🔘 مرغ خوبم و بی توجهی من‼️
🍃 در سال اول رشته ی ادبی یک #مرغ داشتم. مرغ خوبی بود و هر روز #تخم می گذاشت. همان موقع خانواده ی بی سوادی در همسایگی ما زندگی می کردند که دختر و دامادشان در تهران بودند، آنها از من می خواستند برای دختر و دامادشان نامه بنویسم. نامه هایی هم که از تهران می آمد برای آنها می خواندم، در عوض به من مربای آلبالو می دادند. من هر روز تخم مرغ نیمرو می کردم و مربای آلبالو را هم روی آن می ریختم و می خوردم. وقتی ظهرها مادرم از محل کارش می آمد، برای من غذا درست می کرد. زمستانها آفتاب به اتاق ما نمی رسید، طرف روبروی اتاق ما، آن طرف گودالی آفتاب گیر بود من ومادرم می رفتیم کنار دیوار، روبروی آفتاب می نشستیم و به اصطلاح ناهار می خوردیم.
▫️ بارها دیدم انگشتان دست #مادرم سفید می شد، از او می پرسیدم چرا انگشتان دستت سفید می شود؟ می گفت: نمی دانم؛ می گفت: انگشتانم سفید و سرد می شود. روزی فاطمه جان همسایه هم جلو آفتاب پهلوی من نشسته بود. من همین سئوال را از مادرم کردم. فاطمه جان گفت: مادرت گرسنه و #کم_خون است. پسرِ آمیرزا احمد پاپلی، اگر می خواهی انگشتان مادرت سفید نشود، گوشت بخر او بخورد، اگر او گوشت بخورد خوب می شود. حالا اگر گوشت نمی خری همین یک تخم مرغ که هر رور خودت می خوری به مادرت بده، آن زمان مادرم ۳۸ سال بیشتر نداشت، با آن همه کار نمی توانست گوشت بخرد، آن وقت کم خون می شد.
🍃 مادرم ۱۲ ساعت پای یک ماشین پارچه بافی در خانه یکی از اهالی محل #کار می کرد. بیمه هم نبود، حقوقش آنقدر نبود که بتواند حداقل هفته ای دوبار گوشت بخورد. این #شهرها این طور #صنعتی شده اند؛ #کارگرانشان را تا سر حد #مرگ استثمار می کردند، تا آن ها پول دار می شدند، بعد هم #شعار می دادند که هر کس کار کند وضعش خوب می شود. قبرستان ها شهادت می دهند که چه تعداد آدم ها برای کار طاقت فرسا در چه سنی مرده اند تا عده ای وضعشان خوب شده است.
▫️در این حال و احوال من غرور و پُز خود را داشتم، در آن زمان حتی #شهامت این را نداشتم که به همکلاسی ام بگویم من در این خانه خرابه زندگی می کنم، من شهامت این را نداشتم که در مقابل کاری که در گاراژ می کنم مزد بخواهم، شهامت این را نداشتم که تابستان ها در جایی دیگر به غیر از گاراژ کاری پیدا کنم که مزدی بدهند. آیا شهامت نداشتم یا می خواستم #آبروداری کنم؟ یا غرور و عقده های جوانی بود یا اصلا نمی دانستم که باید چه کار کنم؟ آخر بسیاری از اقوامم، دوستان و آشنایان فکر می کردند وضع ما خیلی #خوب است. عده ای می گفتند: آمیرزا احمد خیلی برایشان پول و پله گذاشته است. اگر مسئله ی ارث و میراث از همان ابتدا حل شده بود شاید یک چیزی بود. اگر دعوای بزرگترها نبود، این مختصر ارث و میراث تبدیل به اَحسن می شد و یک چیزی دست ما را می گرفت.
🍃اصلا فکر نمی کنم من هیچ وقت مغز اقتصادی نداشتم اصلا عقلم نمی رسید که باید در مقابل کار پول بگیرم. پدری نداشتم که در خانه بحث اقتصاد بکند، برادر و خواهر و شوهر خواهری نبود که بگوید نباید مجانی کار کرد باید در مقابل کار، پول گرفت، خانواده ای نداشتم که اعضایش در خانه بحث پول، خرید و فروش، اقتصاد، معامله، کلاه گذاشتن و برداشتن کنند تا من هم چیزی بیاموزم. در گاراژ، متوجه برخی جریانات اقتصادی می شدم ولی #آموزش نمی دیدم، در مدرسه هم که بحث از همه چیز بود جز اقتصاد و پول. من همیشه فکر می کنم این مدرسه های ما، بچه ها را #غیراقتصادی بار می آورند، البته حالا برخی از معلمها که تدریس خصوصی دارند و ماشاالله بحث پول را به داخل کلاس کشانده اند.
▫️ حالا من یک چیزهایی می نویسم که مادرم ناراحت نشود؛ مادرم ۸۴ ساله ام که پایش بسیار درد می کند در شهر یزد، یکه و تنها در خانه اش زندگی می کند بالاخره آخر عمری در خانه ی خودش، هر چند کوچک، زندگی می کند.
🍃 من و مادرم چند روزی سر خوردن تخم مرغ با هم بحث داشتیم، من می گفتم: تو تخم مرغ را بخور او می گفت: تخم مرغ خوبم نیست تو بخور. چند روزی تخم مرغ ها جمع شده بود. بالاخره مادر نیمرو درست کرد و گفت: بیا با هم بخوریم، البته بیشتر نیمرو را به من داد. مسئله این طور حل شد که مادرم هر دو روز یکبار دو تخم مرغ را نیمرو می کرد و با هم می خوردیم. فکر کنم سه چهارم نیمرو را به من می داد و بقیه را خودش می خورد. بالاخره #مادر است؛ الان هم وقتی به یزد می روم او هنوز نگران خورد و خوراک من است، چرا خوردی؟ چرا بد خوردی؟ اینها را نمی نویسم که شما بدانید من در ۱۶_۱۵ سالگی چه کردم، اینها را می نویسم که حواستان جمع باشد، مواظبِ #مادرتان باشید؛ بخصوص اگر از خانواده ی فقیر یا متوسط هستید، باید بیشتر به مادر، پدر و اقوامتان توجه کنید؛ #پول_دارها پولشان #مواظبشان است؛ در خانواده های فقیر و متوسط، اقوام باید مواظب هم باشند.
📚 شازده حمام/ دکتر پاپلی
📩 سمیّه خیرزاده اردکان
@zarrhbin
ذرهبین درشهر
⛔️پرده برداری از مسائل زیست محیطی برخی صنایع توسط #عزیزی_ریاست_محیطزیست شهرستان اردکان ✅این صحبت
❌❌❌❌❌
۱۳۹۸/۱۱/۰۵
⭕️تصاویری گویا از ادامه حفاری فاضلاب میبد در محدوده شهر اردکان‼️‼️
بنازم به #شهامت و #غیرت و #تعصب و #مدیریت مدیران شهر!!!! 👍
مرحبا بر این #کفایت و #درایت و #تدبیر!!!! 👏👏
بخوابید فصل زمستان است و موسم خواب !!!!!😴 شهر امن و امان است!!!! 🤭
سرتان سلامت_عزتتان مستدام✋
#ارسالی از شهروند دلسوز
@zarrhbin