eitaa logo
ذره‌بین درشهر
18.5هزار دنبال‌کننده
60.2هزار عکس
9.3هزار ویدیو
187 فایل
آیدی مدیریت کانال @Haditaheriardakani آیدی جهت هماهنگی درج تبلیغات @Tablighat_zarrhbin شامدسایت‌‌‌‌:1-1-743924-64-0-4
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃 یادش بخیر اون روزا، دهه ی شصت، کوچه ی خراسانی، وقتی که از مدرسه به طرف خانه روانه می شدم محال بود در مسیر، سری به خانه ی نزنم، ننه درون چاله مشغول بافتن کار بود و صدای رادیوی کوچک سیاه رنگش که به میخی آویزان کرده بود، همدم و همراه همیشگی او، جالب است بدانید همیشه موج رادیواش روی رادیو یزد تنظیم شده بود و وقتی قرار بود گزارش روزانه ی خود را از بدهد به من می گفت: "صداش را بلند کن تا ببینیم امروز چه خبری داره..." صدای گرم آقای کلاهدوزان در آن روزها از ماندگارترین طنین ها بود، چون پیشرفت تکنولوژی و رسانه های سمعی و بصری به شکل کنونی نشده بود. 🍃 دهه ی شصت، آموزش و پرورش بود و یک عکاس بزرگ به نام آقای و هنگامی که حضورشان در مدرسه ی ما سبز می شد ، مهمانِ دلِ بچه ها می شد، چون آن زمان مثل الان نبود که همه یک دوربین در دستشان باشد؛ واقعاً وجود آقای کلاهدوزان بزرگترین بود. 🍃 از آقای کلاهدوزان به مناسبتهای مختلف برای گرفتن عکس به مدارس دعوت می کردند که مهمترینش بود، یکبار که ایشان برای گرفتن عکس به مدرسه ی ما آمده بود من نیز به عنوان یکی از رتبه آوران درسی در صف دواطلبانِ گرفتنِ عکس بودم که آن روز جشن تکلیف نیز در مدرسه ی ما برگزار شد و من هم برای اینکه تنوعی در ظاهر داده باشم مقنعه ی یک از بچه های کلاس سوم که شکوفه های صورتی روی آن دوخته شده بود را گرفتم و با آن عکسِ گرفتم. 🍃 روزی که عکس ها چاپ شد و خانم مربی در حال نصب عکسها روی تابلو اعلانات بود (چون ابتدای امر آقای کلاهدوزان از هر عکسی یک دانه چاپ می کردند و به مدارس می فرستادند تا آمار متاقضی عکسها را جمع کنند و بعد اقدام به چاپ مجدد می نمودند.) که ناگهان خانم مربی مرا صدا زد و گفت:"سمیّه از تو توقع نداشتم جلوی دوربین آقای کلاهدوزان فُکُل در بِندازی! حالا بیا عکست را بگیر چون نیازی نیست اینجا نصب بشه(چون تکی بود) و دیگه نشه." ما که همیشه برایمان مهم بود الکی قضاوت نشویم، قضیه ی گرفتن مقنعه از کلاس سومی ها را برای مربی تعریف کردیم و علت در آمدن زلفها را گشادی مقنعه ی حمیده دانستیم، اما از خدا پنهان نیست از شما هم پنهان نباشد به خاطر احترامی که برای معلمم قائل بودم و از صمیم دل او را دوست داشته و دوست دارم دیگر فُکُل در انداختن تکرار نشد :)) 🍃 راستی عکس گرفتن از ، حداقل در زمان ما فقط در مقطع دبستان صورت می گرفت و بعد که وارد راهنمایی و دبیرستان می شدیم به خاطر اینکه حوریه ی بهشتی!!! بودیم، عکاسی قدغن می شد و دیگر چنین اتفاق شیرینی به وقوع نمی پیوست، فقط اگر خدا توفیق می داد و با دوستانت به مقطع پا می گذاشتی، آن زمان آزاد بودی که این قید و بندها را بشکنی و با هم عکسی به بگیری که آن هم باز مربوط می شد به ظرفیت و ذوقی که گاهی وقتها دوستان به خرج می دادند و تو از صدقه سری و ذوق آنها به فیض می رسیدی!!! 🍃 راستی وقتی برای تهیه ی گزارش به جایی دعوت می شدیم، محال بود رُخ زیبا و نجیب آقای کلاهدوزان را زیارت نکنیم و همیشه برای من جای سئوال بود چرا ایشان با این سن و سال هنوز در تهیه ی خبر پشتکاری دارند حیرت آور و ستودنی؟! 🍃 که این تلنگرِ ذهن را از خانم دشتی که همیشه همراه و همگام بوده و هستند پرسیدم؛ که مژگان در جوابم گفت: "اگر جایی در اردکان خبری باشد و من به آقای کلاهدوزان خبر ندهم ایشان ناراحت می شوند به همین دلیل حضور ما برای تهیه ی خبر در اکثر موارد، از قبل هماهنگ شده است." که من با شنیدن حرفهای مژگان با خود گفتم ای کاش تمام آدم ها در هر حوزه ای که مشغول به کار و فعالیت هستند و وجدان کاری شان مثل آقای کلاهدوزان بود و برای گره گشایی از کار خلق هیچوقت خود را باز نشسته فرض نمی کردند. 🍃 آقای کلاهدوزان همیشه نمایندگی روزنامه را در اردکان داشتند راستی اگر از چهارراه سعدی عبور کردید تقاطع شهید رجایی و سعدی تابلو نمایندگی روزنامه ی اطلاعات هنوز سر در مغازه نصب است. 📸 خالق این عکس نیز آقای کلاهدوزان است که در سال ۱۳۷۱ در مراسم تجلیل از فرزندان فرهنگیان به گرفته شد و بزرگواران حاضر در این تصویر عبارتند از آقای ترابی رئیس وقت آموزش و پرورش، آقای کربلایی فرماندار وقت و آقای آثاری رئیس وقت کمیته ی امداد امام خمینی و همچنین آقای بنی هاشمی و مرحوم آقای صادقی فیروزآبادی. .... @zarrhbin