May 11
May 11
بسم الله الرحمن الرحیم
به یاری خدا شروع میکنیم ، به یاری خدایی که بخشنده است و مهربان .
بدون این که چشم داشتی و نیازی داشته باشد می بخشد .
بدون این که به فکر جبران از سوی ما باشد ،میبخشد.
با مهربانی میبخشد و چقدر مهربان است ... بهتر بگویم مهرآفرین است...
اصلا اوست که مهربانی را هم خلق کرده است ... دنیای بدون محبت چقدر بدقواره میشد.
#ذکری ، جایی است برای دستنوشتههای کسی که گه گاهی یاد این خدای مهربان میافتد...
غفلتهایش را کنار میزند و باز این حقیقت جلوهگری میکند که بایستی حرکت کرد ، حرکتی که نه تنوع باشد و نه تنزل ،بلکه رشد باشد
یا امیرالمومنین ( صلوات الله علیه)
✍️امام على عليه السلام:
🔹العادَةُ عَدُوٌّ مُتَمَلِّكٌ
🔸عادت، دشمنى است كه انسان را در تملّك خود دارد
📚غررالحكم حدیث958
🗞 #حدیث_روز
🆔 @balagh_ir
✳️✳️✳️✳️✳️✳️✳️✳️✳️✳️✳️
#عادت.
🔻 دقت کردید این عادتهای ما چقدر روی ما تأثیر دارند؟
🔻 عادتها آدم را به تملک در میارند و به اسارت میکشند و کسی که به تملک در آمد دیگر آزاد نیست .
🔻 یعنی میبینی حتی فکر هم میکند ، اما فکرش او را به حق نمیرساند چون فکرش آزاد نیست و تحت تأثیر عادتهایش هست .
🔻راستی چند تا عادت تو خودمون سراغ داریم؟؟؟
⁉️ اصلا خودمون رو دیدیدم که عادتهامون رو دیده باشیم؟!
🆔 @zeekra
May 11
بسم الله الرحمن الرحیم
✏️عنوان یادداشت: #مهدی_دلم_برایت_تنگ_شده
#عمل_ریشه_دار
🔷 امشبم شبی بود و با تحملهایی گذشت. بماند چه بود و که بود و چه گفت و برفت...
🔶 امشب سر یک ماجرایی مجبور شدم در یک جایی یک پیامی بدهم یکم لحن دستوری و اجرایی و اداری داشته باشد.
🔻راستش رو بخواهید من با رفقای تشکیلاتیام خیلی آمرانه و دستوری سعی میکنم صحبت نکنم.
🔻 چون معتقدم عمل انسانها باید ریشه دار باشه ، عمل کسی هم ریشهدار نمیشه ، مگر اینکه همراه با #شناختها و #گرایشها باشد، تا این درخت میوهی عمل طیب دهد.
🔻سرتان را درد نیارم ... بعد از پیام خصوصی به یکیشون گفتم دیدی عجب ژست فرماندهی گرفتم و چه پیامی دادم ؟بهم میومد؟
🔺گفت آره انصافا خیلی بهت میاد....
🔻زدم زیر خنده و البته افسوس ، گفتم یه زمانی فرماندهها رو یک جورای دیگهای میشناختن، اما حالا چی ....
🔶 نمیدونم چرا یک مرتبه یاد شهید زینالدین کردم ... یه مرتبه حس کردم دلم براش تنگ شده ... دلم میگفت آقا مهدی دلم برات خیلی تنگ شده .
🔹 دلم برات تنگ شده چون بند تعلقات این دنیا نبودی.
🔹 دلم برات تنگ شده ، چون فرماندهای بودی که خودش جلو بود.
🔹 دلم برات تنگ شده چون ، سخت میشد تشخیص داد که فرمانده لشگر کیه !؟
🔹 دلم برات تنگ شده چون ...
🆔 @zeekra
✏️عنوان یادداشت : #به_کار_گل_گماشتن
بسمالله الرحمن الرحیم
🔻 وقتی این پیامها را در شبکه مجازی میبینیم. نمیدانم چرا اینقدر غصهام میگیره.
🔻طلبهای که با هزار شوق و ذوق از اوایل جوانی یا نوجوانی با هزار انگیزهی پاک و البته عموماً سطحی به حوزهی علمیه میآید و 6سال سر سفرهی تراث علمای شیعه مینشیند و از سفرهی فقه و اصول و ادبیات توشه میچیند ، اما نمیداند که چرا آمده است و وظیفهاش چیست؟!
🔻چه میشود که دیگرانی جرأت میکنند او را به خدمت بگیرند و به کار گل بگمارندش ، آن هم در کارهایی که هیچ ربطی به شئون طلبگی ندارد. و از آن اسفبار تر چه میشود که آن طلبه به دعوت این نامردان لبیک میگوید؟
🔻 این داستان غمناک خیلی از ما انسانها هست.
🔻 کسی که برای زندگیاش طرح و نقشهای ندارد، لاجرم در طرح و نقشهی دیگران به بازی گرفته میشود و عروسک خیمهشب بازی دیگران میشود.
🔻کسی که طرح و نقشهای ندارد برای انتخابهایش ملاکیهم ندارد. و باری به هر جهت کارهایی و مسئولیتهایی میپذیرد.
✳️انشاءالله در یادداشتهای بعدی بیشتر در این مورد مینویسم.
🔰 به ذکری بپیوندید...
🆔 @zeekra
✏️عنوان یادداشت : #مورچههای_چرب_و_چیلی
بسم الله الرحمن الرحیم
🔻امروز ناگهان در آشپزخانه نگاهم به صحنهی عجیبی که کمتر دیده میشه جلب شد. کنار گاز آشپزخانه، لکهی از چربی غذا افتاده بود و روی آن را مورچههای بسیار زیادی پوشانده بود.
🔻برخلاف همیشه که من مورچهها را در حال #حرکت ،فعالیت و جنب و جوش دیده بودم ، این بار چشمم به دستهای مورچه افتاده بود که هیچ حرکتی نمیکردند و مانند مردگانی به سکون رسیده بودند.
🔻با خودم فکر کردم شاید مرده باشند که اینطور ساکن هستند. مجبور شدم لحظاتی زیر نظر بگیرمشون.
🔻کمی که سر و صدا کردم و دستم به میز خورد ، دیدم به حرکت در آمدهاند و از آن لذت و مستی و رخوت جدا شدهاند. اما برایم جالب بود که هنوز هم تعداد زیادی از آنها بی حرکت بودند.
🔻شروع کردم میزان ضربهها را شدید کردن، این بار تعداد بیشتری به حرکت درآمدند و از سکون جدا شدند ، اما بازهم تعدادی مانده بودند ، آنهایی که بیشتر در این چربی دست و پایشان فرو رفته بود و بیشتر دل بستهبودند ، سخت تر جدا میشدند و با سکون و رخوت خو گرفته بودند .
🔻ماهم که شیطونیامون گُل کرده بود ، شروع کردیم فوت کردن این مخلوقات خدا و به قولی بلای شدیدتری از خودمان را به سرشان نازل کردیم. این بار دیگه تقریبا همه به حرکت در آمده بودند و از این رخوت و سکون جدا شده بودند.
🔻یاد حرف یکی از بزرگان افتادم ، فلسفهی بلاها در این دنیا این هست که زیر پای ما را داغ کنند که در این دنیا اسیر و گرفتار نشویم، چون کار ما انسانها حرکت هست ، آنهم حرکت به سمتی که بالاترین باشد، بعضی وقتها زیباییهای مسیر ما را میفریبد و از کار اصلیامان باز میمانیم و به سکون میرسیم.
🔻بماند وقتی بلا تمام شد و بعد از لحظاتی برگشتم ، باز دیدم که برخی از مورچهها برگشتهاند و باز ساکن و بیحرکت شدهاند.
✳️ به خودم گفتم راستی بد نیست یه سری هم به خودت بزنی و ببینی دست و پایت تو چه پیتی از روغن گیر کرده که اینطوری ماندهای!؟
🔰 به ذکری بپیوندید...
🆔 @zeekra
✏️ عنوان یادداشت: #در_طلب_کارت_یا_...!
بسم الله الرحمن الرحیم
🔻 از دیشب متوجه شدم که هرچی میگردم کارتهای بانکیام رو پیدا نمیکنم. همهی جیبهای خودم رو زیر و رو کردم ، فایده نداشت که نداشت.
🔻صبح به مدت یک ساعت شروع کردم گشتن تمام مسیری که شب قبلش از مغازه خرید کرده بودم. جوری این خیابونها رو میگشتم که گویی خودم را کف این خیابونها و کوچهها گُم کرده بودم!
🔻 البته شاید بیشتر بخاطر این بود که حال و حوصلهی تلف شدن وقتم برای اینکه برم چهارتا کارت رو دوباره بگیرم نداشتم.
🔻وقتی در حال جستوجوی اینها بودم همهی حواسم پیش کارتها بود و چشمم هیچ چیزی را نمیخواست جز کارتهایش را .
🔻 از مغازهی دیشب هم سوال کردم، نبود که نبود. یک ساعتی طول کشید تا به خانه برگشتم. دیگه کاملا نا امید شده بود که رفتم تو اتاقم را یک بار دیگه خوب بگردم.
🔻جالب اینه که کارت جلوی چشمام بود ، روی اسپیکر، کنار لبتابم. خودمونیم از پیداشدنش خیلی خوشحال شدم.
🔻... انگار قرار بود به من بفهمونند که آهای آقای نسبتا محترم ؛ تو برای چهارتا کارت اینطوری حاضری بگردی و سراغ بگیری، اما تا حالا یک بارم این حالت نسبت به امام زمانت رخ نداده ... علتش چیه؟! کجای کاری؟!
✳️ خودمونیم، من توخیابونا دنبال چی میگردم و #محسن_فخری_زادهها تو این خیابونا دنبال چی...
#شهادتت_مبارک
#محسن_فخری_زاده
نسأل الله منازل الشهداء
🔰 به ذکری بپیوندید...
🆔 @zeekra
📝عنوان یادداشت : #قطعه_نوزادان
🔻امروز یک سری به بهشت معصومه س زده بودم، برای قرائت فاتحه برای یکی از بستگان نزدیک که تازگی مرحوم شده است.
🔻خیلی وقت بود آنجا نرفته بودم یک جورایی شهری شده بود برای خودش،شهر مردگان .
🔻در مسیر از یک قطعه رد شدم که تابلوی آن توجه من را به خودش جلب کرد. نوشته بود قطعه نوزادان خیلی برا من عجیب بود. تا حالا این صحنه را ندیده بودم که این همه نوزاد در کنار هم جمع شده باشند.
🔻روی قبرها را که نگاه میکردم عکس برخی از این نوزاد ها هم روی سنگ ها بود. چه آرزو هایی که دفن شده بود.
🔻با خودم فکر کردم من هم میتونستم جز یکی از اینا باشم و اصلاً فرصتی برای زندگی کردن تا همین امروز هم پیدا نکنم اما الان نیستم خداوند متعال به من فرصتی داد.
🔻فرصتی داد که با شناخت های خودم به عشقی و ایمانی برسم و آزادانه انتخاب کنم و حرکتی در جهت بالاتر از همه ممکنات عالم را شروع کنم.
🔻حال این منم که بمانم و زندگی ام تلاوت تکرار و مرگ تدریجی باشد یا رشد باشد و از خسران خودم را نجات دهم!
✳️ عنه عليه السلام : كيفَ تَنسى المَوتَ و آثارُهُ تُذَكِّرُكَ ؟ ! .
✴️ امام على عليه السلام : چگونه مرگ را فراموش مى كنى در حالى كه نشانه هايش به تو تذكّر مى دهند؟!
[غرر الحكم : 6990 .]
🔰 به ذکری بپیوندید...
🆔 @zeekra
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✏️عنوان یادداشت: #محافظ_یا_بادی_گارد؟
بسم الله الرحمن الرحیم
🔻 شاید بعضیها اینطور تصور کنند که محافظ همان ترجمهی بادیگارد هست . چه فرقی میکند ، جز تفاوت زبانی.
🔻اما کلمات بار فرهنگهای خودشان را نیز به دوش میکشند و از عقبهی خودشان جدا نیستند.
🔹 محافظ ، جان میدهد ؛ اما نه برای حفظ شخص ، برای حفظ هدفی که آن شخص در راهش میکوشد.
🔸 بادیگارد جان میهد ؛اما صرفا برای حفظ شخص ، چون اجیر شده است . چون پول میگیرد.
🔻 یاد سکانس آخر فیلم بادیگارد بخیر... وقتی #حاج_حیدر ، شخصیت دانشمند را بغل کرد، تا تیر به او نخورد.... حتما کارگردان بعد این صحنه گفت : « کات، خسته نباشید ، خیلی خوب بود»
🔺 اینجا هم وقتی #عبدالحمید ، حاج محسن را بغل گرفت و خودش را سپر بلای او کرد و به شهادت رسید ، سیدالشهداء بهش گفت ... « تموم شد؛ خدا قوت؛ بارت رو به سر منزل رسوندی ».
✳️ خوش به حالت #عبدالحمید_سالاری ، بار ما کجا قراره زمین گذاشته بشه؟؟؟
🔰 به ذکری بپیوندید...
🆔 @zeekra
May 11
📝 عنوان یادداشت :#دندان_عقل
بسم الله الرحمن الرحیم
🔻چند وقتی هست به روی خودش نمیاره، اما از دیشب دیگه از بیخیالی من به ستوه آمده بود. تصمیم گرفت حالی ام کنه که اونم از زندگی من سهمی داره.
🔻دندون عقلم رو میگم. از دیشب شروع به درد کردن گرفت. طوری که نصفه شب از خواب بیدارم کرد و باعث شد کورمال کورمال برم دنبال ژلوفن و تا امروز با کمکش غر زدن های دندون عقل رو تحمل کردیم.
🔻دیگه هر جور بود عصری قانعم کرد ببرمش دکتر، انگار دیگه از دستم خسته شده بود و می خواست هر جوری هست ازم جدا بشه.
🔻چشمش که به دکتر افتاد، سفارش عکس داد و با رفقایش عکس دسته جمعی گرفتند.
🔻عکس که اومد، بقیه اشون هم یه مطالباتی داشتند، اما به احترام جناب دندون عقل فعلا چیزی نمیگفتند و حق خودشون رو به اون داده بودند.
🔻بالاخره دکتر حکم را صادر کرد. اما این کار احتیاج به زمینه سازی داشت. گفت عفونت داره ، باید یه هفته دارو مصرف کنی بعد بیای.
🔻نمیشد همون موقع دندون رو کشید چون، عفونت داشت. باید اول رفع مانع میشد، تا به اصلاح میپرداخت.
✳️در تربیت هم احتیاج به زمینه سازی هایی داریم. تا زمانی که رفع مانع نکرده ایم، پرداختن به اصلاح ممکن است با درد بسیار و بعضا نتیجه عکس دهد و فساد بیشتری به بار بیاورد.
#تربیت
#زمینه_سازی
#رفع_موانع
🔰 به ذکری بپیوندید...
🆔 @zeekra
May 11
📝عنوان یادداشت:#زندگی_خراب_کن
بسم الله الرحمن الرحیم
🔻در مورد رسم شب یلدا نمیخواهم صحبت کنم.
🔻اما این چند ساله اخیر یه رفتار زشتی بین ما باب شده است که پاش به شب یلدا هم باز شده است.
🔻از نظر من این کارایی که میکنن یه جور جاهلیت مدرن هست.
🔻شاید بپرسید کدوم کارا؟
🔻در کمال بی شرمی افرادی را شاهد هستیم که از نعمت هایی که خدا در اختیارشون گذاشته، نمایشگاهی راه انداخته و با عکس و فیلم و پخشش در فضای مجازی و نشان دادن آن به هر دوست وغریبه، به خود نمایی میپردازند.
🔴اصلا حواسمون هست این عکس ها تا چه حد پخش میشه و کام چه خانواده هایی را تلخ خواهد کرد؟
🔴اصلا حواسمون هست همین نمایشی که به ظاهر ساده است، میتونه یک همسر را نسبت به شوهرش دلسرد کند و یک فرزند را از پدرش نا امید؟!
🔶 اینا بخاطر اینه که نفهمیدیم این دنیا راه هست و ماهم مسافر این راه و در حال حرکت، وگرنه دست انداز زندگی دیگران و غبار راهشون نمیشدیم.
🌹ایام بکام، یا علی مدد🌹
🔰 به ذکری بپیوندید...
🆔 @zeekra
📝عنوان یادداشت :#طفل_راه
بسم الله الرحمن الرحیم
🔻طفل راه همیشه حرفهای زیادی با مادرش دارد.
🔻من، طفل راه مسیری هستم به وسعت بینهایت و شما راهبر ترین مادر عالم.
🔻گرمای محبتت راهبر زندگی ام خواهد بود.
🔻مادرجان من به دستگیری های مادرانه ات شدیدا محتاجم.
🔻از اول مسیر تا بینهایت.
🔻دوستت دارم مادر.
🔶قال النبي - صلّي الله عليه و آله - : يا سلمانُ حُبُّ فاطمةَ يَنْفَعُ في مائةِ مَوطنٍ ايسَرُ تلكَ المواطنِ: الموتُ و القبرُ و الميزانُ و المحشرُ و الصراطُ و المحاسبةُ.
🔷پيامبر اكرم - صلّي الله عليه و آله -
فرمود: اي سلمان محبت فاطمه و دوست داشتن او در صد موقف و جايگاه از مواقف قيامت سودمند است، آسان ترين اين مواقف: مرگ و قبر و ميزان و محشر و (پل) صراط و موقف محاسبه اعمال است.
📝«بحار الانوار، ج 27، ص 116»
⚫️شهادت مردترین مادر دنیا تسلیت
🔰 به ذکری بپیوندید...
🆔 @zeekra
بسم الله الرحمن الرحیم
✏️عنوان یادداشت: #قطعی_برق
🔻این چند روز، قطع برق در سراسر کشور عزیزمان ایران بسیار خبر ساز شده است. تحلیلهای مختلفی در مورد این رویداد در رسانهها منتشر شده است. از دستگاههای بیت کوین ساز چینیها تا سوزاندن مازوت و حتی کمبود گاز!
🔻در یکی از همین شبهایی که برق رفته بود، با تعدادی از دوستانمان قرار جلسه با یکی از مدیران حوزهی علمیه داشتیم. مدیری که قبل از این که مدیر باشد، مربی بوده و هست.
🔻فکر میکردیم شاید جلسه کنسل بشود، اما با روحیهی جهادی که این بزرگوار داشت، به ما یاد داد که این موانع کوچکتر از آن هست که بتواند جلوی حرکت ما را بگیرد.
🔻به هر حال در همان تاریکی و با نور چند گوشی جلسه برقرار شد و چه جلسه به یادماندنی شد.
🔻در آخر که دوستان داشتن خداحافظی میکردن و از اتاق میرفتن بیرون، اتفاقی افتاد که بسیار نظرم را جلب کرد.
🔻به علت تاریکی زیاد، جای کفشها معلوم نبود؛ چه برسد به این که هر کس کفش خودش را بیابد و به پا کند. یه مرتبه دیدم این بزرگوار نور گوشیاش را روشن کرد تا رفقای ما بتوانند درست بشناسند و درست انتخاب کنند.
✳️با خودم فکر کردم واقعا کار مربی همین هست. آنجایی که ظلمت و تاریکی جهل است ، نوری بندازد و روشنایی ایجاد کند تا انسانها زمینهی انتخاب صحیحاشون فراهم شود. حالا یا طبق این شناخت انتخاب میکنند و حرکتی رقم میزنند یا این شناخت رو زیر پا میگذارند و به آن کافر میشوند.
#کار_مربی
#تربیت
🔰 به ذکری بپیوندید...
🆔 @zeekra
🆔 http://zeekra.blog.ir/
May 11
✳️ به یاری خداوند متعال وبلاگ ذکری ، در فضای مجازی کار خودش را آغاز کرد.
✳️ ان شاالله به مرور یادداشت های این صفحه به آنجا انتقال داده میشود.
🆔 آدرس ما :
http://zeekra.blog.ir/
بسم الله الرحمن الرحیم
📝عنوان یادداشت: #یه_غلطی_بکن
🔻سالیانی است که در روز شهادت حضرت مادر سلام الله علیها، فرزندان گمنامش درون شهرهای ما حضور پیدا میکنند و فاطمیه امان را رنگی متفاوت میزنند.
🔻امروزم توفیق شد با تعدادی از طلبه های خوب امام زمان عج به استقبال رزمندهای از خط برگشته برویم.
🔻شهیدی از منطقه عملیاتی شرهانی... همون یادمان غریبه... عملیات محرم... همون جایی که برای من خیلی خاص بوده و هست...
🔻این شهید، میان آن همه شلوغی، با من حرفهایی میزد... ازم میخواست به دقت گوش کنم...
🔰 اگه شهید نشی میمیری!
🔰 تا زنده ای یه غلطی بکن.
🔰میخواهی همینطور تو خودت زندانی باشی؟
🔰این تذهبون؟
🔻آخ شهید چقدر تو وسعت یافتی...
🔻چقدر امروز داشتی پشت سر خودت آدم زنده میکردی...
🔻چه عهد هایی که پشت تابوتت در دل ها بسته شد...
🔻چقدر انسان از حیات طیبه تو حیات گرفتند...
🌹دست منو بگیر که آب از سرم گذشت🌹
🔰 به ذکری بپیوندید...
🆔 @zeekra
🆔 http://zeekra.blog.ir/
💠 بسم الله الرحمن الرحیم
📝 عنوان یادداشت: #خرمگس_سخنگو!
🔻جلوی در ورودی طبقه 2 ایستاده بود و مترصد فرصتی بود که بیاد داخل، اما با درایتی که از خودم نشان دادم این فرصت را ازش گرفتم و همون پشت منتظر گذاشتمش.
🔻داخل اتاقم نشسته بودم که با سر و صدایی که از خودش در میآورد، سرود ظفر سر میداد و دهن کجی به من میکرد.
🔻منم که اینجور اخلاقهای خرمگسی رو خوب میشناسم، محل بهش ندادم تا فکر نکنه خبری هست و برام مهم هست. اصلا انگار نه انگار که هست!
🔻چیزی نگذشت که مانورش رو توی اتاق شروع کرد و اینبار یه گوله شد و خودش رو کوبید به دهان من که غرق در کار خودم بودم.
🔻اینجا بود که دیگه من رو از خودش مگسیتر کرد و رفتم سراغش و پیداش کردم و با کتابی که دم دستم بود به جونش افتادم.
🔻در نهایت تعجب دیدم اصلا تکونی به خودش نمیده و تلاشی برای فرار از دست من که نمیکنه که هیچ، بلکه در عین آرامش نشسته و من رو تماشا میکنه.
🔻خوب که حال من رو گرفت و همه حرفاش رو باهم زد؛ بلند شد و رفت.
📌 انگار میخواست بگه :«داداش، شاید با یه مگس حواست پرت نشه و بهم نریزی؛ حتی شاید حضور یه خرمگس رو هم تحمل کنی و از کوره در نری!
اما بالاخره حمله یه خرمگس به دهنت رو نمیتونی تحمل کنی. بالاخره بهمت ریختم!
پسر جون!
بگرد تو زندگیات ببین کجاها بهم میریزی و بخاطر چیا داغ میکنی؛ اون چیزایی که بهمت میریزن چقدرن!؟
🐝 یه کلام، خرمگسهای زندگیات چه قدری هستن؟🐝
کاری نداری ، ما بریم سراغ مأموریت بعدی . »📌
🔰 به ذکری بپیوندید...
🆔 @zeekra
🆔 http://zeekra.blog.ir/
بسم الله الرحمن الرحیم
عنوان یادداشت: #بادکنک_سخنگو
🔻سوار تاکسی شدم. اولین نفری بودم که عقب نشستم. متوجه شدم که دو خانوم و یک دختر بچه ای کوچک هم میخواهند عقب بنشینند.
🔻 دیدم اول این دختر کوچولوی 3 یا 4ساله اومد داخل. خیلی خوشحال بود. چون دستش یه بادکنکی بود که فکر میکنم از قد خودش بزرگتر بود.
🔻حالا تصور کنید فضای تاکسی و سایز اون بادکنک رو. احسنت! چیزی نگذشت که بادکنک به گوشه ای بگرفت و هوایش همی خارج گشت. لازم به ذکر هست این امر به دست مادر محترمه صورت گرفت.
🔻واکنش بعدی هم جیغ و گریه های دخترونه ای بود که بلند شد و میگفت : «مامان بد... بادکنکم رو سوراخ کردی... دوسش داشتم».
🔻 مادرش در کمال آرامش، سعی میکرد آرامش کنه و میگفت چیزی نیست... یکی دیگه...
🔰دیدم انگار این اتفاق میخواد چیزهایی رو بهم بگه.
🗣 تو اندازه ی همون چیزهایی هستی که دوستشون داری. درست مثل یه بچه که دنیاش قد بادکنکش هست!
🗣 ببین رفتن و از دست دادن چیا تو زندگی ات جیغت رو در میاره، بدون همون قدریا، بیخود خودت رو گول نزن!
🗣 هرچی بزرگتر میشیم بادکنک مون هم بزرگتر میشه، اینقدر بزرگ میشه تا میشه قد کل کره ی زمین!
🗣 اگه همه عالم بشه بادکنک تو دست تو ، بازم نمی ارزه تو خرجش بشی، آخه اون در مقایسه با تو خیلی خیلی خیلی کمه!
🗣گاهی خدا این بادکنک های زندگی مارو میترکونه تا یکم به خودمون بیاییم و حرکتی کنیم، اما ما به جاش فقط ناراحت میشیم و غر میزنیم.
🔰 به ذکری بپیوندید...
🆔 @zeekra
🆔 http://zeekra.blog.ir/
💠من که ملول گشتمی از نفس فرشتگان
💠قال و مقال عالمی میکشم از برای تو
🔰 به ذکری بپیوندید...
🆔 @zeekra
🆔 http://zeekra.blog.ir/
🔷قرآن در پيوند انسان با خدا زيباترين بيانها را آورده است خداي قرآن برخلاف خداي فلاسفه يک موجود خشک و بي روح و بيگانه با بشر نيست ؛ خداي قرآن از رگ انسان به انسان نزديکتر است .
📗شهید مطهری، وحي و نبوت، ص 93
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔸
🔰 به ذکری بپیوندید...
🆔 @zeekra
🆔 http://zeekra.blog.ir/
🆔 @mabaniroshd
بسم الله الرحمن الرحیم
📝 عنوان یادداشت: #رجب_نامه_1
❤️خابَ الْوَافِدُونَ عَلَى غَيْرِكَ 🧡وخَسِرَ المُتَعَرِّضُونَ اِلاَّ لَکَ❤️
🔰نومید شدند آنان که بر دیگرى جز تو وارد شدند
🔰زیانکار شدند کسانى که به غیر از تو رو کردند
⁉️مگر دیگران چه دارند که من با امید، رحل اقامت به درگهشان افکندهام؟
⁉️امیدهایم به کدام دستهای خالی بسته شده است؟
⁉️فکر محکومیتشان را کردهام؟
🔻این امیدها حکمشان جز تبدیل نیست. آن هم نه به کامیابی، بلکه به یأس و نا امیدی!
🔻آخر امید را به کسی و جایی میبندند که خودش فقیر و بیچاره نباشد!
⁉️مگر بارها و بارها تجربه در خانهی اغیار رفتن را نداشتهام؟
⁉️چه نصیبم گشت؟ جز محرومیت!
⁉️بر فرضی که چیزی هم به من دادند، چرا ستاندهاشان را نمیبینم؟
⁉️ راستی ؛ چرا من خودم را هیچ وقت به حساب نمیآورم!؟
🔰آنها پیش از آن که اندکی به من بدهند،بسیاری از من کاستهاند!
⁉️چه شد که راضی به این معاملهی سراسر خسارت شدهام ؟!⁉️
#برداشت_آزاد
#ماه_رجب
#این_الرجبیون
🔰 به ذکری بپیوندید...
🆔 @zeekra
🆔 http://zeekra.blog.ir/
May 11
بسم الله الرحمن الرحیم
📝عنوان یادداشت: #رجب_نامه_2
❤️وضاعَ المُلِمُّونَ اِلاَّ بِکَ، ❤️
❤️واَجْدَبَ الْمُنْتَجِعُونَ اِلاَّ مَنِ انْتَجَعَ فَضْلَکَ❤️
💚تباه گشتند، آنان که جز به درگاه تو فرود آمدند 💚
💚و گرفتار قحطى شدند کسانى که جز از فضل تو پوییدند.💚
⁉️کجا میروم؟
⁉️در انتهای مسیرم چه چیز و کسی را هدف گرفته ام؟
⁉️از که دور افتادهام و که را میجویم؟
⁉️دنبال رسیدن و جمع شدن با که هستم؟
⁉️با صفرها؟
⁉️من که همهی وجودم هر لحظه در جریان است، چرا با صفرها جمع بشوم؟
⁉️مگر بی نهایت چه کم دارد که این صفرها دارند؟
✳️آری! جریان من برای جمع شدن با این صفرها و نزول نزدشان، چیزی جز تباهی و مهمل گذاشتن سرمایههای وجودم نیست.
✳️راهی برای خلاصی از این تباهی نیست الا بک.
⁉️باز چه شده است که به قحطی گرفتار شدهام؟
⁉️نکند بازهم سراغ ندارها رفتهای؟
🔻آه از غفلت! وقتی بذر وجودم را در سرزمین ندارها کاشتهام، معلوم است مزرعهی وجودم جز قحطی محصولی نمیدهد.
🔰این بذر، زمین فضل تو را میخواهد تا هر لحظه من را به فلاحی برساند.
❗️آه از محاسبات!
❗️آه از صفرها و ندارها!
#برداشت_آزاد
#ماه_رجب
#خاب_الوافدون
#این_الرجبیون
#لیله_الرغائب
🔰 به ذکری بپیوندید...
🆔 @zeekra
🆔 http://zeekra.blog.ir/