ما سرباز جنگهای تاریخ مصرف گذشتهایم
شما یک جوان هستید، مثلا آقا پسری بیست و چند ساله. شما کتاب میخوانید و توی قفسه کتاب کنار میز اتاقتان مجموعهای از کتابهای دفاع مقدسی و مقاومتی کنار یک گلدان پتوس گذاشتهاید.
این یادداشت درباره شماست و تاثیری که این کتابها روی شما داشته.
نتیجه غالب روایتها و زندگینامههای مربوط به جنگ این است که شما را به محیط جنگ و آدمهایش علاقهمند میکند. فرض میکنیم شما در نتیجه مطالعه این کتابها حال کنشگری نسبت به مساله جنگ دارید. توی این کتابها، مسجدها مرکز اعزام بودهاند و داوطلبها بعد از نهایی شدن قرار اعزام، در جایی کار با اسلحه یاد میگرفتند. شما توی ذهنتان یک لباس نظامی میپوشید و از خانوادهتان خداحافظی میکنید و میروید به میدان جنگ. تصور شما از میدان جنگ به احتمال زیاد، جایی بیابانی شبیه دشتهای جنوب است یا جایی کوهستانی شبیه جبهه غرب.
شما توی کتابهای روایی دیدهاید خیلی از شخصیتهای اصلی، اهل خدمت به دیگران بودهاند، رزم را هم بلد بودهاند، بعضیهایشان خیلی هم آدم اهل معنویتی بودهاند. دلتان میخواهد شما هم گاهی بروید و به جای دیگران باری از دوش جمع بردارید، دلتان میخواهد در تیراندازی نمونه باشید، بلد باشید سنگر به سنگر جلو بروید و با دشمن مبارزه کنید.
تصور شما از زمین جنگ یکجای پر از خاک است، با چادرهای برزنتی و با غذاهای کنسرو شده.
من شما را تحسین میکنم، شما خیلی خوبید و حقیقتا کاش من شبیه شما بودم.
حالا اما از گذشته بیایید به امروز، یک نفس عمیق بکشید و به این سوال جواب بدهید: «این روزها آیا ما در جنگیم یا در صلح؟» منظورم از این روزها، روزهای بعد از حمله رژیم غاصب به ما نیست، بروید عقبتر، در این یک سال اخیر، وضعیت ما چطور بوده؟
اگر بگویید در صلحیم که خب، بهتر است بحث را عوض کنیم و برویم سراغ قیمت دلار و انتخابات آمریکا و سردی هوای پاییز و ریجیستری گوشیهای موبایل.
اگر بگویید در جنگیم، آن وقت نوبت سوال سخت میشود: «در این ماههایی که از جنگ گذشته، شما مشغول رزم بودید یا زندگی عادی؟»
اگر جواب شما این باشد که شما هم جنگ را فهمیدهاید و هم در حال رزم بودهاید، من باید بیایم دست شما را ببوسم، شما بینظیرید واقعا و کاش هزار نفر مثل شما داشتیم.
اما اگر جواب کسی این باشد که مشغول زندگی روزمره بوده آن وقت آیا جا ندارد من بپرسم آن کتابهایی که در روزهای صلح خوانده و آن همه رویای سلحشوری که در ذهن داشته چرا به کار نیامده و هرز رفته؟
دوستان بزرگوار، واقعیت عریان ماجرا این است که ما در سختترین جنگ تاریخ معاصریم، یک جنگ وجودی (این را رهبر انقلاب گفته) و ما همهمان نه آرایش رزم گرفتهایم، نه حس جنگ داریم و نه اصلا میفهمیم این جنگ چطور جنگی است.
خب مگر قرار نبود کتابهای دفاع مقدس، آشنایی با فرماندهان، روایت شرایط جنگ و حکایت مجاهدان، نسلهای جنگ ندیده را با میراث جنگ آشنا کند و تجربه آن روزها را به نسل بعد برساند؟ پس چرا ما چیزهایی که فهمیدهایم به درد امروز نمیخورد و چیزهایی که به درد امروز میخورد را توی هیچ کتابی ندیدهایم.
حالا ما وسط جنگ سختی هستیم که حتی سلاحش را هم نمیشناسیم، محل اعزامی برایش پیدا نمیکنیم، جایی نیست که آموزشمان بدهد، دستورالعملی برای جنگ نداریم، جنگش لباس و منطقه و زمان خاص ندارد.
اصلا اوضاع طوری است که ممکن است بعضیهایمان در حال جهاد باشیم ولی خودمان ندانیم. این جنگی که تویش هستیم، تلفات انسانیاش خیلی کم است، سر و صدا و انفجار ندارد، اما در عین حال هدفش زدن ریشه ماست.
حالا برگردید به احوال شخصی و درونیتان در این ماههای اخیر. انصافا برایتان پیش نیامده که دلتان بخواهد کاری بکنید ولی سردرگم باشید. نخواستهاید که بروید از جایی فرصت اعزام به خط مقدم پیدا کنید بعد ببینید اصلا خط مقدمی انگار وجود ندارد. اعصابتان از دست خودتان خرد نشده از بس کاری نمیتوانید در جنگ بکنید؟
ببینید این واقعیت ماست. واقعیت پر دردی که نشان میدهد روایت ما از دفاع مقدس روایتی رو به گذشته بوده نه رو به آینده.
.
«محمدرضا جوان آراسته»
zil.ink/mrarasteh
____
🔻🔻وذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرَىٰ تَنْفَعُ مُؤمِنین
@zekra58
کسی زن بودن را برای جنگهای بعدی بلد است؟
شما یک جوان هستید، مثلا خانمی که چند سالی است ازدواج کرده. شما کتاب میخوانید و توی قفسه کتابخانهتان مجموعهای از کتابهای دفاع مقدسی و مقاومتی را کنار چند قاب از عکس شهدا گذاشتهاید.
این یادداشت درباره شماست و تاثیری که این کتابها روی شما داشته.
توی تصویری که ما از همسران رزمندهها داریم، زنها مادرهایی هستند چند بعدی. خانم خانه هستند، مربی بچهها هستند، در غیاب همسر به جنگ رفته کارهای مردانه خانه را هم انجام میدهند، خرج زندگی را کم میکنند، امید را بالا میبرند، برای بچهها از قهرمانیهای پدرشان میگویند، توی دلشان و توی خانهشان یک جای خالی بزرگ هست که گرچه هیچ جوره پر نمیشود ولی با همه وجود تلاش میکنند جای خالی همسر رزمندهشان به چشم کسی نیاید.
این خانمها خبر جنگ را از همرزمهای به مرخصی آمده میگیرند یا از شبکههای رسمی اخبار. توی کتابها نوشته همه سهم این زنها از مردهای رزمندهشان چند روز مرخصی بوده که هر چهار پنج ماه یک بار اتفاق میافتاده.
توی روایتها اینطور است که تقریبا همه اهالی محل و فامیل میدانند فلانی رزمنده است، مدتهاست در جبهه است، دارد میجنگد و همسرش با بچهها در خانه است. خیلی وقتها این خانه و خانواده توی محل اعتباری پیدا میکردند و توی فامیل توجه بیشتری بهشان میشده.
در جنگهای گذشته زنها اساسا نقش رزم نداشتهاند، چه میشده و به چه شرایط خاصی اگر میرسیدند، سلاح برمیداشتند و در جنگ شهری برای شکستن محاصرهای میجنگیدند.
حالا اما از گذشته بیایید به امروز، یک نفس عمیق بکشید و به این سوال جواب بدهید: «این روزها آیا ما در جنگیم یا در صلح؟» منظورم از این روزها، روزهای بعد از حمله رژیم غاصب به ما نیست، بروید عقبتر، در این یک سال اخیر، وضعیت ما چطور بوده؟
اگر در جنگ باشیم، که البته هستیم و اگر بعضی از مردهای ما در حال رزم باشند، که انشاءالله هستند، همسران این آدمهای مجاهد چطور میتوانند از همسران شهدا الگو بگیرند؟
توی جنگی که خط مقدمش همینجاست، توی جنگی که مردها لازم نیست برای رزم حتی گاهی از خانه هم بیرون بروند، توی جنگی که روی پایه علم، تکنولوژی، شبکهسازی و رسانه میچرخد آیا همسر یک رزمنده اصلا حس همسر مجاهد بودن را دارد؟ آیا الگوهایی که در کتابها خوانده کمکش میکنند؟ برای رزمندهای که با کت و شلوار میرود به زمین رزمش و عصر شلوار جین میپوشد و با خانوادهاش توی پارک بستنی میخورد، چطوری میشود همسری کرد؟
چطور میشود شبیه زنی بود که ششماه همسرش را ندیده و زندگی را چرخانده، وقتی همه زمان عملیاتی همسر یک رزمنده در شب و روزهای عملیات نظامی ایران، دو سه شب آماده باش است؟
این زنها آیا احساس ناکارآمدی نمیکنند؟ آیا بنبستی که روبهرویشان است ناامیدشان نمیکند؟ آیا منحصر شدن کنششان در کمک مالی و هدیه کردن طلاها، برایشان کافی است؟ آیا در دل خودشان احساس شبیه بودن به همسر شهدا را دارند؟
توی این روزها و این جنگ ۲۴ ساعته ۱۳ ماه اخیر، اصلا گاهی زنها مجاهدتر از مردها بودهاند، گاهی کنشهایی دقیقتر، موضعگیریهایی درستتر و عملکردهایی بهجاتر داشتهاند اما چون جنگ همیشه تصویری مردانه داشته، اینها هیچ وقت خودشان را مجاهد ندیدهاند.
توی زمانه ما با جنگی که یک طرفش در فضای مجازی است و طرف دیگرش در آسمان بین موشکها و پهبادها، همسر یک رزمنده بودن، تقریبا معنایی ندارد، خالی از هویت و ارزش است.
حالا شما اگر زن باشید، هر قدر بیشتر کتابی از همسران شهدا خوانده باشید، احتمالا بیشتر در رنجید چون توی زمانه این جنگ بزرگ، هیچ جایی برای کنش بر اساس آن الگوها پیدا نمیکنید.
زنهای جامعه ما بلدند چطور برای رزمندههایی در گذشته، همسری کنند اما برای جنگهای امروز و آینده، بعید میدانم کسی آماده باشد.
.
«محمدرضا جوان آراسته»
zil.ink/mrarasteh
____
🔻🔻وذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرَىٰ تَنْفَعُ مُؤمِنین
@zekra58
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 بازگشت ما به سوی علیست
@FarsMaaref 💠
____
🔻🔻وذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرَىٰ تَنْفَعُ مُؤمِنین
@zekra58
8.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آخر چه بود این مرگ نو...
این مرگ عزرائیل کش...
میراث خود پرتاب کن ...
آن چوب اسرائیلکُش ...
عجب شعری👌
____
🔻🔻وذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرَىٰ تَنْفَعُ مُؤمِنین
@zekra58
حجت الاسلام علیرضاپناهیان.mp3
34.67M
#سخنرانی
💠 مراسم گرامیداشت چهلمین #روز_شهادت_سید_حسن_نصرالله
🎤 حجت الاسلام علیرضا #پناهیان
🗓 سه شنبه ۱۵ آبان ماه ١۴٠۳
●━━━━━──────
⇆ ◁ㅤ❚❚ㅤ▷ㅤ ↻
ـــــــــــــ| اللهم عجل لولیک الفرج |ـــــــــــــــ
کانال و صفحه رسمی مسجد مقدس جمکران👇
🆔 @jamkaran_ir
سایت رسمی مسجد مقدس جمکران 👇
🌐 www.jamkaran.ir
____
🔻🔻وذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرَىٰ تَنْفَعُ مُؤمِنین
@zekra58
🔺برای خرید موشک به روسیه رفتیم، یک موشک چشممو گرفت
موشکی با برد ۳٠٠کیلومتر و خطای ۲۵متری موقع اصابت به هدف
موشک رو خواستم، ژنرال روس موافقت نکرد
گفت: فروشی نیست
اصرار کردم، رد کرد
گفت: من میشناسمت، اگه ما این موشک و به ایران بفروشیم میری از روش میسازی، قول دادم این کارو نمیکنم
ولی قبول نکرد، ناراحت شدم
گفتم: ما این موشک روخودمون میسازیم
ژنرال روس خندید
برگشتم ایران، هرچه روی این طرح کار کردیم جواب نگرفتیم
پناه بردم به مشهد به آغوش امام رضا علیه السلام..
سه روز میرفتم حرم توسل میکردم...
بعد روی کارم فکر میکردم، روز سوم عنایتی از آقا شد، جرقه ای توی ذهنم خورد
برگشتم محل استقرارمون، تو دفترنقاشی دخترم طرحی که به ذهنم اومده بود و کشیدم
برگشتم تهران، برگشتیم سرکار
طرح رو پیاده کردم، شد..
بهتر از موشک روسی و دقیق تر از اون شد...
اسمشو گذاشتیم فاتح، فاتح ۱۱٠
اولین سری از موشک های نقطه زن ایرانی با خطای زیر ۱٠ متر
امام رضا گره موشکی مارو تو دفترنقاشی یه دختربچه حل کرد
سالها بعد و درجریان جنگ اوکراین، روسیه خواستار خرید موشک های فاتح۱۱٠ از ایران شد..
#شهید_حسن_طهرانی_مقدم
____
🔻🔻وذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرَىٰ تَنْفَعُ مُؤمِنین
@zekra58
6.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ما ملت امام حسینیم
____
🔻🔻وذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرَىٰ تَنْفَعُ مُؤمِنین
@zekra58
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شعری که رهبر انقلاب را به گریه انداخت
یا فاطمهی زهراء🖤😭
____
🔻🔻وذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرَىٰ تَنْفَعُ مُؤمِنین
@zekra58
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠هو اللطیف💠
مهر خوبان دل و دین از همه بیپَـروا برد
رُخ شَطرنج نبُرد آنـچه رخ زیبـا برد
تو مپندار که مجنون سر خود مجنون گشت
از سَمَک تا به سُهایش کشش لیلی برد
من به سرچشمه خورشید نه خود بردم راه
ذرهای بودم و مِهـر تو مرا بالا برد
من خَس بی سر و پایم که به سیل افتادم
او که میرفت مرا هـم به دل دریا برد
جام صَهبا ز کجا بود مگر دست که بود
که درین بزم بگردید و دل شیدا برد؟
خَمِ ابروی تو بود و کف مینوی تو بود
که به یک جلوه زمن نام و نشان یکجا برد
خودت آموختِیَم مِهر و خودت سوختِیَم
با برافروخته رویی که قرار از ما بـرد
همه یاران به سر راه تو بودیم ولی
خم ابروت مرا دید و ز من یغما برد
همه دلباخته بودیم و هراسان که غمت
همه را پشت سر انداخت، مرا تنـها برد
رضوان الله تعالی علیه
____
🔻🔻وذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرَىٰ تَنْفَعُ مُؤمِنین
@zekra58
6_1152921504607377192.mp3
1.98M
🎧 معلوم نیست من دیگر زنده بمانم بگذارید این را به شما بگویم...
🏴 @mesbahyazdi_ir
____
🔻🔻وذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرَىٰ تَنْفَعُ مُؤمِنین
@zekra58
10.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 گزارش مینویسد قتل با جسمی گران بوده
@FarsMaaref
____
🔻🔻وذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرَىٰ تَنْفَعُ مُؤمِنین
@zekra58
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگه جایی کارتون گیر کرد فقط امام زمان رو به مادرش زهرا قسم بدید تا زود حاجتتون رو بگیرید
#شهید_عبدالحسین_برونسی
____
🔻🔻وذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرَىٰ تَنْفَعُ مُؤمِنین
@zekra58