#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
📖 رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان» 🖋 قسمت دویست و هشتاد و یکم حدس میزدم آس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📖 رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان»
🖋 قسمت دویست و هشتاد و دوم
سپس لبخند تلخی زد و رو به مجید کرد: «این طایفه وهابی هم که اول به بهانه تجارت و بعد به هوای وصلت دخترشون با پدرخانمت، به خونواده شما نفوذ کردن یه جرقه از همین آتیش بودن! خُب الحمدالله ایران کشور مقتدر و امنی هستش، نمیتونن مثل سوریه و عراق لشگر کشی کنن! برای همین قصد دارن همینجوری تو خونوادهها رخنه کنن تا مغز مردم رو شستشو بدن!» سپس چشمان مهربانش از شادی درخشید و با لحنی فاتحانه از استقامت ما تقدیر کرد: «ولی شما و خانمت جانانه مقاومت کردین! شما هم میتونستید کوتاه بیاید یا حتی فریبشون رو بخورید! ولی شما در عوض مهاجرت کردید!» و باز دلش پیش من بود که دوباره روی سخنش را به سمت من برگرداند: «البته دخترم شما کار بزرگتری کردی! مجید اگه در برابر اونا وایساد، شیعه اس! طبیعیه که از افکار وهابیت خوشش نیاد! ولی شما در مقام یک اهل سنت، خیلی بصیرت به خرج دادی که فریب حرفهای اونا رو نخوردی و پشت شوهرت وایسادی! احسنت!» سپس چشمانش به غم نشست و با ناراحتی زمزمه کرد: «ولی خُب پدرت...» و دیگر هیچ نگفت که خودم هم میدانستم پدرم که روزی یک سُنی معتقد بود، به پای هوس نوریه، به دین و دنیای خودش چوب حراج زد و به جرم تکفیر شیعیان و آواره کردن امثال این کارگر بینوا و حتی دختر و دامادش، آتش جهنم را برای خودش خریده، ولی حالا بیشتر نگران ابراهیم و محمد بودم که نه از روی عقیده و نه به هوای عشق زنی که به طمع حقوق و سهمالارث نخلستانها، با وهابیگریهای پدر و برادارن نوریه همراه شده و میترسیدم که آنها هم از دست بروند که آسید احمد از مجید سؤال کرد: «پدر و مادر شما چطور؟ باهاشون ارتباط دارید؟» و دلم برای چشمان غمگین مجید آتش گرفت که مظلومانه به زیر افتاد و با صدایی که بوی غم میداد، زمزمه کرد: «پدر و مادرم سال 65 تو بمبارون تهران شهید شدن.» و آسید احمد باور کرد که حقیقتاً من و مجید در این شهر غریب افتادهایم که نفس بلندی کشید و با گفتن «لا حول و لا قوه الا بالله!» اوج تأثرش را نشان داد و دلش نیامد دل شکسته مجید را به کلمهای تسلی ندهد که به غمخواری قلب صبورش، ادامه داد: «پسرم! اگه تو این دنیا هیچ کس رو نداشته باشی، تا خدا رو داری، تنها نیستی!» و نمیدانم از اینهمه غربت و بیکسی ما، چه حالی شد که با صدایی سرشار از احساس، من و مجید را مخاطب قرار داد: «ببینید چه شبی تو چه مجلسی وارد شدین! اینهمه دختر و پسر شیعه و سُنی تو این شهر بودن، ولی امشب امام زمان (علیهالسلام) اجازه دادن تا شما دو نفر تو مجلسش خدمت کنید! پس قدر خودتون رو بدونید!» و دلم را به چه جایی کشید که من همچنان دلم در هوای حضور امام زمان (علیهالسلام) پَر میزد که مامان خدیجه با هوشمندی دنبال حرف شوهرش را گرفت: «دخترم! من میدونم که به اعتقاد اکثریت علمای اهل سنت، امام زمان (علیهالسلام) هنوز متولد نشده و شما عقیدهای به تولد اون حضرت تو همچین شبی ندارید، ولی تو خانمی کردی و امشب همه جوره زحمت کشیدی! قربون قدمهات عزیز دلم!» و شاید به همین بهانه میخواست از تمام روزهایی که در جلسات روضه و دعا همراهش بودم، تشکر کرده و از امشب از همراهیاش معافم کند، ولی من دیگر دلم نمیآمد دل از چنین نیایشهای عارفانهای بردارم که با لبخندی شیرین، شورش عشقم را به نمایش گذاشتم: «ولی من خودم دوست دارم تو این مراسمها باشم، امشب هم خیلی لذت بردم!» و نه فقط چشمان مامان خدیجه و آسید احمد که نگاه مجید هم مبهوت فوران احساسم شد و من دیگر نتوانستم تبلور باور تازهام را پنهان کنم که زیر لب زمزمه کردم: «نمیدونم شاید نظر اون عده از علمای اهل سنت که معتقدن امام زمان (علیهالسلام) الان در قید حیات هستن درست باشه!» نگاه مجید به پای چشمانم به نفس نفس افتاد، آسید احمد در اندیشهای عمیق فرو رفت و مامان خدیجه به تماشای شهادت عاشقانهام پلکی هم نمیزد و من با صدایی که هنوز بوی گریه میداد، ادامه دادم: «آخه... آخه امشب من احساس کردم وقتی باهاشون صحبت میکنیم، حقیقتاً حضور دارن، چون اگه ایشون هنوز به دنیا نیومده باشن، دل مردم انقدر باهاشون ارتباط برقرار نمیکنه...» و دیگر چیزی نگفتم که نمیخواستم به اعتبار احساسم، به عقیدهای معتقد شوم و دیگر نفسی برای مباحثه نداشتم که در سکوتی ساده فرو رفتم که همین شربت شهد و شکری که امشب از جام جملات آسید احمد در وصف اتحاد شیعه و سُنی نوشیده بودم، برای تسلای خاطر بیقرارم کافی بود و با چه حال خوشی به خانه خودمان بازگشتیم که باور کرده بودیم به لطف پروردگار، در سایه حمایت خانوادهایی خدایی قرار گرفته و با چه آرامش شیرینی به خواب رفتیم.
https://eitaa.com/zandahlm1357
@shervamosigiirani-11 - آواز شور.mp3
547.2K
آواز با سنتور استاد پایور
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🍂🌺🍂
🌺
خلوت گزیده را به تماشا چه حاجت است
چون کوی دوست هست به صحرا چه حاجت است
جانا به حاجتی که تو را هست با خدا
کآخر دمی بپرس که ما را چه حاجت است
ای پادشاه حسن خدا را بسوختیم
آخر سؤال کن که گدا را چه حاجت است
ارباب حاجتیم و زبان سؤال نیست
در حضرت کریم تمنا چه حاجت است
محتاج قصه نیست گرت قصد خون ماست
چون رخت از آن توست به یغما چه حاجت است
جام جهان نماست ضمیر منیر دوست
اظهار احتیاج خود آن جا چه حاجت است
آن شد که بار منت ملاح بردمی
گوهر چو دست داد به دریا چه حاجت است
ای مدعی برو که مرا با تو کار نیست
احباب حاضرند به اعدا چه حاجت است
ای عاشق گدا چو لب روح بخش یار
میداندت وظیفه تقاضا چه حاجت است
#حافظ
🌺
🍂🌺🍂
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🆔 https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 نماهنگ
سالروز ولادت حضرت زینب سلاماللهعلیها و روز پرستار، نماهنگ «مثلفرشتگانرحمت»،
Banifatemeh-Shab Milade Hazrate Zeynab1395-001.mp3
7.65M
🌸 #میلاد_حضرت_زینب(س)
💐بجز تو کی اومده
💐زینب بابا بشه
🎤 سید مجید بنی فاطمه
🔸🌸🔸🌸🔸🌸🔸
33.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸 #میلاد_حضرت_زینب(س)
💐دختر مولا اومده
💐زهره ی زهرا اومده
🎤 #محمود_کریمی
🔸🌸🔸🌸🔸🌸🔸
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
پيام به حجاج بيت اللَّه الحرام پيام به حجاج بيت اللَّه الحرام بسم اللَّه الرّحمن الرّحيم يا بنيّ اذ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.......:
بارالها! من در اين سخن، مقصدي جز ابلاغ پيام تو و انجام تكليفي كه بر دوش خود احساس ميكنم، ندارم. پروردگارا! سوز سخن حق را در اين كلام بگنجان و آن را به گوش و دل مؤمنان و همه ي حق طلبان جهان برسان. همان اخلاص و صفا را كه در سخن عبد صالح تو و امام و قائد ما موج ميزد، بدان بياميز وآن را به قبول حَسَن، مقبول فرما... ؛ آمين ربّ العالمين. بار ديگر روزهاي حج فرا ميرسد و صلاي ابراهيمي و «اذّن في النّاس بالحج» (۲)، فطرت مسلمانان پاكنهاد را به اجابت ميخواند وفراق خانه ي خدا، دل مشتاقان را آكنده از درد و رنج ميسازد. دست ظلم و عدوانِ بيرون آمده از آستين حكام حجاز، بدين اكتفا نكرده كه صدها زاير خانه ي خدا را در حريم امن الهي به خاك و خون كشيده و هزاران كبوتر خونين بال حرم را فقط به جرم برائت از مشركين و اعلام نفرت از امريكا و اسرائيل
و دعوت مسلمين به وحدت و برادري، تار و مار نمايد؛ بلكه براي انتقام از ملتي كه در همه ي صحنهها بر قواي استكبار جهاني تاخته و خواب راحت را از چشم غارتگران و زورگويان جهان ربوده است، و براي زدودن اثر چند سال حج همراه با برائت، كه به بركت حضور فرزندان انقلاب و مجاهدان راه قرآن و اسلام، فضاي حرمين شريفين و عرفات و مشعر و مني را از نداي توحيد خالص و نفي آلهه ي زور و زر آكنده بود، راه خانه ي خدا و مأمن خلق را به روي آنان بسته و زبانها و قلمهاي اجير و مزدور را به كمك رسانههاي صهيونيستي و امريكايي برضد آنان به كار انداخته است. اين دومين موسم حجي است كه در آن ملت ايران - اين فدايي ترين فرزندان اسلام - از طواف بر گرد خانه ي محبوب مصدود شده اند. دولت سعودي با دستاويزكردن بهانههاي پوچ، امسال نيز همچون سال قبل، به «صدّ عن سبيل اللَّه» پرداخت و خود را مصداق اين آيه ي شريفه ساخت: «انّ الّذين كفروا و يصدّون عن سبيل اللَّه والمسجدالحرام الّذي جعلناه للنّاس سواء العاكف فيه والباد» (۳). حافظه ي تاريخ ما اين دشمنيها را فراموش نخواهد كرد. اكنون كه ملت ايران همزمان با سالگرد فاجعه ي خونين مكه، به مصيبت بزرگ فقدان قائد اكبر و منادي وحدت مسلمين و برافرازنده ي پرچم اسلام و قرآن، بنده ي صالح خدا و ناصح دلسوز امت و فرزند خلف پيغمبر - خميني كبير مبتلا شده است، جا دارد كه حجاج بيت اللَّه از هر كشور و ملت، طنين نداي توحيد و وحدت را كه همه ساله از آن حنجره ي ابراهيمي برمي آمد و فضاي خانه ي خدا وسپس
فضاي جهان اسلام را پُر ميكرد و بتهاي قدرت و مكنت را به لرزه درمي آورد، به گوش جان بشنوند و به دعوت او كه حرف دل ميليونها مسلمان تحقيرشده و ستم زده به وسيله ي حكام وابسته و مستكبر بود، پاسخ گويند. آري، اگرچه يوسف عزيز امت اسلام اكنون در ميان ما نيست و جاي او كه همه ساله در وجود يكايك حاجيان دلباخته و سرازپانشناخته ي ايراني تجلي ميكرد، خالي است، ولي هم اكنون نيز او را در هر دل ذاكر و عارف و در هر جان پُرشور و در هر زبان حقگو و در وجود هر مسلمان غيور و دلسوخته و در هرجا كه در آن، سخن از عزت اسلام و وحدت مسلمين و برائت از مشركين و نفرت از «انداد اللَّه» و اصنام جاهليت هست، ميتوان يافت. او زنده است، تا اسلام ناب محمّدي زنده است؛ و او زنده است، تا پرچم عظمت اسلام و وحدت مسلمين و نفرت از ظالمين برافراشته است. هنوز نداي ملكوتي او كه ميگفت: «حاشا كه خلوص عشق موحدين، جز به ظهور كامل نفرت از مشركين و منافقين ميسر شود»، در فضاي مكه طنين افكن است، و درس فراموش نشدني او كه ميگفت:
ادامه دارد.....
https://eitaa.com/zandahlm1357
ايشان «آقا روح اللَّه» است!
------------------------------------------- -
يكي از علماي معروف مشهد كه بسيار هم مرد بزرگوار و خوبي بود و همين چند سال قبل از اين به رحمت خدا رفت و در سن هشتاد سالگي هم به جبهه ميرفت و پاي خمپاره ۶۰ و ۸۱ و ۱۲۰ مينشست و خمپاره هم ميزد - مرحوم ميرزا جواد آقا تهراني - وقتي ما در آن سالها پيش ايشان ميرفتيم، به ماها ميگفت كه شما اين شخص - يعني امام - را تازه شناخته ايد؛ ولي ما چهل سال است كه ايشان را ميشناسيم. ميگفت من وقتي براي تحصيل از تهران به قم رفتم - چون ايشان تهراني بود؛ مدت كوتاهي در قم مانده بود، بعد در مشهد اقامت كرده بود - در حرم حضرت معصومه (س) چشمم به يك آقاي جوان زيباي خوش قيافه داراي محاسن مشكي افتاد كه هر روز و شبي ميديدم ايشان در جاي معيني ميايستد، تحت الحنك را مياندازد و مشغول عبادت ميشود. گفت محبت اين مرد به دلم افتاد؛ بعد پرسيدم اين آقا كيست؛ گفتند ايشان «آقا روح اللَّه» است - آن وقت به ايشان «آقا روح اللَّه» ميگفتند - از آن وقت من به اين مرد ارادت پيدا كردم. (نقل شده در ديدار با جمعي از دانشجويان تشكلهاي اسلامي ۱/۱۱/۱۳۷۶)
https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️✨#استوری
حضرت زینب سلام الله علیها
❤️❤️❤️ لبیک یا زینب
#جملات_قرآنی
✅ی آیه هم هست میگه:
«قُلْ کُلّ یعْمَلُ عَلی شاکِلَتِهِ؛
👈بگو هر کس طبق شخصیتش، عمل می کند.
📜( اسراء، 84)
معادلش میشه👇
✍از کوزه همان برون تراود که در اوست.
17.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎄🎄تلاوت زیبای استاد🎄🎄
🌷🌷محمد صدیق منشاوی🌼🌼
♻️ مقطع پایانی تلاوت سوره مبارکه #واقعه_حدید_علق_حمد_بقره
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
14.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دعای عهد تصویری
https://eitaa.com/zandahlm1357