eitaa logo
ضرب المثل
32هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
911 ویدیو
13 فایل
🔹تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
-پرداختن: خالی کردن -یکباره: یک بار، یک دم -خیره: بی‌هوده، بی‌دلیل -نمودن: نشان دادن -همان: همچنین -یک‌به‌یک: یکی بعد از دیگری، کاملاً، دقیقاً -از ایدر به نزدیکِ کاوس‌کی / سد افگنده بخشنده فرسنگ پی: بخشنده (خدا یا تعیین‌کننده‌ی منزل‌های راه) از اینجا تا جایی که کاوس است، صد فرسنگ قرار داده است. -چاهسار: چاه؛ جای زندگی دیوِ سپید -هول‌جای: جای ترسناک -نپرّد بر آن تیغ٘ پَرّان‌همای: به‌دلیلِ بلندی آن کوه حتی همای بلندپرواز نیز نمی‌تواند بر قله‌ی آن پرواز کند. -ده‌ودو: دوازده -بر: سینه -یال: گردن -رَسَن: ریسمان؛ دراینجا واحدِ طول است. -شاخ: دست و بازو -عنان: افسار؛ اینجا کنایه است از سوارکاری. -گزاریدن: به‌کار بردن -نیارستن: جرات نکردن -کنارنگ: مرزبان، فرماندار، نگهبان -وزان روی سگسار تا نرم‌پای / چو فرسنگ سیسد کشیده سرای: از سگسار تا محلِ زندگی نرم‌پای‌ها حدود سیسد فرسنگ دیوار کشیده شده است. نرم‌پا یا دوال‌پا موجودی‌ست با پاهایی چون تسمه، چرمی. -پراگنده در پادشایی سوار / همانا فزونست ششسد هزار: سوارانِ پراکنده در سرتاسرِ قلمرو حکومت از ششسد هزار بیشترند. -چنان لشکری با سلیح و درم / نبینی از ایشان یکی را دژم: حتی یکی از سپاهیانِ آن لشکر بزرگِ مسلح و ثروتمند را غمگین نمی‌بینی و همه از جنگیدن در آن لشکر (به‌دلیلِ تعصب یا پرداختِ مالی خوب) خشنودند. -تابیدن: تاب آوردن، تحمل کردن -نتابی تو تنها. و گر ز آهنی، / بسایدت سوهانِ آهرمنی: تو به‌تنهایی تاب نخواهی آورد و حتی اگر از آهن هم ساخته شده باشی، سوهانِ اهریمنی تو را خواهد سایید و کم‌کم از پا درخواهد آورد. -راهجوی: طی‌کننده‌ی راه، راهنما -پای‌وپر: تاب‌وتوان، نیرو -یال: گردن، نشانه‌ی قدرت -زخم: ضربه -پی: عصب و رگ -نهیب: ترس -عنان را ندانند باز از رکیب: عنان و رکاب را از یکدیگر تشخیص نمی‌دهند. یعنی از ترس دست‌وپای خود را گم می‌کنند و برای فرار به‌شتاب خود را روی اسب می‌اندازند. -پی برداشتن: گام برداشتن، به راه افتادن @zarboolmasall
-از این خاک چندست تا چرخِ ماه؟: از این‌جا تا آسمان چقدر فاصله است؟ -ستاره‌شمر: اخترشناس -کژ٘ ناخوب‌چاره: چاره‌ی ناخوبِ نادرست -نشیم: آشیانه -به‌زیر آوردن: چیره شدن -عود: چوب -قماری: مسوب به شهرِ قمار/قماره در هند سرِ تخته‌ها را به زر سخت کرد: احتمالاً یعنی این که تخته‌ها را با پاره‌های زر به هم متصل کرد. و منظور بیشتر از سختی اتصال، زیبایی و شکوهِ این تختِ پرنده است. -ساز کردن: آماده کردن -دل اندر اندیشه نبستن: نگران نشدن -یکسره: کاملاً، اصلاً -اندرافراشتن: بالابردن -چنین باشد آن را که گیردش آز: سرنوشتِ هر که آز ورزد چنین است. منظور از آز در شاهنامه هرگونه افزون‌خواهی‌ست و در اینجا افزون‌خواهی کاوس برای گشودنِ رازِ آسمان است. -خوی: عرقِ تن -از شگفتی: شگفتا -همی بودنی داشت اندر نهان: تقدیر/مقدراتی در نهان داشت. -ببایست لختی چمید و چرید: (چون تقدیر چنین بود که بعدها سیاوش از کاوس زاده شود، کاوس باید زنده می‌ماند و) تا آن زمان در دنیا می‌خورد و می‌خرامید. -تختِ نشست: تختِ پادشاهی -زاروار: زار -سیرشیر شدن: سیر از شیر شدن؛ از شیر گرفته شدن -از این خاک چندست تا چرخِ ماه؟: از این‌جا تا آسمان چقدر فاصله است؟ -ستاره‌شمر: اخترشناس -کژ٘ ناخوب‌چاره: چاره‌ی ناخوبِ نادرست -نشیم: آشیانه -به‌زیر آوردن: چیره شدن -عود: چوب -قماری: مسوب به شهرِ قمار/قماره در هند سرِ تخته‌ها را به زر سخت کرد: احتمالاً یعنی این که تخته‌ها را با پاره‌های زر به هم متصل کرد. و منظور بیشتر از سختی اتصال، زیبایی و شکوهِ این تختِ پرنده است. -ساز کردن: آماده کردن -دل اندر اندیشه نبستن: نگران نشدن -یکسره: کاملاً، اصلاً -اندرافراشتن: بالابردن -چنین باشد آن را که گیردش آز: سرنوشتِ هر که آز ورزد چنین است. منظور از آز در شاهنامه هرگونه افزون‌خواهی‌ست و در اینجا افزون‌خواهی کاوس برای گشودنِ رازِ آسمان است. -خوی: عرقِ تن -از شگفتی: شگفتا -همی بودنی داشت اندر نهان: تقدیر/مقدراتی در نهان داشت. -ببایست لختی چمید و چرید: (چون تقدیر چنین بود که بعدها سیاوش از کاوس زاده شود، کاوس باید زنده می‌ماند و) تا آن زمان در دنیا می‌خورد و می‌خرامید. -تختِ نشست: تختِ پادشاهی -زاروار: زار -سیرشیر شدن: سیر از شیر شدن؛ از شیر گرفته شدن @zarboolmasall