آینه در آینه - هوشنگ ابتهاج.pdf
5.41M
📖آینه در آینه
نویسنده: هوشنگ ابتهاج
گردآورنده: محمدرضا شفیعی کدکنی
@zarboolmasall
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صبح که می شود
دنبالِ اتفاقاتِ خوب بگرد
دنبالِ آدم هایِ خوبی
که حالِ خوبت را
با لبخند هایشان
به روزگارت سنجاق کنی
یک روزِ خوب، اتفاق نمی افتد
ساخته می شود
سلام صبح وعاقبت همگی دوستان بخیر
@zarboolmasall
💢دوستان واقعی
✍پسری تصميم به ازدواج گرفت ، ليستی از اسامی دوستانش را كه بيش از 30 نفر بودند را به پدرش داد و از او خواست كه با دوستانش تماس بگيردو آنها را برای روز عروسی دعوت كند ، پدر هم قبول ميكند
روز عروسی ، پسر با تعجب میبیند كه فقط شش نفر از دوستانش آنجا هستند ،بشدّت ناراحت شد و به پدرش گفت من از شما خواستم تمامِ دوستانم رادعوت كنيد اما اينها كه فقط شش نفر هستند
پدر به پسر گفت ، من با تك تك دوستانت تماس گرفتم و به آنان گفتم مشكلی برای تو پيش آمده و به كمك آنها احتياج داری
و از آنها خواستم كه امروز اينجا باشند
بنابر اين پسرم نگران نباش ، دوستان واقعی تو امروز همه اينجا هستند
دوست نَبوَد ، آن که در نعمت زند
لاف یاری و برادر خواندگی
دوست آن دانم که گیرد دست دوست
در پریشان حالی و درماندگی
👤سعدی
@zarboolmasall
🌱تاجری دو شاگرد برای تجارت داشت که در سفرهای تجاری، آن دو را همراه خود میبرد که بار تاجر بر شتر میزدند و از بار او مراقبت میکردند تا دزد و سارقی بر آن نزند یا در طول راه بر زمین نریزد. شرط یکی از شاگردان اخذ دستمزد، و شرط دیگری فقط اخذ پند و کلام از تاجر بود؛ و اگر تاجر به او دستمزدی میداد، آن را میگرفت ولی شرط کرده بود که اگر دستمزد از او دریغ کرد، پند و کلام و نصیحت را از شاگرد خود دریغ نکند.
شاگرد عاقل و طالب معرفت هر لحظه برای یادگرفتن درس و حکمتی همراه تاجر بود. روزی در بغداد به مردی برخورد کردند که مرد دیگری را ناسزا میگفت. مرد به نزد قاضی شکایت برد و قاضی به علت ناسزا حد قذف بر آن مرد رأی داد و چون مرد را توان شلاقخوردن در بدن نبود، شکایت را شاکی تغییر داده و بر اساس تغییر شکایت، رأی قاضی به جریمه 20 سکه طلا تغییر یافت.
تاجر روی به شاگرد خود گفت:
ای جوان! بدان چنانچه سیم و زر را در هر جا روی در کیسه و انبانی مینهی و درب کیسه را محکم میبندی و طلا در کیسه زندانی میکنی، باید زبان خود نیز پشت میلههای دندان خود در دهان زندانی کنی. اگر کیسۀ زر بند دهانش باز شود، همۀ زرها به فنا میرود و اگر کیسه سوراخ شود شاید فرصتی یابی و زود بفهمی و سکه یا سکههایی از تو فنا رود.
گاهی انسان سخن بیربطی در تجارت میگوید، گویی کیسه او سوراخ است و اندک سکهای ضرر میکند؛ ولی گاه کیسه زر باز میکند و زبان درنده از کام دهان رها میسازد و مثل آن مرد هرچه در کیسه زر داشت، بیرون میریزد. پس بزرگترین کیسۀ زر تو دهان توست که باید بیش از کیسۀ زر همراه خود، مراقبش باشی.
‹🤍🌼›
@zarboolmasall
آدمهاي منفي به پيچ وخم جاده مي انديشند...🌱
و آدمهاي مثبت به زيباييهاي طول جاده...
عاقبت هردوممکن است به مقصد برسند،
امايکي با حسرت وديگري با لذت.
‹🤍🌼›
@zarboolmasall
گرگی با مادر خود از راهی میگذشتند، بزی در بالای صخرۂ تیزی ایستاده بود و بر سر گرگ آب دهان میانداخت. گرگ مادر اهمیتی نداد و ردّ شد.
فرزند گرگ ناراحت شد و گفت: مادر! برای من سنگین است که بزی برای ما آب دهان بیندازد و تو سکوت کنی.
گرگ مادر گفت: فرزندم، نیک نگاه کن ببین کجا ایستاده و آب دهان میاندازد، اگر او نمیترسید این کار را از روی صخرۂ تیزی نمیکرد، چون مطمئن است من نمیتوانم آنجا بایستم و او را بگیرم. پس به دل نگیر، که بز نیست بر ما آب دهان میاندازد، جایی که ایستاده است را ببین که بر ما تف میکند.
گاهی ما را احترام میکنند گمان نکنیم که محترم هستیم و این احترام قلبی و بخاطر شایستگی ماست، چه بسا این احترام یا بخاطر نیازی است که بر ما دارند یا بخاطر ترسی است که از شرّ ما بر خود میبینند. مانند: سکوت و احترام عروسی در برابر بدخلقیهای مادرشوهری بداخلاق، و یا سکوت و احترام کارگری در برابر کارفرمایی ظالم!!!
🌹 حضرت محمد (ص) فرمودند: مبغوضترین بنده نزد خداوند کسی است که برای درامان ماندن از شرّ او، تکریم و احترامش کنند.
@zarboolmasall
✍ ضرب المثل در مورد غیرت
🌸 ۱. به رگ غیرتش برخورده
🌸 ۲. غيرت بی بصيرت ، مثل آتشی بی نور است
🌸 ۳. کل جذابیت مرد به غیرتشه
🌸 ۴. مردی که غیرت ندارد ، هیچ ندارد
#ضرب_المثل #غیرت
@zarboolmasall
شنیدنی 💖
🌷نمونه بروز رسانی و بروز سرودی اشعار آموزنده.!
👌ازطرف خدا،،
🎆 عالم ز برایت آفریدم، گله کردی
🎇 از روح خودم در تو دمیدم، گله کردی
🎆 گفتم که ملائک همه سرباز تو باشند
🎇صد ناز بکردی و خریدم،گله کردی
🎆 جان و دل و فطرتی فراتر ز تصور
🎇 از هرچه که نعمت به تو دادم، گله کردی
🎆 گفتم که سپاس من بگو تا به تو بخشم
🎇 بر بخشش بی منت من هم گله کردی
🎆 با این که گنه کاری و فسق تو عیان است
🎇 خواهان توأم، تویی که از من گله کردی
🎆 هر روز گنه کردی و نادیده گرفتم
🎇 با اینکه خطای تو ندیدم، گله کردی
🎆 صد بار تو را مونس جانم طلبیدم
🎇 از صحبت با مونس جانت، گله کردی
🎆 رغبت به سخن گفتن با یار نکردی
🎇 با این که نماز تو خریدم، گله کردی
🎆 بس نیست دگر بندگی و طاعت شیطان؟؟
🎇 بس نیست دگر هرچه که از ما گله کردی؟؟!
🎆 از عالم و آدم گله کردی و شکایت
🎇 خود باز خریدم گله ات را، گله کردی..
✅ همیشه شکر گذار خدا باش , و به آنچه داری قانع و شاد باش,
┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈
@zarboolmasall
#توضیحات
-پرداختن: خالی کردن
-یکباره: یک بار، یک دم
-خیره: بیهوده، بیدلیل
-نمودن: نشان دادن
-همان: همچنین
-یکبهیک: یکی بعد از دیگری، کاملاً، دقیقاً
-از ایدر به نزدیکِ کاوسکی / سد افگنده بخشنده فرسنگ پی: بخشنده (خدا یا تعیینکنندهی منزلهای راه) از اینجا تا جایی که کاوس است، صد فرسنگ قرار داده است.
-چاهسار: چاه؛ جای زندگی دیوِ سپید
-هولجای: جای ترسناک
-نپرّد بر آن تیغ٘ پَرّانهمای: بهدلیلِ بلندی آن کوه حتی همای بلندپرواز نیز نمیتواند بر قلهی آن پرواز کند.
-دهودو: دوازده
-بر: سینه
-یال: گردن
-رَسَن: ریسمان؛ دراینجا واحدِ طول است.
-شاخ: دست و بازو
-عنان: افسار؛ اینجا کنایه است از سوارکاری.
-گزاریدن: بهکار بردن
-نیارستن: جرات نکردن
-کنارنگ: مرزبان، فرماندار، نگهبان
-وزان روی سگسار تا نرمپای / چو فرسنگ سیسد کشیده سرای: از سگسار تا محلِ زندگی نرمپایها حدود سیسد فرسنگ دیوار کشیده شده است. نرمپا یا دوالپا موجودیست با پاهایی چون تسمه، چرمی.
-پراگنده در پادشایی سوار / همانا فزونست ششسد هزار: سوارانِ پراکنده در سرتاسرِ قلمرو حکومت از ششسد هزار بیشترند.
-چنان لشکری با سلیح و درم / نبینی از ایشان یکی را دژم: حتی یکی از سپاهیانِ آن لشکر بزرگِ مسلح و ثروتمند را غمگین نمیبینی و همه از جنگیدن در آن لشکر (بهدلیلِ تعصب یا پرداختِ مالی خوب) خشنودند.
-تابیدن: تاب آوردن، تحمل کردن
-نتابی تو تنها. و گر ز آهنی، / بسایدت سوهانِ آهرمنی: تو بهتنهایی تاب نخواهی آورد و حتی اگر از آهن هم ساخته شده باشی، سوهانِ اهریمنی تو را خواهد سایید و کمکم از پا درخواهد آورد.
-راهجوی: طیکنندهی راه، راهنما
-پایوپر: تابوتوان، نیرو
-یال: گردن، نشانهی قدرت
-زخم: ضربه
-پی: عصب و رگ
-نهیب: ترس
-عنان را ندانند باز از رکیب: عنان و رکاب را از یکدیگر تشخیص نمیدهند. یعنی از ترس دستوپای خود را گم میکنند و برای فرار بهشتاب خود را روی اسب میاندازند.
-پی برداشتن: گام برداشتن، به راه افتادن
#غلط_ننویسیم
@zarboolmasall
وقتى صحبت ميكنيد فقط در حال تكرار مطلبى كه از قبل ميدانيد هستيد.
اما اگر گوش دهيد ، ممكن است مطلب جديدى ياد بگيريد...🤍🌼
@zarboolmasall
یه ضرب المثل دروغ ساختن برای ما که میگن: صبحانه را خودت بخور ناهارت را با دوستت بخور و شامت را بده به دشمنت.
این یک ضرب المثل غربی و انگلیسی است.
اگه با کسی دوست هستی حتما با هم شام بخورید و اگه دشمن کسی هستید بهش ناهار بدید اما خودتون ناهار نخورید.
در کل، دین مبین اسلام تنهاخوری را دوست نداره و همیشه سفارش کرده غذای یک نفر برای دونفر کافی است و غذای دو نفر برای سه نفر کافی است و...
اما ناهار را برای من و توی بچه مسلمان نهی کرده و آیه قرآن کریم هم در تایید این مطلب میفرماید: ما به اهل بهشت، صبح و شام رزق و غذا میدهیم.
@zarboolmasall
✅ درگذشت آیت الله سید عبدالکریم موسوی اردبیلی
🔻 سید عبدالکریم موسوی اردبیلی، در ۸ بهمن ۱۳۰۴ ش در اردبیل متولد شد. در دو سالگی مادرش را از دست داد. پدرش از مخالفان حکومت پهلوی بود. او در اردبیل و قم و نجف به تحصیل و تدریس پرداخت.
🔹 وی از سال ۱۳۳۹ ش ساکن اردبیل شد و در سال ۱۳۴۷ ش به تهران رفت و به تدریس، امامت جماعت و اداره مسجد و مبارزه با حکومت پهلوی پرداخت. بعد از پیروزی انقلاب،او عضو شورای انقلاب بود.
🔸 بعدا به نمایندگی مجلس خبرگان انتخاب شد. وی ده سال نیز در قوه قضائیه بود. ابتدا دادستان کل کشور بود و بعد از شهید بهشتی رئیس دیوان عالی کشور شد که بالاترین مقام قضائی بود.
▫️در سال ۱۳۶۸ش پس از درگذشت امام خمینی از مسئولیت قضائی کنار رفت و ساکن قم شد. وی در کنار تدریس، دانشگاه مفید را تأسیس و مدیریت کرد. سرانجام در ۳ آذر سال ۱۳۹۵ش درگذشت . مزار او در حرم حضرت معصومه (س) است.
#تقویم_تاریخ
#22صفر
#موسوی_اردبیلی
@zarboolmasall