eitaa logo
ضرب المثل
32.1هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
885 ویدیو
13 فایل
🔹تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
🟩داستان ضرب المثل مار از پونه بدش میاد در خونش سبز میشه 🔹️تا اینکه در یک بهار زیبا، مار مغروری زندگی کرد که از پونه متنفر بود. یک روز مار مغرور از خواب بیدار شد و از لانه بیرون آمد اما به محض اینکه به خانه رسید دید پونه در کنار خانه خود رشد می کند بلافاصله آن را از ریشه کنده و پرتاب کرد. 🔸️روز بعد که از خواب بیدار شد دوباره بوی پونه را حس کرد، دستش را به سمت لانه برد و دید که چند پونه دوباره در کنار لانه او بزرگ شده اند، اخم کرده و با عصبانیت بوی پونه را استشمام می کنند، به آرامی آن را به گوشه ای پرت کرد. 🔹️مار چند روزی سالم زندگی کرد اما یک هفته بعد دوباره بوی پونه را حس کرد و وقتی از خانه خارج شد دید که اطراف خانه اش پر از پونه است. 🔸️او چاره ای نداشت جز اینکه به جای دیگری برود و لانه جدیدی بسازد، اما این بار به خانه جدیدش پر از پونه بود، این داستان هر بار تکرار می شد و مار هر جا می رفت پونه با او می رفت. @zarboolmasall
🟩مار از پونه بدش می‌آید، در لانه‌اش سبز می‌شود. 🔻این ضرب المثل زمانی استفاده می‌شود که کسی از چیز یا شخصی گریزان باشد و مرتبا با آن رو به رو شود 🔹️حتما این را شنیدید که می گویند اگر از چیزی بدت بیاد، همون سرت میاد. این ضرب المثل هم مثل همین جمله است. مثلا مار از گیاه پونه بدش می آید ولی در کناره لانه اش همان پونه سبز می شود.اگر کسی از شخص دیگری نفرت داشته باشد و هر لحظه او را جلوی چشمانش ببیند، این ضرب المثل را به کار می برند. @zarboolmasall
🟩ﻣﺎﺭ ﺩﺭ ﺁﺳﺘﯿﻦ ﭘﺮﻭﺭﺩﻥ 🔻یعنی ﺁﺩﻡ شروری ﺭﺍ بدون اطلاع ﺣﻤﺎﯾﺖ ﮐﺮﺩﻥ. ۱- یعنی کسی برای ضرر رساندن به خودش مدت ها تلاش کند. ۲- مار موجودی خطرناک و وحشی است و نیش آن آدمی را از پای در می آورد. از این جهت در این ضرب المثل به مار اشاره شده که ممکن است مار ظاهری آرام داشته باشد و حتی در آستین هم جا می شود ولی حتما یک روز آسیبش را هم به خود شخص و هم به اطرافیان می رساند. ۳- منظور از آستین، جایی است که به انسان نزدیک باشد و بتوان جزئی از او نامید. آستین هرکسی خیلی نزدیک به اوست چون مدام از دستش استفاده می کند؛ ماری هم که در آستین پرورش داده می شود از جهت صمیمیت و دوستی ظاهری آن با پرورش دهنده است. ۴- به کسی میگویند که یک آدم خلافکار و نادرستی را بزرگ و تربیت کرده که برای افراد جامعه ضرر زیادی میرساند. ۵- گاهی به کسانی می گویند که از روی احساسات و عواطف زیادشان، به آدم های نالایق، محبت بیجا می کنند که در نهایت همان هایی که بهشان محبت شده به او آسیب جدی میزنند. ۶- یعنی دشمن پروراندن. @zarboolmasall
🟩داستان ضرب المثل مار در آستین پرورش دادن می گویند زن و مردی بچه دار نمی شدند پیش رمالی رفتند و از او کمک خواستند رمال یک گوی به او داد و گفت این را در آستین خود بگذار و همه جا با خودت ببر این گوی ، تخم یک مار خطرناک بود. مرد همین کار را کرد و از درون تخم ماری به دنیا آمد مرد که به این مار دل بسته بود آن را در همان آستین نگه داشت و از او نگه داری کرد مار بزرگ شد و مرد را نیش زد و کشت این ضرب المثل زمانی به کار می رود که بخواهند بگویند، که فردی دشمنش را خودش و در نزدیکی خودش رشد دهد و بزرگ کند @zarboolmasall
🟩آتاسئن دونقوز قاپمیش اوغلونو ایلان چالمیش 🔹پدرش را خوک گاز گرفته و پسرش را مار نیش زده» @zarboolmasall
‍ ‍ 🟩 زووان شیڕن مار لە کۆنا درارێ 🐍🐍🐍🐍🐍🐍🐍🐍🐍 🔹معنی : زبان شیرین مار را از سوراخش بیرون میاره 🔻تفسیر و کاربرد: معمولا این ضرب المثل یک نوع توصیه به افراد بد اخلاق و بد عنق می باشد. که بهتر است برای پیشبرد کارهایشان و یا دلچسب بودنشان از زبان خوش و روی گشاده استفاده کنند. اصالت مثل: اشاره به این دارد کسی برای دفع خطر نیش مار سعی داشته مار را از سوراخش بیرون بکشد و بکشد اما این کار را با بد دهنی و عصبانیت انجام داده که شخصی به کنایه به او می‌گوید با این لحن تو محاله مار از سوراخ بیرون بیاد بهتر است با زبان شیرین مار را از سوراخش بیرون بکشه! @zarboolmasall
🟩معنی آنقدر مار خورده تا افعی شده یعنی چه؟ 🔹 یعنی انقدر سختی ها را تحمل کرده، شخصی با تجربه و کارآزموده شده است و دیگر مشکلات او را شکست نمی دهد. ۲- به فرد با تجربه ای می گویند که همه راه ها و چاه را می شناسد و کسی نمی تواند او را فریب دهد. @zarboolmasall
🟩معنی ضرب المثل -> پایش روی مار باشد بر نمی دارد 🔹اشاره به تنبلی و بی حالی بیش از حد. @zarboolmasall
مار گزیده از ریسمان سیاه و سفید می ترسد🌿💚 در داستان‌هایی از گذشته، آورده شده که تعداد زیادی موش به خانه‌ای حمله‌کرده بودند. یک گربه متوجه حضور آنها شد و به آنجا رفت. گربه تا می‌توانست موش‌ها را شکار کرد و دلی از عزا درآورد. کشتار بی‌رحمانه گربه، به گوش موش‌ها رسید و همه را به وحشت انداخت. موش‌ها که یکدیگر را از این واقعه خبردار کرده بودند، همگی از ترس به سوراخ‌هایی پناه بردند. گربه که متوجه ترس و پنهان شدن موش‌ها شد فکری کرد تا با یک ترفند و حیله آنها را از سوراخ‌ها بیرون بکشد. بنابراین بالای دیواری رفت، از میخی آویزان شد و خود را به مردن زد. اما یک موش که کمی زرنگ‌تر از بقیه بود مخفیانه گربه را پاییده و متوجه نیرنگ او شده بود. موش کوچک رو به گربه کرد و به او گفت :” این کار تو بی‌فایده است. من حتی از مرده تو هم فاصله می گیرم.” موشی که از چنگ گربه ای خلاصی یافت، حتی از جنازه گربه هم میترسد! ♦ حالا داستان مارگزیده هم داستان مردی است که در حادثه ای ماری او را گزیده بود. پس از آن حتی اگر ریسمانی را هم می دید، از ترسش فریاد می زد: مار مار !! اینگونه شد که ضرب المثل: “مار گزیده از ریسمان سیاه و سفید می‌ترسد” بر سر زبان‌ها افتاد. @zarboolmasall
زبان سرخ مار را از سوراخ بیرون میکشد💠🌿 ✳️ «زبانِ خوش، مار را از سوراخ بیرون‌می‌کشد» (دربارهٔ قدمتِ این مَثَل) ◀️ در ادبیات فارسی، دربارهٔ مار، حکایت و مثل و تعبیر، فراوان پرداخته‌شده‌است. شاید مشهورترین و پرکاربردترین ضرب‌المثلی که در زبانِ فارسی دربارهٔ مار داریم، «مومن از یک سوراخ دوبار گَزیده‌نمی‌شود» باشد؛ مثلی که البته از عبارتی عربی به فارسی برگردانده‌ شده‌است. در تاریخ‌الوزراء نوشتهٔ نجم‌الدین ابوالرجاء قمی (سدهٔ ۶) که گنجینه‌ای سرشار از ضرب‌المثل‌ها و کنایاتِ زبانِ فارسی است، مثل‌ها و تعابیرِ گوناگونی دربارهٔ مار آمده، ازجمله: _ مار چون اژدها گشت، مردم‌خوار گردد (به‌کوششِ استاد محمدتقیِ دانش‌پژوه، موسسهٔ مطالعات و تحقیقاتِ فرهنگی،۱۳۶۳، ص ۱۰۱). _ مار را چون آخرِ کار باشد، در رهگذار خوابگاه سازد (همان، ص ۲۰۵). از دیگر ضرب‌المثل‌های مشهور پیرامونِ مار می‌توان به این نمونه‌ها اشاره‌کرد: _ مارگزیده از ریسمانِ سیاه و سفید می‌ترسد. _ به دستِ کسان مار باید‌گرفت. _ مار تا راست‌نشود، در سوراخ نرود. گرچه برخی از این ضرب‌المثل‌ها، امروزی می‌نماید، اما در متونِ کهن پیشینه‌ دارد. و در پیشینه‌پژوهی ضرب‌المثل‌ها بسیار باید محتاط بود. مثلاً مثلِ «موش به سوراخ نمی‌رفت، جارو به دُمبش می‌بست»، که بسیار امروزی به‌نظرمی‌رسد، در این بیتِ صائب آمده: موش با جاروب در سوراخ نتوانست‌رفت خواجه با چندین علائق چون به حق واصل شود؟! یا همان مثلِ «مار تا راست نشود، در سوراخ نرود» نیز، در این بیتِ صائب آمده: رسیده‌ای به لبِ گور، کجروی بگذار نگشته راست به سوراخ هیچ مار نرفت! ◀️ یکی از ضرب‌المثل‌های مشهور که با مضمونِ مار پرداخته‌‌شده، «با زبانِ خوش، می‌توان مار را از سوراخ بیرون‌‌‌کشید» است. تعبیرِ «مهرهٔ مار داشتن» (با زبانِ چرب و چاره‌اندیشی دیگران را مُجاب‌کردن و به‌مقصودِ‌خود‌رسیدن) نیز تاحدّی به این مثَل نزدیک است.‌ مثَلِ «با زبانِ خوش ...» نیز گرچه امروزی می‌نماید اما دست‌کم قدمتی هزارساله دارد. این مثَل در «آفرین‌نامهٔ» ابوشکورِ بلخی، که از کهن‌ترین منطومه‌های زبانِ فارسی است، آمده‌است. شهید به گواهی ابیاتی که از مثنویِ او بازمانده (به‌ویژه در «لغتِ فرس»)، هم‌چون بسیاری از شاعرانِ سدهٔ سوم و چهارم، شاعری است اندرزگو. به‌نظرمی‌رسد فردوسی، به‌ویژه در اندرزهای به‌هنگام و تأثیرگذارش، بسیار از او تأثیرپذیرفته‌باشد. در این دو بیت از آفرین‌نامه مثَلِ یادشده دیده‌می‌شود: شنیذم که باشذ زبانِ سَخُن* چو الماسِ برّان و تیغِ کَهُن سخن بفکنذ منبر و دار را ز سوراخ بیرون‌کشذ مار را (اشعارِ پراکندهٔ [قدیمی‌ترین شعرای فارسی‌زبان]، با تصحیح و مقابلهٔ ژیلبر لازار، انجمنِ ایران‌شناسیِ فرانسه در تهران، ۱۳۶۱، ص ۱۱۷). و گویا این ضرب‌المثل، اشاره‌ای دارد به شیوهٔ غریبِ مارافسایان که با عباراتی مار را افسون می‌کردند. و این همان شیوه‌ای است که بعدها ماربازها نیز از آن بهره‌گرفتند و با نواختنِ نی، ‌مار را از «سلّه» یا سبد بیرون می‌کشیدند. از حکایتی که در مصیبت‌نامهٔ عطار آمده، بهتر می‌توان با شیوهٔ افسون‌‌‌کردنِ مار و از سوراخ بیرون‌کشیدنش آشنا شد: مارافسایی یکی حربه به‌دست کرده بُد بر مارْسوراخی نشست هرزمان می‌ساخت معجونی دگر هرنفس می‌خواند افسونی دگر ناگهی عیسی بر آن‌جا برگذشت مار آمد پیشِ او در سرگذشت: گفت: «ای روح‌الله، ای شمعِ انام هست سیصد‌سال عمرِ من تمام مردِ سی‌ساله مرا افسون‌کند تا ز سوراخم مگر بیرون‌کند» رفت عیسی عاقبت زان جایگاه چون دگرباره فرودآمد به راه مرد را گفتا: «چه کردی کار را؟» گفت: «اندر سلّه کردم مار را» شد سرِ آن سلّه عیسی برگرفت چون بدید او را سخن ازسرگرفت گفت: «ای مار از چه طاعت داشتی؟ خاصه چندانی شجاعت داشتی، آن‌ همه دعوی که کردی ازنخست ازچه افتادی چنین در دام سست!» گفت: «من نفریفتم ز افسونِ او می‌توانستم که ریزم خونِ او لیک چون بسیار حق را نام‌بُرد نامِ حق خوش‌خوش مرا در دام بُرد چون به نامِ حق شدم در دامِ او صد چو جانِ من فدای نامِ او» (تصحیحِ استاد شفیعیِ کدکنی، انتشاراتِ سخن، چ دوم ۱۳۷۶، ص ۱۶۹). • در پیشاهنگانِ شعرِ پارسی، «زبان و سخن» آمده‌است (به‌کوششِ استاد دبیرسیاقی، شرکتِ سهامیِ کتاب‌های جیبی، چ سوم، ۱۳۷۰، ص ۸۵ @zarboolmasall
در نقش مار پا اضافه کردن💙🌿 در دوران قدیم یکی از اشراف کشور چو پس از انجام دادن مراسم ادای احترام به پیشینیان،جام شرابی به خدمتکاران موکب خود هدیه داد. خدمتکاران راجع به این هدیه به گفتگو پرداختند. یکی از آنان گفت یک جام شراب برای چند نفر کافی نیست و تنها برای یک نفر بسنده است. همه تذکر او را قبول کردند ولی هیچ کس حاضر نشد از حق خود بگذرد و از نوشیدن آن صرف نظر کند. پس چه کار باید کرد؟ یکی پیشنهاد کرد هر کدام روی زمین ماری نقاشی کنند،هر که زودتر از همه نقاشی را تمام کرد شراب را تصاحب کند. همه با این پیشنهاد موافقت کردند و هر کدام شاخه ای از درخت کندند و روی زمین با سرعت شروع کردند به کشیدن نقش مار. دیری نگذشت که یکی از آنان نقاشی را تمام کرد و جام را برداشت تا بنوشد. نگاهی به دوستان خود کرد دید یکی تنها سر مار را کشیده و دیگری مشغول کشیدن بدن مار است. فکر کرد آنان به او نمی رسند لذا با خوشحالی تصمیم گرفت برای مار چند پا نیز اضافه کند. اما در موقعیکه مشغول کشیدن پا برای مار بود یکی دیگر نقاشی خود را تمام کرد و جام را برداشت و در پاسخ اعتراض اولی که مار با پا کشیده و کارش را زودتر تمام کرده بود گفت: مار اصلا پا ندارد و تو برای نقاشی خود پا رسم کرده ای و این نقش دیگر مار نیست و جام شراب را سر کشید. اولی با اینکه کار را زودتر تمام کرده بود به سبب این اشتباه خود هدیه ای را که حقا مال او بود از دست داد. مثلی را که از این داستان ناشی شده است،در موردی به کار می برند که بخواهند نشان دهند برخی کارها که صورت می گیرد و از روی غرور و دور از اندیشه است نه تنها مفید واقع نمی شود بلکه ضرر هم به بار می آورد. @zarboolmasall