eitaa logo
هفته‌نامه زن روز
753 دنبال‌کننده
13.6هزار عکس
119 ویدیو
1.4هزار فایل
کانال رسمی هفته‌نامه «زن روز» قدیمی‌ترین نشریه فرهنگی اجتماعی زنان ارتباط با ادمین: @zaneruz97
مشاهده در ایتا
دانلود
مرد نامرئی مهندسی افکار سمانه زاهد اگر در بین شخصیت های صد سال گذشته دنیای غرب بگردیم شاید کمتر کسی را بتوانیم پیدا کنیم که چون «ادوارد برنیز» تأثیرگذار بوده باشد. او در بسیاری از اتفاقات زندگی بشر مدرن چون پیدایش مصرف گرایی، تبلیغات، عملیات روانی نقشی اساسی و کلیدی بازی کرده و به عنوان «مرد نامرئی مهندسی افکار عمومی» لقب گرفته است. دستاورد بزرگ زندگی برنیز دستکاری افکار و ایده های مردم عادی بود که خودش آن ها را توده ها می نامید. در ابتدای کتاب پروپاگاندای او آمده است: «دستکاری هوشیارانه و هوشمندانه عادت ها و عقاید سازمان یافته توده ها یکی از عناصر مهم جامعه دموکراتیک است. آن ها که این سازوکار نادیده جامعه را دستکاری می کنند دولتی نامرئی را تشکیل می دهند که قدرت واقعی حاکم بر کشور ماست.» عادی سازی و گسترش سیگار کشیدن زنان با ژستی فمینیسی که به «مشعل آزادی» نام گرفت، از مهم ترین و معروف ترین پروژه هایی بود که او هدایتش را برعهده داشت. برنیز بنیان گذار و پیشرو در علم روابط عمومی و پروپاگاندا بود و به نام پدر روابط عمومی مشهور شد. این هفته می‌خواهیم به بررسی افکار و عقاید این شخصیت بپردازیم. در بخشی از این نوشتار می‌خوانیم: زمانی که برنیز در آمریکا ثروتمند و پرقدرت شده بود، وین محل زندگی دایی او مثل بیشتر کشورهای اروپا با بحران های اقتصادی و تورم شدید دست و پنجه نرم می کرد و همین باعث ورشکستگی و به پایان رسیدن پس اندازش شده بود. او نامه ای به خواهرزاده خود نوشت و درخواست کمک کرد. برنیز هم به دادش رسید و زمینه چاپ کتاب های او در آمریکا را فراهم کرد و پول فروش آن ها را برای فروید فرستاد. او با به راه انداختن بحث و جدل سعی می کرد افراد را به خرید کتاب های دایی اش سوق دهد. یعنی این مؤسسات علمی ــ فرهنگی نبودند که کتاب های فروید را در بین مردم پخش می کردند بلکه ادوارد برنیز بود. بعد از مدتی برنیز به دایی اش پیشنهاد داد برای مجله ای که برنیز آن را نمایندگی می کرد مقاله ای تحت عنوان جایگاه فکری و معنوی یک زن در خانواده بنویسد. اما فروید از این پیشنهاد خوشش نیامد و گفت چنین چیزی غیر قابل تصور است. این یک موضوع مبتذل است. شما می‌توانید متن کامل این یادداشت را در شماره ۲۸۴۲ هفته‌نامه زن روز مطالعه فرمایید. @zane_ruz ارتباط با ادمین: @zaneruz97
نهضتی از دل جنگل‌های گیلان سمانه زاهد سرزمین کهن ایران، تاریخ پر فراز و نشیبی را از سر گذرانده است که بی شک یکی از فرازهای مهم دوران معاصر آن، نهضت جنگل است. نهضتی که به دست مرد خدا میرزا کوچک خان جنگلی با هدف آزادی خواهی، استقلال طلبی و ستیز با استبداد به راه افتاد. اما متأسفانه زودتر از آنکه به اهداف خود دست پیدا کند به دلایل مختلف از جمله نفوذ بیگانگان از هم فروپاشید. نهضت جنگل ۹ سال پس از انقلاب مشروطه و در واقع برای پیگیری مطالبات این انقلاب به افتاد آن هم در اوضاعی که هرج و مرج داخلی، آشفتگی اجتماعی و سیاسی، ناامنی و فقر و دست درازی های قدرت های خارجی بر منابع و امور داخلی ایران، گریبان جامعه و مردم را گرفته و نفس ها را به شماره انداخته بود. این نهضت فقط ۷ سال عمر کرد اما به سبب اهمیت فراوانی که دارد و درس های بزرگی که در دل آن نهفته است، یکی از مهم ترین جنبش های تاریخ معاصر ما نام گرفته است. به مناسبت ۱۱ آذرماه سالروز شهادت میرزا کوچک خان، رهبر بزرگ نهضت جنگل نگاهی به این نهضت خواهیم داشت. در بخشی از این نوشتار می‌خوانیم: زمانی که میرزا پا به دیار خود گیلان گذاشت، روس ها این منطقه را زیر سیطره نفوذ خود داشتند و نماینده ی آن ها «نکراسف» همه کاره بود و در تمام امور دخالت می کرد. در ضمن کافی بود به کسی شک کند، او به سختی مجازات می شد. شرایط آن روز گیلان در روزنامه نوبهار اینگونه توصیف شده است: «... در گیلان و مازندران نیز مانند آذربایجان قشون روس روزافزون هستند و شب ها در شهرها گردش می کنند و می گویند چون دولت مرکزی توان نگهداری شهر را ندارد ما این کار را انجام می دهیم.» اما با این اوصاف میرزا از پا ننشست و با اینکه از طرف روس ها تبعید شده بود و حق ورود به گیلان نداشت، دلاورانه کارهای مبارزاتی خود را آغاز کرد. در اولین قدم به صورت مخفیانه با تعدادی از هم فکرانش تماس گرفت و آن ها را به دور خود جمع کرد. یکی از این افراد که در کسما و فومنات نفوذ قابل توجهی داشت، «احمد کسمایی» بود. میرزا به کمک او و از هر طریق ممکن تعدادی اسلحه و فشنگ هم تهیه کرد و اولین هسته ی مبارزاتی خود را در میان جنگل های تولم و فومنات بنا نهاد. پایه های اولیه ی نهضت که گذاشته شد مبارزین با خود عهد کردند تا پیروزی نهایی موی سر و صورت خود را اصلاح نکنند. میرزا ابتدای راه در گزینش یاران جنگل دقت فراوان می کرد. آنان علاوه بر نداشتن سوءسابقه باید قسم وفاداری یاد می کردند. در نهایت قیام جنگل از اردیبهشت ۱۲۹۴ خورشیدی آغاز شد و هفت سال به طول انجامید. پرونده این قیام در آذرماه ۱۳۰۰ با تراژدی شهادت میرزاکوچک خان بسته شد. از شما دعوت می‌کنیم متن کامل این نوشتار را در شماره ۲۸۴۳ هفته‌نامه زن روز مطالعه فرمایید. @zane_ruz ارتباط با ادمین: @zaneruz97
نهضتی از دل جنگل‌های گیلان (۲) سمانه زاهد هفته ی گذشته از میرزا کوچک خان جنگلی و نهضتی که در دل جنگل های گیلان به راه انداخت خواندیم. از مقابله ی آن ها برابر روس و انگلیس، دشمنان قدیمی ایران گفتیم و از ایستادگی شان در مواجهه با استبداد داخلی. به این هم اشاره کردیم که یکی از نقاط روشن زندگی میرزا که دشمنی وثوق الدوله را در پی داشت، مخالفت سخت میرزا با معاهده ننگین ۱۹۱۹ وثوق الدوله بود. و در آخر از اندیشه میرزا برای برقراری نظام جمهوری سخن گفتیم که در نهایت اعلامیه آن با همراهی و همکاری ارتش سرخ شوروی در ۱۸ رمضان ۱۳۳۸ توسط سران جنگل اعلام شد. و حالا در ادامه، ماجرای نهضت جنگل را تا پایان تلخش پی می گیریم، به علل شکست آن توجه خواهیم کرد و به برخی از شبهات درباره ی میرزا این دلاور خطه شمال نگاهی خواهیم داشت. در بخشی از این نوشتار می‌خوانیم: گرچه در ظاهر شوروی و انگلیس با هم سر سازش نداشتند و از نظر تفکرات حاکمه مقابل یکدیگر بودند اما تاریخ ثابت کرده هرجا پای منافع و چپاول بیشتر کشورهای دیگر مثل ایران عزیز پیش می آمد حاضر بودند همه چیز را نادیده بگیرند و دست دوستی به سوی هم دراز کنند. در ماجرای نهضت جنگل هم این اتفاق رخ داد. انگلستان که از گسترش نهضت های رهایی بخش ضد استعماری در شرق مثل نهضت جنگل احساس نگرانی می کرد، در فکر برقراری رابطه با روسیه بود، از آن سو رهبران مسکو نیز بر لزوم سازش و عقد قرارداد تجاری با انگلستان تأکید می کردند. در نتیجه مذاکرات، روسیه پذیرفت که از حمایت نهضت جنگل دست بکشد. در ذی الحجه سال ۱۳۳۸ کنگره ی ملل شرق در باکو تشکیل شد. در این کنگره اختلافات میان اعضای حزب کمونیست ایران مقیم قفقاز با اعضای کمیته ی مرکزی درباره ی نهضت جنگل بروز کرد. کمونیست های قفقازی منتقد شیوه ی برخورد خصمانه کمیته مرکزی با نهضت و خواستار همکاری با میرزا بودند. از اینجا به بعد پای فرد دیگری به نام حیدرخان عمواوغلی به جریان نهضت جنگل باز شد. او که بنا به درخواست لنین رهبر کمیته جدید حزب شد برای تجدید روابط با نهضت جنگل اقدام کرد. از طرفی احسان الله خان و خالوقربان هم در نامه ای به میرزا، خواهان همکاری دوباره با او شدند که از طرف میرزا مورد موافقت قرار گرفت! شما می‌توانید متن کامل این یادداشت را در شماره ۲۸۴۴ هفته‌نامه زن روز مطالعه فرمایید. @zane_ruz ارتباط با ادمین: @zaneruz97
نهضتی از دل جنگل‌های گیلان (۳) سمانه زاهد هفته ی پیش خواندیم که طومار نهضت جنگل درهم پیچیده شده و میرزایی که سال ها مردانه در برابر استعمار و استبداد قد علم کرده بود، جانش را تقدیم هدف و عقیده اش کرد. ما در آخرین شماره بررسی نهضت جنگل بعد از نگاه به شخصیت میرزا و آنچه از منش او در تاریخ نقل شده، برخی شبهات پیرامون نهضت و بعضی از عوامل شکست آن را از نظر می گذرانیم. در بخشی از این نوشتار می‌خوانیم: برای سقوط و شکست نهضت جنگل دلایل مختلفی چون نفوذ فرصت طلبان به درون نهضت، مبارزه ی شدید رضاخان با نهضت جنگل، تهدید و تطمیع حکومت و رفاه طلبی برخی اعضا، تفرقه و اختلاف و انشعاب در جنگل، ساده اندیشی در اعتماد به انقلاب شوروی و ... را نام برده اند که پرداختن به هر کدام بحث مفصلی را می طلبد و از حوصله ی این نوشتار خارج است اما از میان همه آن دلایل ما در اینجا به نقش شبکه ی بهایی ها که دست پروده انگلستان بودند و در سرکوب نهضت جنگل نقش اطلاعاتی و خرابکارانه بسیار مرموز و مؤثری ایفا کردند، اشاره کوتاهی خواهیم داشت. «احسان الله خان دوستدار» که در جریان نهضت جنگل در صفوف نهضت جنگل تفرقه انداخت و رهبری «کودتای سرخ» را بر ضد میرزاکوچک خان برعهده داشت، یکی از این افراد است که به یکی از خانواده های سرشناس بهائی ساری (خانواده دوستدار) تعلق داشت. «سردار محیی» (عبدالحسین خان معزالسلطان)، همدست او نیز از اعضای خاندان اکبر بود که برخی از اعضای آن، به ویژه «میرزا کریم خان رشتی»، به رابطه با «اینتلیجنس سرویس؛ سازمان اطلاعاتی و امنیتی انگلیس» شهرت فراوان داشتند. این دو که دسیسه هایشان در شکست نهضت جنگل تأثیر فراوانی داشت، پس از سقوط نهضت به شوروی گریختند و در دوران استالین به اتهام وابستگی به سرویس اطلاعاتی بریتانیا دستیگر و اعدام شدند. شما می‌توانید متن کامل این نوشتار را در شماره ۲۸۴۵ مجله زن روز مطالعه فرمایید. @zane_ruz ارتباط با ادمین: @zaneruz97
غبار فتنه سمانه زاهد در آخرین روزهای بهار سال ۸۸، بعد از آنکه مردم با حضور شورانگیز و بی نظیر خود در دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری، مهر تأیید دیگری بر پای مقبولیت و مشروعیت نظام زدند و مردم سالاری دینی ایران عزیز را به رخ جهانیان کشیدند، پروژه براندازی نظام در دستور کار معاندین خارجی و معاندین داخلی قرار گرفت و آتش فتنه ای شعله ور گشت. فتنه ای که با شرایط و ویژگی های منحصر به فرد خود ۸ ماه تمام کشور را به آشوب و بلوا کشاند و خسارات فراوانی از خود برجای گذاشت. در نهایت باز هم این مردم غیور ایران بودند که با راهبری های داهیانه رهبر فرزانه انقلاب پا در میدان گذاشته و در روز ۹ دیماه بساط این خیمه شب بازی را جمع کردند. فتنه ۸۸ که بی شک یکی از بزنگاه های خاص تاریخ انقلاب اسلامی به شمار می رود، دارای ابعاد گسترده ای بود که پرداختن به همه آن ها از توان و حوصله صفحه جریان شناسی مجله ی ما خارج است اما حیفمان آمد در سالگرد حماسه غرور آفرین مردم در نهم دیماه نگاه کوتاهی به جریان فتنه ۸۸ و حوادث آن نداشته باشیم. در بخشی از این نوشتار می‌خوانیم: اما برخلاف همه پیشگویی ها و آنچه مدت ها توسط برخی رسانه ها به ذهن ها تلقین می شد، صبح ۲۳خردادماه اعلام شد که احمدی نژاد برنده قطعی انتخابات با نسبت آرای بسیار زیاد است. بیش از نتیجه ی انتخابات، این مشارکت ۸۵٪ مردم در انتخابات بود که باید در کانون توجه ها قرار می گرفت و بابت آن سجده شکر و جشن پیروزی گرفته می شد. چنانچه رهبر معظم انقلاب به آن توجه کردند و در پیامی خطاب به ملت ایران فرمودند: «انتخابات ۲۲ خرداد با هنرنمایی ملت ایران نِصاب تازه ای در سلسله طولانی انتخاب های ملی پدید آورد. مشارکت بیش از هشتاد درصدی مردم در پای صندوق ها و رأی بیست و چهار میلیونی به رئیس جمهور منتخب یک جشن واقعی است.» البته در ادامه ی پیام با نگاه تیزبینانه ی خود به اتفاقاتی که در کمین آرامش کشور بود نیز اشاره کرده و توصیه هایی را بیان فرمودند: «گمان بر این است که دشمنان بخواهند با گونه هائی از تحریکات بدخواهانه، شیرینی این رویداد را از کام ملت بزدایند. به همه آحاد مردم و به ویژه جوانان عزیز که سرزنده ترین نقش آفرینان این حادثه شورانگیز بودند، توصیه می کنم که کاملا هشیار باشند. همواره باید شنبه پس از انتخابات، روز مهربانی و بردباری باشد. چه طرفداران نامزد منتخب و چه هواداران دیگر نامزدهای محترم، از هرگونه رفتار و گفتار تحریک آمیز و بدگمانانه پرهیز کنند.» ولی جریانی که از مدت ها قبل خود را مهیای برپایی یک فتنه بزرگ کرده بود چشم بر این توصیه ها و پیروزی ملت ایران بست و با مطرح کردن دروغ بزرگ تقلب در انتخابات قدم اول را برداشت. ستاد انتخاباتی میرحسین موسوی با صدور اطلاعیه ای نتایج انتخابات را رد کرد: «امروز اراده و عزم مردم ایران در برابر یک پدیده اعجاب انگیز به نام دروغ، تزویر و تقلب، بهت زده شده و بیش از پیش دلتنگ امام راحل است تا نزد او شکایت برد.» شما می‌توانید متن کامل این نوشتار را در شماره ۲۸۴۶ هفته نامه زن روز مطالعه فرمایید. @zane_ruz ارتباط با ادمین: @zaneruz97
سوغات شوم فرنگی سمانه زاهد شهریور سال گذشته بود که به بهانه ی فوت «مهسا امینی» حرکت و غائله ای به راه افتاد و با شعار «زن، زندگی، آزادی» مبارزه با حجاب را دستور کار خود قرار داد. اما اگر درست به نشانه ها و ویژگی هایش نگاه کنیم می توانیم آن را با جریان اجتماعی کشف حجاب که ریشه در تاریخ دارد، مرتبط بدانیم. جریانی که با نام رضاخان و صدور دستور او در ۱۷ دی ماه سال ۱۳۱۴ گره خورده است. به مناسبت ۱۷ دی ماه که طرح استعماری کشف حجاب رضاخانی به اجرا درآمد، این هفته در صفحه جریان شناسی به بررسی جریان اجتماعی کشف حجاب می پردازیم. در بخشی از این نوشتار می‌خوانیم: بی شک برای پرداختن به جریان کشف حجاب باید قبل از هر چیز به سراغ استعمار و نقشه های شوم کشورهای غربی برویم. استعمار از اواخر قرن شانزدهم و از آغاز قرن هفدهم برای استثمار و دستیابی به دارایی ها و منابع سایر کشورها توطئه های گسترده ای را شروع کرد. تجربه به کشورهای استعمارگر ثابت کرده بود که با حمله ی نظامی و اشغالگری نمی تواند برای طولانی مدت در کشوری ماندگار شود. آن ها بر طبق گزاره «هر انسان چنان عمل می کند که فکر می کند» به این نتیجه رسیده بودند که باید در فکرها رسوخ کرده و با ایجاد تغییر، آن ها را با خود موافق و همراه کنند تا بتوانند بهخواسته های خود برسند. دور کردن مردم کشورهای مستعمره از فرهنگ بومی و گسستن آن ها با تمدن و فرهنگ گذشته ی خود یکی از مهم ترین اقدامات کشورهای استعمارگر برای رسوخ در افکار بود. آن ها می دانستند تا زمانی که مردم به آداب و رسوم سنتی خود پایبند باشند امکان گرایش آنان به سوی غرب و فرهنگ بیگانه غیر ممکن است. فرهنگ ایرانی که طی سالیان دراز با فرهنگ اسلامی و خصوصا مذهب شیعه هماهنگ و همراه شده بود، مثل سدی در برابر هجوم افکار بیگانگان و منافع غرب عمل می کرد. تاریخ به کشورهای غربی نشان داده بود هر وقت مردم بر اساس عقاید و اصول مذهبی و به تبعیت از روحانیون پا در میدان مبارزه گذاشتند، پیروزهای چشمگیری نصیبشان شده است بنابراین طرح اسلام زدایی با هدف از بین بردن یکی از عناصر اصلی مخالفت با مطامع و منافع غرب در دستور کار کشورهای غربی به خصوص انگلستان قرار گرفت که کشف حجاب بانوان یکی از اصلی ترین بخش های آن بود. شما می‌توانید متن کامل «جریان شناسی» این هفته را در شماره ۲۸۴۷ هفته‌نامه زن روز مطالعه فرمایید. @zane_ruz ارتباط با ادمین: @zaneruz97
ما را چه به «چه» سمانه زاهد از گرفتاری های جوامع و فرهنگ ها نامشخص بودن مرام های سیاسی، فرهنگی به خصوص میان جوانان است. فقدان یا عمیق نبودن بنیان های معرفتی و شناختی باعث شده مردم به ویژه جوانان به اقتضای روزگار، گاه در کسوت یک آزادی خواه تمام عیار و طرفدار ارزش های لیبرالی ظاهر شوند و گاه طرفدار دو آتشه ی ارزش های سوسیالیستی شوند. جریان گرائی ها، ظهور و بروز فرقه گرایی، روی آوردن به ضد فرهنگ ها، وابستگی به جنبش های نوپدید و استفاده از عناصر مربوط به این جنبش ها در سبک زندگی از نشانه های فقدان مفاهیم و مبانی نظری در این گروه است. «چه گرائی» یکی از این ظهور و بروزها در نسل جوان است. شاید جذابیت فیگور چه گوارا با سیگاری کلفت، در حالی که زاویه ی عکس به گونه ای او را یک سر و گردن از بقیه ی آدم ها بالاتر نشان می دهد یا پرتره «مبارز چریکی قهرمان» که او را با کلاهی سیاه و چهره ای تسخیرناپذیر نشان می دهد و از معروف ترین عکس های اوست، سبب شیفتگی گروهی به او شده. گروهی که ممکن است حتی از زندگی و مبارزات چه گوارا هم خبر نداشته باشند. در «جریان شناسی» این هفته می‌خواهیم با ارنستو چه‌گوارا بیشتر آشنا شویم. در بخشی از این نوشتار می‌خوانیم: میان افکار عمومی نظرات مختلفی درباره ی چه دیده می شود. برخی اهانت های او به مسیح و صلیب را عامل فرجام تلخ زندگی اش می دانند و برخی دیگر بت شدن چه گوارا را محصول جهل جوامع معرفی می کنند چرا که معتقدند خود وی تعدادی از مجرمین را خونسردانه و با کلت کمری اش اعدام انقلابی کرده است. حتی فرزند وی موقع سخنرانی چند سال پیش خود در دانشگاه تهران او را «چه گوارا، مبارزی ملحد» معرفی می کند. در سال ۱۳۸۶ «آلیداگوارا» و «کامیلوگوارا» فرزندان ارشد چه گوارا به ایران سفر کردند. در جریان این سفر و در یکی دیگر از جلسه های برگزار شده آلیدا گفت: «نباید تاریخ را مورد خدشه قرار داد. کمونیسم هیچ وقت در جهان نتوانسته بروز و ظهور پیدا کند و آن چه در جهان در برهه هایی مطرح شده، نسخه هایی از سوسیالیسم بوده است. باید به عقاید یکدیگر احترام بگذاریم و به دنبال مشترکات باشیم. من یک مسلمان نیستم ولی وقتی پا به ایران گذاشتم به هنجارهای ایرانی ها احترام گذاشتم و از حجاب استفاده کردم اما شاید به این نوع پوشش اعتقادی نداشته باشم... ضروری است که بشر به این هنجارها احترام بگذارد تا هم زیستی مسالمت آمیز امکان داشته باشد.» شما می‌توانید متن کامل این نوشتار را در شماره ۲۸۴۸ مجله زن روز مطالعه فرمایید. @zane_ruz ارتباط با ادمین: @zaneruz97
خنجر به دستان غیور سمانه زاهد این روزها لابه لای خبرهایی که از گوشه و کنار جهان مخابره می شود نام یمن بیش از همه به گوش می رسد آن هم به واسطه اقدامات شجاعانه و غیرتمندانه مردانی از این سرزمین که انصارالله خوانده می شوند. آن ها که چند وقتی است خنجر یمنی خود را زیر گلوی استکبار جهانی گذاشته اند و هیمنه ی پوشالی آن را به دست آب های خروشان دریای سرخ سپرده اند، وابسته به جریانی برگرفته از شیعیان زیدی و متأثر از اندیشه های بدرالدین حوثی به نام جنبش انصار الله یمن هستند که ما قصد داریم این هفته در صفحه جریان شناسی، درباره ی آن ها با شما سخن بگوییم. در بخشی از این نوشتار می‌خوانیم: بعد از شهادت سید حسین، با وجود برادران بزرگ تر و شخصیت های بارز رهبری جنبش بر دوش سید عبدالملک بدرالدین الحوثی قرار گرفت که تا امروز دوام یافته است. وقتی موج بیداری اسلامی در بین کشورهای عربی منطقه به راه افتاد، جوانان یمنی هم به میدان آمدند تا برای سرنگونی حکومت قیام کنند. این حرکت با حمایت حوثی ها و شخص عبدالملک حوثی روبرو شد و دامنه ی اعتراضات مجددا در صعده بالا گرفت. در نتیجه این درگیری ها، حوثی ها توانستند در مارس ۲۰۱۱ بر استان صعده مسلط شوند و اداره این استان را در دست بگیرند. بیداری اسلامی یمن در نهایت به طرح شورای همکاری خلیج فارس یا المبادرة الخلیجه به رهبری عربستان سعودی منجر شد. در این طرح قرار بود گفتگوهای ملی میان تمام احزاب و جریانهای یمنی برای دستیافتن به توافقی جامع جهت تدوین قانون اساسی و حکومت جدید در سالهای ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۳م صورت بگیرد اما نتیجه آنچه می باید نبود. به نتیجه نرسیدن طرح تدوین قانون اساسی، استمرار فساد حکومتی و ناکامی دولت در تأمین نیازهای ضروری مردم و محقق نشدن طرح شورای همکاری خلیج فارس زمینه ساز موج دوم بیداری اسلامی در یمن شد. در این مرحله جنبش انصارالله با همراه کردن بسیاری از قبایل و بزرگان زیدی، انقلاب خود را فراگیر کرد. پس از بیداری اسلامی دوره جدیدی از حیات برای جنبش انصار الله رقم خورد. آن ها حوزه ی نفوذ خود را از منطقه ی صعده به تمام یمن گسترش دادند که با پذیرش عمومی مردم مواجه شدند. جنبش انصار الله در حال حاضر قدرتمندترین نیروی سیاسی یمن به شمار می روند که شجاعانه پای آرمان های خود ایستاده اند و هر از گاهی اخبار رشادت ها و غیورمندی هایشان به کل جهان مخابره می شود. شما می‌توانید متن کامل این نوشتار را در شماره ۲۸۴۹ هفته‌نامه زن روز مطالعه فرمایید. @zane_ruz ارتباط با ادمین: @zaneruz97
رود خروشان انقلاب سمانه زاهد انقلاب اسلامی ایران جریان ریشه داری بود که از حدود سال ۴۲ حرکت خود را آغاز کرد و همین طور پر توان جلو آمد تا سرانجام در بهمن ماه سال ۵۷ به ثمر نشست. در این مسیر پر فراز و نشیب که با سختی های بیشماری همراه بود، گروه های سیاسی مختلفی وارد صحنه مبارزه شدند و هر کدام سعی کردند به فراخور باور و ایدئولوژی خود، نقشی را ایفا کرده و سهمی برای پیروزی بپردازند. هر چند که در نهایت این امام خمینی ره و جریان اسلامی بود که توانست یک دگرگونی سیاسی - اجتماعی عمیق در جامعه ایران به وجود آورد و نظام جمهوری اسلامی را جایگزین نظام ستم شاهی کند. به مناسبت ایام دهه فجر و سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی به جریان های سیاسی فعال در این حرکت بزرگ نگاهی خواهیم داشت. در بخشی از این نوشتار می‌خوانیم: تصویب لایحه ی انجمن های ایالتی و ولایتی که روحانیون برخی از بندهای آن را مخالف با اسلام می دانستند، انقلاب سفید و حمله ی مأموران به مدرسه فیضیه در فروردین سال ۱۳۴۲ حوادثی بودند که زمینه ساز قیام ۱۵ خرداد شدند. با شروع ماه محرم ۱۳۴۲ روحانیون و در رأس آن ها امام خمینی ره در مجالس سخنرانی خود برخلاف دستور حکومتی مبنی بر عدم سخنرانی سیاسی، علیه هیئت حاکمه و حکومت پهلوی صحبت می کردند که اوج این سخنرانی ها در روز ۱۳ خرداد مصادف با عاشورای حسینی توسط امام در فیضیه قم انجام شد. در این سخنرانی امام خمینی ره به صراحت، شاه وقت را مورد انتقاد قرار داد که همین باعث شد نیروهای حکومتی همان شب به سراغشان رفته و دستگیرشان کنند. مردم برخی از شهرها وقتی از دستگیری امام خمینی ره مطلع شدند صبح روز پانزدهم خردادماه به خیابان ریختند و دست به اعتراض زدند. تظاهرات مردم در شهرهای قم، تهران و ورامین به خشونت کشیده شد و تعدادی از مردم به شهادت رسیدند یا مجروح شدند. این قیام در حقیقت سرآغاز حرکتی بود که در بهمن ۵۷ به ثمر نشست. اما انقلاب اسلامی مردم در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ علاوه بر برخورداری از امتیازات چهار نهضت گفته شده، از ویژگی های برجسته ای برخوردار بود که آن را از همه حرکت های مشابه در ایران و حتی جهان متمایز می سازد... شما می‌توانید متن کامل این نوشتار را در شماره ۲۸۵۰ مجله زن روز مطالعه فرمایید. @zane_ruz ارتباط با ادمین: @zaneruz97
رود خروشان انقلاب (۲) سمانه زاهد هفته ی پیش از جریان هایی سخن گفتیم که در سال های منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی در عرصه سیاسی یا فکری جامعه جایگاهی داشتند و به فراخور باور و ایدئولوژی گروه خود ممکن است نقشی هم در حرکت های مبارزاتی ایفا کرده باشند. به عنوان اولین جریان، به جریان موسوم به چپ که دارای افکار مارکسیستی بودند پرداختیم و به حزب توده و سازمان چریک های فدایی خلق به عنوان دو نماد بارز این تفکر نگاهی گذرا داشتیم و در نهایت به این نتیجه رسیدیم که این جریان با وجود عقبه ی فکری و مبارزاتی خود به علت افکار مارکسیستی و ضد مذهب خود، نتوانسته بود جایگاه چندان مطلوبی بین عموم مردم داشته باشد. در این قسمت به دو جریان دیگر فعال در آن روزها خواهیم پرداخت. در بخشی از این یادداشت می‌خوانیم: بعد از کودتای ۲۸ مرداد، رفتار رژیم پهلوی با سیاست های دموکرات ها یا جمهوری خواهان در آمریکا تنظیم می شد. در اواخر دهه ۳۰ با روی کارآمدن دمکرات ها در آمریکا و ارائه طرح فضای باز سیاسی در ایران، همزمان با نخست وزیری علی امینی که خود ریشه ای در جبهه ی ملی داشت، شرایط برای تشکیل جبهه ملی دوم در ۳۰ تیر ۱۳۳۹ فراهم شد و آن ها با انتشار بیانیه ای اعلام موجودیت کردند. جبهه دوم هم تقریبا به همان دلایلی که برای شکست جبهه ملی اول برشمردیم، دوام چندانی نیافت و در سال ۱۳۴۳ منحل شد. یکسال بعد جبهه ملی سوم اعلام موجودیت کرد اما نقش و تأثیر چندانی در روند معادلات نداشت. به صورت کلی در طول سال های ۴۴ تا ۵۶ یعنی زمانی که مردم و جریان اسلامی به رهبری امام، درگیر مبارزه با استبداد و استعمار بودند، هیچ گونه فعالیت سیاسی و تشکیلاتی و حتی انفرادی از ملی گرایان لیبرال در مخالفت با استبداد و استعمار نوین ایران و نفوذ بیگانگان مشاهده نمی شود. بنا بر اسناد ساواک رهبران جبهه ی ملی در پاسخ به درخواست های مکرر هواداران جوان برای انجام حرکت مبارزاتی، دائما به نامساعد بودن شرایط اشاره کرده و امکان تغییر اوضاع را به خواست آمریکا موکول می کردند! در سال ،۵۶ جبهه ملی چهارم فعالیت خود را آغاز کرد و کم کم وارد عرصه ی فعالیت سیاسی ضد رژیم شد. در شهریور ۱۳۵۷ رهبران جبهه ی ملی برای تحقق خواسته های خود در چهارچوب قانون اساسی مشغول مذاکره و چانه زنی با دولت شریف امامی بودند که کشتار مردم بی گناه در ۱۷ شهریور معادلات را به صورت کلی بهم ریخت و جبهه ی ملی هم مجبور شد مقابل رژیم مواضع تندتری بگیرد اما هم چنان خواهان انجام اصلاحات در قالب قانون اساسی بود. کریم سنجابی رهبر جبهه ی ملی در آبان ۵۷ بعد از دیدار با امام خمینی ره در پاریس با ملاحظه ی قاطعیت امام و حفظ موقعیت جبهه و کسب وجهه مردمی با صدور بیانیه ای سه ماده ای خواست رهبر انقلاب و مردم مبنی بر اعلام غیر قانونی بودن نظام شاهنشاهی و عدم امکان سازش را پذیرفت. هر چند که اسناد می گویند این ظاهر امر است و در خفا آن ها هم چنان به دنبال سازش با رژیم شاه بودند. بعد از بازگشت سنجابی از پاریس و بازداشت او و داریوش فروهر، آن ها ملاقات هایی با سپهد ناصر مقدم رئیس ساواک و شخص شاه داشتند. سنجابی در دیدار با مقدم گفت: «ما ممکن است برای شاه به منزله ی آخرین تیر ترکش باشیم.» از آن طرف هم شاه بر اساس راهنمایی آمریکایی ها مذاکره و آشتی با مخالفان میانه رو مثل ملی گراها را در دستور کار خود قرار داده بود و تقریبا توافقات داشت به سرانجام می رسید که شاهپور بختیار از اعضای جبهه ی ملی کار را با شاه تمام کرد و خبر نخست وزیری او در همه جراید پخش شد. شورای جبهه ی ملی برای حفظ آبرو و وجهه ی خود چاره ای نداشت که بختیار را از جبهه اخراج و همکاری با او را تحریم کند. با پیروزی انقلاب و در حالی که تعدادی از اعضای این جبهه در کابینه ی دولت موقت حضور داشتند، جبهه ی ملی از جمله نخستین گروه هایی بود که به مخالفت با اسلام مکتبی و فقاهتی پرداختند. اوج این مخالفت ها موضع گیری علیه «لایحه ی قصاص» بود که باعث شد امام خمینی ره در ۲۵ خرداد ۱۳۶۰ طی سخنانی تند و صریح غیر قانونی و مرتد بودن این تشکیلات را اعلام کرد و مهر پایان بر فعالیت های آن ها زد... شما می‌توانید متن کامل این نوشتار را در شماره ۲۸۵۱ مجله زن روز مطالعه فرمایید. @zane_ruz ارتباط با ادمین: @zaneruz97
رود خروشان انقلاب (۳) سمانه زاهد سلسله نوشتارمان درباره ی جریان های سیاسی فعال سال های منتهی به پیروزی انقلاب هفته ی گذشته به جریان های التقاطی رسید. این گروه ها چنانچه اشاره شد به دو دسته اصلاح طلب و رادیکال تقسیم می شوند که از میان دسته ی اصلاح طلب به گروه معروف نهضت آزادی اشاره کردیم. در این قسمت ضمن پرداختن به گروه التقاطی رادیکال، به سراغ اصلی ترین و مهم ترین جریانی که در پیروزی انقلاب نقش داشتند، یعنی جریان اسلام‌گرا می رویم. در بخشی از این نوشتار می‌خوانیم: گروه دیگری که در دسته التقاطی های رادیکال جا می گیرد، گروه فرقان است که رهبری آن را طلبه ی جوانی به نام «اکبر گودرزی» بر عهده داشت. او با وجود سن کمی که داشت، در مساجد مناطق مختلف تهران مانند مسجد الهادی شوش، مسجد فاطمیه خزانه، مسجد خمسه قلهک و... کلاس تفسیر قرآن برگزار و از همین جلسات نیروهایش را جذب می کرد. مسجد اعظم هم که کتابخانه قائم در آن قرار داشت و جوانان مذهبی به آن رفت و آمد داشتند، در اختیار علی حاتمی یکی از فرقانی ها بود که به همین واسطه افرادی را از همان جا جذب گروه می کرد. او در تفسیر قرآن به شدت تحت تأثیر مبانی مارکسیسم و سوسیالیسم بود. و البته اطلاعیه هایی هم در حمایت از دکتر شریعتی منتشر کرد. نشریات فرقان نظیر نشریه ی پیام قرآن سرشار از استناداتی به آثار شریعتی است. کار تدوین ایدئولوژی گروه فرقان در پایان سال ۱۳۵۶ به اتمام رسید و پس از آن گروه علاوه بر پیگیری کارهای ایدئولوژیک به تحلیل های سیاسی و درک شرایط سیاسی جهان و طرح استراتژی جنگ مسلحانه علیه رژیم روی آورد. هم زمان اقدام به چاپ نشریه ای به نام فرقان کرد که اولین شماره اش در اسفند ۵۶ به چاپ رسید. گروه فرقان از سال ۵۶ کم کم وارد حوزه سیاست و مبارزه شد البته جز صدور اعلامیه و بیانیه فعالیت دیگری نداشت و تازه در بهمن ۵۷ بود که برای پیاده سازی استراتژی مسلحانه خود در برابر رژیم به تجهیزات نظامی مجهز شد! این گروه روحانیت را از بنیان و اساس باطل می دانست به همین خاطر بعد از پیروزی انقلاب، تمام تلاش خود را منحصرا معطوف مبارزه با آن ها کرد. اعضای این گروه بر اساس آیه «فقاتلوا ائمة الکفر» تصمیم گرفت ابتدا محمدولی قرنی و سپس استاد مطهری را ترور کند. گروه فرقان کم کم مواضعش تندتر شد و حتی به سرقت مسلحانه از بانک ها روی آورد. با افزایش ترورها، ایجاد موج نارضایتی مردم و احساس ناامنی به وجود آمده تلاش زیادی برای دستگیری اعضای این گروه صورت گرفت تا اینکه در نهایت اکبر گودرزی و ۳۵ نفر از اعضای گروه فرقان در منزلی واقع در خیابان جمال زاده دستگیر و مدتی بعد در سوم خرداد ۱۳۵۹ به دار آویخته شدند. شما می‌توانید متن کامل این نوشتار را در شماره ۲۸۵۲ هفته نامه زن روز مطالعه فرمایید. @zane_ruz ارتباط با ادمین: @zaneruz97