eitaa logo
ضرب المثل
32هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
907 ویدیو
13 فایل
🔹تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
ضرب المثل ترکی آذری💚🌿⛓ گئچمه نامرد کوپروسوندن، قوی آپارسین سئل سنی. یاتما تولکوکلگه سین ده، قوی یئسین آصلان سنی= از پل نامرد نگذر بگذار سیل تورا ببرد. در سایه روباه نخواب، بگذارشیر (اصلان) تو را بخورد آلچاقدا دایان که چیخاسان باشا.=برای رسیدن به قله کوه باید ازدامنه شروع کنی. آلئنمئش تاپئلمئش دی= چیزی که خریده شده غنیمت است آناسئنا باخ قئزئنی آل،قئراغئنا باخ بئزینی آل= درموقع خرید پارچه حاشیه آن را خوب نگاه کن ودرموقع ازدواج درباره مادرعروس تحقیق کن گولمه قونشونا، گلرباشئنا.= به همسایه نخند، سرخودت هم میاد مال گئدربیریانا ایمان گئدرمین یانا.= در مورد افرادی که تحقیق نکرده به دیگران تهمت و افترا می بندند بکار می رود. @zarboolmasall
🔴 هیچ کار خداوند بی‌حکمت نیست ... پادشاهی هنگام پوست کندن سیبی با یک چاقوی تیز٬ انگشت خود را قطع کرد. وقتی که نالان طبیبان را می‌طلبید٬ وزیرش گفت: «هیچ کار خداوند بی‌حکمت نیست.» پادشاه از شنیدن این حرف ناراحت‌تر شد و فریاد کشید: «در بریده شدن انگشت من چه حکمتی است؟» و دستور داد وزیر را زندانی کنند ... روزها گذشت تا اینکه پادشاه برای شکار به جنگل رفت و آن جا آن قدر از سربازانش دور شد که ناگهان خود را میان قبیله‌ای وحشی تنها یافت. آنان پادشاه را دستگیر کرده و به قصد کشتنش به درختی بستند. اما رسم عجیبی هم داشتند که بدن قربانیانشان باید کاملاً سالم باشد و چون پادشاه یک انگشت نداشت او را رها کردند و او به قصر خود بازگشت. در حالی که به سخن وزیر می‌اندیشید دستور آزادی وزیر را داد. وقتی وزیر به خدمت شاه رسید٬ شاه گفت: «درست گفتی، قطع شدن انگشتم برای من حکمتی داشت ولی این زندان رفتن برای تو جز رنج کشیدن چه فایده‌ای داشته؟» وزیر در پاسخ پادشاه لبخند زد و پاسخ داد: «برای من هم پر فایده بود چرا که من همیشه در همه حال با شما بودم و اگر آن روز در زندان نبودم حالا حتماً کشته شده بودم.» @zarboolmasall
.. ⚜⚜ یه ضرب المثل چینی میگه: بهترین زمان برای کاشتن یه درخت، 20 سال پیش بوده. بهترین زمان بعدی الانه. پس اگه میخوای چندسال دیگه دستاورد و موفقیت‌هایی داشته باشی الان وقتشه که شروع کنی👌 @zarboolmasall
🔴 شاکر و صابر ✍حضرت ایوب را نماد صبر میدانیم. اما ایشان یکجا از شیطان به خدا شکایت میکند: به یاد آر بنده ما ایوب را آنزمان که پروردگار خود را ندا داد که شیطان مرا دچار عذاب وگرفتاری نموده 📚سوره مبارکه صاد آیه ۴۱ ایوب نبی از چه چیزی خسته شد و زبان به شکایت گشود؟ امام صادق پاسخ این سوال را در روایتی داده اند:شیطان به خدا گفت، چون به ایوب نعمتهای زیادی عطا کرده ای او شاکر است. خداوند برای اینکه به همه عبودیت و اخلاص ایوب را ثابت کند؛ نعمتها را از او یکی یکی گرفت تا دچار به ابتلا و بیماری شود. تا آن زمان ایوب نبی شاکر بود اما پس از آن به مقام صبر میرسد. نکته جالب اینجاست که ایوب نبی از یک حرف آزرده خاطر شد، وقتی در بیماری سخت بود، علمای بنی اسرائیل نزد او آمدند و گفتند: ای ایوب چه گناهی کرده ای که خداوند تو را اینگونه عذاب کرده است؟ این زخم زبان علمای بنی اسرائیل باعث شد ایوب نبی رنجیده شود. او در اوج نعمت، شاکر بود و امتحان شد...و در اوج سختی و از دست دادن نعمت صابر بود و امتحان شد...خدا در هر حال بندگانش را امتحان میکند 📚علل الشرایع ج ۱ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @zarboolmasall
🔹يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تُطِيعُوا فَرِيقًا مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ يَرُدُّوكُمْ بَعْدَ إِيمَانِكُمْ كَافِرِينَ ای کسانی که ایمان آورده اید اگر از فرقه ای از اهل کتاب فرمان برید شماراپس از ایمانتان به حال کفر برمی گردانند ✅سوره مبارکه آل عمران آیه ۱۰۰ المثل کمال همنشین در من اثر کرد @zarboolmasall
خلاصه ای از داستان ضرب المثل از تو عباسی از من رقاصی💙🦋 حکایت شده که در دوران شاه عباس صفوی، مرد ولگردی را مظنون به جاسوسی بود، در اطراف قصر دستگیر کرده و نزد شاه می برند. شاه از او می پرسد: برای چه کسی کار می کنی؟ چه کسی تو را فرستاده تا جاسوسی ما را کنی و در محدوده حکومت ما پرسه زنی؟! مردک ساده لوح که روحش هم از این ماجرا خبر نداشت، یک چیزهای مبهمی سر هم کرد و گفت! پادشاه که دید وضعیت او آشفته تر از این حرف هاست، پرسید: رقاصی هم بلدی؟ ولگرد در جواب گفت: قربانتان شوم اتفاق برای همین کار آمده بودم اصفهان! شما هم اگر برای من یک عباسی خرج کنید، تا شب برایتان می رقصم!! از این رو وقتی کسی برای رفع نیازهایش به هرکار پستی رو می کند، این ضرب المثل را برایش به کار می برند. @zarboolmasall
🔴عاقبت صبر و تحمل در برابر بداخلاقی والدین(بسیار زیبا و آموزنده) علامه طهراني در كتاب نورملكوت قرآن مي فرمايد: يكروز در طهران، براى خريد كتاب به كتاب فروشى رفتم، مردى در آن أنبار براى خريد كتاب آمده، آماده براى خروج شد كه ناگهان در جا ایستاد و گفت: حبيبم الله. طبيبم الله،یارم.... فهميدم از صاحب دلان است که مورد عنایت خاص خداوند قرار گرفته،گفتم: آقاجان! درويش جان! انتظار دعاى شما را دارم.چه جوری به این مقام رسیدی؟ ناگهان ساکت شد،گریه بسیاری کرد،سپس شاد و شاداب شد و خندید. گفت: سید! شرح مفصلی دارد. من مادر پيرى داشتم، مريض و ناتوان، و چندين سال زمين گير بود. خودم خدمتش را مینمودم؛ و حوائج او را برميآوردم؛غذا برايش ميپختم؛ و آب وضو برايش حاضر ميكردم؛ و خلاصه بهر گونه در تحمّل خواسته ‏هاى او در حضورش بودم. او بسيار تند و بداخلاق بود. ناسزا و فحش ميداد؛ و من تحمّل ميكردم، و بر روى او تبسّم ميكردم. بهمين جهت عيال اختيار نكردم، با آنكه از سنّ من چهل سال ميگذشت. زيرا نگهدارى عيال با اين اخلاقِ مادر مقدور نبود ... بهمین خاطر به نداشتن زوجه تحمّل كرده، و با آن خود را ساخته و وفق داده بودم. گهگاهى در أثر تحمّل ناگواريهائى كه از مادرم به من میرسيد؛ ناگهان گوئى برقى بر دلم ميزد، و جرقّه ‏اى روشن می‏شد؛ و حال بسیارخوشی دست ميداد، ولى البته دوام نداشت و زود گذر بود. تا يك شب كه زمستان و هوا سرد بود و من رختخواب خود را پهلوى او و در اطاق او پهن میکردم تا تنها نباشد، و براى حوائج، نياز به صدا زدن نداشته ‏باشد. در آن شب كه من كوزه را آب كرده و هميشه در اطاق پهلوى خودم ميگذاشتم كه اگر آب بخواهد، فوراً به او بدهم، ناگهان او در ميان شب تاريك آب خواست. فوراً برخاستم و آب كوزه را در ظرف ريخته، و به او دادم و گفتم: بگير، مادر جان! او كه خواب آلود بود؛ و از فوريّت عمل من خبر نداشت؛ چنين تصوّر كرد كه: من آب را دير داده ‏ام؛ فحش غريبى به من داد، و كاسه آب را بر سرم زد. فوراً كاسه را دوباره آب نموده و گفتم: بگير مادر جان، مرا ببخش، معذرت ميخواهم! كه ناگهان نفهميدم چه شد... إجمالًا آنكه به آرزوى خود رسيدم؛ و آن برق ها و جرقه ‏ها تبديل به يك عالمى نورانى همچون خورشيد درخشان شد؛ و حبيب من، يار من، خداى من، بانظر لطف و عنایت خاصش به من نگاه کرد و چیزهایی از عالم غیب شنیدم و اين حال ديگر قطع نشد؛ و چند سال است كه ادامه دارد... 📒نور ملكوت قرآن(ج‏1) ، ص: 141 با اندكي تلخيص @zarboolmasall
📚 داستان آموزنده محمد بن مسلم مردی ثروتمند از اشراف کوفه، و از اصحاب امام باقر و صادق علیهماالسلام بود. روزی امام باقر علیه‌السلام (برای تربیت و اصلاح) به او فرمود: ای محمد باید تواضع و فروتنی کنی. . محمد بن مسلم هم وقتی از مدینه به کوفه بازگشت، ظرف خرما و ترازویی برداشت و کنار درب مسجد جامع کوفه نشست و (خطاب به مردم با صدای بلند) فریاد می‌زد: (خرما، خرما،…) هرکس خرما می‌خواهد بیاید از من بخرد (تا هیچ تکبر و غروری در او نماند). . بستگانش به او گفتند: آبروی ما را بردی! او گفت: امامم مرا اینچنین امر نموده و مخالفتش نخواهم کرد و از این محل تکان نمی‌خورم تا تمام خرمایی را که در این ظرف است بفروشم. . بستگانش گفتند: حال که چنین است پس کار آسیابانی را پیشه خود کن. وی قبول کرد و شتر و سنگ آسیابی خرید و مشغول آرد کردن گندم شد و با این عمل خواست از بزرگ‌بینی نجات یابد. استاد اخلاقی به شخصی که در پی شاگردی ایشان بود گفته بود هر گاه توانستی کفش‌های اشخاصی که آنها را بد میدانی جفت نمایی خود به دنبال تو می‌آیم. @zarboolmasall
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💐زندگی شیرین است 🌹مثل شیرینی یک روز قشنگ 💐زندگی زیبایی است 🌹مثل زیبایی یک غنچه باز 💐زندگی تک تک این ساعتهاست 🌹زندگی چرخش این عقربه هاست 💐سلام صبح شما بخیر @zarboolmasall
📚عذاب شدید بردن آبروی دیگران! مردی خدمت امام موسی کاظم (علیه السلام) آمد و عرضه داشت: فدایت شوم، از یکی از برادران دینی کاری نقل کردند که ناپسند بود، از خودش پرسیدم انکار کرد در حالی که جمعی از افراد موثق و قابل اعتماد این مطلب را از او نقل کردند! حضرت فرمود: گوش و چشم خود را در مقابل برادر مسلمانت تکذیب کن .. حتی اگر پنجاه نفر قسم خوردند که او کاری کرده و او بگوید نکرده ام از او قبول کن و از آنها نپذیر! هرگز چیزی که مایه عیب و ننگ اوست و شخصیتش را از بین می برد در جامعه منتشر نکن که از آنها خواهی بود که خدا در موردشان فرموده: "کسانی که دوست دارند زشتی ها در میان مؤمنان پخش شود عذاب دردناکی در دنیا و آخرت دارند" حسن ختام این مطلب، حدیثی تکان دهنده از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم است که فرمودند: هر کس گناه و کار زشتی را نشر و پخش کند، همانند کسی است که آن کار را انجام داده است... 📗کافی ج 8 ص 147. آیه مذكور در سوره نور آیه 19 قرار دارد. 📒به نقل از تفسیر راهنما. 📕بحارالأنوار، ج 72، ص 365، ح 77. @zarboolmasall
۱- یعنی کسی که گرسنه است، تنها دغدغه اش سیر کردن شکمش می باشد و چه بسا برای زنده ماندن دزدی کند، دروغ بگوید و خیانت کند. همان طور که در حدیثی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) آمده: کادَ الفَقرُ اَن یَکُونَ کُفرا؛ فقر، انسان را در آستانه كفر قرار مى‌دهد. ۲- از منظری دیگر می توان اینگونه تفسیر کرد: آدم گرسنه تمام ساعاتش را دنبال نان و خوراکی برای سیر کردن خود و خانواده اش است و دیگر وقت و توانی برای عبادت کردن برایش باقی نمی ماند. ۳- همچنین نکته ای که از این ضرب المثل برداشت می شود، اولویت بندی نیازهای انسان هاست. انسان فقیری که دنبال کار می گردد تا درآمدی داشته باشد و از هلاکت نجات پیدا کند، وقتی برای پند و اندرزهای دیگران ندارد. اگر کسی واقعا می خواهد به او کمک کند و راه راست را نشانش دهد، ابتدا مشکل مالی اش را حل کند سپس اندرز دهد! @zarboolmasall
❤️ توبه برتر از حد در كتاب فروع كافی جلد 7 دارد: در كوفه مردی خدمت آقا امیرالمؤمنین علی - علیه السلام - رسید. عرض كرد یا علی من زنا كردم پاكم كن . حضرت فرمود: از كدام قبیله ای هستی ؟ گفت از قبیله مزینه هستم . حضرت فرمود: از قرآن می توانی چیزی قرائت كنی ؟ گفت : بله . چند آیه نیكو قرائت كرد. حضرت فرمود: آیا جنون عارضت شده ؟ گفت : نه . حضرت فرمود: فعلا برو تا از وضعت جویا شوم و تحقیق كنم . فردا برای بار دوم بازگشت و گفتار روز پیش را تكرار نمود. این بار آقا علی - علیه السلام - فرمود: آیا زن داری ؟ گفت : آری . حضرت فرمود: زنت حضور دارد (یعنی مسافرت نرفته) گفت : آری . آنگاه حضرت وضع او را جویا شد. گفتند: مردی فهمیده و عاقل است . روز سوّم آمد و مانند دو روز قبل تقاضای پاك شدن نمود باز حضرت فرمود برو تا در باره تو سوالاتی نمایم . در روز چهارّم باز خدمت آقا علی - علیه السلام - رسید و اقرار كرد، حضرت به قنبر دستور داد تا او را نگهدارد، در این هنگام حالت خشم بر آقا علی - علیه السلام - روی داد سپس فرمود: چقدر زشت است كه مردی كار ناشایستی از این قبیل انجام دهد و خود را در میان مردم رسوا نماید. ❌ ادامه در پست های بعدی... @zarboolmasall