فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤﷽❤
#قرار_روزانه
💢 اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ
وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن.
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💢 السلام علیڪ یابقیة الله یااباصالح المهدی
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💢السلام علیک یافاطمه المعصومه
🌸🌸🌸🌸🌸
@zeinabion98☘
#حدیث روز☘
امام علی علیه السلام
خودپسندی وغرور، مانع پیشرفت وکمال است.
نهج البلاغه، حکمت ۱۶۷
@zeinabion98
#احکام
📚 امام جماعت شدن شخصی که حجامت کرده
💠 سؤال: اگر شخصی #حجامت کند، آیا در همان حال می تواند #امام_جماعت باشد؟ آیا اقتدا به او جایز است؟
✅ جواب: اگر امام جماعت شرعا معذور باشد، امامت او و اقتدای به او (با رعایت سایر شرایط نماز)، اشکال ندارد.
#احکام_نماز_جماعت #شرایط_امام_جماعت
🌸مرکز پاسخـ۱۸۰۲ـگویی
@zeinabion98
#احکام
❓سوال: چندین سال است که مقداری از اموال مربوط به بیت المال نزد من است و اکنون می خواهم خود را بریء الذمّه نمایم، وظیفه من چیست؟
✅ جواب:
اگر آن چه که از اموال بیت المال نزد شماست، از اموال دولتی مختص به اداره خاصی از اداره های دولتی باشد باید در صورت امکان به همان اداره برگردانید و الا باید به خزانه عمومی دولت تحویل بدهید.
🏷 منبع: سایت آیت الله خامنه ای
#بیت_المال
🌸مرکز پاسخـ۱۸۰۲ـگویی
@zeinabiin98
🌛🌛🌙🌙🌜🌜
#نماز_اول_ماه
🔸 نماز اول ماه به همراه صدقه اول ماه را فراموش نکنیم
( دوشنبه ۱۵ آذر ، اول ماه جمادی الاول است )
#نماز
@zeinabion98
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱 یک روایت متفاوت از داستان یوسف پیامبر
❤️ باور میکنید میتوانید معشوق امام زمان باشید؟!
کانال اقای پناهیان
@zeinabion98
#فرنگیس
قسمت هفتاد و پنجم
از همانجا، پیچ چهارزبر را نگاه کردم. انگار ماری بود توی دل دشت. دستم را روی خاکهای کنارم کشیدم و به علیمردان گفتم:《 از من نرنج. بگذار برگردم و سری به خانه بزنم. سری به پدرم و بچهها میزنم و برمیگردم. دلم طاقت نمیآورد. دارم جان میدهم. علیمردان، اینجا جای من نیست. بقیه شاید راحت باشند، اما به خدا من نمیتوانم. انگار دارم خفه میشوم. بگذار بروم.》 علیمردان نگاهم کرد. چشمهایش پر از اشک بود. وقتی چشمهایش را دیدم، انگار چیزی به دلم چنگ انداخت. اشکهایش را پاک کرد و گفت:《 برو!》
بعد مکثی کرد و ادامه داد:《 ولی زود برگرد.》
با تردید گفتم:《 سهیلا را ببرم؟ اینجا طاقت نمیآورد.》
با بغض گفت:《 سهیلا را هم ببر.》
دستم را روی دستش گذاشتم و گفتم:《 زود برمیگردم علیمردان. تو فقط مواظب رحمان باش. قول میدهم که بچه را صحیح و سالم برگردانم.》
آرام دستم را فشار داد و دیگر سرش را بلند نکرد. میدانستم برای یک مرد کلهر خیلی سخت است، اما پا روی دلش گذاشته بود. همانجا پشتش را به من کرد.
رحمان را به طرف خودم کشیدم. صورتش را بوسیدم. چشمهایش را بوسیدم و گفتم:《 رحمان، مواظب خودت و پدرت باش.》
دهانش باز مانده بود. نگاهی به پدرش کرد. انگار می.خواست چیزی بپرسد، اما چیزی نگفت. شوهرم از توی گندمزار بلند شد. دست رحمان را گرفت و گفت:《 برویم پسرم.》
دیگر نگاهم نکرد. سهیلا را بغل کردم، پشتم را به ماهیدشت دادم و به طرف جاده به راه افتادم. یک لحظه برگشتم. رحمان در حالی که دستش توی دست پدرش بود، سرش را به عقب برگزدانده بود و ما را نگاه میکرد. توی دلم گفتم:《 رحمانم، مادر، طاقت بیاور، برمیگردم.》
سهیلا را روی کولم محکم کردم و به راه افتادم. تنها چیزی که داشتم، چاقویم بود.
سوار یک تویوتای سپاه شدم. چند پاسدار و پیشمرگ کُرد، پشت تویوتا بودند. پرسیدم:《 تو را به خدا چه خبر است؟》
یکی از پاسدار ها که مسن بود، گفت:《 خواهر، چه خبر... منافقین و عراقیها از مرز تا سرپلذهاب آمدهاند و دارند به طرف ما میآیند.》
مردها توی ماشین داشتند با خودشان حرف میزدند. انگار غم دنیا روی دلم سنگینی میکرد. خسته بودم. دلم میخواست بروم توی روستایم؛ همانجا بنشینم و تا آنجا که میتوانم، بجنگم و بعد بمیرم.
سهیلا زیر تیغ آفتاب بیتابی میکرد. وسط راه، وقتی تویوتا پیچید، پیاده شدم و کنار جاده ایستادم. مینی بوس به سمت گیلانغرب میرفت. سوار شدم .همه مرد بودند. با تعجب به من و بچه روی کولم نگاه کردند. اما چیزی نگفتند. روی صندلی جلو نشستم. دوازده نفر توی مینیبوس بودند. سرم را به طرف بیرون چرخاندم تا مجبور نباشم اگر کسی سوالی کرد، جواب بدهم.
به داربادام رسیدیم. درختها همه سبز بودند. توی ماشین، داشتم دره و کوهها را نگاه میکردم که یکدفعه فریاد راننده بلند شد:《 یا ابوالفضل...》
پا روی ترمز گذاشت و ماشین کنار دره ایستاد. با تکان ماشین، نزدیک بود سهیلا از بغلم بیفتد. تکان سختی خوردم. مرد راننده، از شیشه جلو به آسمان خیره شده بود. هنوز گیج بودیم چه خبر شده که با صدای وحشتناک هواپیماها، زمین و زمان لرزید. از شیشه جلوی مینیبوس، هواپیمای عراقی را دیدم که شیرجه زد و به سمت ما آمد. راننده فریاد زد:《 بروید پایین... خودتان را نجات دهید.》
با فریاد راننده، همه به طرف در هجوم آوردند. دستم را به چادرم گرفتم و از در مینیبوس خودم را پرت کردم پایین. باید به سمت کوه میرفتیم و لای درختها قایم میشدیم. توی جاده، علاوه بر مردم عادی، ماشین نیروهای نظامی هم بود که میخواستند عبور کنند. فهمیدم هواپیماها آمدهاند آنها را بمباران کنند. ما هم که قاطی آنها بودیم؛ برایشان فرقی نمیکرد.
#ادامه_دارد
@zeinabion98
💫خــدایـا...
✨آنگونه عزیزانم را بنگر
💫که احساس کنند
✨خوشبخت ترین کائناتند
💫دل هاشان را سرشاراز آرامش
✨و خانه هاشان را
💫گرمای محبت خدایی ات ببخش
✨شبتون بخیر و پر از آرامش الهی
@zeinabion98
بسم الله الرحمن الرحیم
خدا یا به امید خود تو نه به امید خلق تو
صبح پاییزیتون دلپذیر
مثل برگای یه درخت پاییزی...
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
@zeinabion98
❤﷽❤
#قرار_روزانه
💢 اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ
وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن.
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
💢 السلام علیڪ یابقیة الله یااباصالح المهدی
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
💢السلام علیک یافاطمه المعصومه
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
@zeinabion98
#حدیث_روز
قال امیرالمومنین علیه السلام :
نعم المحدث الکتاب :
کتاب نیکو گوینده ای است .
غررالحکم ج 6 ص 167
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
و همچنین....
قال امیر المومنین علی علیه السلام :
من تسلی بالکتب لم تفته سلوه :
هرکس که با کتابها آرامش یابد . راحتی و آسایش از او سلب نمی گردد. غررالحکم ص 233
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
@zeinabion98
#ویژه_مناسبتی
#روز_دانشجو
#معرفی_کتاب
درباره کتاب دانشجو باید سیبزمینی نباشد
ایران مرکز استعداد است؛ مربوط به حالا هم نیست. اصلاً در تاریخ و در همهی تحولات اوضاع و جریانات فکری، مگر چند نفر آدم مثل ابنسینا ممکن است دربیاید؟ فرض کنید که در هر هزار سال، ده نفر از اینها درمیآید. در این هزار سال آخر، اکثر این ده نفر ـ امثال ابنسیناها، فارابیها، خوارزمیها و رازیها ـ از ایران هستند. اینها پایهگذاران اساسی دانش بشریتند. بنده چند سال است که مرتّب فریاد میکشم: «استعداد ایرانی»؛ البته حالا بسیاری معتقدند که ایرانی مستعدّ است؛
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
@zeinabion98
#معرفی_کتاب
#مکث_در_تاریخ
١۶ آذر ١٣٣٢ در دانشگاه تهران چه گذشت؟
روز ۱۶ آذر در دانشگاه تهران متفاوت از روزهای قبل آغاز شد. اساتید و دانشجویان با ورود به دانشگاه متوجه استقرار تجهیزات گارد رژیم شاهنشاهی و آرایش سربازان و اوضاع غیرعادی دانشگاه شدند.
#مناسبتی_روز_دانشجو
ادامه دارد.....
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
@zeinabion98
#معرفی_کتاب
#مکث_در_تاریخ
آیا میدونستید؟؟؟؟؟
روز دانشجو، در ایران به ۱۶ ماه آذر اطلاق میشود چون، این روز، به یاد سه دانشجو که هنگام اعتراض به دیدار رسمی ریچارد نیکسون معاون رئیس جمهور وقت ایالات متحده آمریکا و همچنین از سرگیری روابط ایران با بریتانیا، در تاریخ ۱۶ آذر ۱۳۳۲ (حدود چهار ماه پس از کودتای ۲۸ مرداد همان سال) در دانشگاه تهران کشته شدند، گرامی داشته میشود.
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
به احترام تان تمام قد می ایستیم...
و راهتان را ادامه میدهیم....
باشد که مثل شما به مقصد سعادت برسیم....
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
#مناسبتی_روز_دانشجو
ادامه دارد....
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
@zeinabion98
#معرفی_کتاب
#مکث_در_تاریخ
این ورق های کتاب تاریخ بود که امروز ما راساخت....
ریشه حوادث این روز به اتفاقات ایران در سال 32 برمیگشت. پس از اینکه دولت مصدق با کودتایی آمریکایی و انگلیسی در 28 مرداد سال 1332 سقوط کرد، جامعه ایران در بهت و حیرت فرو رفت و دانشگاه تهران که به واسطه حضور دانشجویان و نخبگان کشور نسبت به بیگانه دیدگاهی ضدامپریالیستی داشت، بیش از بیش رنگ ضد دیکتاتوری و امپریالیستی به خود گرفت.
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
#مناسبتی_روز_دانشجو
ادامه دارد....
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
@zeinabion98
#معرفی_کتاب
#مکث_در_تاریخ
کتابی که برگه هایش رابزرگ چاپ میکند تا شاید کسی صدای حرفای را بشنود.... روزنامه....
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
روزنامه اطلاعات در ١۶ آذر ١٣٣٢ نوشت،
در حالی که نفرت از کودتاچیان در افکار عمومی ایران موج میزد اخباری از گوشه و کنار مبنی بر بازگشت نمایندگان دولتهای خائن به کشور به ملت ایران میرسید. وعده ورود قریب الورود "دنیس رایت" کاردار سفارت انگلیس، حضور نیکسون معاون آیزنهاور رئیس جمهور آمریکا در ایران در کنار محاکمه مصدق طی چند روز مانده به آذر گویای آذر ماهی متفاوت برای ملت ایران در سال 1332 بود.
قطعی شدن سفر نیکسیون به ایران در روز 17 آذر به ایران، خشم مردم و دانشجویان را بیشتر کرد، دانشجویان معتقد بودند با اوضاع پیش آمده دانشگاه تحمل حضور نیکسون را ندارد.
در روز 14 آذر دانشجویان دانشکدههای حقوق و علوم سیاسی،علوم، دندانپزشکی، فنی، پزشکی و داروسازی دانشگاه تهران تظاهرات پرشوری علیه کوتاچیان برگزار کردند.
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
#مناسبتی_روز_دانشجو
برگی از کتاب قطور تاریخ...
ادامه دارد...
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
@zeinabion98
#معرفی_کتاب
#مکث_در_تاریخ
روز ١۶ آذر متعلق به دانشجوی ضد آمریکا و ضد سلطه است.
امام خامنه ای، مدظلهالعالی
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
@zeinabion98
#معرفی_کتاب
#مکث_در_تاریخ
به پایان رسید آن دفتر ولی حکایت همچنان باقیست....
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
#روز_دانشجو
@zeinabion98
#معرفی_کتاب
#حرف_حساب
دانشجو صرفا کسی که به دانشگاه میرود نیست....
بانویی که در خانه نشسته تا مایه ی آرامش همسر و فرزندانش باشد...
اما همچنان خوی و منش دانشجو دارا باشد....
این بانوی خانه دار هم دانشجو ست...
کتاب خواندن، محض مکان مدرسه و حوزه و دانشگاه نیست...
اگه توو خونه هم هستی دانشجو باش...
کتاب بخون...
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
#مناسبتی_روز_دانشجو
پایان فصل زیبای مقاومت وشهادت دانشجویان از کتاب تاریخ زندگی...
اما....
این کتاب همچنان جاریست...
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
@zeinabion98
# سه شنبه های _ مهدوی
یا صاحب الزمان...
کدامین صحرا تو خیمه زدی تا که آواره سوی آن باشم...
از سنگینی گناهانِ پرونده ام...
امشب را کجا غریبانه سر به سجده میگذاری تا بجای من...
شرمنده ی گناهانم باشی، پیش خدا...
تا برای من طلب بخشش کنی از خدا...
آقا جان مرا ببخش بخاطر هر بار که باهم رو به رو شده ایم...
و من شما را نشناختم....
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
سهشنبه های امام زمانی...
عاشقانه بساز با امام زمانت....
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
@zeinabion98