eitaa logo
کانال زروند شهرکدکن
418 دنبال‌کننده
20.9هزار عکس
17.9هزار ویدیو
176 فایل
با سلام این کانال متعلق به کدکنی های عزیز جهت معرفی آداب ورسوم مشاهیر و اطلاعیه ها می باشد
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
مهمان دم در است، فقط جایمان کم است شکر خدا بساط ضیافت فراهم است این سو که استکان و سماور گذاشتیم موکب زدیم و از سرِ شب چایمان دم است آن سو کتیبه‌ای است که رویش نوشته است: باز این چه شورش است که در خلق عالم است؟ هرکس که آمده است به اینجا خوش آمده خوب و بد و فقیر و غنی نیست، دَر هَم است باید لباس خوب خودم را به تن کنم این بهترین لباس، سیاه محرم است... ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
29.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آماده شوید فصل ماتم آمد تا کرببلا قافله‌ی غم آمد با ناله و فریاد بگوئید به هم ای اهل عزا ماه محرم آمد 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
عزادار است تا فردای محشر مسجد کوفه که مولا را نخواهد دید دیگر مسجد کوفه تمام مردم این شهر دل‌تنگ علی هستند ولی دل‌تنگ او چندین برابر مسجد کوفه دوباره بُغض می‌گیرد سر راه گلویش را دم تکرار هر «الله اکبر» مسجد کوفه به یاد درد د‌ل‌های علی با چاه نخلستان به زانوی غریبی می‌برد سر مسجد کوفه دلش خون است از خون به‌ناحق‌ریخته برخاک چنان سجّاده و محراب و منبر، مسجد کوفه به‌غیر از آن شب آخر که مشتاق پریدن بود علی را دیده کِی با حال مضطر مسجد کوفه؟ علی در گوش او می‌گفت رازی را دم رفتن که روزی می‌شود دامان یک‌سر مسجد کوفه که روزی خطبه خواهد خواند با صوت علی یک‌ زن سکوتی محض خواهد شد سراسر مسجد کوفه جواب قطره‌ای از خون اصغر هم نخواهد بود اگر در اشک حسرت شد شناور مسجد کوفه ولی می‌آید از نسل علی، عین علی مردی که می‌بیند علی را بار دیگر مسجد کوفه به گوش جان می‌آید نغمه‌ی «مَولایَ یا مَولای» دوباره می‌شود روزی معطر مسجد کوفه دلم تنگ است، می‌خواهم کمی خلوت کنم پایِ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
خیر را من باب نابودی شر آورده‌ام خاندانم را به امداد بشر آورده‌ام با بروز آشکار وجه ثاراللهی‌ام کربلا را از دل تاریخ درآورده‌ام داغ، هرچه دارد این صحرا خریدارم به دل دل که جای خود برای دوست سر آورده‌ام طفل بودم با دعایم کوفه باران می‌گرفت من چه حاجاتی که در این شهر برآورده‌ام نامه‌هایی که فرستادند همراه من است کودکان را از جفاشان بی‌خبر، آورده‌ام چه نیازی هست به خورشید و ماه کربلا کاروانی با خود از شمس و قمر آورده‌ام هم برای خاک‌های داغ این صحرا بدن هم برای آن تنور داغ، سر آورده‌ام بعد عباسم بنا دارم علمداری کند خواهرم را بیشتر از این نظر آورده‌ام اکبرم را، اکبرم را، اکبرم را، اکبرم آن‌که از جان خواهم او را بیشتر آورده‌ام کاش شرمنده نگردم آخرش پیش رباب اولین بار است اصغر را سفر آورده‌ام اشک، بیش از خون، ز دین حق حفاظت می‌کند دختران را از پسرها بیشتر آورده‌ام تا نبیند صورت حوریه‌ها را آفتاب از ملائک سایه‌ای از بال‌وپر آورده‌ام ✍️ سروده گروه 📝 | عضو شوید👇 ↳ @hosseinieh_net