eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.5هزار دنبال‌کننده
49هزار عکس
35.6هزار ویدیو
1.7هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
⭕️️دفــاع از 📖✒️ 👈شبهه بیست وششم6⃣2⃣ (اشکال اول) مسطح بودن زمین 🌍 سُها👤 آيات زير را مصداق مسطح بودن زمین می داند: 1⃣✨وَالْأَرْضَ بَعْدَ ذَٰلِكَ دَحَاهَا✨(نازعات،۳۰)✨ و (خدا) زمین را بعد از آسمان پهن كرد. "زيد بن عمرو" شاعر جاهلی می گويد: ⚡️دحاها فلَم استوت شدها⚡️بأيد و اريس عليها الجباال ( زمین را پهن كرد و چون درست شد آن را با دست خويش قوی گردانید و كوهها را بر آن استوار گردانید.) 📌اين مطلب نشان می دهد كه مفهوم مسطح بودن زمین در محیط عربستان قبل از محمد✨شايع بوده است. بعلاوه احتمال قرض گرفتن محمد✨ از شعر فوق نیز وجود دارد😐 2⃣✨وَإِلَى الْأَرْضِ كَيْفَ سُطِحَت✨ (غاشیه ،۲۰)✨ و (آيا نگاه و تفكر نمی‌كنید) به زمین كه چگونه مسطح شده است؟ 🌀عده ای از مفسران با توجه به اينكه می‌دانسته اند كه حتی در سیستم بطلمیوسی زمین كروی🌍 است با زيركی از كنار اين آيه گذشته اند و آن را به معنی بسط يا مسطح بودن قطعاتی از زمین دانسته اند. در صورتی كه آيه از زمین🏝به طور كلی صحبت كرده و نه قطعه ای از زمین، يعنی زمین مسطح است نه بخشی از آن. در سنت چیزی در مورد اين آيه وجود ندارد. 📝جواب شبهه اولا: با دقت در آيات قرآن، فهمیده می شود كه اطلاق كلمه "ارض" گاه به كلّ زمین و گاه به قطعه ای از زمین🏞 استعمال می شود، كما اينكه اطلاق زمین به قطعات زمین در محاورات مردم نیز بكار می رود.😌 ثانیا: آيات قرآن و روايات دلالت بر كروی بودن زمین می كند. در قرآن و روايات ما اشارات لطیف و زيبايى✨ به اين مطلب شده است; آنجا كه می فرمايد:👇 ✨أُقْسِمُ بِرَبِّ الْمَشَارِقِ وَالْمَغَارِبِ✨(معارج ،۴۰)✨ به خداى مشرق ها و مغرب ها، سوگند ياد می كنیم. زيرا برفرض مسطح بودن زمین، يك مشرق و يك مغرب بیشتر وجود ندارد و با كرويت آن، هر نقطه ای براى نقاط شرقی تر، مغرب و براى نقاط غربی تر، مشرق است.👌 در روايات📗 نیز اشاره به كروى بودن زمین شده است چنانكه امام صادق علیه السلام می فرمايد: ✨«إِنَّمَا عَلَيْكَ مَشْرِقُكَ وَ مَغْرِبُكَ» ✨(تو بايد تابع مشرق و مغرب خود باشى.) 👈اما آيه✨ وَالْأَرْضَ بَعْدَ ذَٰلِكَ دَحَاهَا✨( نازعات ۳۰)✨ ⚠️نه تنها دال بر مسطح بودن كل زمین نمی كند، بلكه يكی از معانی "دحا" به معنی غلتیدن است و اين اتفاقا با كروی بودن زمین 🌎سازگاری دارد. اما اگر "دحا" را به معنای گستردن نیز بدانیم، آيه بر مسطّح بودن، سطح زمین دلالت می كند و بر مسطح بودن كل زمین دلالت نمی كند👌 بنابراين بعضی از آيات به مسطح كردن زمین و برخی ديگر به كروی بودن آن، اشاره می كند. از جمع اينها مسطح كردن، اجزای زمین جهت زندگی🏕 فهمیده می‌شود. سها👤ماجرای ذوالقرنین را بار ديگر بر مسطح بودن زمین، بیان می کند که جوابش را دادیم.😊 📚منبع: کتاب دفاع از قرآن در رد کتاب نقد قرآن، ص ۱۸۶ 🖇ادامه دارد ... ۵۹
هر روز با امام رضا @zandahlm1357 @HashtominEmam آرشیو مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)
▪️تلنگر امام رضا علیه‌السلام برای معاشرت با دیگران، در انتخاب خود دقت کنید! https://eitaa.com/zandahlm1357
هنر آن است ڪه بمیرے پیش از آنڪه بمیرانندت و مبدا و منشا حیات آنانند ڪه چنین مرده‌اند... .......: @zandahlm1357
زن باردار «گودرز» از بر و بچه‌های شوشتربود، وقتی عراق شهرش را موشک باران کرد، با خانواده‌اش به قائم‌شهر کوچ کرد و در شهرک نساجی (یثرب) اسکان داده شد، بچه شوخ و قشَنگی بود، پای شوخی که به میان می‌آمد، بین بچه‌های گردان حمزه سیدالشهدای لشکر ویژه ۲۵ کربلا، یک سر و گردن بالاتر بود، معرکه‌گیری‌هاش تماشایی بود، گل می‌گفت و گل می‌شنید، با بودن گودرز، بچه‌های گردان احساس غربت و دلتنگی نمی‌کردند، تا یکی را دمغ می‌دید، می‌رفت و سر به سرش می‌گذاشت. توی هفت‌تپه بودیم، بعد از عملیات فاو و تثبیت آنجا، فرصت خوبی برای استراحت بچه‌ها مهیا شده بود، یکی از همان روز‌ها گودرز را دیدم، برق شیطنتی در جفت چشم‌هاش موج می‌زد، پیش خودم گفتم: معلوم نیست این دفعه برای کی نقشه کشیده؟ چند دقیقه بعد گودرز خودش را به چادر ما رساند، بعد هم نقشه‌ای را که حدسش را می‌زدم با ما در میان گذاشت، گودرز آن ساعت کلی از بچه‌ها خواهش و التماس کرد که تا ته نقشه با او باشند و تنهاش نگذارند، ما هم که دنبال فرصتی می‌گشتیم تا با بچه‌ها سر به سر بگذاریم و خوش باشیم، به گودرز اطمینان دادیم که نگران نباشد و با او هستیم. گودرز چند دقیقه بعد با شکل و شمایل زن باردار به چادر برگشت، از دیدن قیافه گودرز همه‌مان زدیم زیر خنده، بعد، یادمان آمدکه اگرهمین‌طوری بازار خنده را گرم نگه داشته باشیم، نقشه لو می‌رود، به هر زحمتی که بود، جلوی خنده‌مان را گرفتیم. گودرز از درد زایمان خودش را محکم به زمین می‌کوبید و هوار می‌کشید، داد و فریادش که با لطافت زنانه همراه بود، تا چند چادر آن طرف‌تر هم رسیده بود، بچه‌ها از چادر‌های کناری آمده بودند بیرون تا ببینند صاحب صدا کیه و ماجرا از چه قرار است؟ با یکی دوتا از بچه‌ها، دوان دوان رفتیم به طرف چادر فرماندهی، آقای یدالله کلانتری از بچه‌های بهنمیر و صادق رضایی از ساری آنجا بودند، ماجرا را که برای‌شان تعریف کردیم، بدون فوت وقت با تویوتا آمدند بالای سر گودرز که او را با خودشان به درمانگاه ببرند، وقتی رسیدند آنجا و صحنه را دیدند، خیال کردند، او از زن‌های عرب روستا‌های اطراف هفت‌تپه است که خودش را با سختی رسانده آنجا و حالا کمک می‌خواهد که بچه‌اش را به دنیا بیاورد. بچه‌های گردان، دور تا دور زن عرب را گرفته بودند تا ببینند آخر قصه چه می‌شود؟ صادق رضایی از زن خواست، هر طور شده بلند شود و خودش را به تویوتا برساند و با آن‌ها به درمانگاه بیاید، اما زن زائو، گوشش بدهکار التماس‌های صادق نبود که نبود، او فقط داد می‌کشید و به خاک چنگ می‌زد، زن با زبان عربی چیز‌هایی می‌گفت که نه من، نه بچه‌ها متوجه منظورش نمی‌شدیم. صادق رضایی وقتی دید اصرارهاش فایده‌ای ندارد و هر لحظه ممکن است زن از درد شدید پس بیفتد، از او خواست که آستین دستش را بگیرد و بلند شود، زن از این کار امتناع می‌کرد. صادق که دید دارد دیر می‌شود، با احتیاط، گوشه لباس بلند زن را گرفت و محکم او را از جایش بلند کرد. زن از زور زیاد صادق، توی هوا معلق شده بود. وقتی دید دارد بین زمین و آسمان تلو تلو می‌خورد، محکم خودش را ولو کرد توی آغوش صادق، افتادن زن زائو تو آغوش صادق همانا و غش کردن صادق از سر حیا و نجابت همان. ما هم که دیدیم گودرز افتاده توی بغل صادق کلی خندیدیم، اما خنده‌مان زیاد طول نکشید. بنده خدا صادق رضایی که اصلاً انتظار نداشت، زن عرب که تا چند دقیقه پیش از درد مثل مار به خودش می‌پیچید و حاضر نبود حتی برای بلند شدن به آستینش دست بزند، حالا خودش را محکم به او چسبانده است. گودرز که دید اوضاع بدجوری به هم خورده و شوخی‌اش، کار دست رضایی داده، هی می‌زد به صورت صادق و می‌گفت: بابا! منم گودرز، خواستم باهات شوخی کنم، پاشو! بیدار شو! صادق رضایی راستی راستی غش کرده بود، با کمک گودرز و بچه‌ها، زیر بغلش را گرفتیم و با همان تویوتایی که قرار بود گودرز را با آن ببریم، او را بردیم به طرف درمانگاه، پرستار‌ها سریع بالای سرش حاضر شدند و به او سرم وصل کردند، خدا رو شکر صادق بعد از سرم و کمی استراحت، حالش جا آمد، تا چشمش به گودرز افتاد،گفت: گودرز! یک صفر به نفع تو! راوی: سردار شهید مدافع حرم حاج رحیم کابلی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
7.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
‏حجت الاسلام عالی مداومت در سلام بر امام حسین علیه السلام هر روز حداقل یک سلام به امام حسین علیه السلام داشته باشید
رستوران رفتن کمال الملک   کمال الملک نقاش چیره دست ایرانی (دوران قاجار) برای آشنایی با شیوه ها و سبکهای نقاشان فرنگی به اروپا سفر کرد. زمانی که در پاریس بود فقر دامانش را گرفت و حتی برای سیر کردن شکمش هم پولی نداشت. یک روز وارد رستورانی شد و سفارش غذا داد در آنجا رسم بود که افراد متشخص پس از صرف غذا پول غذا را روی میز می گذاشتند و می رفتند، معمولا هم مبلغی بیشتر، چرا که  این مبلغ اضافی بعنوان انعام به گارسون می رسید. اما کمال الملک پولی در بساط نداشت بنابراین پس از صرف غذا از فرصت استفاده کرد از داخل خورجینی که وسایل نقاشی اش در آن بود مدادی برداشت و پس از تمیز کردن کف بشقاب عکس یک اسکناس را روی آن کشید، بشقاب را روی میز گذاشت و از رستوران بیرون آمد. گارسون که اسکناس را داخل بشقاب دید دست برد که آن را بردارد ولی متوجه شد که پولی در کار نیست و تنها یک نقاشی ست بلافاصله با عصبانیت دنبال کمال الملک دوید یقه او را گرفت و شروع به داد و فریاد کرد صاحب رستوران جلو آمد و جریان را پرسید. گارسون بشقاب را به او نشان داد و گفت این مرد یک دزد و شیادست بجای پول عکس اش را داخل بشقاب کشیده صاحب رستوران که مردی هنر شناس بود دست در جیب برد و مبلغی پول به کمال الملک داد. بعد به گارسون گفت رهایش کن برود این بشقاب خیلی بیشتر از یک پرس غذا ارزش دارد. امروز این بشقاب در موزه ی لوور پاریس بعنوان بخشی از تاریخ هنری این شهر نگهداری می شود. https://eitaa.com/zandahlm1357