#محمدرسولالله (صلیاللهعلیهوآلهوسلَّم) 🌷
(۱۰ ب_۵۳ ه.ق.)
آخرین پیامبر خدا
✅ در #مکه و هنگامی که چشم به جهان گشود که پدرش، #عبدالله، جهان را بدرود گفته بود. مادرش #آمنه نیز، ۶ سال بعد درگذشت و او از آن پس در خانهی جدّش، #عبدالمطلب، و بعد از مرگِ عبدالمطلب، در خانهی عمویش #ابوطالب، بالید و #رشد کرد.
✅ در "نوجوانی" چندی شبانی کرد و در "جوانی" سالهایی را به تجارت در مسیر حجاز به شام پرداخت و از این طریق با مردمان این مناطق و #فرهنگهایآنان آشنا شد.
✅ #محمد(ص) از همان کودکی #صفاتویژهای داشت که توجه همه را به خود جلب میکرد. بسیار #امانتدار بود. از اینرو به او او "محمدِ امین" میگفتند. ماجرایِ داوری او دربارهی چگونگی نصبِ #حجرالاسود به دیوارهی "کعبه"، که موجب شد از نزاع و درگیری میانِ طوایف جلوگیری شود، نمونهای از #تدابیر و هوشمندی اوست.
✅ در سالهایی که آن حضرت، "تجارت" میکرد، #خدیجه، زنی از توانگرانِ قریش، اموالِ خود را در اختیار او گذاشت تا با آن تجارت کند. #محمد(ص) از این راهِ سود بسیاری نصیبِ خدیجه کرد. خدیجه که #صداقت، امانتداری و درستیِ محمّد(ص) را دید به ازدواج با او علاقه نشان داد و محمد(ص) نیز پذیرفت.
✅ #محمد(ص) هرگز بُت نپرستید و شِرک نورزید. بتها را دشمن میداشت. و از #بتپرستان و بتپرستی بیزار بود. از "کودکی" خدای یگانه ایمان داشت و در "جوانی" پیرو آیینِ حنیفِ #ابراهیمعلیهالسلام بود. هر سال یکبار به #غارحرا در بالای کوه نور میرفت و در آنجا به اعتکاف و عبادتِ خدا میپرداخت.
✅ در چهلسالگی، شبی در #غارحرا واقعهای تکاندهندهای برایش روی داد. #جبرئیل، فرشتهی وحی الهی، بر او ظاهر شد و آیات نخستین #سورهی_علق را بر زبانش جاری کرد. این آغاز رسالت و پیامبریِ آن حضرت بود. از آن پس کمر بربست و با شعارِ #قولوالاالهالااللهتفلحوا به مبارزه با بتپرستی و شرک پرداخت.
✅ در نخستین مرحلهی دعوت، که مخفیانه بود، پسرعمویش #علیعلیهالسلام و همسرش #خدیجهسلاماللهعلیها به #اسلام ایمان آوردند. سه سال بدین وضع گذشت و پیروان اندکی بدو گرویدند. آنگاه به #فرمانخدا دعوتِ خود را آشکار کرد. "تقواپیشگان" به او میگراییدند؛ ولی مشرکان و کافران بر او میشوریدند، دشنامش میدادند و او را به رنج و سختی میانداختند. پیامبر همهی این مصائب را در راهِ خدا و با #شکیبایی تحمل میکرد.
✅ در مدت ۱۰ سال، بر شمارِ #مسلمانان افزوده شد. سرانِ کفر از قبایل و طوایفِ گوناگون و کسانی مانندِ "ابوجهل"، "ابولهب" و "ابوسفیان"، که از مقابله با #رسولخدا(ص) درمانده شده بودند، تصمیم گرفتند آن حضرت را شبانه در خانهاش به قتل برسانند. از طریق #فرشتهیوحی خبر این توطئه به او رسید. چارهای اندیشید. از #علیعلیهالسلام خواست به جایش در بستر بخوابد؛ آنگاه خود دور از چشم کافران و جاسوسان از #مکه خارج شد. ابوبکر نیز در راه به او پیوست و آن دو نخست به #غارثور در کوه ثور رفتند تا از تعقیب کافران برهند.
✅ پس از سه روز که از امنیتِ راه مطمئن شدند به سوی #یثرب رفتند. پیامبر در این شهر مورد استقبال پرشور #مردمیثرب قرار گرفت. مسلمانان دیگر هم از مکه به یثرب مهاجرت کردند. #پیامبر در یثرب مستقر شد و نام شهر را به #مدینةالنبی تغییر و آنجا را مرکز دعوت خود قرار داد. این هجرت بزرگ، #اسلام را از حصار بستهی مکه خارج کرد و موجب رشد، شکوفایی و پیشرفت بیش از پیش این #دینالهی شد.
✅ #پیامبر در "مدینه" میان یکایک مهاجران و انصار (مردم مدینه) #عقدبرادری بست؛ و خودش هم #علیعلیهالسلام را به برادری انتخاب کرد. در سالهای بعد از هجرت، رسولخدا(ص) از مدینه نامههایی به سران و پادشاهان کشورهای بزرگ مانند #ایران، روم و یمن نوشت و آنها را به قبولِ اسلام دعوت کرد. در این سالها جنگهای بسیاری میان او و کفار و یهودیان و مشرکان روی داد که بدر، اُحُد، خیبر، خندق و حُنین از جملهی آنها بود. بیشتر این جنگها با پیروزی مسلمان پایان یافت.
🌸🌸🌸🌸
👇👇👇👇
ذرهبین درشهر
📌آشنایی با مشاهیر و مفاخر ایران و جهان #محمدرحیم_متقیایروانی (۱۲۹۹ شیراز_۱۳۸۴ لندن) 👇👇👇👇👇👇👇👇
📌آشنایی با مشاهیر و مفاخر ایران و جهان
#محمدرحیم_متقیایروانی (۱۲۹۹ شیراز_۱۳۸۴ لندن)
🔗محمد رحیم متقی ایروانی در21 بهمن ماه 1299 در خانوادهای تاجر پیشه در محله مشیر شیراز بهدنیا آمد .
پدر وی میرزا محمد کاظم متقی ایروانی از #تجار مشهور شیراز بود و جد پدریاش حاج لطفعلی، ملک التجار.
🔗 رحیم تحصیلات ابتدایی را در شیراز گذارند و در سال 1313 به کالج انگلیسها در اصفهان رفت. بعد از آن به مدرسهی شاپور شیراز برگشت و بعدها از دانشکدهی حقوق دانشگاه تهران فارغالتحصیل شد.
🔗رحیم خیلی زود از عرصه #تجارت به عرصه #صنعت نقل مکان کرد و به جای #وارداتکفش به فکر وارد کردن کارخانه تولید کفش افتاد و خیلی زود ایدهاش را عملیاتی کرد و بدینترتیب کارخانه #کفشملی در سال 1334 احداث شد.
🔗 ایروانی زمانی نام ملی را بر تولیدات کارخانه گذاشت که هنوز مردم ایران خاطرات ملی شدن صنعت نفت را در ذهن داشتند. طولی نکشید که کارخانه کفش ملی تبدیل به مجموعه کارخانههای کفش ملی شد و کارگران زیادی در این کارخانهها مشغول به کار شدند و اندک زمانی بعد از آن فروشگاههای عرضه زنجیرهای کفش ملی آذین خیابانهای تهران و شهرهای دیگر شد.
🔗قدم بعدی رحیم ایروانی اما #آموزش مدیران صنعتی و نیز آموزش کارگران بود. از آنجایی که ایروانی نه تنها در زندگی اجتماعی بلکه در زندگی صنعتی نیز به رفاه اجتماعی اعتقاد داشت، به فکر احداث خانههای سازمانی برای کارگران افتاد که با استفاده از وامی کمبهره به آنها تعلق میگرفت. بدینترتیب رحیم ایروانی صاحب یکی از مهمترین ویژگیهای کاریزمایی، یعنی #آیندهنگری بود. او همانطور که محکم مینوشت، آنقدر محکم که برخی اوقات قلم در دستش میشکست، با #قاطعیت نیز تصمیم میگرفت و با قدرت عمل میکرد. ایروانی همیشه به کارمندانش میگفت «سفرهای پهن شده است، سعی کنید این سفره همچنان باز بماند.» چرا که او سفره بزرگ کفش ملی را برای همه میخواست.
🔗جالب اما این بود که رحیم ایروانی حتی بدون حضور خودش هم نگران سرنوشت خانواده بزرگ کفش ملی بود. او پس از مصادره کارخانهها و خروج از ایران هر سال اواخر اسفند ماه با ارسال نامهای مفصل ضمن تبریک سال نو به همه کارکنان سفارش میکرد با علاقمندی و دلسوزی کار کنند و در حفظ گروه صنعتی ملی از آن حیث که متعلق به خودشان است کوشا باشند. ایروانی به #استقلالشخصیت اعتقاد داشت و مرتباً در ایام پایانی زندگی این گفته را تکرار میکرد: «وقتی #ثروتت را از دست بدهی، چیزی را از دست ندادهای، اگر #سلامتت را از دست بدهی، تنها سلامتیات را از دست دادهای اما اگر #شخصیّت را از دست بدهی، همه چیزت را از دست دادهای.»
🔗در سال 1344 خانهای بزرگ ساخت و 20 فرزند بیسرپرست را از پرورشگاهی در شیراز به فرزندخواندگی پذیرفت و تمامی امکانات بهداشت و تغذیه و استراحت را تحت مراقبت یک پزشک متخصص اطفال، معلمین و پرستاران شبانهروزی برایشان فراهم کرد. بزرگتر که شدند امکان تحصیل برای این 20 فرزند خوانده فراهم شد، ایروانی اما تنها از آنها انتظار داشت که #آبرومند زندگی کنند، نسبت به تحصیل دانش جدی باشند، ادب و آراستگی را رعایت کنند، به دین اسلام مؤمن بمانند، #امانتدار باشند و یکدیگر را برادرانه دوست داشته باشند.
🔗 رحیم ایروانی اما پس از انقلاب و به رغم مصادره اموال توسط شورای انقلاب اما این فرزندخواندهها را که نوجوان بودند رها نکرد.
همگی آنها را همراه با خانواده خود به انگلستان برد و وسایل زندگی و تحصیلشان را نیز فراهم کرد. بعدها عکسی از این پسران را بر دیوار اتاق کارش در لندن آویزان کرد و به دوستانش همیشه میگفت: «سرمایه من اینها هستند.» بدینترتیب «خانه بزرگ» اگرچه ریشه در تعالیم و آموزش کالج اصفهان و موقعیت خانوادگی او در کودکی داشته است اما با تدبیر او به عنوان یک #کارآفرین مسوول به صورت خانهای حقیقی درآمده بود.
🔗بدینترتیب محمدرحیم ایروانی صنعت نوینی را با مشارکت سرمایهگذاران خارجی در ایران تأسیس کرد، کارخانههای متعدد ساخت، تولید کفش ماشینی را گسترش داد و دست به صادرات این محصول به خارج از ایران زد، فضاهای خرید در شهرها را با نظام مدرن توزیع در فروشگاههای کفش ملی تغییر و گسترش داد، اشتغال ایجاد کرد و طی یک فرآیند 20 ساله توانست مدیریت و مالکیت کارخانهها را به کارکنان ایرانی منتقل کند. بعد از انقلاب اما اموال ایروانی مصادره شد و در فاصله 30 سال پس از دولتی شدن، تولید کفش در کلیه کارخانههای کفش ملی متوقف شد و تنها برخی از فروشگاههای کفش ملی باقی ماندند تا محل عرضه تولید سایر کارخانهها باشند.
ایروانی در 12 اسفند 1384 پس از گذراندن یک روز کاری در دفترش در لندن، به خانه بازگشت و ناگهان قلبش برای همیشه از کار ایستاد.
▪️روحش شاد و یادش گرامی🥀
@zarrhbin