"قیامت"
غزلی از علیرضا قَزوه
زمین را میکشند از زیر پامان مثل بَم، یک روز
نمیبینیم در آیینه خود را صبحدم، یک روز
قیامت میشود صد بار از بَم بیشتر، یک صبح
بساط هفت گردون، باز میریزد به هم، یک روز
حدوثی ناگهان، خواب جهان را برمیآشوبد
حیاتی تازه خواهد یافت آدم از عدم، یک روز
دوباره ساعت صبح قیامت، زنگ خواهد زد
سواری میرسد ناگاه از سمت حرم، یک روز
به قدر پلک بر هم خوردنی، آخر به خود آیید
به فکر مرگ باشید آی مردم، دست کم یک روز
صبحتان به خیر مردم، غزلهای علیرضا قزوه، به اهتمام محمدجواد آسمان،کتاب نشر، ۱۳۹۱، ص ۵۶.
#قیامت
#علیرضا_قزوه
غزلی از علیرضا قَزوه
محرّم
از زمین تا آسمان آه است، میدانی چرا؟
یک قیامت گریه در راه است، میدانی چرا؟
اشهد ان لا...شهادت، اشهد ان لا... شهید
محشر الله الله است، میدانی چرا؟
یک بغل بارانِ الله الصّمد آوردهام
نوبهار قُل هو الله است، میدانی چرا؟
راه عقل از آن طرف، راه جنون از این طرف
راه اگر راه است، این راه است، میدانی چرا؟
بر سر هر نیزه، خورشیدی است، یک ماه تمام
بر سر هر نیزه، یک ماه است، می دانی چرا؟
از رگ گردن بیا بگذر که او نزدیک توست
فرصت دیدار، کوتاه است، میدانی چرا؟
از کجا معلوم؟ شاید ناگهانت برگزید
انتخاب عشق، ناگاه است، میدانی چرا؟
از محرّم، دم به دم، هرچند ماتم میچکد
باز اما، بهترین ماه است، میدانی چرا؟
#غزلهای علیرضا قزوه، ص ۵۲.
#محرم
#علیرضا_قزوه
#ماه_شعبان
دوباره سایه ی ماه کریمی از سرم کم شد
به تعقیب رجب بودم که شعبان المعظم شد
سلام ای ماه شعبان، ماه منجی، ماه پشت ابر
که از مهرت ظهور حضرت قائم مسلّم شد
#عليرضا_قزوه
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem