📚رُمّانْهایبلــندوداستانکوتا📚صلواتیوآموزنده🌷🌷🌷
📚 رمان شماره پنجم 💖 جلد دوم 📌 نام رمان 📝 مردی در آینه 📝 نویسنده:شهیدمدافعحرمسیدطاها ایمانی ☑️
ا🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
ا🌺🍃🌺
ا🍃🌺
ا🌺
✨👤✨ #مردی_در_آینه✨
✨ قسمت #صد_وبیست_وسه
✨زمزمه سلام
پرواز تهران ـ مشهد، 🛫مرتضي کنار من بود و از تمام فرصت براي صحبت استفاده کرديم
ذهنم هنوز جواب مشخصي براي نقاط مبهم درباره رمضان 🌙😟پيدا نکرده بود
و حالا هزاران نقطه گنگ ديگه توش شکل گرفته بود
آياتي✨ که درباره شهدا👣 و شهادت👣 در قرآن اومده بود
احاديثي که مرتضي از قول پيامبر و اولي الامرها نقل ميکرد🤔
و از طرفي، تصوير تيره و سياهي که از جهاد از قبل داشتم
جهاد و اسلام يعني اعمال تروريستي القاعده و طالبان
يازده سپتامبر . بمب گذاري و کشتن افراد بي گناه
سرم ديگه کم کم داشت گيج مي رفت . سعي مي کردم هيچ واکنشي روي حرف هاي مرتضي نداشته باشم
و با دید تازه ای به اسلام و حقيقت نگاه کنم
نه براساس چيزهايي که شنيده بودم و در موردش خونده بودم
بعد از صحبت با اون جوان🌤، ميتونستم تفاوت مسيرها و حتي برداشت هاي اشتباه از واقعيت رو درک کنم . اما مبارزه سختی درونم جریان داشت . انگار باور بعضي از افکار و حرف ها به قلبم چسبيده بود . و حالا که عقلم دليل بر بطلان اونها ميآورد
چيزهای ثابت شده درونم، با اون سر جنگ برداشته بود
اگر چند روز پيش بود، حتما همون طور که به دنيل پريده بودم، با مرتضي هم برخورد ميکردم
ولي در اون لحظات، درگیر جنگ و درگیری دیگه ای بودم . و چقدر سختتر و سنگينتر . به حدي که گاهي گيج ميشدم
الان کدوم طرف اين ميدان، منم؟ . بايد از کدوم طرف جانبداري کنم؟ . کدوم طرف داره درست ميگه؟
و حقيقت اينجا بود که هر دو طرف اين ميدان جنگ، #خودِمن بودم
شرط هاي ثبت شده در وجودم، که گاهي قدرت تشخيص شون رو از ادراک و حقيقت از دست ميدادم
و باورهايي که در من شکل گرفته بود
و حال، حقيقتي در مقابل من قرار داشت
که عقلم همچنان براساس داده هاي قبلي اون رو بررسي ميکرد
داده هاي شرطي و ثبت شده اي که پشت چهره حقيقت مخفي ميشد
تنها چيزي که در اون لحظات کمکم ميکرد #کلمات_ساده اون جوان🌤 بود
کلماتي که خط باريکي از نور رو وسط اون همه ظلمت ترسيم کرد و رفت ... و من، انساني که با چشم هاي تار، بايد از بين اون ظلمات، خط نور رو پيدا ميکردم
صداي سرمهماندار در فضاي هواپيما پيچيد . و ورود ما رو به آسمان 🕊مشهد،🕊 خير مقدم گفت
تا لحظاتي ديگر در فرودگاه هاشمي نژاد مشهد 🛬به زمين خواهيم نشست . از اينکه
چشم هام رو بستم و به پشتي صندلي تکيه دادم
سعي کردم ذهنم رو از هجوم تمام افکار خالي کنم
شايد آرامش نسبي کمکم مي کرد کمي واضح تر به همه چيز نگاه کنم
هواپيما که از حرکت ايستاد، چشم هاي من هم باز شد ...
در حالي که هنوز تغييري در حال آشفته مغزم پيدا نشده بود😧😥
اين بار مرتضي راننده نبود
2 تا ماشين گرفتيم . يکي براي خانواده ساندرز، و دومي براي خودمون
در مسير رسيدن به هتل، سکوت عميقي بين ما حاکم بود
سکوتي که از شخصِ جستجوگري مثل من بعيد به نظر مي رسيد ... و گاهي مرتضي، زير چشمي نيم نگاهي به من ميکرد
تا اينکه از دور گنبد زرد رنگ مشهد هم نمايان شد
چشمم محو اون منظره👀🕌 و چراغاني ها، 💡🎊تمام افکار آشفته رو کنار زد . نقطه #رهايي و #آرامش چند دقيقه اي من 😇
هر چه به هتل نزديک تر ميشديم . فاصله ما تا حرم کمتر مي شد . و دريچه چشم هاي من، بيشتر از قبل #مجذوب دنياي مقابل☺️
مرتضي هم آرام و بي صدا، دستش رو روي سينه گذاشته بود
و بعد از تکرار کلمات شمرده و زمزمه شده زير لب، آرام و ثانيه اي با سر . اشاره ی تعظيم آميزي انجام داد . به قدري با ظرافت، که شايد فقط چشم هايي کنجکاو و تيزبين، متوجه اين حرکات آرام ميشد .
اتاق ها رو تحويل گرفتيم و چمدان ها رو گذاشتيم
از پنجره اتاق، با فاصله حرم ديده ميشد
بقيه مي خواستن بعد از استراحت تقريبا يه ساعته، براي زيارت برن حرم . دوست داشتم باهاشون همراه بشم و حرم مشهد رو هم از نزديک ببينم .ما من برنامه هاي ديگه اي داشتم
سفر من سياحتي يا زيارتي نبود . هنوز بين من و يه زائر مسلمان، چندين مايل فاصله وجود داشت😥
مرتضي که براي همراهي ساندرزها از اتاق خارج شد
منم رفتم سراغ نوت استيک هايي که خريده بودم . به اون سکوت و تنهايي احتياج داشتم
نبايد #حتي_يه_لحظه رو از دست ميدادم
✨✍ #شهیدمدافع_طاهاایمانی
.•°°•.💞.•°°•.
💛 💚
`•.¸ ༄༅ #اللهم_عجل_الولیک_الفرج
🔰 #کاملترین_دعا 🔰
📚 این کانال به دنبال طلایی کردن زندگی شما براساس قرآن و عترت، می باشد
@zekrabab125 داستان و رمان،
@charkhfalak500 قرانومفاتیح
@charkhfalak110 مطالب صلواتی
@zekrabab نهجالبلاغه روان)صلواتی)
📚 کپی مطالب باذکر صلوات 📚
🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴
📚رُمّانْهایبلــندوداستانکوتا📚صلواتیوآموزنده🌷🌷🌷
📣 #رمان شماره #چهارده 🌷 #رمان_مفهومی_شهدایی ❤️ بنام #رمان_دختران_آفتاب 📝 نوش
🌺اَعُوْذ ُبِاللّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیْمِ🌺
☀️ #دختران_آفتاب ☀️
#قسمت_صد_وهشتم
چشمهاي راحله از تعجب گرد شد.😳
- ثريا!
ثريا اما جواب نداد، حتي نيم نگاهي هم به راحله نكرد. باز هم گفت:
ثریا- كتك هميشه هم بد نيست بعضي وقتها ميتونه به عنوان آخرين راه حل، مناسب باشه، دست كم عقدههاي آدم خالي ميشه.
فهيمه متعجب با خودش زمزمه كرد:
- خداي من اين دختر چقدر از زنها متنفره!😟
ثريا باز هم چيزي نگفت. اما فاطمه در مورد ثريا هم موضع گرفت:
فاطمه- نخير اسلام با اين شدت و با اين نيت كه به #قصدخالي_كردن_عقدهها باشه، #مخالفه.
بلكه يه راه حل تربيتي سه قسمتي تعيين كرده كه حتي المقدور، وضع، پيچيده تر نشه.
👈1⃣يعني اول از مرد خواسته كه با زن به شكل #دوستانه با اندرز و نصيحت طرف بشه و سعي كنه تا جايي كه امكان داره، قضيه رو با خيرو خوشي برطرف كنه.
حالا اگه اين راه نتيجه نداد،
👈2⃣اون وقت به مرد سفارش كرده كه چند وقتي از زن #دوري كنه نه اينكه خانه و زندگيش رو رهاكنه وبره، بلكه در روايت تصريح شده كه مرد با پشت كردن به زن در بستر، به او بي اعتنايي كنه. حتي اين به روانشناسي زن مربوط ميشه كه معمولا در چنين حالتي، يعني بعد از اينكه به زن محبت شده و او ناز كرد اگه اين محبت از او دريغ بشه، زن زودتر آشتي ميكنه.
👈3⃣در آخر اگه اين راه هم نتيجه نداد، اسلام به مرد اجازه داده كه با زن #برخورد كنه. منتها به خاطر اينكه اين مسئله به خشونت و گستاخي هاي زياد كشيده نشه، به مردها سفارش شده اين زدن به شكل كاملا #نرم و #آهسته اي باشه. يعني به شكلي كه هيچ اثري از خودش به جا نذاره و به حد #پرداخت_ديه نرسه. البته اين نحوه زدن در روايات تصريح شده و حتي بيان شده كه اين❌ "زدن" با چوب نازك مسواك❌ باشه! و اين مسئله نبايد زدو خوردهاي خشن خانوادگيرو در ذهن تداعي كنه. و اگه بعد از چنين برخوردي، زن تمكين كرد، مرد ديگر حق ادامه دادن به برخوردش رو نداره. و الا اين خيلي سادگي و بي انصافيه كه ما فكر كنيم قران به مرد اجازه داده كه هر ظلمي رو به زن انجام بده.
- راحله خواست باز هم ادامه دهد:
"آخه...! "
انگار هنوز هم به حرف فاطمه اعتراض داشت. اما فاطمه گفت:
- اگه حرف منو قبول ندارين، به آيههاي ديگر قران مراجعه كنين. در قرآن اومده ✨"و من آياته ان خلق لكم من انفسكم ازواجا لتسكنو اليها و جعل بينكم موده ورحمه".✨ ديگه صريح تر از اين ميخواين؟! ميگه كه ما براي شما همسراني قرار داديم تا در كنار انها آرامش پيدا كنين و بين شما دوستي و رحمت قرار داديم. توجه كنين! اين آيه اشاره به همون بحثي داره كه گفتيم خداوند در وجود زن و مرد، استعدادهاي مختلف ولي تكميل كنندهایي رو قرار داده كه بدون همديگه احساس آرامش و راحتي! ولي توجه كنين كه محور اصلي تحقق اين سه مورد در خانواده بر دوش زنه. يعني وظيفه اصلي زن همينه كه اين #آرامش، مودت و رحمت رو در خانه و خانواده ايجاد كنه
#ادامه_دارد
نویسندگان: امیرحسین بانکی،بهزاد دانشگر و محمدرضا رضایتمند
🌀لطفا دوستانتون رو دعوت ڪنید🌀
¸.•*´¨*•.¸ 🌸 ﷽ 🌸 ¸.•*´¨*•.¸
♥️اللهم_عجل_الولیک_الفرج♥️
¸.•*´¨*•.¸ 🌸 ﷽ 🌸 ¸.•*´¨*•.¸
@zekrabab125 داستان و رمان )صلواتی )
@charkhfalak500 قرانومفاتیح )صلواتی )
@charkhfalak110 مطالب پُرمغز )صلواتی )
@zekrabab نهجالبلاغه برادرقران )صلواتی )
🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴
🌞 مطالب صلواتی 🌞 کپی با صلوات 🌞
✍برای دیدن گلچینی از تمام موضوعات وارد کانال شوید
❣ با مدیریت #ذکراباد
📚رُمّانْهایبلــندوداستانکوتا📚صلواتیوآموزنده🌷🌷🌷
🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴 📣 #رمان شماره #چهارده 🌷 #رمان_مفهومی_شهدایی ❤️ بنام #رمان_د
.
🌺اَعُوْذ ُبِاللّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیْمِ🌺
☀️ #دختران_آفتاب ☀️
#قسمت_صد_ونهم
💭حالا ميفهميدم كه چرا پدر مدت هاست دارد در جا ميزند، چرا اينقدر اوضاع خانه آشفته است و هر سه ما مشكل اعصاب پيدا كرده ايم.
چون ديگر مشغله مادر در سينما به او اجازه نميداد كه تشعشعات نوراني #آرامش و #مودت را در خانه بپراكند و همين باعث آشفتگي همه ما شده بود. من هم در تاييد صحبتهاي فاطمه گفتم:
- و اگر زن به اين وظيفه اش عمل كنه، زن و شوهر هر دو ميتونن راحت تر در مسير خودشون رشد كنن و فرزندان سالمي پرورش بدن، از جهت رسيدگي به امور روز مره زندگي هم، فضاي خوب خونه، مرد رو آماده ميكنه، شارژ ميكنه تا با نيروي بيشتري به مقابله با مشكلات بيرون از خونه و محل كار بره. هر وقت هم كه در اون محيط مشكلي پيدا كرد، ميتونه بياد توي چنين فضاي آرامي تجديد روحيه كنه.
فاطمه با لبخندي پنهاني از من تشكر كرد و گفت:
-بله! همين طوره! من نميدونم چرا همه قضايا رواز #جنبه_منفي_اش نگاه ميكنيم. چرا بايد فكر كنيم كه كار كردن زن تو خونه كلفتيه؟! همه ما يه روز ازدواج ميكنيم. چند وقت پيش، مصاحبه قشنگي در يكي از مجلهها خوندم. در اون مصاحبه خانمي حرفاي جالبي ميزد. ميگفت اكثر فجايعي كه در جامعه رخ ميده فقط از كمبود عاطفه است. گاهي مرد با چه لذتي به همسرش ميگه:
"خانم من آب ميخوام".
اين زيباترين نقطه وصل بين زن و شوهره، در صورتي كه خودش هم ميتونه بلند بشه و ليوان آبي برداره. اصلا ميتونه به بچه هاش بگه. اما ميگه خانم من آب ميخوام،. تشنه ام. نقاط وصل ما فقط در حرف زدن نيست، با اشارات هم بايد وصل بشيم، و اين خودش نوعي اشاره ست. "من از دست تو آب ميخوام" 😍و چقدر زيباست كه من زن به اين شكل پاسخ بدم كه"چشم الان برات ميارم".☺️ چرا كلفت واري به اين كار نگاه ميكنيم! چرا به عنوان محبت نگاه نكنيم؟
چرا فكر نكنم كه شوهرم ميخواد به بهانه يك ليوان آب با من حرف بزنه؟ صداي منو بشنوه؟! پس من هم ميتونم به بهانه يه ليوان آب به محبتش پاسخ بدم. اگه ما بتونيم ديدمون رو درست كنيم، واقعا عشق در زندگيمون جاري ميشه، چون هيچ چيز زيباتر از اين نيستكه در زندگي عشق وجود داشته باشه. مادر نبايد غذا پختن رو كارگري بدونه. چه اشكالي داره اين غذارو توام با محبت و عاطفه درست كنه؟
يعني نعوذ بالله ما از حضرت زهرا (س) بالاتريم؟ از او كه با يه دست آسياب رو ميچرخوند و بايه دست حسنين (ع) رو نگه ميداشت؟ او كه بود؟ واقعا اگه قراره زهرا رو به سينه بزنيم چرا به زندگي او نگاه نكنيم؟
#ادامه_دارد.
نویسندگان: امیرحسین بانکی،بهزاد دانشگر و محمدرضا رضایتمند
🌀لطفا دوستانتون رو دعوت ڪنید🌀
¸.•*´¨*•.¸ 🌸 ﷽ 🌸 ¸.•*´¨*•.¸
♥️اللهم_عجل_الولیک_الفرج♥️
¸.•*´¨*•.¸ 🌸 ﷽ 🌸 ¸.•*´¨*•.¸
@zekrabab125 داستان و رمان )صلواتی )
@charkhfalak500 قرانومفاتیح )صلواتی )
@charkhfalak110 مطالب پُرمغز )صلواتی )
@zekrabab نهجالبلاغه برادرقران )صلواتی )
🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴
🌞 مطالب صلواتی 🌞 کپی با صلوات 🌞
✍برای دیدن گلچینی از تمام موضوعات وارد کانال شوید
❣ با مدیریت #ذکراباد
هدایت شده از بایگانی پروژه
❣﷽❣
🌎 هر جای مشهد که باشید میتوانید دراین پروژه #درآمدزایی، شرکت کنید
✅ با راهنمای مشاورین در این پروژه روند رسیدن به هر هدفی برای شما بسیار آسان و قابل دسترس هست💪🏻
#معنویت
#شغل_پاره_وقت
#ثروت_درامد
#آرامش
#اعتماد_به_نفس
#روابط_رویایی
#سلامتی
#تحصیلی
#و.......
هر آنچه خواسته شما باشد،
دراین کانال به او خواهید رسید
🌲 @Be_win مسیرسبز ☞☜ ایــتا
🌲 @Be_win_3 مسیرسبز ☞☜ تلگرام
با ما بروز شوید