eitaa logo
ضرب المثل
32هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
907 ویدیو
13 فایل
🔹تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
معنی هر که با بزرگان ستیز و خون خود ریزد چیست؟ ۱- یعنی هرکس که پا را از گلیم خودش درازتر کند و با بزرگان در افتد، هم شکست می خورد و هم آبروی خودش در خطر می افند. ۲- با بزرگان ستیز و خون خود ریز! یعنی اگر با کسی که جایگاه و منزلت والایی دارد یا کسی که قدرت بدنی بیشتری دارد بجنگی، کسی که در این نبرد شکست می خورد، تو هستی! 🔹 ستیز: یعنی جنگیدن، مبارزه کردن 🔹 متضاد صلح و دوستی است 🔹 خون خود ریزد: یعنی باعث شکست خود شود، خود را به دردسر و گرفتاری اندازد. 🔹 بزرگان: معانی مختلفی دارد. ممکن است به بزرگان و رزم آوران میدان جنگ اشاره کند. همچنین کسی که از لحاظ علم و ادب در جایگاه اجتماعی والاتری است @zarboolmasall
📚 پادشاهی می خواست نخست وزیرش را انتخاب کند. چهار اندیشمند بزرگ کشور فراخوانده شدند. آنان را در اتاقی قرار دادند و پادشاه به آنان گفت که: «در اتاق به روی شما بسته خواهد شد و قفل اتاق، قفلی معمولی نیست و با یک جدول ریاضی باز خواهد شد. تا زمانی که آن جدول را حل نکنید نخواهید توانست قفل را باز کنید. اگر بتوانید مسئله را حل کنید می توانید در را باز کنید و بیرون بیایید و بعد من از بین شما یکی را برای نخست وزیری انتخاب می کنم.» پادشاه بیرون رفت و در را بست. سه تن از آن چهار مرد بلافاصله شروع به کار کردند. اعدادی روی قفل نوشته شده بود. آنان اعداد را نوشتند و با آن اعداد، شروع به کار کردند. نفر چهارم فقط در گوشه ای نشسته بود! آن سه نفر فکر کردند که او دیوانه است. او با چشمان بسته در گوشه ای نشسته بود و کاری نمی کرد. پس از مدتی او برخاست، به طرف در رفت، در را هل داد، باز شد و بیرون رفت! و آن سه تن پیوسته مشغول کار بودند.آنان حتی ندیدند که چه اتفاقی افتاد که نفر چهارم از اتاق بیرون رفته! وقتی پادشاه با این شخص به اتاق بازگشت، گفت: «کار را بس کنید. آزمون پایان یافته و من نخست وزیرم را انتخاب کردم». آنان نتوانستند باور کنند و پرسیدند: «چه اتفاقی افتاد؟ او کاری نمی کرد، او فقط در گوشه ای نشسته بود. او چگونه توانست مسئله را حل کند؟» مرد گفت: «مسئله ای در کار نبود. من فقط نشستم و نخستین سؤال و نکته ی اساسی این بود که آیا قفل بسته شده بود یا نه؟ لحظه ای که این احساس را کردم، کاملأ ساکت شدم و به خودم گفتم که از کجا شروع کنم؟ نخستین چیزی که هر انسان هوشمندی خواهد پرسید این است که آیا واقعأ مسأله ای وجود دارد، چگونه می توان آن را حل کرد؟ اگر سعی کنی آن را حل کنی تا بی نهایت به قهقرا خواهی رفت. هرگز از آن بیرون نخواهی رفت. پس من فقط رفتم که ببینم آیا در، واقعأ قفل است یا نه و دیدم قفل باز است.» پادشاه گفت: «آری، کلک در همین بود. در قفل نبود. قفل باز بود. من منتظر بودم که یکی از شما پرسش واقعی را بپرسد و شما شروع به حل آن کردید. در همین جا نکته را از دست دادید. اگر تمام عمرتان هم روی آن کار می کردید نمی توانستید آن را حل کنید. این مرد، می داند که چگونه در یک موقعیت هشیار باشد. پرسش درست را او مطرح کرد.» @zarboolmasall
🔘 داستان کوتاه مـردی نـزد عالمی از پــدرش شڪایت ڪرد. گفت: پدرم مرا بسیار آزار میدهد. پیــر شده است و از من میخواهد یڪ روز در مزرعه گندم بڪارم روز دیگر میگوید پنبه بڪار و خودش هم نمیداند دنبال چیست؟ مرا با این بهانه‌گیری‌هایش خسته ڪرده است... بگو چه ڪنم؟ عالم گفت: با او بساز. گفت: نمی‌توانم.! عالم پـرسید: آیا فرزنـد ڪوچڪی در خانه داری؟ گفت: بلی. گفت: اگر روزی این فرزند دیوار خانه را خراب ڪند آیا او را می‌زنی؟ گفت: نه، چون اقتضای سن اوست. آیا او را نصیحت میڪنی؟ گفت: نه چون مغزش نمی‌رود و ... گفت؛ میدانـــی چرا با فــرزندت چنین برخورد میڪنی؟! گفت: نه. گفت: چون تو دوران ڪودکی را طی ڪرده‌ای و میدانی ڪودڪی چیست، اما چون به سن پیری نرسیده‌ای و تجربه‌اش نڪرده‌ای، هرگز نمیتوانی اقتضای یڪ پیر را بفهمی!! "در پـیـری انـســان زود رنــج میشــود، گوشه‌گیر میشود، عصبی میشود، احساس ناتوانی میڪند و ... "پس ای فرزند برو و با پدرت مدارا ڪن اقتضای سن پیری جز این نیست." ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌ @zarboolmasall
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🧡سلام‌دوستان عزيز 🍁روز پاییزیی تون 🧡سرشاراز آرامش 🍁امیدوارم 🧡حال دلتون خوب 🍁حال خونه تون گرم 🧡حال زندگیتون صمیمی 🍁حال لحظه هاتون 🧡شیرین و بی نظیر 🍁وحال لحظاتتون عالی باشه ⁩ صبح خوبی داشته باشید ☕️🥪🧡🍁 @zarboolmasall
🔻آنچه را ذخیره کرده‌ای، به دست سارق ایام مسپار ✍مردی مزرعه‌ای آفتابگردان کاشت و محصولش را در چند گونی ریخت و در انبار خانه‌اش ذخیره کرد تا نزدیک عید گران‌تر شود و آن‌ها را بفروشد. دزدی شب به انبار او زد و تمام آفتابگردان‌ها را برد و در ته یکی از گونی‌ها، کمی از آفتابگردان‌ها را رها کرد. او دست نوشته‌ای به این مضمون گذاشت: «زحمت یک‌ساله‌ات برای من بود. این مقدار را هم گذاشتم، یک موقع نبری مصرفشان کنی. برو کشت کن سال بعد همین موقع باز در خدمتم!» @zarboolmasall
« علاج واقعه قبل از وقوع بایدکرد» شعر این ضرب المثل از سعدی علاج واقعه پیش از وقوع باید کرد دریغ سود ندارد چو رفت کار از دست به روزگار سلامت سلاح جنگ بساز وگرنه سیل چو بگرفت، سد نشاید بست ۱- یعنی قبل از اینکه حادثه ای اتفاق بیفتد باید جلوی آن را گرفت. ۲- این ضرب المثل نوعی قرابت معنایی با ضرب المثل ” پیشگیری بهتر از درمان است ” دارد؛ در واقع هردو بیان کننده جلوگیری از حوادث ناگوار می باشد. ۳- این ضرب المثل را به کسی می گویند که مشکلی برایش به وجود آمده که از سهل انگاری خودش نشأت گرفته است؛ یعنی می توانست قبل از بروز مشکل، مانع ایجاد آن شود. ۴- مصرع ” دریغ سود ندارد چو رفت کار از دست ” هم اشاره به همین خسران پس از وقوع حادثه دارد. دریغ یعنی افسوس و حسرت؛ یعنی وقتی حادثه رخ داد، حسرت خوردن فایده ای ندارد و کاری را درست نمی کند. @zarboolmasall
مار گزیده از ریسمان سیاه و سفید می ترسد🌿💚 در داستان‌هایی از گذشته، آورده شده که تعداد زیادی موش به خانه‌ای حمله‌کرده بودند. یک گربه متوجه حضور آنها شد و به آنجا رفت. گربه تا می‌توانست موش‌ها را شکار کرد و دلی از عزا درآورد. کشتار بی‌رحمانه گربه، به گوش موش‌ها رسید و همه را به وحشت انداخت. موش‌ها که یکدیگر را از این واقعه خبردار کرده بودند، همگی از ترس به سوراخ‌هایی پناه بردند. گربه که متوجه ترس و پنهان شدن موش‌ها شد فکری کرد تا با یک ترفند و حیله آنها را از سوراخ‌ها بیرون بکشد. بنابراین بالای دیواری رفت، از میخی آویزان شد و خود را به مردن زد. اما یک موش که کمی زرنگ‌تر از بقیه بود مخفیانه گربه را پاییده و متوجه نیرنگ او شده بود. موش کوچک رو به گربه کرد و به او گفت :” این کار تو بی‌فایده است. من حتی از مرده تو هم فاصله می گیرم.” موشی که از چنگ گربه ای خلاصی یافت، حتی از جنازه گربه هم میترسد! ♦ حالا داستان مارگزیده هم داستان مردی است که در حادثه ای ماری او را گزیده بود. پس از آن حتی اگر ریسمانی را هم می دید، از ترسش فریاد می زد: مار مار !! اینگونه شد که ضرب المثل: “مار گزیده از ریسمان سیاه و سفید می‌ترسد” بر سر زبان‌ها افتاد. @zarboolmasall
ضرب المثل آذربایجانی🤍🕊 حتما چورکین چوخ اِلئیرمیشلر «حتما نان اش را زیاد می‌کردن (با نان زیاد مصرف میکردند) »( فردی که غذا پخش میکرد گفت امروز غذا کم است مانند زمان پیغمبر که سپاهیان با غذای اندک در راه خدا قناعت میکردند قناعت کنین ناگهان فردی از جمعیت برخواست و گفت حتما نون اش را زیاد میکردند که کفاف کند و سیر شوند!! ) حاجی لک لکین آرتئغ بالاسی «جوجه اضافی لک‌لک (جوجه‌ای که خود لک‌لک از لانه بیرون پرت می‌کند)» حالوا ـ حالوادئمک له، آغئز شیرین اولماز «با حلوا حلوا گفتن دهن شیرین نمی‌شود» حامام سویو ایله دوست توتماق (خلیفه کیسه سیندن باغئشلاماق) «با آب حمام دوست پیدا کردن (از کیسه خلیفه بخشیدن)» @zarboolmasall
🟩سر بشکند در چارقد، دست بشکند در آستین یا 🟩سر بشکند در کلاه، دست بشکند در آستین 🔹️منظور از این مثل این است که غریبه را نباید از نزاع و درگیری خانگی مطلع ساخت. به نظر می‌رسد که استفاده از چارقد و کلاه، مثل را هم برای خانم‌ها و هم برای آقایان یکسان می‌داند و هر دو را خطاب قرار می‌دهد که مطلب را رعایت کنند. @zarboolmasall
💠
 دین حیات بخش

🔹 این دینی که آمده برای حیات بخشی شما رو میخواهد انسان کند ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ﴾. جریان با هیچ اصلی از اصول انسانی سازگار نیست. با کدام اصل سازگار است؟! اگر در حد همین حیوان هم بود این کار را نمی کرد. این اسرائیلی هایی که ﴿أَضَلُّ﴾ از حیوان هستند، دارند می کنند. 🔹 قرآن در چنین شرایطی که شرایط بود به اینها می گوید که مبادا که چنین کاری را انجام بدهید! 🔹 حضرت امیرمؤمنان (علیه السلام) که قرآن ناطق هست هم فرمود: انسان ها «فَإِنَّهُمْ صِنْفَانِ: إِمَّا أَخٌ لَكَ فِی الدِّینِ وَ إِمَّا نَظِیرٌ لَكَ فِی الْخَلْقِ»؛ حالا کافرند و در کشور شما هستند و زیر مجموعه شما هستند به اینها ظلم نکنید! 🔹 خب این دین، کدام دین است؟ اینکه آدم می رود حرم و در و دیوار را می بوسد برای همین است. اگر ـ خدای ناکرده ـ این حرف ها نبود ما هم تربیت شده دستگاه دیگر بودیم. دین را اینها به اسارت گرفتند این دین است. 📚 درس خارج فقه قضا و شهادت تاریخ: 1402/08/23 🌱🌱🌱 @zarboolmasall
ضرب المثل آرزو را به گور بردن کنایه از چیست؟ ۱- یعنی می میرم و آرزوهایم هم با من دفن می شوند. ۲- بیشتر آدم ها آرزوهایی در دل دارند که مدت ها به انتظار برآورده شدن آنها نشسته اند اما وقتی سالیان دراز از تصور آن آرزو می گذرد ولی همچنان برآورده نشده، شخص به کلی ناامید می شود و با خود می گوید: آخر سر من این آرزو را با خود به گور می برم! ۳- آرزو را به گور بردن یعنی از تحقق آرزوهایش در زندگی ناامید شده است. ۴- معمولا افراد سالخورده و بسیار پیر وقتی نسبت به جوانان اطراف خود آرزویی می کنند ولی برآورده نمی شود، این ضرب المثل را به آنها می گویند. یعنی دیگر عمر من دارد تمام می شود و صد حیف که در زمان زندگانی خود آرزویی که برای موفقیت و خوشبختی تو داشته ام را با چشم خود نمی بینم. ۵- این ضرب المثل برای خیلی ها پر از درد و رنج است؛ خصوصا زمانی که به هر دری می زنند تا به هدف و مقصود خود برسند اما موفق نمی شوند. ۶- یعنی در دنیا آرزوهایم برآورده نشدند بلکه در جهان دیگر شاهد محقق شدن آرزوها و خواسته هایم باشم💙🦋 @zarboolmasall