eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
50هزار عکس
36.5هزار ویدیو
1.7هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
سؤال👇 سلام علیکم و وقت بخیر مگر هاشور و تتو و خالکوبی یجور ازاررساندن به بدن نیست؟ واگرهست دیه داره؟مبلغ دیه؟و اگربله ،دیه به کدام صندوقی واریز بشه؟(ازکسی شنیدم به فلان صندوق خیرات بایست دیه داده بشه ). سپاسگزار زحمات شما مرجع تقلید:ایت الله خامنه ایی پاسخ👇 سلام علیکم اگر چنین اعمالی واقعا برای بدن ضرر داشته باشد، آزار بر بدن حساب می شود و الا آزار نیست. به هر حال دیه ندارد.
به کوروش به آرش به جمشید قسم به نـقـش و نـگار تخت جمشید قسـم ایــــران همی قلب و خون مـن اســــت گـــرفــتـــه زجــان در وجـــود مــن اســت بـــخــوانـیــم ایــن جـــمـلـه در گــوش بــــاد چـــو ایــــــران مـــبــــاشــد تــن مـــن مــبــاد صفحه شاعران ایران زمین .......: @zandahlm1357
امیرالشعرا شهاب‌الدین عَمعَق بُخاری (زادهٔ ۴۴۰ هجری قمری در بخارا، درگذشتهٔ ۵۴۲ یا ۵۴۳ قمری) مُکَنی به ابوالنجیب و ملقب به شهاب الدین و امیرالشعراء، از شاعران پارسی گوی سدهٔ پنجم و ششم قمری در ماوراءالنهر است. او به درگاه پادشاهان آل افراسیاب تعلق داشت و چند تن از امیران آن را مدح کرده‌است. اشعار وی آکنده از صنایع بدیعی است. او بخصوص در تشبیه چیره‌دست است. عمعق عمری دراز (بیشتر از صد سال) یافت. انوری ابیوردی عمعق را در شعر اهل خراسان خود به عنوان استاد سخن یاد می‌کند و مصرعی از شعر او : «خاک خون آلود ای باد به اصفاهان بر» را تضمین می‌کند. تخلص او را برخی «عمیق» و «عمیقی» گفته‌اند، ولی گویا تخلصش در اصل «عقعق» (که نام مرغی است هشیار) بوده و بعدها توسط رونویسان به صورت عمعق (که ظاهراً کلمه‌ای است بی‌معنی) درآمده. دیوان اشعار https://eitaa.com/zandahlm1357
.......: عنان همت مخلوق اگر بدست قضاست چرا دل تو چراگاه چون و چند و چراست؟ گر اعتقاد درستست، اعتراض محال ور اعتراض ثوابست، اضطراب خطاست بلاست جستن بیشی و پیش دستی باز همیشه همت ما مبتلای این دو بلاست بجد و جهد نگردد زیادت و نقصان هر آنچه بر من و بر تو ز روزگار قضاست کمال جویی و دانی که مرد راست کمال ز راستی و درستی چنین کی آید راست؟ صفات خاص خداوند بنده را نسزد بهیچ حال خدایی و بندگی نه رواست طریق آز درازست و بار حرص گران بزیر هر نفسی صد هزارگونه بلاست اگر بدندان ذره کنی هزاران کوه هر آینه نشود غیر آنچه یزدان خواست قضا قضاست و شاهد درست، قاضی عدل ترا بدانچه قضا اقتضا نمود رضاست بهیچ حال من از زیر بند او نجهم بهر صفت که بر آرد مرا، رضا و سزاست جز آنکه طعنه و تعریض دوستان نشاط برین دلم بتر از صد هزار تیر جفاست بپریم همه کس سرزنش کنند همی گناه من چه درین؟ از خدای باید خواست نه اختیار منست این، چو اختیار کسیست که هر چه بر من و تو حکم کرد، حکم رواست نماز شام، شب عید، چون طلایه ماه بر آمد از فلک و نور شمع روز بکاست سپهر تیره بیاراست رخ بمروارید چنانکه گفتی دریای لؤلؤ لالاست مه وثاق من، از بهر دیدن مه نو دژم نمود سر زلف و از برم برخاست دو دیده چون دو گهر بر رخ فلک بر دوخت رخ سپهر بشمع رخان خود آراست بچشم نیک بدید آخر، آن مه خندان مهی که سایه مویست، یا سهیل و سهاست چون ماه دید، بعادت بگفت: آنک ماه بشرم گفتمش: ای ماه چهره، ماه کجاست؟ بنوک آن قلم سیمگون اشارت کرد بگفت: آنک، در زیر زهره زهراست نگاه کردم، نی ماه دیدم و نه فلک بدین چه گفتم و گویم همی خدای گواست نگار من ز سر کودکی و تنگدلی، چه گفت؟ گفت که: بینایی از خدای عطاست حقیقتست که پیری رسول عاقبتست همیشه از بر پیری نهایتست و فناست بشوخ چشمی نگذاشتی جوانی و عمر کنون که پیر شدی، در دلت همان سوداست ترا چه وقت تماشا و عشرتست و سفر؟ ترا نه پایه آسایش و نماز و دعاست ز خویشتن تو برنجی همی و ماز عنا نصیب ما همه از دولت تو رنج و عناست جهان بمان بجوانان و درد سر بگسل که کار عالم، تا هست، خار با خرماست چو پرده حرم حرمت از میان برخاست دهن ببستم، چونانکه عادت حکماست ز راه دین سخن تلخ او نمودم خوش از آنکه در سخن راست راستی پیداست غلام پیر شهی ام، که صد هزاران پیر ز فر بخت جوانش جوان دل و برناست شنیدم که: بده سال جور و ظلم ملوک به از دو روزه سرسام و فتنه و غوغاست کنون شد این مثل، ای پادشه، مرا معلوم بامتی که هلاکست و ملکتی که هباست بهفته ای که مثال و خطاب تو بگسست از آن طرف حداوش و او ز جندونساست بر اهل قبله بر،از کافران رسید آن ظلم کز آتش و تف خورشید روی بسته گیاست نجست هیچ کس، الا اسیر یا مجروح نماند هیچ زن، الا فضیحت و رسواست سواد ساحت فرغانه بهشت آیین چو کربلا همه آثار مشهد شهر است کز آب چشم اسیران و موج خون شهید نباتهاش تبر خون و خاکهاش حناست هزار مسجد و محراب خالیست و خراب هزار منبر اسلام بی دعا و ثناست   شمارهٔ ۳ - در مدح شمس الملک: خوشاباد سحرگاهی، که بر گلشن گذر دارد » « شمارهٔ ۱ - در مدح شمس‌الملک نصر :نماز شام، چو پنهان شد آتش اندر آب https://eitaa.com/zandahlm1357
صفحه امر به معروف و نهی از منکر .......: @zandahlm1357
613.9K
🎙 📌یکی از چهار امر به معروف و نهی از منکر، نداشتن (خطر و ضرر جانی، مالی و آبرویی) است. 👈هر خطر و ضرر کوچکی، رافع تکلیف نیست! 🍀 🌺🍀 💠💠💠💠
9.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
«استاد محمد شجاعی» 🦋امر به معروف و نهی از منکر؛ عشق و مهرورزی است دوست داشتن انسانهاست به بلندای ابدیّت💞 🍀 🌺🍀
✍ سوال ایا سرمایه و خسارت فوت ناشی از حوادث رانندگی مانند ترکه متوفی طبق قانون ارث بین وارث تقسیم می‌شوند یا ترتیب دیگری برای تقسیم آنها وجود دارد؟ ✅پاسخ ترکه متوفی عبارت است از اموال و حقوق مالی شخص که حین فوت دارا بوده و همچنین تعهداتی که به نفع او در زمان حیاتش شده است بنابراین خسارت فوت ناشی از رانندگی جزو دارایی و ترکه متوفی خواهد بود. چنان که دیه نیز در حکم ترکه میت و اموال او است لذا تقسیم آن باید به موجب قواعد ارث صورت گیرد. 🔻اما در مورد سرمایه بیمه عمر هرگاه قرارداد به طور مطلق تنظیم شده باشد با توجه به اطلاق ماده ۲۴ قانون بیمه، چون این حق به ورثه قانون تعلق خواهد گرفت، رعایت قواعد ارث الزامی است 🔻اما اگر در قرارداد بیمه ترتیب خاصی پیش‌بینی شده باشد باید وفق قرارداد عمل شود. Mr_Vakiil2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا