جواب ضرب المثل تصویری امروز
مرغش یک پا دارد❤️🩹🖐🏻
#ضرب_المثل_تصویری
با هشتگ #مرغ #یک_پا ماجرای آن در کانال قابل خواندن است.
#مرغ
@zarboolmasall
📘#داستان_کوتاه_آموزنده
👌 خداوند در عوض ، چيز بهتری به او داد ... 👇
🗣 ابن رجب ميگويد :
يكي از عابدان ، درمكه بود ؛ آذوقه اش تمام شد و به شدت گرسنه گرديد و در آستانه مرگ قرار گرفت. در همان حال كه او ، در كوچه های مكه دور می زد ، ناگهان 💎 گردنبند گرانبهايي ديد كه روی زمين افتاده بود. آن را در آستين خود نهاد و به حرم رفت ؛ آنجا مردي را ديد كه اعلام ميكرد گردنبندش گم شده است.
خودش ، ميگويد:
👤 آن مرد ، نشاني گردنبند را به من داد. دانستم كه راست ميگويد ؛ لذا 💎گردنبند را با اين شرط به او دادم كه چيزی به من بدهد ؛ اما او ، بی آنكه به چيزی توجه كند و يا چيزی به من بدهد ، گردنبند را برداشت و رفت .
🤔با خودم گفتم : بار خدايا !
برای رضامندی تو اين گردنبند را به صاحبش دادم ؛ پس در عوض آن چيز بهتري به من بده .
پس از مدتي اين عابد ، به سوی دريا رفت و سوار بر 🛥قايقي شد ؛ ناگهان 🌬 طوفانی خروشان ، وزيدن گرفت و قايق را در هم شكست. اين مرد ، بر يكی از تخته های قايق سوار شد و باد ، او را به اين سو و آن سو می برد تا اينكه او را به ساحل يك جزيره كشاند. او ، وارد جزيره شد و ديد كه آنجا 🕌 مسجدی هست و مردمانی هستند كه نماز می خوانند.
او نيز نماز گزارد و سپس مشغول خواندن قرآن شد.
اهالي جزيره گفتند:
آيا تو قرآن 📖 خواندن ياد داری؟
ميگويد : گفتم بله : گفتند : پس به فرزندان ما قرآن بياموز .
وی ميگويد : من ، به بچه های آنها قرآن آموزش ميدادم و آنها ، به من مزد ميدادند .
سپس چيزی نوشتم. گفتند : آيا به فرزندان ما ✍ نوشتن می آموزی؟
گفتم: بله ؛ پس از آنها مزد ميگرفتم و به فرزندانشان نوشتن ياد ميدادم .
سپس گفتند : اينجا دختر يتيمی است كه پدرش وفات كرده است ؛ آيا ميخواهی با او ازدواج كني؟ 🗣 گفتم : اشكالی ندارد. با او ازدواج كردم و وقتی او را نزد من آوردند ، ديدم كه همان 💎 گردنبند در گردن اوست !!!
گفتم : داستان اين گردنبند را برايم تعريف كن.
او تعريف كرد و گفت : پدرم اين گردنبند را روزی در 🕋 مكه گم كرده و آن را مردی پيدا نموده و به پدرم باز گردانده است و پدرم همواره در سجده نماز ، دعا ميكرد كه خداوند به دخترش ، همسری مانند آن مرد بدهد. گفتم : آن مرد ، من هستم . 😳
بدينسان ☝️ خداوند ، گردنبند را از راه حلال و مشروع نصيب او كرد ؛ چون چيزی را براي رضامندی خدا رها كرد ، خداوند در عوض آن چيز ، بهتر از آن را به او داد.
در حديث آمده است: « خداوند پاك است و جز پاك را نمی پذيرد.
@zarboolmasall
هدایت شده از قاصدک
🏴نهضت نوجوانان اربعین
🔸فرصت ویژه برای کاروان نوجوانان زیارت اربعین
🔹اگر مسئول هیئت و یا کاروان زیارتی هستید پیشنهاد می کنم عضو این کانال بشید تا از برنامه فوق العاده این مجموعه برای جوانان استفاده کنید
🏴 @nn_arbaeen
❤️ زبان نیش دار
مرحوم مادر بزرگم يك قصه اي در كودكي برايم تعريف كرده است كه بسيار زيباست. قصه ي دوستي يك خرس و يك هيزم شكن است كه سال ها در كوه با هم دوست بودند و با هم غذا مي خوردند.
يك روز هيزم شكن براي ناهار آش پخت، خرس كه مي خواست آش را بخورد شروع كرد با زبانش ليس زدن و با سر و صداي زياد خوردن؛ هيزم شكن كلافه شد و گفت: درست غذا بخور، حالم رو بهم زدي با اين غذا خوردنت.
خرس ديگه غذا نخورد و كنار رفت و صبر كرد هيزم شكن غذايش را تمام كند. گفت: برو و تبرت را بياور و بزن توي سر من. هیزم شکن گفت آخه برای چی؟ ما با هم دوست هستیم.
خرس گفت: همین که میگم یا می زنی یا از بالای کوه پرت می کنمت پایین. هیزم شکن هم تبر را برداشت و زد توی سر خرس و خون آمد و بیهوش شد.
هیزم شکن فرار کرد و تا یکی دو سال سراغ خرس نرفت اما بعد از چند وقت طاقت نیاورد و رفت ببیند که خرس زنده است یا نه. دید که خرس سالم است و مشغول کار خودش است، سلام و احوالپرسی کرد، گفت چه قدر خوشحالم که می بینم حالت خوبه، آخه خودت گفتی بزن من که نمی خواستم بزنم.
خرس گفت: نگاه کن ببین زخم خوب شده یا نه؟ هیزم شکن نگاه کرد و گفت: آره خدارو شکرخوبه خوبه و جایش هم نمانده.
خرس گفت: ولی جای زخم زبونی که زدی هنوز جایش مانده، زخم تبر خوب شد ولی زخم زبون هنوز جاش مونده. زبان نیشدار روح را بیمار می کند.
توهین و تحقیر و نفرین، مقایسه و تحقیر نسبت به دیگران به خصوص اگر با کلمات زشتی همراه شود، در ذهن می مانند و وحشت ایجاد می کنند.
@zarboolmasall
یک خانه زیبا.mp3
14.18M
#داستان_کودکانه_صوتی
#قصه_شب
#قصه_صوتی
"یک خانه زیبا"
روزی مردی کوزه های گِلی اش را سوار بر گاری کرده بود و از کنار دشتی می گذشت. ناگهان یکی از کوزه ها از روی گاری سُر خورد. کوزه قِل خورد و وسط دشت ایستاد. در همان موقع مگسی از آنجا می گذشت که کوزه زیبا را دید و با خود گفت که این خانه زیبا....
کودکان با شنیدن این داستان می آموزند که با اتحاد و همبستگی، کارها بهتر و زودتر به نتیجه خوب و مطلوب می رسد.
*کتاب گویای «یک خانه زیبا» برگرفته از ضرب المثل های قدیمی ایرانی است.
@zarboolmasall
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بہ یمن طلــــــــــــوعــے
تازه
آرزو میڪنم
هرچہ صفاے دل
سلامت تن
لبخند
عشق پاڪ
و اجابت دعاست
از آن شما مهربان باشد
سلام صبحتون بخیر
@zarboolmasall
«زعفران که زیاد شد به خورد خر میدهند»:🦋
زغفران یکی از گرانترین گیاهان جهان است ، زعفران گیاهی است از تیرهی زنبقیان، سردهی زعفران که به عنوان ادویه در آشپزی کاربرد دارد. کلاله و خامه زرشکی رنگ گل زعفران جمعآوری و خشکانده میشود، و از آن برای چاشنیزنی و رنگ دهی غذاها استفاده میشود. زعفران سالهاست که به عنوان گرانبهاترین ادویه جهان بر حسب وزن شناخته میشود
چیزی که میتواند برای شما جالب باشد آن است که زغفران در واقع عربی شده کلمه فارسی «زربران » است ، این هم اشاره به رنگ طلایی رنگی که این ادویه به غذاها میدارد و هم به قیمت آن که هم ارز طلا است اشاره میکند
حالا زعفران چرا این قدر گران است ؟ فقط یک دلیل دارد و آن هم کمیاب بودن آن است …
زغفران فقط در منطقه خاصی از ایران و بخشی از افغانستان به عمل میآید و خلاصه خیلی در دسترس نیست
این گیاه بسیار هم حساس است و در طول مدت کشت باید مراقب آن بود.
طبیعی است که اگر کسی به الاغش زغفران بدهد میخورد اما به طور طبیعی کسی این کار را نمیکند، چرا ؟ چون گران است ، چون کم است
اما اگر برفرض محال روزی زغفران زیاد شد و در همه جا رویید مثل کاه یا یونجه این امکان وجود دارد که خوراک خر هم شود.
این ضرب المثل میخواهد بگوید که هر چیزی زیاد شود ارزش واقعی خود را از دست میدهد.
#زعفران
#خر
@zarboolmasall
سعدی می گويد؛ زمانی که من در دمشق بودم، قحط سالي بسيار سختي در آنجا به وجود آمد . آسمان در نهايت بُخل و خِست بود و قطره اي آب به زمين نمي باريد . تمام چشمه هاي جوشان خشك شده بودند و در هيچ كنار وگوشه اي ذرهاي آب پيدا نمي شد ، نه سبزهاي ، نه درختي ، نه ميوهاي فقط غصه بود و درد . در همان حال و روز ، دوستي به نزد من آمد كه از او جز پوست و استخوان چيزي باقي نمانده بود! گرچه او روزگاري براي خودش مردي ثروتمند بود . باديدن او تعجب كردم و پرسيدم : اي دوست اين چه وضعي است که داری؟ چه مشكلي پيش آمده ؟ دوستم با خشم پاسخ داد : آخر مرد حسابي عقلت كجا رفته ؟ نمي بيني قحطي با مردم چه كرده ؟
بدو گفتم آخر تو را باك نيست
كّشد زهر جايي كه ترياك نيست
گر از نيستي ديگري شد هلاك
تو را هست ، بط را ز طوفان چه باك
به او گفتم : آخر تو كه مشكلي نداري ، تو مرد ثروتمندي
هستي ، فقرا بايد نگران شكم خود و زن و فرزند باشند، نه تو! دوستم رنجيده به من نگاه كرد و گفت :
من از بي نوايي نيم روي زرد
غم بينوايان رخم زرد كرد
هيچ انسان خردمندي نمي تواند غم ديگران را تحمل كند ، غصه ديگري غصه من است ، بيماري او بيماري من است .
چو بينم كه درويش مسكين نخورد
بكام اندرم لقمه زهر است و درد
كه چون بگذرد بر تو اين سلطنت بگيرد به قهر آن گدا دامنت
مكن ، پنجه از ناتوانان بدار
كه گر بفكنندت ، شوي شرمسار
@zarboolmasall
میگویند روزی ملا نصرالدین به همسرش گفت: «برایم حلوا درست کن که تعریف آن را فراوان از ثروتمندان شنیدهام.»
همسرش میگوید: " آرد گندم نداریم. ملا میگوید: از آرد جو استفاده کن. همسرش میگوید:«شیر هم نداریم.» ملا جواب میدهد:«به جایش آب بریز.» همسر ملا میگوید:«شکر هم نداریم.» ملا پاسخ میدهد: «شکر نمیخواهد.»
همسر ملا دست به کار میشود و با آرد جو و آب، به اصطلاح حلوا می پزد. ملا بعد از خوردن، چهره درهم میکشد و میگوید:«چه ذائقهی بدی دارند این ثروتمندها.»
حالا ببینید حکایت بسیاری از ما برای رسیدن به #موفقیت چیست!
کارهایی که افراد موفق انجام میدهند را انجام نمیدهیم و انتظار داریم نتایجی را بگیریم که آنها میگیرند.
@zarboolmasall
#حکایت
"#حرصو_آز "
کشاورزی هر سال که گندم میكاشت، ضرر میكرد...
تا اینكه یك سال تصمیم گرفت، با خدا شریك شود و زراعتش را شریكی بكارد...
اول زمستان موقع بذرپاشی نذر كرد كه هنگام برداشت محصول، نصف آن را در راہ خدا، بین فقرا و مستمندان تقسیم كند.
اتفاقاً آن سال، سال خوبی شد و محصول زیادی گیرش آمد.
هنگام درو از همسایههایش كمك گرفت و گندمها را درو كرد و خرمن زد...
اما طمع بر او غالب شد و تمام گندمها را بار خر كرد و به خانهاش برد و گفت:
«خدایا، امسال تمام زراعت مال من، سال بعد همهاش مال تو!»
از قضا سال بعد هم سال خیلی خوبی شد، اما باز طمع نگذاشت كه مرد كشاورز نذرش را ادا كند...!
باز رو كرد به خدا و گفت:
«ای خدا، امسال هم اگر اجازہ دهی، تمام گندمها را من میبرم و در عوض دو سال پشت سر هم، برای تو كشت میكنم!»
سال سوم از دو سال قبل هم بهتر بود و مرد كشاورز مجبور شد، از همسایگانش چند تا خر و جوال بگیرد، تا بتواند محصول را به خانه برساند.
وقتی روانه شهر شد، در راہ با خدا راز و نیاز میكرد كه: «خدایا، قول میدهم سه سال آیندہ همه گندمها را در راہ تو بدهم!!»
همینطور كه داشت این حرفها را میزد، به رودخانهای رسید...
خرها را راند، تا از رودخانه عبور كنند كه ناگهان باران شدید بارید و سیلابی راہ افتاد و تمام گندمها و خرها را یكجا برد...
مردك دستپاچه شد و به كوہ بلندی پناہ برد و با ناراحتی داد زد:
«خدایا! گندمها مال خودت، خر و جوال مردم را كجا میبری؟»
هرکه را باشد طمع اَلکَن (لکنت زبان) شود
با طمع کی چشم و دل روشن شود
پیش چشم او خیال جاہ و زر،
همچنان باشد که موی اندر بصر!
جز مگر مستی که از حق پر بوَد
گر چه بِدْهی گنجها، او حُر بود
(📖مولانا، مثنوی معنوی)
🍃🍃🍃🍃🌹🍃🍃🍃🍃
@zarboolmasall
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه ضرب المثل آفریقایی هست که میگه:
لشکر گوسفندانی که توسط یک شیر رهبری میشود میتواند، لشکر شیرانی که توسط یک گوسفند رهبری میشود را شکست دهد!👌
@zarboolmasall
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
باید ببینی خدایت چه میخواهد،نه دلت!
به جای اینکه عابد باشی عبد باش ! شیطان ۶۰۰۰ سال عبادت کرد عابد شد
اما عبد نشد ...
تا عبد نشوی عبادتت سودی به حالت ندارد
عبد بودن یعنی ببین خدایت چه میخواهد نه دلت !!
مرحوم علامه حسنزاده آملی
#حکایت
@zarboolmasall
⏳ یواش یواش ...
✅ سیدحسن نصرالله:
▫️ پاسخ ما با تأنی و درنگ خواهد بود یعنی یواش یواش؛ انتظار اسرائیلیها بخشی از پاسخ و مجازات است.
🏷 #خونخواهی_هنیه_عزیز #خونخواهی_مهمان
#شهید_اسماعیل_هنیه
@zarboolmasall
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌎 به وضوح در مورد ضرب المثل "آب سنگ را فرسوده می کند": چگونه سنگ ها پس از 15، 25 و 50 سال فرسایش ظاهر می شوند.
@zarboolmasall
«عیب گندهها، گندهتر است » :
این ضرب المثل دو کاربرد کاملا" متفاوت دارد و در دو جای کاملا" متفاوت بر زبان میرود ، جای اول توصیهای است به همه کسانی که به قول معروف گنده شدهاند ، چه فرقی میکند اسمشان را چه بگذاریم ، میتوانیم نخبه بگذاریم یا سلبریتی .
این ضرب المثل قدیمی ایرانی میگوید وقتی به این جایگاه رسیدید ،باید حواستان باشد که عیبتان هم بیشتر به چشم میآید و گندهتر دیده میشود، کاربرد دوم این ضرب المثل زمانی است که نخواهیم عیب بزرگان را ببینیم و به صرف بزرگتر بودنشان از آن چشم پوشی کنیم ، این ضرب المثل میگوید که نه اتفاقا" آنها به صرف بزرگتر بودن ، باید بیشتر مواظب رفتارشان باشند و باید عیبشان را گندهتر میشود.
#عیب
#گنده
@zarboolmasall
🔴 سابقه ضربالمثل :«کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من»
دو بلدرچین در کشتزاری آشیانه داشتند. روزی پرنده ی مادر به جوجه ی خویش که بتازگی پریدن آموخته بود سپرد تا بر بام خانه ی صاحب ملک بنشیند و از چگونگی آبیاری کشتزار آگاه شود. پرنده خبر آورد که صاحب کشت گرفتار است و یکی از همسایگان را مأمور آبیاری کرده است.
بلدرچین مادر خطاب به فرزندش گفت "آسوده بخواب ، آشیانه ی ما در امان است زیرا کسی برای آبیاری گامی بر نخواهد داشت."
روز بعد، باز هم پرنده برای خبر گیری بر بام خانه ی مالک زمین نشست و این کار یک هفته تکرار شد و هر مرتبه شنید که کشاورز از دوستان و بستگان و همسایگان چپ و راست خود تقاضای کمک می کند اما همه بهانه می تراشند و عذرخواهی می کنند.
روز هشتم قاصد خبر آورد که کشاورز نگران تباه شدن محصول خویش است و به خانواده اش گفته است که فردا، خود برای آبیاری کمر همت خواهد بست.
بلدرچین مادر به فرزند خویش گفت :همین امروز از اینجا خواهیم رفت زیرا کشاورز از کمک دیگران نومید شده و خود تصمیم به انجام کار گرفته است.”
@zarboolmasall
❇️ زیارت امام حسین علیه السلام، بدبخت را خوشبخت میکند
☑️ (راوی گوید:) از امام صادق علیه السلام پرسیدم:
🔹 کسى که به زیارت امام حسین(ع) برود، در حالى که معرفت دارد و هیچ استکبار (خود بزرگ پنداری) و استنکافى (سرپیچی) از زیارتش نداشته باشد چه اجر و ثوابى دارد؟
▫️ فرمود:
🔸 براى او ثواب هزار حجّ و هزار عمرۀ مقبول مىنویسند و اگر شقى و بدبخت بوده، خوشبخت میشود و پیوسته در رحمت خدا غوطهور است.
📜 عنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَیْمُونٍ الْقَدَّاحِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ مَا لِمَنْ أَتَى قَبْرَ الْحُسَیْنِ (ع) زَائِراً عَارِفاً بِحَقِّهِ غَیْرَ مُسْتَکْبِرٍ وَ لَا مُسْتَنْکِفٍ؟ قالَ یُکْتَبُ لَهُ أَلْفُ حِجَّةٍ وَ أَلْفُ عُمْرَةٍ مَبْرُورَةٍ وَ إِنْ کَانَ شَقِیّاً کُتِبَ سَعِیداً وَ لَمْ یَزَلْ یَخُوضُ فِی رَحْمَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.
⬅️ کامل الزیارات صفحه ۱۵۶
🏷 #امام_حسین علیه السلام
#اربعین #کربلا
@zarboolmasall
هدایت شده از قاصدک
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جالبه که طرف یه محصول لاغری خریده ، بعد بیشتر از اون چیزی که بهش گفتن لاغر شده😁
ترسیده رفته پیش دکتر که بلایی یسرش نیاد😐
یکی نیست بگه همه ارزوشونه که بیشتر لاغر بشن😉
❌اگه تو هم اگر اضافه وزن داری و میخوای خیلی سریع و آسون وزن کم کنی👌🏻
بزن رو لینک و از این چربی سوز سفارش بده👇🏻
https://landing.saamim.com/1LeVz
https://landing.saamim.com/1LeVz
راستی تا 24 ساعته دیگه 50% تخفیف خورده😍
هدایت شده از قاصدک
خیلی به پول احتیاج داشتم ولی هیچ
منبع درآمدی نداشتم😔
شرایط بیرون رفتن از خونه هم نداشتم
تا اینکه خواهرشوهرم بهم گفت
با بافتنی و گلدوزی از تو خونه...
میلیونی درآمد داره😳😳😳
منم از این کانال یادگرفتم به جای وقت هدر دادن و اینترنت مصرف کردن با هنرم پول دربیارم و با مسیرطلایی زندگیم عوض شد😍💰
لینک کانالش رو براتون میذارم💵
https://eitaa.com/joinchat/3394502966C379fb7f8b5
.
فرصتُ از دست نده، پیوستن رو بزن👇
چون از فردا مینیدوره رایگان کسب درآمد در منزل شروع میشه👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سـ🌸ـلام
صبح شنبه تابستانی شما بخیر☕️
امروزتان
متبـرک به نگاه خـدا 🌸
و طلوعی
از عشق و لبخند الهی🌸
روزگارتان سرشار
از مـهر یــزدان پاک 🌸
نیکی، درستی،
شادی و خوشبختی
سکان زندگیتان باشد 🌸
@zarboolmasall
«پشه لگدش زده» :💚🌿
پشه همان حشره کوچکی که میتواند بیماریهای بزرگ را انتقال دهد از کوچکترین جانداران قابل رویت در جهان است .
این حشره آن قدر کوچک است که به زحمت میتوان آن را دید.
حالا تصور کنید این حیوان کوچک لگدی هم به سمت کسی پرتاب کند، حاصلش چیست؟ هیچ
پشه لگدش زده در توصیف زمانی به کار میرود که کسی آن قدر نازک نارنجی و زود رنج باشد که از کوچکترین چیزها ناراحت شود مثل لگد خوردن از یک پشه …یعنی برای فردی که مریض نیست و از نازک طبعی و ناز خیال میکند سلامت نیست.
#پشه
@zarboolmasall
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
يه كار جالب در پياده روى اربعين👌👌👌👌
@zarboolmasall
💢 خورده خانم و امیرکبیر
در دوره قاجار زنی بود به نام خورده خانم کسی نام واقعی او را نمی دانست. می گویند هشت بار ازدواج کرد و هر بار بعد از مدتی شوهرش بیمار میشد و فوت میکرد. به همین خاطر اسمش را گذاشته بودند خورده خانم یعنی سر ۸ شوهر را خورده! پس از فوت شوهر هشتم دیگر ازدواج نکرد. شاید هم دیگر مردی جرات نکرد او را عقد کند. هرچه بود خورده خانم برای تامین مخارج زندگی شغل رمالی را برگزید و شیادی و حیله گری پیشه کرد. پس از آن بود که خورده خانم برای بیماران معجون ساخت. فال دختران بی شوهر می گرفت و به مسافران دعا می داد و خلاصه برای هر مشکل گزینه ای آماده داشت تا بدین طریق مشتری هایش را سرکیسه نماید. زمانی که امیرکبیر دستور واکسیناسیون عمومی برای ریشهکن کردن آبله صادر کرد بسیاری از دعانویسان که آینده شغلی شان را در خطر میدیدند، شایعه کردند که کفار می خواهند به وسیله آبله کوبی جن وارد بدن کودکانتان کنند.یکی از خوب های این شایعه سازی همین خورده خانم بود که با تحریک مادران کاری میکرد والدین کودک اجازه واکسیناسیون را نمی دادند.
این شایعات به قدری در مردم خرافاتی آن زمان اثر گذاشته بود که حتی زمانی که واکسیناسیون اجباری شد بسیاری برای فرار از دست ماموران دولت خانه و کاشانه را ترک کرده و کودکانشان را شهر خارج می کردند.
گفته شده امیرکبیر سه بار خورده خانم را به جرم شایعه پراکنی و ایجاد خلل در کار واکسیناسیون عمومی فلک کرد اما او درس عبرت نگرفت و تا لحظه آخر علیه واکسیناسیون شایعه سازی می کرد.
@zarboolmasall
💠 #شعر_آئینی شاعر مازنی #حجتالاسلام_محمدعلی_رضاپور :
🔰تقدیم به لکه لکه کبودی ها، دانه دانه زخم ها، رشته رشته موهای سوخته و قطره قطره اشکهایش:
🥀بانو رقیه(س)🖤
سه مصرع داشت اما در حقیقت یک غزل بانو
خراباتی است اما در حقیقت او عسل بانو
برای هرچه دختر تا ابد ضرب المثل بانو
علیِ اکبر و عباس را یک ماحصل بانو
گرسنه، تشنه،زخمی،بی رمق، بی سرزبان، دختر
ترادف یافت نامش تا ابد با : «مهربان دختر»
عجب زجری کشید او را، چه بد زجری کشید آن شب
میان خواب بود و با لگد از آن پرید آن شب
خدا میداند اصلا ضربه ها را او ندید آن شب
خرابه نه بیابان بود مقتل، او شهید آن شب
به دندانهای افتاده میان دشت، کُشت اورا
و نامردی پی او بین صحرا گشت ، کُشت اورا
سلام الله تا محشر به بازوی ورم کرده
معاذ الله از تصویر آن روی ورم کرده
خمیده قامت و رنجیست پهلوی ورم کرده
فدای چشم های تار و کم سویِ ورم کرده
ورم کرده است پیکر، حجم موهایش ولی کم شد
شبیه جده یِ سادات ، در کوچه قدش خم شد
عروسک مو ندارد که، دگر ابرو ندارد که
گل سر هست اما سر ، دگر گیسو ندارد که
گل سر شد گل سرخی که اصلا بو ندارد که
بمیرم پای او از زخم ها نیرو ندارد که
خدا میداند این مصرع مرا آخر میاندازد؛
تصور کن کسی در نزد دختر سر بیاندازد
خودش خسته است از دشنام از دشنام از دشنام
امان از کربلا اما، امان از شام داد از شام
نخوردی تا به حالا سنگ از هر سو و از هر بام
صدا میزد پدر دستم، تنم ،بازوم،چشمم،پام
طلاهای مدینه در غروب کربلا گم شد
النگوهاش در آن ازدحام پر بلا گم شد
@zarboolmasall