eitaa logo
هفته‌نامه زن روز
762 دنبال‌کننده
13.5هزار عکس
112 ویدیو
1.3هزار فایل
کانال رسمی هفته‌نامه «زن روز» قدیمی‌ترین نشریه فرهنگی اجتماعی زنان ارتباط با ادمین: @zaneruz97
مشاهده در ایتا
دانلود
او طاهره نبود سمانه زاهد اعتقاد به ظهور حضرت حجت، امام مهدی عج الله تعالی فرجه الشریف و رهایی بشریت خصوصا مسلمانان از ظلم و مشکلات دنیوی توسط ایشان و رسیدن به سرمنزل مقصود موجب شده که مدعیان دروغین نیز بیکار ننشسته در طول تاریخ از این آرمان نجات بخش برای رسیدن به تمایلات نفسانی خود بهره ببرند و جریانات انحرافی و انشعابات مذهبی را به وجود آورند. شاید یکی از گستاخانه ترین اقدامات مدعیان در این رابطه ظهور بابیت و به خصوص شخصیتی به نام «زرین تاج» است که باب برای قداست بخشیدن به او لقب «قره العین» را بر وی نهاد. در «جریان شناسی» این هفته می‌خواهیم شما را با این شخصیت و فعالیت‌هایش آشنا کنیم. در بخشی از این نوشتار می‌خوانیم: در روزگاری که زنان نجیب در حریم خانه هایشان آرام و بی هیاهو مشغول بودند و بی حجابی حتی در تصور مردمان هم نمی گنجید، او با گستاخی خود را برهنه کرد و در اجتماع ظاهر شد. فراتر از این، منابر را هم هتک حرمت کرد؛ بدون پوشش و با شکل و شمایلی آراسته بر منبر می نشست و مغلطه می کرد که: «آنچه اسلام آورده در هنگام ظهور باب ملغی و منسوخ است و چون باب قائم حق دارد که در مذهب تصرف نماید، پس شریعت اسلام بعد از ظهور قائم، منسوخ است و چون قائم هنوز احکام و تکالیف جدید را مدون و تکمیل نکرده است زمان فترت است و کلیه تکالیف از گردن مردمان ساقط. تا امروز تبعیت از احکام دین اسلام بر شما واجب بود، ولی از هنگام ظهور باب دیگر بر هیچ مسلمانی جایز نیست که از دستورات دین اسلام پیروی نماید. با لذت کامل زندگی کنید و از هر قیدی آزاد باشید.» زرین تاجِ آن روزها مصداق هویت جعلی زن مستقل امروز بود. زنی که به خاطر غرائز شخصی و امیال نفسانی نمی خواست به راه مستقیم رود و حاشیه های انحرافی را بیشتر می پسندید. خانه و کاشانه و حریم ها و عفت را برنمی تابید و می خواست مغرورانه بر قله ی بی اخلاقی بدرخشد. طبق مشاهدات تاریخی، او زیبا بود اما این زیبایی تحت تأثیر شهرت طلبی و هوس بازی هایش رنگ باخته بود و آنچه شخصیت او را بیشتر مذموم می کرد تولدش در خانواده ای مذهبی و روحانی بود. او نزد پدرش «ملاصالح» و عمویش «ملامحمدتقى مجتهد» (که بعدها بابیان او را کشتند) تحصیل کرده بود و در پایان تحصیل، پیرو مکتب شیخیه شد و جزو مریدان سیدکاظم رشتى به شمار آمد. عموى کوچکش؛ «ملاعلى» که از این گروه به شمار مى رفت مشوق او در این عرصه بود. شما می‌توانید متن کامل این نوشتار را در شماره ۲۸۵۳ مجله زن روز مطالعه فرمایید. @zane_ruz ارتباط با ادمین: @zaneruz97
موج سواری و مریدبازی فائقه بزاز معمولا جریان ها علاوه بر مبانی فکری، از نوعی رفتار ویژه ی اجتماعی برخوردارند. برای همین به اندیشه ی منسجم و نظام مند یک شخصیت حقیقی، که به صورت تشکل اجتماعی در نیامده است جریان گفته نمی شود. اما از آن طرف برخی شخصیت ها توانسته اند زیر سایه ی سرد و سنگین نظام فکری خود هواداران و مریدانی نیز برای خود دست و پا کنند. سینه چاکانی که هم پیمان شدن شان با شخصیت مذکور می تواند دامنه ی افکار نوپدید و نظریات خودساخته ی شخصیت انحرافی را تشدید و تقویت کند. مرید و مرادبازی هایی که موج سواری رهبر آن جریان را تقویت کرده و معمولا به سود اوست. این هفته می‌خواهیم نگاهی داشته باشیم با زندگی شیخ اکبر تهرانی و مریدبازی هایش. در بخشی از این نوشتار می‌خوانیم: برخی کارشناسان حوزه ی معنویت و انحراف شناسی معتقدند شیخ اکبر تهرانی پیرمردی کم سواد با شور و نشاط مذهبی بود که به دلیل هیبت و ظاهری که داشته به عنوان یک استاد اهل معنا و معلم اخلاق شناخته می شود؛ حتی برخی روحانیون در تهران نیز به وی جذب شده و فکر می کردند که شخصی همانند شیخ رجبعلی خیاط است. وی قبل از انقلاب هم فعالیت داشته ولی در دو دهه ی اخیر و با افزایش قدرت فضای مجازی، وی نیز قدرت زیادی پیدا می کند. تبلیغات وسیعی به نفع وی صورت می گیرد و سی دی های سخنرانی های وی به شکل وقف در گردش در اختیار مردم قرار می گرفت و به دلیل شباهت نام خانوداگی به آیت الله آقامجتبی تهرانی حتی برخی، سی دی سخنرانی وی را با سخنرانی های آقا مجتبی تهرانی اشتباه می گرفتند. به تدریج و به واسطه ی افزایش دامنه ی تبلیغاتش در فضای مجازی مریدان او از شهرهای دیگر هم افزایش پیدا می کند و جلساتش شلوغ می شود. یکی از شرکت کنندگان مستمر مجالس او می گوید: «از روزی که وارد جلسه شدم، یعنی حدود ۱۹ سال پیش، فضای « اینجا بهترین است» حاکم بود. اینکه قدر خودتان را بدانید که خود امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف دست شما را گرفته و به این مجلس آورده و سیستم ایزوله شدن از همان زمان پیاده می شد. مسئله ی دخالت در امور بسیار شخصی آدم هایی که نزدیک به حلقه ی اصلی هیئت بودند خیلی رایج بود، جوری که اگر کسی مثلاً یک مسافرت می خواست برود، لازم بود که حتما اجازه بگیرد و اگر اجازه نمی گرفت وجهه خیلی بدی پیدا می کرد. جوری به آدم ها القا شده بود که رضایت آقا (شیخ اکبر تهرانی)، رضایت خدا و امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف است، بعد اگر آقا به کسی چپ نگاه می کردند این طور برداشت می شد که این شخص را خدا و امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف نمی پذیرند و فضا و برخوردهای مجموعه با او خیلی بد و غیرمحترمانه می شد (که خیلی از آدم ها مزه ی آن را چشیده اند.) شما می‌توانید متن کامل این نوشتار را در شماره ۲۸۵۴ هفته‌نامه زن روز مطالعه فرمایید. @zane_ruz ارتباط با ادمین: @zaneruz97
روزی که طلای سیاه به نام ملت ایران سند خورد سمانه زاهد سال ها پیش وقتی شاهان قاجار سرشان به سفرهای خارجی و خوش گذرانی گرم بود، آن ها که خبر داشتند سرزمین پر قدمت ایران روی چه گنجی خوابیده است، از غفلت و نادانی دولتمردان استفاده کردند و دست به کار شدند و نفت، این سرمایه ی بزرگ ملت ایران را به تاراج بردند. آن ها با نفت ما کارخانه هایشان را به راه انداختند و تمدنشان را ساختند البته مختصری را مثل اعانه دادن به یک فقیر، جلوی دولت و ملت ایران می انداختند تا صدای کسی درنیاید تا بتوانند با خیال راحت به دزدی سرمایه ملی ما مشغول باشند. این تسلط سال ها ادامه داشت تا اینکه بالأخره غیرت ایرانیان به جوش آمد و با رهبری دکتر محمد مصدق و آیت الله کاشانی مبارزه برای ملی کردن صنعت نفت آغاز شد، مبارزه ای که در نهایت به نتیجه رسید هر چند نتیجه اش دوام چندانی نداشت. در این شماره از جریان شناسی به مناسبت ۲۹ اسفند روز ملی شدن صنعت نفت به سراغ این واقعه ی مهم تاریخی رفتیم تا با زوایای مختلف آن آشنا شویم. در بخشی از این نوشتار می‌خوانیم: در میان اسناد مربوط به وقایع ملی شدن صنعت نفت به یک نام آشنا برمی خوریم، کسی که صاحب چلوکبابی مشهور تهران یعنی چلوکبابی شمشیری واقع در سبزه میدان تهران بود. «محمدحسن شمشیری» معروف به حاجی شمشیری که به حسن خلق و خوش رفتاری با طبقات مختلف مردم به خصوص قشر محروم، امانت داری و انصاف شهرت داشت در اواخر دهه بیست شمسی و زمانه ملی شدن صنعت نفت از طرفداران دو آتشه ی ملی گراها به حساب می آمد و چلوکبابی اش پاتوق طرفداران صنعت نفت ایران و مخالفان دربار و سلطنت پهلوی به شمار می رفت. زمانی که بالأخره تلاش های مردم و رهبران نهضت نتیجه داد و قانون ملی شدن صنعت نفت به تصویب رسید و مصدق به نخست وزیری منصوب شد، حاجی شمشیری در بازار تکیه گاه ملی گراها بود و در دولت مصدق نماینده ی غیررسمی بازاری ها. در آن روزها انگلیس و متحدانش که دستشان از نفت ایران کوتاه شده بود، ساکت ننشستند و نفت ایران را تحریم کردند. دولت مصدق برای نجات اقتصاد ایران چشم به کمک مردم دوخت و اوراق قرضه ملی را منتشر کرد. در این جا نقش حاج شمشیری بسیار پررنگ بود. او بزرگ ترین و عمده ترین خریدار اوراق قرضه بود. به طوری که مبلغ دویست هزار تومن برای خرید قرضه ملی پرداخت آن هم در زمانی که هر سیخ کباب فقط دو ریال بود! او همچنین سه میلیون تومان دیگر در اختیار بانک بیمه گذاشت تا بدون بهره به فقرا و مستمندان بپردازد. این اقدامات در حالی بود که حزب توده خرید اوراق قرضه را تحریم کرده بود و سایر مخالفین و منتقدین دکتر مصدق هم با بهره گیری از آزادی مطبوعات عصر مصدق تبلیغات فراوانی علیه خرید این اوراق به راه انداخته بودند. این تلاش های حاجی شمشیری باعث شد از سوی برخی لقب «قهرمان قرضه ملی» به او داده شود. از شما دعوت می‌کنیم متن کامل این نوشتار را در شماره نوروزی مجله زن روز مطالعه فرمایید‌. @zane_ruz ارتباط با ادمین: @zaneruz97
خشک‌مغزان متحجر سمانه زاهد از فرازهای مهم و قابل عبرت تاریخ اسلام، روزگار حکومت جانشین برحق رسول الله، حضرت علی علیه السلام است که بعد از ۲۵ سال، حق غصب شده اش به او بازگردانده شد و او به عنوان خلیفه مسلمین عنان امور را در دست گرفت. نکته ی مهم و قابل تأمل در مورد دوران حکم رانی مولای متقیان این است که بخش اعظمی از این دوران صرف مبارزه با جریانات و گروه هایی شد که با ادعای مسلمانی، علم مخالفت و دشمنی بر ضد خلیفه برحق مسلمین را بلند کرده و بر روی او شمشیر کشیدند. خود ایشان در سخنی می فرمایند: «من مأمور به جنگ با ناکثین، قاسطین و مارقین هستم.» ناکثین (پیمان شکنان) به فرماندهی طلحه و زبیر و همراهی عایشه همسر پیامبر، اولین جریان و گروهی بودند که به دشمنی با حضرت علی علیه السلام برخاستند. برجسته ترین ویژگی افراد این جریان جاه طلبی، قدرت طلبی و رانت خواهی بود. معاویه و یارانش دومین گروه دشمنان علی علیه السلام را تشکیل می دادند که با نام قاسطین شناخته می شدند. این جریان با دین فاصله ی بسیار داشت و از آن فقط به عنوان ابزار بهره می جست. اما جریان سوم، جریان خشک مغز خوارج است که قرار است در این نوشتار مورد بحث و بررسی قرار گیرد. در بخشی از این نوشتار می‌خوانیم: در ابتدای سربرآوردن خوارج حضرت امیر به آن ها آزادی عمل داد، زندانیشان نکرد و شلاقشان نزد و حتی سهمیه ی آنان از بیت المال را قطع نکرد. آن ها در اظهار عقاید خود آزاد بودند و حضرت و یارانشان هم با آنان وارد بحث شده و سعی می کردند با استدلال، مبانی غلط فکری آن ها را مشخص و روشن نمایند. البته راه و روش خوارج چندان بر استدلال استوار نبود. آن ها براساس آن که علی علیه السلام را کافر می پنداشتند در نماز جماعت به او اقتدا نمی کردند و از هر فرصتی برای آزار رساندن به حضرت یا توهین به او بهره می بردند. مثلا روزی حضرت علی علیه السلام بر منبر بود. مردی آمد و سؤالی پرسید. علی علیه السلام بداهه جواب او را داد. ناگهان یکی از خوارج از بین مردم فریاد زد: «قاتَله الله ما افقهَه؛ خدا بکشد این را، چقدر دانشمند است!» اطرافیان خواستند متعرض او شوند اما امیرالمؤمنین فرمود او به من تنها فحش داد. خوارج در ابتدا یک فرقه ی یاغی و سرکش بودند اما کم کم برای خود اصول و عقایدی تنظیم کردند و به تدریج رنگ مذهب به خود گرفتند و به عنوان طرفداران یک مذهب دست به فعالیت های تبلیغی زدند. آن ها به خیال خام خود ریشه ی مفاسد دنیای اسلام را کشف کردند. به این نتیجه رسیدند که عثمان و علی و معاویه همه بر خطا و گناهکارند و ما باید با مفاسدی که به وجود آمده مبارزه کنیم برای همین امر به معروف و نهی از منکر را در پیش گرفتند. آن ها پس از آنکه از توبه ی علیعلیه السلام مأیوس شدند، انتقاد و بحث و روش های آرام را کنار گذاشتند و به فکر انقلاب افتادند. آن ها در منزل یکی از هم مسلکان خود گرد آمدند. او خطابه پر شور ایراد کرد و تحت عنوان امر به معروف و نهی از منکر، افراد را دعوت به قیام کرد. پس از این خوارج دست به طغیان زده و غارتگری و آشوب در پیش گرفتند. هدفشان هم این بود که حکومت علی علیه السلام را تضعیف کرده و از پای دربیاورند. شما می‌توانید متن کامل این نوشتار را در ویژه‌نامه نوروزی مجله زن روز مطالعه فرمایید. @zane_ruz ارتباط با ادمین: @zaneruz97
سیاستی که عین دیانت نیست سمانه زاهد یکی از جریان های فکری که در جامعه ی ما تبلیغ و ترویج می شود، جریانی است موسوم به «سکولاریسم». این جریان فکری تحت تأثیر یک رشته عوامل و با وجود بسترهای مناسب در دنیای غرب متولد شد و رشد و نمو یافت و کم کم پایش به بلاد اسلامی هم باز شد. برخی اندیشمندان یا بهتر بگوییم روشنفکران این بلاد که فکر می کردند هر آنچه از غرب می رسد، نیکوست بدون توجه به بسترها و عوامل شکل گیری این جریان سعی کردند آن را به اسلام تحمیل کنند. در همین ایران ما، در چند دهه ی پس از پیروزی انقلاب اسلامی و استقرار حکومتی دینی، تبلیغ، ترویج و دفاع از سکولاریسم در قالب های مختلف و به زبان های گوناگون رونق یافته است. حتما شما هم شنیده اید که در توضیح معنا و مفهوم سکولاریسم می گویند: «سکولاریسم یعنی جدایی دین از سیاست یا جدایی دین از حکومت» اما جدایی دین از سیاست تنها یکی از آثار و نتایج سکولاریسم است. بحث سکولاریسم گسترده تر از این حرف هاست. این اندیشه دنبال حذف دین از کل عرصه های زندگی بشر و محدود کردن آن به عبادت فردی و آخرت است. در بخشی از «جریان شناسی» این هفته می‌خوانیم: قبل از ادامه دادن بحث درباره ی سکولاریسم لازم است به این نکته توجه داشته باشیم که گاهی اوقات در حوزه ی مباحث مربوط به سکولاریسم میان دو اصطلاح سکولاریزاسیون و سکولاریسم خلط صورت می گیرد. سکولاریسم یک تفکر است، همان ایدئولوژی و مرامی است که اندیشه ی سکولار را تبلیغ و توصیه می کند اما سکولاریزاسیون پروسه، نفس عمل و فرآیند جدایی و فراق دین از سیاست و جامعه است. «ویلسون» در این باره می نویسد: «جداانگاری دین و دنیا (سکولاریزاسیون) اساسا به فرایندی از نقصان و زوال فعالیت ها، باورها، روش ها، اندیشه و نمادهای دینی مربوط است که عمدتا متلازم با سایر فرایندهای تحول ساختاری اجتماعی، یا به عنوان پیامد ناخواسته و ناخودآگاه فرایندهای مزبور رخ می نماید. در حالی که دنیوی گری (سکولاریزم) با قول به اصالت دنیا، یک ایدئولوژی است. قائلان و مبلغان این ایدئولوژی، آگاهانه هم اشکال اعتقاد به امور و مفاهیم ماورای طبیعی و کارهای مختص به آن را طرد و تخطئه می کنند و از اصول غیر دینی و ضد دینی به عنوان مبنای اخلاق شخصی و سازمان اجتماعی حمایت می کنند. به عقیده ی سکولاریست ها، سکولاریزاسیون جریانی است اجتناب ناپذیر و حتمی و قطعی. یعنی همه ی جوامع باید از این مرحله عبور کنند تا به توسعه برسند. این بحث در جامعه ی ما هم از سوی برخی روشنفکران مطرح می شود. آن ها معتقدند برای دستیابی به توسعه باید دست از دین کشید یا دین را به چیزهایی فروکاست. برخی از دین حداقلی سخن به میان می آورند و می گویند دین حداکثری به مناسک فراهم توسعه است. شما می‌توانید متن کامل این نوشتار را در شماره ۲۸۵۶ مجله زن روز مطالعه فرمایید. @zane_ruz ارتباط با ادمین: @zaneruz97
سیاستی که عین دیانت نیست (۲) سمانه زاهد هفته ی پیش از سکولاریسم سخن گفتیم و شرح دادیم که این جریان فکری برخلاف آنچه مشهور شده فقط به دنبال بحث جدایی دین از سیاست یا جدایی دین از حکومت نیست بلکه دامنه ی بحثش گسترده تر است و حذف دین از همه ی عرصه های زندگی بشر را در برمی گیرد. به این مسأله ی مهم و اساسی هم اشاره کردیم که سکولاریسم به جنگ مستقیم با دین نمی رود و دلایل خود برای رد آن را بیان نمی کند که بتوان در قبالش ادله و پاسخ متقن ارائه کرد بلکه به صورت کلی این بحث را مسکوت می گذارد و با این روش سبک زندگی ای را ترویج می کند که خدا و دین اصلا در آن نقشی ندارند. یعنی سکولارها یاد می گیرند بدون خدا زندگی کنند و کارها و برنامه های زندگی شان را بدون خدا و آموزه های دینی جلو ببرند. که این خطر بسیار بزرگی است. در آخر هم بحثمان رسید به عوامل و بسترهایی که باعث تولد سکولاریسم در دنیای غرب شدند. به چند مورد از این عوامل اشاره کردیم اما بحثمان نیمه کاره ماند و حالا در این قسمت می پردازیم به ادامه ی ماجرا. در بخشی از این نوشتار. می‌خوانیم: یکی از مشکلاتی که در جامعه ما در ارتباط با سکولاریسم وجود دارد این است که این تفکر توسط برخی از روشنفکران و متفکران متفاوت از آنچه در حقیقت هست، معرفی می شود. در این معرفی به سرچشمه اصلی این تفکر یعنی غرب و ایده های بنیان گذار آن جورج هالی آوک استناد نمی شود و یک تفسیر خودساخته و تحمیلی و دلبخواهی از سکولاریسم ارائه می شود آن هم تصویری علم گرا و معصومانه که انگار این تفکر نه تضادی با دین دارد و نه خطری را متوجه جامعه دینی می کند. این مسأله خطرناک است چرا که با چنین تعریفی خیلی ها از اصل قضیه دور می شوند و فکر می کنند سکولاریسم فقط یک روش موفق در حکومت داری است. در بسیاری از نوشته ها یا مصاحبه های داخلی و خارجی مکرر گفته می شود که سکولاریسم شیوه ای برای رفع تبعیض بین شهروندان است یعنی یک دولت خنثی سر کار بیاید و دین دخالتی در امر سیاست و حکومت نداشته باشد تا از این طریق جانب یک گروه خاص را بگیرد جدا از اینکه اصلا چنین چیزی اصلا شرایط محقق شدن دارد یا نه و چرا در جوامع مدعی طرفداری از سکولاریسم ما چنین چیزی را شاهد نیستیم، بحثی است جدا. اما مطلب مهم تر این است که اساسا چنین تعریفی با آنچه واقعا در سکولاریسم مطرح می شود تفاوت زیادی دارد. با توجه به اصولی که سکولاریسم برآن بنا شده و به آن اشاره شد به وضوح و روشنی پیداست که سکولاریسم در تضاد جدی با دین اسلام قرار دارد. مثلا در اصل پوزیتیویسم، تنها معرفت اصیل و معتبر، معرفت تجربی پنداشته می شود در نتیجه باورهای دینی غیر تجربی و فراحسی مثل روح، وحی، معجزه، آخرت که به تجربه حسی درنمی آیند، از دایره معرفت عقلانی کنار گذاشته می شوند. یا مثلاً در بحث اومانیسم (به همان معنای مشهوری که رواج پیدا کرده) انسان جای خدا می نشیند و توجه به خدا و خداپرستی مایه ی خود فراموشی انسان و غافل شدن او از استعدادهای خود معرفی می شود. یا مثلاً بحث نفی مرجعیت، نفی هرگونه تعبد و سرسپردگی اش، به زبان خودمانی یعنی نیاز به آقابالاسر نیست چه خدا باشد، چه پیامبر و چه روحانیون و عالمان دینی. بر این اساس مشخص می شود تعبیر«مسلمان سکولار» یک تعبیر تناقض آمیز است و این دو مفهوم با هم جمع شدنی نیست. شما می‌توانید متن کامل این نوشتار را در شماره ۲۸۵۷ هفته‌نامه زن روز مطالعه فرمایید. @zane_ruz ارتباط با ادمین: @zaneruz97
معلم شهید سمانه زاهد ایران عزیز در طول روزگار حیات خود آدم های بزرگ به خود کم ندیده است. آدم هایی که به واسطه ی خدمات بیشمارشان نام و یادشان سالیان سال پابرجا مانده و نسل به نسل منتقل شده است. بی شک معلم شهید «مرتضی مطهری» یکی از این آدم هاست. او که مجموعه ی فراوانی از علوم اسلامی را نزد اساتیدی همچون امام خمینیره و علامه طباطبایی آموخته و سرمایه عظیمی اندوخته بود و آن هنگام که زمانش فرا رسید از این سرمایه عظیم برای دفاع از ارزش ها و باورهای اسلامی به بهترین نحو استفاده کرد. او از نظر علمی، فکری و عملی نقش تأثیرگذاری در انقلاب اسلامی ایران ایفا کرد. بدون تردید اگر مبارزات فکری و قلمی او نبود ما خسارت های ایدئولوژیک فراوانی متحمل می شدیم. امروز بعد از گذشت سال ها از شهادت او هنوز هم حرف های تازه ای دارد و کتاب هایش جزو بهترین ها براى تبيين مبانى اسلامى به خصوص در مسائل اجتماعى، سياسى و عقيدتی است. حیف بود ۱۲ اردیبهشت از راه برسد و ما صفحه ی جریان شناسی را به این شخصیت تأثیرگذار که عمری را به معرفی و مبارزه با برخی از جریان های انحرافی مطرح در زمان خویش گذرانده، اختصاص ندهیم. در بخشی از این نوشتار می‌خوانیم: شهید مطهری به عنوان شاگرد امام خمینی ره کاملا با عقاید سیاسی اجتماعی ایشان آشنا بودند و از همان روزهای اول شروع نهضت امام ره، همراه این حرکت شدند. اولین حضور فعال شهید مطهری در حادثه ۱۵ خرداد بود. ایشان به جهت ارتباط نزدیک با طبقات مختلف جامعه، سازماندهی و هدایت قیام ۱۵ خرداد ـ در تهران ـ و هماهنگی و ارتباط آن را با حضرت امام خمینی ره بر عهده داشتند. استادمطهری بعد از نیمه شب روز چهارشنبه ۱۵ خرداد، سخنرانی پرشوری علیه رژیم پهلوی ایراد کردند که باعث شد همان شب دستگیر و به زندان موقت شهربانی منتقل می شوند. ایشان و چند تن از علما بعد از ۴۳ روز به دنبال فشار از سوی علما و مردم آزاد می شوند. قدم مهم دیگر مبارزاتی شهید مطهری هدایت و رهبری هیئت های مؤتلفه اسلامی است. استاد مطهری بعد از تبعید امام فعالیت های سیاسی و اجتماعی خود را بیشتر کرد. ارائه ایدئولوژی مدرن برای حکومت اسلامی، کادرسازی متخصصین متدین برای اداره کشور، بیدار سازی و آگاهی مردم نسبت به اسلام راستین و... از جمله کارهای مهم و تأثیرگذاری بود که شهید مطهری در این دوره دنبال می کردند. شهید مطهری در سال ۱۳۴۸ش به خاطر صدور اعلامیه ای به همراه علامه طباطبایی و آیت الله سیدابوالفضل مجتهد زنجانی مبنی بر جمع آوری اعانه برای کمک به آوارگان فلسطینی و اعلام آن در سخنرانی خود در حسینیه ارشاد، دستگیر و مدتی بعد آزاد شد. سخنرانی های استاد موجب شد ابتدا حسینیه ارشاد، مسجد الجواد، جاوید و ارک تعطیل شود . در سال ۱۳۵۵ش، رژیم شاه شهید مطهری را به خاطر درگیری با استاد کمونیست دانشکده الهیات بازنشسته کرد... شما می‌توانید متن کامل «نگاه نو» این هفته را در شماره ۲۸۵۸ مجله زن روز مطالعه فرمایید. @zane_ruz ارتباط با ادمین: @zaneruz97
معلم شهید (۲) سمانه زاهد هفته ی پیش قدری با زندگی استاد شهید «مرتضی مطهری» آشنا شدیم اما مثل هر اندیشمند دیگری برای شناخت دقیق این شخصیت اندیشمند باید به نظریات او که عموما در آثارش مطرح شده سری بزنیم و آن ها را مورد بررسی قرار دهیم. شهید مطهری با احاطه ی گسترده ای که بر فرهنگ اسلامی داشت، در آثار خود با تکیه بر منابع مستند قرآنی، روایی و برهان های عقلی، مباحث اعتقادی و مبانی فکری مسلمانان را با شیوهای شیوا و زبانی رسا و به روز عرضه می کرد و به رفع نیازها و شبهات مطرح در جامعه آن روز می پرداخت. البته عمق این مطالب و شیوه بیان آن به گونه ای است که هنوز هم کتاب های او یکی از منابع اصلی شناخت اندیشه های ناب اسلامی است. در بخشی از این نوشتار می‌خوانیم: یکی از ویژگی های مهمی که استاد مطهری را به شخصیتی ممتاز و کم نظیر مبدل می ساخت «جامعیت» او در تمام رشته های علوم اسلامی بود. علوم اسلامی دامنه ی گسترده ای دارد و رشته های مختلفی چون ادبیات عرب، تاریخ، تفسیر، کلام، منطق، فلسفه، عرفان و فقه و اصول را شامل می شود و جالب اینجاست که شهید مطهری در تمامی این رشته ها صاحب نظر بودند و درباره مباحث اصلی آن ها آثاری را به یادگار گذاشته اند. مثلا ایشان در کتاب «انسان و سرنوشت» مسأله ی آزادی اراده انسان را که هم حکما و متکلمان در بابش سخن گفته اند و هم در علم اصول درباره اش بحث شده، با نگاه به مباحث هر دو علم مطرح کرده و برای اولین بار به زبان فارسی روان به حل مشکل پرداخته اند. از سوی دیگر نگاه به آثار فقهی و اجتهادی استاد مطهری در حوزه ی حجاب، ربا و حقوق زن نشان می دهد که ایشان با یک دیدگاه جامع فقهی فلسفی به این مسائل مهم نگریسته اند. شهید مطهری در این آثار از یک سو فقیهی عقل گراست و از سوی دیگر بر آن است که اهداف دین و احکام دین را یک جا و همراه یکدیگر ببیند. مسائل و موضوعات متنوع و مختلفی که در آثار استاد مطهری به آن پرداخته شده سند گویای جامعیت و احاطه استاد بر رشته های مختلف علوم اسلامی است. شکا می‌توانید متن کامل این نوشتار را در شماره ۲۸۵۹ هفته‌نامه زن روز مطالعه فرمایید. @zane_ruz ارتباط با ادمین: @zaneruz97
تولد یک جریان بیمار (۱) سمانه زاهد این هفته در بخش «جریان‌ شناسی» می‌خواهیم نگاهی به جریان روشنفکری در ایران داشته باشیم. به قول جلال آل احمد روشنفکران ایرانی سه مشخصه ی عوامانه دارند. او مى گوید معناى «عوامانه» این نیست که عوام، روشنفکر را این گونه تصور مى کنند؛ بلکه خود روشنفکر هم گاهى همین طور فکر مى کند. این خصوصیات عبارتند از: اول، مخالفت با مذهب و دین ـ یعنى روشنفکر لزوما بایستى با دین مخالف باشد! دوم، علاقه مندى به سنن غربى و اروپارفتگى و این طور چیزها؛ سوم هم درس خواندگى. در چند هفته پیش رو این جریان را از غرب تا ایران دنبال خواهیم کرد و نگاهی گذرا به ابعاد مختلف آن خواهیم داشت. در ادامه بخش‌هایی از این نوشتار تقدیم نگاهتان می‌گردد. اما برای خواندن متن کامل آن می‌توانید به شماره ۲۸۶۰ هفته‌نامه زن روز مراجعه فرمایید. @zane_ruz ارتباط با ادمین: @zaneruz97
کلیسا به نام دین، داعیه دفاع از حاکمیت الهی و پاسداری از ارزشفطری را داشت اما کلیسا در دو بعد علمی و عملی برخلاف فطرت آدمی قدم برمی داشت. از یک سو هیچ کدام از اناجیل چهارگانه مستقیما به واسطه وحی به بشر نرسیده بودند بلکه نوشته هایی بودند که از میان ده ها انجیل رسمیت یافته بودند و اربابان کلیسا می کوشیدند به آن ها و نویسندگانش قداست ببخشند اما از آنجا که آموزه های انجیل ها به دست بشر نوشته شده بود و خصلت بشری داشت، خطاها و اشتباهات فراوانی به آن راه یافته بود تا جایی که در برخی موارد حتی با معرفت حسی و عقلی انسان ها هم سازگاری نداشت. کلیسا بهخاطر دفاع از متون خود که از قداستی الهی برخوردار بود، ناگزیر به مبارزه با علوم عقلی و حسی روی آورد و با مراتب دانش بشری به ستیز پرداخت. از طرف دیگر در بعد عملی کلیسا برای حفظ جایگاه خود و مشارکت در قدرت حکومت ها توجیه گر ظلم و ستم آن ها شد. @zane_ruz ارتباط با ادمین: @zaneruz97
ذات تمدن مدرن استکباری است و صورت اقتصادی ــ اجتماعی ظهور آن سرمایه سالارانه کاپیتالیستی است؛ بنابراین روشنفکران به عنوان مبلغان و مدافعان تمدن مدرن، مروج و مبلغ سرمایه سالاری هستند و خصیصه ای استکباری دارند.(حتی روشنفکران مارکسیست هم دارای این خصیصه اند چرا که آن ها مدافع سرمایه سالاری سوسیالیستی می باشند.) جهان بینی مدرن به دلیل ماهیت اومانیستی آن ذاتاً غیردینی و بلکه ضددینی و سکولاریستی است و روشنفکری (به معنای خاص آن) به عنوان محصول و تجسم اندیشه مدرن، ضددینی و سکولاریستی است. @zane_ruz ارتباط با ادمین: @zaneruz97