7.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺🔺🔺🔺🔺مهم🔺🔺🔺🔺🔺
⚫️ انتشاراپلیکیشن های جعلی از مهمترین شگرد های مورد استفاده مجرمان در فضای مجازی است.
@zarrhbin
🌐 تشکر مردم قم از لاریجانی/ با نیامدنت، ملتی را خوشحال کردی
🔹 گروهی از نمازگزاران نمازجمعه قم، ضمن تجمع در محل ورودی درب مصلی قدس، با در دست داشتن پلاکاردهایی، مراتب تقدیر و تشکر خود را از علی لاریجانی بابت عدم ثبت نام کاندیداتوری مجلس از حوزه انتخابیه شهر مقدس قم اعلام نمودند.
@zarrhbin
با حضور به موقع نجاتگران انجام شد:
نجات جان سرنشینان نیسان وانت توسط نجاتگران هلال احمر اردکان مستقر در پایگاه بین شهری امامزاده سید نورالدین احمد اردکان
🔸حادثه: واژگونی یک دستگاه وانت نیسان
🔸ساعت وقوع: 6:25
🔸محل وقوع: محور عقدا به نایین کیلومتر 15
🔸نوع عملیات: رهاسازی مصدوم
🔸تعداد مصدوم: ۲ نفر
@zarrhbin
🔘 دلگرمی دلهای یخزده
#رشوه ‼️
📌آدینهبخیر، داستان به اینجا رسید که آقارضا با ۷۵۰ تومانی که دولت به عنوان پاداش به او داده بود به اتفاق همسرش مهری به زیارت امام رضا علیهالسلام رفتند، #باهم بخوانیم ادامهی ماجرا را، تا ببینیم عاقبتِ #درستکاری آقارضا به کجا میانجامد...
▫️مهری و همسرش یک ماه بود از مسافرت برگشته بودند. #آقارضا خسته و افسرده به خانه آمد. #مهری پرسید: "چرا اوقاتت تلخ است؟" گفت: "آن حاجی بازاری کار خودش را کرد! وکیل گرفته و پول خرج کرده است. امروز دادگاه داشتیم، وکیل از تهران آمده است، آدمِ حرّافی است، آن قدر مسئله را پیچاند که من خودم هم به شک افتادم. در یک لحظه فکر کردم واقعاً پسر حاجی را بیخودی گرفتهام و نیتم رشوه گیری بوده است و وقتی متوجه شدهام یک همکارم گزارش علیهام داده، رفته و قاضی را خبر کردهام. #وکیل میگفت بیجهت به حاجیآقا اتهام رشوه دادن زدهام. #وکیل، قاضیِ حاضر در صحنهی رشوه را هم متهم به ندانمکاری و سهلانگاری کرد. گفت قاضیِ تازهکار باعث شده است آبروی یک تاجرِ کارخانهدارِ بزرگ برود؛
▪️#وکیل، پرونده را "سیاسی" نشان می داد. میگفت عواملِ #حزبتوده برای یک حاجی طرفدار اعلیحضرت پرونده درست کردهاند. میگفت این پرونده تسویه حساب سیاسی بین حزب توده و طرفداری اعلیحضرت است. میگفت باید با عوامل نفوذی مخالف اعلیحضرت در شهربانی مبارزه کرد. #وکیل علاوه بر تبرئهی موکلش، تقاضای اخراج پاسبان خاطی و احتمالاً عامل نفوذی حزب منحلهی توده را میکرد. تنبیه قاضیِ ناوارد را هم میخواست." #مهری از آقارضا پرسید: "حزب توده چی هست و چه کاری کرده است؟" #آقارضا گفت: "هیچ چیز دربارهی آن نمیدانم."
▫️بالاخره با حرّافی و پروندهسازی وکیل، #آقارضا محکوم شد. من فکر میکنم ما ملت از نظرِ #پروندهسازی در دنیا مقام بسیار بالایی داریم‼️ بعد از یک هفته #آقارضا با چهرهای گرفته به خانه آمد و گفت: "قاضیِ پرونده را به شهر بابک منتقل کردند. من هم به زندان متهم شدم!" #مهری سراسیمه پرسید: "یعنی تو را زندانی میکنند؟" گفت: "نه من دیگر پاسبان کلانتری و کشیک خیابان نخواهم بود. چند روز پیش رئیس کلانتری گفته بود به من کار دفتری خواهد داد. ولی از بالا دستور آمد که به زندان منتقل شوم."
▪️#آقارضا به مهری دلداری داد و گفت: "نترس! من نگهبانِ زندانیها میشوم. خودم که زندانی نمیشوم." مهری گفت: "#این_هم_عاقبت_درستکاری!" #آقارضا گفت: "عاقبت درستکاری نزد خداوند است. انشاءالله عاقبت به خیر شوم! شهربانو میگفت من به درد پاسبانی نمیخورم. واقعاً راست میگفت!" آقارضا گفت اوقاتش تلخ است. مهری بساط را چید.....هر کدام چند استکان به سلامتی هم زدند. #مهری برای شوهرش دایره و دف زد و آواز خواند. روحیهی هر دو شاد شد.
▫️#آقارضا گفت: "شاید همین انتقال به زندان راهی برای عاقبت به خیری من باشد! هیچ وقت نصیحتِ #شهربانو را فراموش نخواهم کرد. همیشه میگفت هر وقت مصیبتی بر تو وارد شد، صبر پیشه کن. به یادِ خدا باش. خدا را شکر کن. داستان حضرت ایوب پیامبر علیهالسلام را بخوان." #شهربانو گفته بود: "در هر مشکلی حکمتی هست و در هر حکمتی، نعمتی" آقارضا میگفت: "این مشکل یک نعمت است؛ نعمتی که من نمیدانم. مشکلی است که من حکمتش را نمیدانم." بعد یک (نوشیدنی) برای شادی روحِ شهربانو تا ته سرکشید و گفت: "شهربانو، روحت شاد که مرا آدم کردی! مرا بینا کردی!" 📌{۱}
▪️اواخر اسفند سال ۱۳۴۲ بود که #آقارضا به زندان منتقل شد. روز اولی که به زندان رفت، مهری خیلی نگران بود. عصر که آقارضا به خانه آمد خیلی خسته بود. گفت: "مرا مامور داخل زندان کردهاند. مستقیماً با زندانیها سر و کار دارم." البته آن زمان #یزد کلاً حدود ۳۵ نفر زندانی داشت که بیش از بیست نفر آنان یزدی نبودند. در سراسر فرمانداری کل یزد آن زمان یا استان فعلی، فقط یک زندان وجود داشت.
▫️یک هفته گذشت. #آقارضا از زندان هیچ نمیگفت. مهری هم چیزی نمیپرسید. فقط حال و احوال شوهرش را جویا میشد او هم میگفت خوبم. ولی معلوم بود که حالش خوب نیست. یک شب در میان، کشیک بود. شبهایی که کشیک بود ساعت هفت صبح به خانه میآمد. یک روز صبح ساعت ۱۰ به خانه آمد. مهری خیلی نگران شده بود.
👇👇👇👇
▪️#آقارضا خیلی ناراحت بود. گفت: "فهمیدم غذای زندانیها را میدزدند! بخش مهمی از گوشت و تخممرغ و برنج را چند استوار میدزدند و به خانه میبرند. دلم برای زندانیها سوخت. رفتم پیش رئیس زندان و ماجرا را گفتم. اوگفت مدرک یا شاهدی داری؟ نه مدرک داشتم نه شاهد. مرا توبیخ کرد و گفت: بدون شاهد و مدرک به همکارانت تهمت میزنی؟ رئیس زندان گفت از فردا باید در برجکِ زندان کشیک بدهم. من پاسبان کلانتری بودهام. همیشه در خیابان قدم میزدم. حالا باید چندین ساعت در روز یا شب در برجک کشیک بدهم."
▫️#مهری به او دلداری داد و گفت: "در هر مشکلی، حکمتی هست و در هر حکمتی، نعمتی." #آقارضا گفت: "خدا بیامرزد شهربانوی عاقل را. بیا کمی باهم #شاهنامه بخوانیم!"
▪️دو سه ماه اینچنین گذشت. #آقارضا روز به روز گرفتهتر بود. گفت یکی از همکارانش گفته رئیس و پاسبانهای زندان با هم #شریک هستند. اگر تو چیزی نگفته بودی، سهمت را هم میدادند. بعد آقارضا فهمید با اجازهی #رئیسزندان برای زندانیهای معتاد مواد تهیه میشود. این کار منبع درآمدی برای رئیس زندان بود. هر روز که #آقارضا به خانه میآمد کشف جدیدی کرده بود.
▫️#زندانیهایپولدار ملاقتهای طولانی داشتند. خیلی پولدارها بعضی شبها به خانه میرفتند. "آقارضا" به همکارش پیشنهاد داده بود با هم بروند و مسئله را به #رئیسشهربانی و #دادستان بگویند.
▪️همکارش گفته بود: "تو چرا به زندان منتقل شدی؟" #آقارضا پاسخ داده بود: "چون رشوه نگرفتم." همکارش گفته بود: "من هم چون یک زندانی را فراری ندادم، به زندان منتقل شدم. به من پیشنهاد پول زیاد دادند تا یک زندانی را در راه دادگاه فراری دهم! عاقبتم این شد که میبینی، نگهبان بدترین جاهای زندان هستم.
▫️#آقارضا یک عیب اساسی داشت. با کسی مشورت نمیکرد. اگر کاری به ذهنش درست میرسید، بدون مشورت آن را انجام میداد. خودش میگفت با زنش رفیق است، اما کارهایش را با #مهری هم در میان نمیگذاشت.
✅ پایان
📌{۱} و اما آخرین #پاورقی این داستان: در روز یکشنبه ۱۳۹۳/۱/۱۷ ساعت ۱۰:۲۰ دقیقه، آقای #خداداد_گوهریان، بزرگِ یهودیهای یزد به من تلفن کرد و گفت: "یک زنِ سیدِ مستحقی است. باید به او کمک شود." پرسیدم: "آیا در بین یهودیهای یزد کسی مستحق هست؟" گفت: "خدا را شکر، هیچ یهودی محتاج نیست." من با آقای #غلامعلی_سفید، استاندارِ اسبقِ یزد که مؤسسهی خیریه جوادالائمه را دارند تلفن کردم و مطلب آقای گوهریان را به ایشان گفتم. قرار شد آقای سفید دستور پیگیری و رسیدگی به آن زن سیده را بدهد. این نزدیکیِ مردم را میرساند. یک یهودی به فکر رفع احتیاج یک زن مسلمان سیّد است. این #ارزش را پاس بداریم و #نیک شماریم. #ما_همه_مردم_این_سرزمین_هستیم.
📚 شازده حمام، جلد ۴
✍ #دکتر_محمدحسین_پاپلی_یزدی
@zarrhbin
❤️هرشب_یک حدیث ❤️
امام حسن عسکری (علیه السلام) :
🌻فروتنی نعمتی است که به آن حسادت نمی شود
📚 تحف العقول ۴۸۹
@zarrhbin
❖
آنان کہ 🍂🍁
به بیداری خـــدا اعتقاد دارند
شبها خواب آرامتری دارند
یک زندگی رویایی
یک شب پر از آرامش
و یک دعای خیر
نصیب لحظههاتون 🍂🍁
شبتون سرشار از رحمت الهی🌙
❖
@zarrhbin
📌قضاوت را بگذار بردوش خدا،تو بنده ی لب پرتگاهی بیش نیستی!!!!!
#خشونت_علیه_زنان
#البنت_الحاجی
#افراطی
#بیشعوری
#مضحک
#لجنپراکن
@zarrhbin