به‌قولِ‌استاد‌پناهیان عالم‌منتظرِ‌امام‌زمانھ‌ وامام‌زمان‌منتظرِ‌آدمایی که‌بلند‌شن‌وخودشونوبسازن! #زشت‌نیست‌هنوزمثل‌شهدا‌نشدیم؟! 🌱| @zeinabiha2

#بدون‌شرح...

[•°🌱🦋°•] خالی شو، پُر میشوی.. قانع باش، غنی میشوی.. ساده باش، عمیق میشوی.. قضاوت نکن، عادل میشوی.. بنده خدا باش، آزاد میشوی.. خودت باش، بی‌همتا میشوی.. ضعف خود را بپذیر، قوی میشوی.. دخالت را رها کن، هدایت آغاز می‌شود.. سکوت پیشه کن، همه‌چیز گویا می‌شود.. سخنت را کوتاه کن، تأثیرش زیاد میشود.. 🌱| @zeinabiha2

قبل از خواب زمزمہ کنیم🍃✨ " اللّهُمَّ اجْعَلْ عَواقِبَ امُورِنا خَیْراً " خداوندا ، آخر و عاقبت کارهاۍ ما را ختم بہ خیر کن ...🍃🌸 شبتون‌نورانےبہ‌نگاه حضرت‌فاطمہ"س" یادتون نره با وضو بخوابید التماس دعا 🤲🏻📿 🌱| @zeinabiha2

🍃🍃🍃🍃🍃🍃 #سلام_به_مادر_سادات^ هرگاه به هر امامی سلام دهید خــــــود آن امام جواب ســـــــلام تان را میدهـــــد...❣ ولی اگر کسی بگوید: ❣ “السلام علیک یا فاطمه الزهرا”❣ همه‌ی امامان جواب میدهند … می‌گویند: چه شده است که این فرد نام مادرمان را برده است !؟ السلام علیکِ یا فاطمهُ الزهراء(س) تا ابد این نکته را انشا کنید پای این طومار را امضا کنید هر کجا ماندید در کل امور رو به سوی حضرت زهرا کنید... 🌹السلام علیک یا فاطمه الزهرا (س)🌹 السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ🌹 السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ نَبِيِّ اللَّه🌹ِ السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ حَبِيبِ اللَّهِ🌹 السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ خَلِيلِ اللَّهِ🌹 السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ صَفِيِّ اللَّهِ🌹السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ أَمِينِ اللَّهِ🌹 السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ خَيْرِ خَلْقِ اللَّهِ🌹 السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ أَفْضَلِ أَنْبِيَاءِ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ مَلائِكَتِه🌹ِ السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ خَيْرِ الْبَرِيَّةِ🌹 السَّلامُ عَلَيْكِ يَا سَيِّدَةَ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ🌹 مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ السَّلامُ عَلَيْكِ يَا زَوْجَةَ وَلِيِّ اللَّهِ وَ خَيْرِ الْخَلْقِ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ🌹 @zeinabiha2

[•°🔗♥️°•] #ماه_بیـان_مےکند✨ ✍🏻مقام معظم رهبرۍ : از خدا میخواهم مبادا بعد از یک عمر زحمت مرگ ما در بستر بیمارۍ نباشد، در میدان شهادت باشد.!! شهادت ، مرگ در راه ارزشهـاسـت..👌🏻 ‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ #من_انقلـابےام 🤞🏻 🇮🇷| @ZEINABIHA2

#قسمت28 یوزارسیف تا یوزارسیف نشست ,سریع دست کردم پاکت نامه را برداشتم وزیر لباسم پنهانش کردم,همش میترسیدم بشه مثل اون قضیه ی کاغذ کادو..... مامان پاشد واومد یه سینی چای ریخت .یه جوری نگام میکرد که وحشت برم داشت فکر میکردم الان از,زیر کلی لباس اون نامه را داره میبینه وگفت：بابات میگه بیا همونجا بشین,چای را هم بیار... با دستپاچگی سینی چای را که مامان اماده کرده بود برداشتم,به هال که رسیدم,بابا لبخندی زد وگفت：ماشاالله تعارف کن... که یکباره بهرام مثل خروس بی محل بلند شد وگفت：زری جان شما بشین من میگردونم... همه تعجب کرده بودند اخه بهرام از,این کارها نمیکرد,الان احساس کرده عروس خانمه؟!!نه از کرم ریزیش بود. ناچار سینی را دادم به بهرام وصندلی,بین پدر وبهمن که قبلا یوزارسیف نشسته بود,نشستم... یوزارسیف محجوبانه لبخندی زد وگفت：حقیقتش من از پنج سالگی پدرومادروخانواده ام را از دست دادم وپیش یکی از اقوام پدرم بزرگ شدم اما خدا را داشتیم وسالم بزرگ شدم ودرس خوندم وکارکردم ,الانم که معرف حضورتان هستم ,از مال دنیا هم اون ماشین که بیرون خونه است را دارم,یه مقدار پس انداز هم دارم که میتونم یه خونه نقلی برای زندگی تهیه کنم,شغل وممر درامدم هم که حقوق ثابت شرکت هست.... دراین حال بابا شیرینی تعارف کرد وبهرام که دوست داشت اتو بگیره گفت：یعنی شما بی پدر ومادر,بزرگ شدید؟مال همین شهر هستید یا از روستا ودهات اومدید... بهمن که تا این لحظه تحمل کرده بود گفت：داداش حاج اقا همه چی را راست وحسینی گفت,لازم نیست شما حرفهای ایشون را دوباره حالت سوالی بپرسید... یوزارسیف درحالیکه از جاش پامیشد,گفت：بااجازه شما من دیگه رفع زحمت میکنم,غرض عرض ارادت ودرخواست ازدواج بود که انجام شد,یه موضوع کوچک هست که دختر خانمتان خودشان خواهند گفت,حالا اگر امری با بنده نیست مرخص بشم؟ پدرو مادر وبهمن وهمچنین من,بلند شدیم,بابا اصرار داشت که یوزارسیف برا غذا بمونه,مامان میگفت میوه نخوردی وبهمن ناراحت از برخورد بد بهرام,به یوزارسیف حق میداد که زود بره.... بالاخره در میان دل پراز هول وولای من یوزارسیف رفت واخرین بار یه نگاه مهربان بهم انداخت که صد تا حرف داخلش بود....دل میرود ز دستم...صاحبدلان خدا را.... هنوز در حیاط بسته نشده بود که بهرام همانطور نشسته بود,یه موز از ظرف میوه برداشت ومشغول خوردن شد وگفت：پسره ی بی پدرومادر,چه جراتی هم داره اومده خواستگاری دختر اقاسعید زرگر...معلومه کیسه دوخته برا پول وپله ی بابا,جوجه اخوند.... که یکدفعه بهمن پرید وسط حرفش وگفت：بهرام,بزرگتری احترامت واجب,اما حاج اقا مهمان ما بود ,در شان وشخصیت خانواده ما نبود اینجور,باهاش برخورد کنی,درثانی پسر پاک وزحمت کشی هم به نظر میرسید من اگه دختر داشتم حتما بهش میدادم...بااین حرف بهمن سرم را از,شرم به زیر انداختم,بابا ومامان که تا این لحظه ایستاده بودند,اومدن نشستند وبابا گفت：بهمن راست میگه...برخوردت خوب نبود,تواین محله همه رو سر حاجی سبحانی قسم میخورندبااینکه مدت کوتاهی هست که پیش,نماز,مسجد شده اما مقبولیت عمومی پیدا کرده,هرجا صحبت یه کار خیر باش,حاجی سبحانی یه پای ماجراست ومامان ادامه حرفش را گرفت وگفت：چه جوان برازنده ورعنایی...واقعا زیباست,سربه زیر,اقا,محجوب.و... دل تو دلم نبود میخواستم خودم را به اتاق برسونم ونامه یوزارسیف راباز کنم ,بااجازه ای گفتم وسمت اتاق روان شدم که باز بهرام به حرف امد وگفت：صبر کن ور پریده من که فهمیدم جواب بله را بهش دادی...اون موضوع کوچک چی بود که قراره توبگی هااا؟؟ برگشتم طرفش...گر گرفته بودم...نمیدونستم تواین هیرو ویر,چه کنم,چه بگم..... ادامه دارد.... 📚نویسنده....ط_حسینی

°•🌱 ○° زهرا تویی ام ابیها 😍🌸 #شادمانه‌ولادت‌حضرت‌زهرا 🪴 #مولودی🎼 #روز‌شمار‌ولادت‌بی‌بی‌زهرا 📆 #مرآت‌محمدی🎤 ○° ۳ ࢪوز تا روز مادر 🌈 🌱| @ZEINABIHA2

ا🌏🏳🌏🏳🌏🏳🌏🏳✨✨ ا🏳🌏🏳✨✨ ا✨ #سیره_النبی_الاعظم #سیره_جامع_محمدی #سیره_محمدی #جوانی_حضرت_محمد_امین_(ص) #ازدواج #خدیجه ➖ قسمت ۱۲۵ ❌ حسادت زنان قریش ◀️ پس از ازدواج حضرت محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله) با حضرت خدیجه کبری (سلام الله علیها)؛ عده ای از قریش خشمگین شدند. 🔥 پس شعله های حسد برافروخته شد. در نتیجه عده ای به عیبجویی از حضرت خدیجه کبری (سلام الله علیها) پرداختند. ✖️ بعض قريش من المبغضين بالإزراء على خديجة حيث تزوجها محمد ص ➖ بعضی از مبغضین از قریش، درباره ازدواج حضرت خدیجه (سلام الله علیها) شروع به سخن چینی کرند. 🔶 و بلغ الخبر إلى خديجة 🔷 خبر و گفتار عیب جویان به حضرت خدیجه (سلام الله علیها) رسید. 🔶 فصنعت طعاما 🔷 حضرت خدیجه (سلام الله علیها)، طعام و غذایی مهیّا نمودند 🔶 و دعت نساء المبغضين 🔷 و آن زنان عیب جو و مبغض را دعوت نمودند. 🔶 فلما اجتمعن و أكلن قالت لهن: 🔷 پس آنان جمع شدند؛ پس از خوردن غذا؛ حضرت خدیجه (سلام اله علیها) به آنان گفتند: 🍀 معاشر النساء بلغني أن بعولتكن عابوا علي فيما فعلته من أني تزوجت محمدا 💠 ای گروه زنان! شنیده ام شوهران شما درباره ازدواج من با (حضرت) محمد (صلی الله علیه و آله) عیب جویی و سخن چینی می کنند؛ 🍀 و أنا أسألكم هل فيكم مثله؟ 💠 و در این حال من از شما می پرسم؛ آیا در میان شما کسی مانند حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) هست؟ 🍀 أو في بطن مكة شكله من جماله‏ و كماله و فضله و أخلاقه الرضية 💠 یا در مکه شبیه زیبایی و کمال و فضل و اخلاق حسنه او کسی هست؟ 🍀 و أنا قد أخذته لأجل ما قد رأيت منه 💠 پس من به سبب آن چه از او دیدم؛ (از شرافت و حسن خلق)؛ با او ازدواج نمودم. 🍀 و سمعت منه أشياء ما أحد رآها 💠 هم چنین من از او چیزهایی شنیده ام که هیچ کس تا به حال ندیده است. 🔶 فلا يتكلم أحد فيما لا يعنيه‏ 🔷 پس دیگر کسی سخن نگفت. 🔶 فكف كل منهن‏ عن الكلام. 🔷 همه آنان زبان در کام گزیدند و هیچ سخن نگفتند. 📘 بحار الأنوار، علامه مجلسی، جلد ‏۱۶، صفحه ۷۱ ↩️ بنا بر شواهد تاریخی زنان قریش ارتباط خود را با حضرت خدیجه (سلام الله علیها)، قطع کردند. جز عده ای اندک کسی با ایشان سخن نمی گفت. ✨ 🏳🌏🏳✨✨‌ 🌏🏳🌏🏳🌏🏳🌏🏳✨✨ @rabieanam 📜🖌📜🖌📜🖌📜 🖌📜 📜 🖌 📜 نشرش صدقه جاریه است