eitaa logo
ذهن‌شناخت
211 دنبال‌کننده
368 عکس
34 ویدیو
35 فایل
نگاشته ها و مطالبی در حوزه فلسفه ذهن، فلسفه نفس و علوم شناختي ارتباط با مدیر: @Dargahifar_reza
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از فلسفه ذهن
و 🔆 اگر انسانی را آنقدر تغییرات فناورانه دهند که دیگر نتوان او را متعلق به گونۀ انسان متعارف دانست، و به میزان کافی تفاوت در توانایی‌ها و وضعیت بدنی‌اش نسبت به انسان‌های معمولی حاصل آید که بتوان او را در طبقۀ مجزای مخصوص به خود قرار داد، موجودی پدید می‌آید که با تعبیر () بدان اشاره می‌کنند. بر این اساس پساانسان موجودی است که پیشتر انسان بوده است، اما وضعیت فیزیکی و شناختی‌اش به میزانی تغییر یافته است که به‌کلی باید گونۀ دیگری به شمار رود. ازآنجاکه شیوه‌ها و انواع چنان تغییری بی‌شمارند، تنها یک نوع مشخصی از پساانسان وجود نخواهد داشت و بلکه بی‌شمار گونه از پساانسان‌ها قابل تصور است. پساانسان، در صورتی که موجود شود، تنها سابقۀ انسان بودن داشته است، و ممکن است برخی یا بسیاری از نشانه‌ها و آثار تاریخی و تکاملی نوع انسانی را نداشته باشد، و اکنون دیگر انسان نیست. 🔆 پساانسان‌گروی شیوۀ جدیدی از فهم شخص انسانی در ارتباط با جهان طبیعی به‌صورت کلی است. نظریۀ پساانسان‌گرایانه در پی از میان برداشتن مرزهای سنتی میان انسان، حیوان و فناوری است. پساانسان‌گروی دوگانه‌های مرسوم انسان-ناانسان، فرهنگ-طبیعت و انسان‌گروی-ضدانسان‌گروی را رد و انکار می‌کند. 🔆 پساانسان‌گروی از ایدۀ انسان و انسان‌محوری عبور می‌کند و انسان را دارای وضعیت ممتاز اخلاقی، وجودشناختی و قانونی نمی‌انگارد، بلکه آن را همتراز با دیگر اشیای جهان می‌نگرد. شکل‌گیری ایدۀ پساانسان‌گروی از نتایج پیشرفت‌‌های علم حیات (the science of life) است. علم حیات نشان داد خصائصی که پیشتر مختص نوع انسانی شمرده می‌شد، به دیگر اشیا هم نسبت داده می‌شوند و مختص انسان نیستند. مطابق پساانسان‌گروی، دیگر نباید انسان را تافتۀ جدابافته دید. 🔆 پساانسان‌گروی بر پیشرفت‌های علمی، که مرزهای انسان و دیگر موجودات زنده را کم‌رنگ کرده است، توسعۀ فناوری‌های جدید ازجمله هوش مصنوعی، و تغییر نگرش به انسان در فلسفۀ پسامدرن متکی است. 🔆 مبنای ایدئولوژیک پساانسان‌گروی رد و انکار انسان‌محوری (anthropocentrism) اخلاقی و زیست‌شناختی است، اما ایده‌هایی را از عصر روشنگری به ارث برده و بر انسان متمرکز است، و هدفش تغییر و ارتقای خصوصیات انسان است از راه اصلاح‌های زیست‌شناختی، فناورانه و شناختی. تراانسان‌گروی در پی غلبه بر قیود فیزیکی و شناختی انسان است، اما پساانسان‌گروی می‌کوشد بر انسان‌گروی غلبه کند و از ایدۀ انسان فرارود. بنابراین تراانسان‌گروی تقویت انسان‌گروی است، اما پساانسان‌گروی به بحران انسان‌گروی توجه می‌کند. 🖋️رضا درگاهی‌فر 📘Hopkins P. D. (2012) “Transhumanism”, in: Chadwick, Ruth (ed.) (2012). Encyclopedia of Applied Ethics. 📕Bolter, J.D. (2016). Posthumanism. In The International Encyclopedia of Communication Theory and Philosophy. 📗Merzlyakov, S.S. (2022). Posthumanism vs. Transhumanism: From the “End of Exceptionalism” to “Technological Humanism”. @PhilMind
هدایت شده از فلسفه ذهن
و ⛵️ یکی از پیامدهای پیشرفت علم حیات (the science of life) این بود که خصائصی که پیشتر مختص گونۀ انسانی شمرده می‌شد، به دیگر اشیا و گونه‌ها نیز نسبت داده شد، که از جملۀ مهمترین آنها، آگاهی است. از این گرایش، می‌توان با تعبیر «رهاسازی آگاهی» یاد کرد. در قرن بیستم برخی حیوانات را داری کارکردهای سطح بالای ذهنی دانستند و سپس بحث‌هایی در مورد تحقق آگاهی در یک حامل مصنوعی و امکان حضور آگاهی در گیاهان مطرح شد. یک پیامد طبیعی این فرایند، ظهور تقریر جدیدی از بود. اکنون فضا باز شده بود که به بسیاری از اشیا آگاهی نسبت داده شود. ⛵️ پساانسان‌گروی از این ایده بهره گرفت تا ایدۀ لزوم ترک دیدگاه انسان‌محوری خود را پی بگیرد. بر این اساس، پایان نگرش به انسان به عنوان موجودی مستثنا و فوق‌العاده وارد مرحلۀ تازه‌ای شد. از این منظر، درواقع دیدگاه انسان‌محورانه و نگرش انسان به‌سان موجودی استثنایی، مطالعه دربارۀ برخی پدیده‌ها، ازجمله آگاهی را محدود و مقید ساخته بود. ⛵️ اما آیا بر این اساس، پساانسان‌گروی را می‌توان ایده‌ای علمی (scientific) دانست؟ آیا واقعاً می‌توان گفت غیر انسان آگاهی دارد؟ خفاش می‌تواند با استفاده از سامانه‌ای راداری راه خود را پیدا کند. آیا گوزن هم این قابلیت را دارد؟ بیشتر تمایل داریم که به این پرسش پاسخ منفی دهیم، زیرا به نظرمان گوزن‌ها نیازی به کارکرد این سامانه ندارند و این سامانه نقش بقایی برای آنها ایفا نمی‎‌کند، آن‌سان که برای خفاش‌ها می‌کند. به همین وزان، چرا باید خصیصه‌ای مانند آگاهی را، که از دید ناظر بیرونی پنهان است و نمی‌دانیم چگونه خود را در رفتار یک موجود نشان می‌دهد، به موجودی غیر از انسان نسبت داد؟ اگر خفاش‌ها به میزانی باهوش بودند که بتوانند خصائص خود را به موجودات دیگر هم نسبت دهند، اما آنقدر باهوش نبودند که بتوانند درک کنند که چرا خودشان نیازمند این سامانۀ راداری هستند، آنگاه ممکن بود فکر کنند که انسان‌ها هم این توانایی را دارند، که به‌وضوح اشتباه است. بنابراین آگاهی می‌تواند خصیصه‌ای مختص گونۀ انسانی باشد و بر این اساس، پساانسان‌گروی تعمیم و توسعۀ ناموجهی را مطرح می‌کند. ⛵️ ممکن است به دلایل دیگری، مثلاً اخلاقی، با ایدۀ استثنایی بودن و تافتۀ جدابافته بودن انسان همراه نباشیم، اما از منظری کاملاً علمی نمی‌توانیم این ایده را انکار کنیم. واقعاً ممکن است حیوانات دیگر آگاهی نداشته باشند. تا زمانی که کارکرد آگاهی نامعلوم و تعریف‌ناشده است، دلیلی علمی برای اسناد آن به دیگر موجودات در دست نیست. بنابراین همچنان ممکن است تفاوتی بنیادین میان انسان و دیگر موجودات جهان وجود داشته باشد. پساانسان‌گروی بنابراین مستلزم گونه‌ای است. 🖋️رضا درگاهی‌فر 📗 Merzlyakov, S.S. Posthumanism vs. Transhumanism: From the “End of Exceptionalism” to “Technological Humanism”. Her. Russ. Acad. Sci. 92 (Suppl 6), S475–S482 (2022). @PhilMind