... بگذریم!!
خیلی کار داشتم. هم باید یه فکری به حال افسانه میکردم. و هم افشین منتظرم بود. و هم رویا که دیگه نمیدونستم چیکارش کنم؟ شرایطمون یهو عوض شد... چون یهو از آسمون دو سه تا سرنخ و چندتا آدم ریخته بودن رو سرم... ینی افشین و افسانه و رویا و سه تا یلچماق هم... به عبارتی میشه شیش هفت تا آدم در این پرونده رو دستم مونده بودند! نه مدرک معتبر و محکمه پسند برای جلبشون داشتم و نه میشد به راحتی از کنارشون رد و هیچی نگفت!
در مرحله اول سریعا با بچه های مرکز مشاوره هماهنگ کردم که به افشین بد نگذره. اصلا بشینه هرچی میدونه را بنویسه تا هم حوصلش سر نره و هم شاید بازم سرنخ گیرمون بیاد. (متن صحبت ها و اعترافات افشین در صفحات اولیه این گزارش، در طول مدت اقامت و بازگرداندن سلامت معنوی افشین در مرکز مشاوره اداره نوشته و جمع آوری شد.)
و اما رویا ... با رویا کار داشتیم... چون اومدیم و نتونستیم از پاکستان با دست پر برگردیم... تکلیف چی بود؟! یا مثلا اومدیم و دختر مردم به خاطر شوک احساسی که بهش وارد کردیم، دیوونه شد... یا اومدیم و حمله قلبی بهش دست داد و سکته کرد... یا اصلا خواست افسرده بشه... اومدیم و هزار تا مشکل دیگه پیش اومد... بهتر از مامانش کی میتونست بهش برسه؟! خب معلومه که هیچکس!
بهترین راه این بود که افسانه و مامانش را بهم برسونیم ببینیم چیکار میکنند؟ اصلا شاید بیشتر به دردمون خوردند و تونستیم به یه سری آدم دیگه .... یه سری آدم دیگه را ول کن... با همین کوروش لعنتی بی همه چیز چه کسی میتونست ارتباط بگیره و ما را به کوروش لینک کنه؟
تصمیم گرفتم افسانه و مامانشو راحت بذارم. بذارم به هم برسن و بتونن به هم آرامش بدهند. به خاطر همین فورا دستور دادم به بیمارستان اونجا بگن که اونا را پذیرش نکنند تا بتونیم بیاریمشون بیمارستانی که افسانه هم هست! کل اون طبقه و اتاق های اونا هم دوربین و مامور و ...
ادامه دارد...
https://eitaa.com/zandahlm1357
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
●❥ ﷽ ❥●
🌺هم نشینی آیات 🌺
---------------------------------------
🔶 الا ای اهل #ایمان، خداترس شوید و هر نفسی #نیک بنگرد تا چه #عملی برای فردای #قیامت خود #پیش میفرستد، و از خدا بترسید که او به همه #کردارتان به خوبی آگاه است.
---------------------------------------
🔻O you who have believed, fear Allah. And let every soul look to what it has put forth for tomorrow - and fear Allah. Indeed, Allah is Acquainted with what you do
📙 آیه۱۸ سوره حشر
📬پیام ها
1📤- ايمان، زمينه تقوا و #شرط ثمر بخشى #ايمان، داشتن #تقوا است. «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا»
2📤- به اميد كار #خير وارثان #نباشيم، هركس به #فكر قيامت #خود باشد. «وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَدٍ»
3📤- در آنچه به #عنوان عمل #صالح ذخيره مىكنيم، #دقّت كنيم. «وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ»
4📤- محاسبه #نفس لازم است. «وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ» (اگر امروز #دقّت نكنيم، دقّت فردا سبب #شرمندگى خواهد بود. «يَوْمَ يَنْظُرُ الْمَرْءُ ما قَدَّمَتْ يَداهُ وَ يَقُولُ الْكافِرُ يا لَيْتَنِي كُنْتُ تُراباً» «1»)
5📤- قيامت، #نزديك است. «لِغَدٍ» (چنانكه در جاى #ديگر نيز مىفرمايد: «إِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعِيداً وَ نَراهُ قَرِيباً» «2»)
6📤- آيندهنگرى و #عاقبتانديشى، لازمهى #ايمان است. «ما قَدَّمَتْ لِغَدٍ»
7📤- تقوا، #زمينه محاسبه نفس و #محاسبه نفس، سبب #رشد و تقويت تقوا است.
( «وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ» ميان دو «اتَّقُوا اللَّهَ» قرار گرفته است).
8📤- هيچ كس در #هيچ مرحلهاى خود را #ايمن نداند. يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ ... وَ اتَّقُوا اللَّهَ
9📤- ايمان به #خبير بودن خداوند، عامل #تقوا است. وَ اتَّقُوا اللَّهَ ... إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ
https://eitaa.com/zandahlm1357
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃