eitaa logo
ذهن‌شناخت
206 دنبال‌کننده
344 عکس
31 ویدیو
34 فایل
نگاشته ها و مطالبی در حوزه فلسفه ذهن، فلسفه نفس و علوم شناختي ارتباط با مدیر: @Dargahifar_reza
مشاهده در ایتا
دانلود
صوت ارائه دوجلسه‌ای دکتر همازاده با موضوع «در جستجوی در »، انجمن مغز و فلسفه ذهن دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، 20 و 21 آذر 1400 جلسه اول👆 جلسه دوم👇 @PhilMind
✅ایرادهای فلسفی بزرگ بر هوش مصنوعی:تاریخچه ومیراث 📌این اثر که توسط پنج نویسنده به نگارش درآمده و در سال 2021م منتشر شده، به بیان به مرتبط با هوش مصنوعی پرداخته است. جنگ‌های هوش مصنوعی که اواخر قرن بیستم شروع شد که در آن هیچ فیلسوفی؛ نه طرف‌داران و نه مخالفان هوش مصنوعی، برنده نشد. آنها به تساوی رسیدند. پیروزی های قابل توجهی در طول پنج دهه جنگ حاصل آمد، در حالی که موضوعاتی که جنگ‌ها بر سر آنها بود هنوز مورد بحث هستند و نه استدلال‌های موافقان AI و نه مخالف آن به طور قابل توجهی از زمان معرفی آنها تغییر نکرده است. 📌به نظر نویسندگان این اثر تقریباً بین سال‌های 1950م تا 2000، AI رخ داد: 1. جنگ بر سر محدودیت‌های منطقی رایانه‌ها، که تصور می‌شد از هوش مصنوعی کاملاً جلوگیری می‌کند. 2 جنگی که بر سر آن معماری به ما اجازه می دهد تا هوش ماشینی را پیاده سازی کنیم، با فرض اینکه بتوانیم. 3. جنگ بر سر این که آیا اصلا می‌توانند در باره چیزی بیندیشند؟ تله‌های موش به موش‌ها فکر نمی‌کنند. کامپیوترها فقط تله موش های فانتزی هستند، اینطور نیست؟ 4. جنگ بر سر این که آیا کامپیوترها می توانند خلاق باشند و هر یک از ارتباطات مرتبط ظریفی را که جهان ما را به هم پیوند می‌دهد، کشف کنند. 📌اثر دارای دو بخش است: در بخش اول به بیان مناقشات پیرامون این جنگ‌ها پرداخته است و در بخش دوم به مباحث فراسوی جنگ‌های AI؛ یعنی مسائلی که امروز مطرح هستند (مسألة در هوش مصنوعی و مسایل اخلاقی استفاده از هوش مصنوعی) پرداخته است. @quantum_philosophy_of_mind
📚 کتاب «متافیزیک معرفت»، نوشته کیث هوساک، در 328 صفحه توسط انتشارات آکسفورد در 2007 چاپ شده است. 🌕 در این کتاب چند مبحث و فصل مهم و مرتبط با فلسفه ذهن مطرح شده است. ✳️ پیش‌فرض نویسنده این است که معرفت درواقع رابطۀ بسیط غیرفیزیکی است و ازاین‌رو وظیفۀ معرفت‌شناسی تحلیل معرفت از راه صدق و توجیه نیست، بلکه مطالعۀ توجیه است با مفروض انگاشتن مفهوم معرفت. ☘️ فصل نخست تبیین می‌کند که معرفت رابطه‌ای میان ذهن و واقعیت است. در این فصل در این باره بحث شده است که آیا معرفت، یک است؟ سپس رابطۀ میان معرفت و حالات ذهنی را بررسی می‌کند. 🍀 محور بحث در فصل سوم، است و بیان می‌شود که محتوا گونه‌ای یک واقعیت است و محتوا ویژگی است و همین ویژگی، ارزش شناختی فعل ذهنی را متعین می‌سازد. سپس دربارۀ و رابطه‌اش با بحثی مطرح می‌شود. 🌿 نویسنده فصل پنجم را به بحث دربارۀ اختصاص می‌دهد و می‌کوشد و را از راه معرفت تعریف کند. می‌گوید یک حالت ذهنی آگاهانه است اگر مصداق گونه‌ای خاص از کلی (universal)، یعنی (quale)، باشد. 🌱 در فصل ششم دربارۀ چیستی بحث می‌شود و نویسنده، همنوا با جان لاک، شخص را نیز بر اساس معرفت تعریف می‌کند: شخص آن ذهنی است که می‌تواند تحت مفهوم "من" دربارۀ خود بیندیشد؛ پس شخص آن موجودی است که خود را تحت مفهوم "من" می‌شناسد. در این فصل دربارۀ ، و نظریۀ نیز مباحثی مطرح شده است. 🖊 رضا درگاهی‌فر @PhilMind
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥صوت دومین نشست از مجموعه جلسات فلسفه هوش مصنوعی، با ارائه دکتر مهدی همازاده ابیانه و موضوع «نظریه‌های در » 📍دانشکدگان فارابی دانشگاه تهران 📅 سه‌شنبه ۷ آذر @PhilMind
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥صوت نشست علمی با موضوع «حضوری/حصولی در سنت و / در » و با ارائه دکتر محمدحسن مرصعی» 🗓️ پنجشنبه 2 شهریور 1402 📌مؤسسه حامی علوم انسانی با حمایت ستاد توسعه علوم شناختی @PhilMind
به‌سان راه‌‌حلی برساختی برای مسئله ذهن-بدن؛ دیدگاه کالین مک‌گین ⭕️ کالین مک‌گین در مقاله معروفش (1989) راه‌حل‌های عرضه شده برای مسئلۀ ذهن-بدن را بر دو دستۀ برساختی (constructive) و غیر برساختی تقسیم می‌کند. مطابق بیان او، «راه‌حل‌های برساختی می‌کوشند ویژگی‌ای طبیعی را متعلق به مغز (یا بدن) مشخص کنند که توضیح می‌دهد چگونه می‌تواند از مغز (یا بدن) سر بزند.» ⭕️ ازاین‌رو مثلاً نیز برساختی است، زیرا یک ویژگی، یعنی نقش علّی، را مطرح می‌کند که هر دوی حالات مغزی و حالات ذهنی آن را دارند، و این ویژگی قرار است توضیح دهد که چگونه آگاهی از حالات مغزی فراهم می‌آید. ⭕️ مک‌گین می‌گوید همه‌روان‌دارانگاری را نیز در دستۀ راه‌حل‌های برساختی قرار می‌دهم، زیرا می‌کوشد آگاهی را از راه ویژگی‌هایی متعلق به مغز توضیح دهد که همانند خود آگاهی، طبیعی‌اند. نسبت دادن ذرات آگاهی نخستین (proto-consciousness) به اجزای تشکیل دهندۀ ماده، آن‌طور فراطبیعی نیست که پذیرفتن جواهر غیرمادی یا مداخله‌های الهی هست؛ صرفاً غریب است. ⭕️ مطابق این نگاه: 1) همه‌روان‌دارانگاری نظریه‌ای طبیعی‌گراست، و می‌کوشد تبیینی طبیعی‌گروانه از آگاهی به‌‌دست دهد. 2) ذرات آگاهی نخستین، ویژگی‌هایی طبیعی‌اند که به ذرات بنیادین ماده نسبت داده می‌شوند. 3) برایند این آگاهی‌های نخستین، آگاهی‌های سطوح بالاتر است، که آنها هم طبیعی‌اند، زیرا از امور طبیعی، چیزی فراطبیعی نمی‌تواند حاصل آید؛ 4) آگاهی سطح بالاتر انسانی، ویژگی طبیعی مغز است. 5) با فرض اینکه در فرایند تبیین شکل‌گیری آگاهی انسانی هیچ اشکالی در کار نباشد، این نظریه برساختی است. ⭕️ اما مک‌گین معتقد است راه‌حل‌های برساختی همگی برای پاسخ به پرسش ذهن-بدن ناکافی‌اند، و بنابراین همه‌روان‌دارانگاری نیز نظریه‌ای موفق نخواهد بود. ⭕️ اشکال مشترک نظریات برساختی از منظر مک‌گین این است که آن ویژگی طبیعی تبیین‌گر برآمدن آگاهی از مغز یا بدن (ویژگی P) اساساً برای ما انسان‌ها شناخت‌پذیر نیست و ما نسبت بدان دچار بستار شناختی (cognitive closure) هستیم. بیانی از بستار شناختی چنین است: ذهن M از نظر شناختی نسبت به ویژگی P (یا نظریۀ T) بسته است اگروتنهااگر روندهای مفهوم‌سازی که M در اختیار دارد، نتوانند بسط یابند تا P (یا درکی از T) را فراچنگ آورند. ⭕️ مک‌گین با کسانی که به حل‌شدنی بودن مسئله مغز-آگاهی امیدوارند، در سه نکته هم‌نواست: اول اینکه طبیعت‌گروی به‌مثابه دیدگاهی جهان‌شمول و کلی درست است، و دوم اینکه رابطۀ مغز-آگاهی، از هر سنخی باشد، رابطه‌ای طبیعی است، و سوم اینکه بر همین اساس، نظریه‌ای طبیعت‌گروانه این رابطه را تبیین می‌کند. اما اختلاف نظر مک‌گین با دیگران در این است که: این نظریه را قوای شناختی انسانی کنونی درک نمی‌کنند و هرگز بدان نمی‌رسند. ⭕️ پس از منظر مک‌گین ویژگی P هست، که ویژگی مغز است، و مغز به‌خاطر داشتن آن، پایۀ آگاهی است. به همین وزان، نظریۀ T مربوط به P موجود است که کاملاً وابستگی حالات آگاهی را به حالات مغزی توضیح می‌دهد. در این صورت، اگر T ‌را می‌دانستیم، راه‌حلی برساختی برای مسئلۀ ذهن-بدن می‌داشتیم. اما آیا هرگز می‌توانیم T را بدانیم و ماهیت P را درک کنیم؟ ⭕️ پاسخ اساسی مک‌گین این است که مطمئناً امکان‌پذیر است که هرگز نتوانیم P را فراچنگ آوریم و ذهن‌های ما نسبت بدان بسته باشد. هیچ تضمینی وجود ندارد که نیروهای شناختی ما بتوانند از عهدۀ عرضۀ راه‌حل هر مسأله‌ای که با آن روبه‌رو می‌شویم، برآیند. از نگاه وی، اگر این ادعای جزم‌گروانه را می‌پذیری که نوع انسان در مرحلۀ کنونی تکاملش هرچیزی را می‌تواند بداند، دچار نوعی آرمان‌گروی نابجا در خصوص جهان طبیعی شده‌ای. کاملاً ممکن است چنین باشد که هر ویژگی که بتوانیم در ازایش مفهومی بسازیم، آن‌گونه باشد که هرگز نتواند مسألۀ ذهن-بدن را حل کند. ممکن است ما شبیه خردسالانی باشیم که می‌کوشند نظریۀ نسبیت را درک کنند. بعدها چنین رویکردی را رازآلودگروی () نامیده‌اند. McGinn, Colin (1989). Can we solve the mind-body problem? Mind 98 (July):349-66. 🖊 رضا درگاهی‌فر @PhilMind