eitaa logo
📚رُمّانْهای‌بلــندوداستان‌کوتا📚صلواتی‌وآموزنده🌷🌷🌷
864 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
635 ویدیو
581 فایل
خوشامدید ♥️اللهم_عجل_الولیک_الفرج♥️ @zekrabab125 داستان و رمان @charkhfalak500 قران‌ومفاتیح‌ ╭━⊰⊱━╮╭━⊰⊱━━╮ من ثروتمندم💰💰💰 @charkhfalak110💰💰 ╰━⊰⊱━╯╰━━⊰⊱━╯ اینجا میلیونر شوید🖕 ❣ با مدیریت #ذکراباد @e_trust_Be_win ایدی مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
📚رُمّانْهای‌بلــندوداستان‌کوتا📚صلواتی‌وآموزنده🌷🌷🌷
📚 رمان شماره پنجم 💖 جلد دوم 📌 نام رمان 📝 مردی در آینه 📝 نویسنده:شهیدمدافع‌حرم‌سیدطاها ایمانی ☑️
ا🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 ا🌺🍃🌺 ا🍃🌺 ا🌺 ✨👤✨ مردی_در_آینه✨ ✨ قسمت (قسمت آخر) قسم به خدای کعبه و کسي که از عمد روزه خواري ميکنه . يعني کسيه که از عمد بعد مادي رو انتخاب ميکنه و با اختیار، بخش هاي شرطي شده شيطان رو انتخاب ميکنه و بهش اجازه ورود ميده براي همين هم شکستن شرط ها و پايه ريزي هاي شيطان واسش سخت تره . چون حرکتش آگاهانه است خودش به صورت کاملا آگاهانه بعد اول و دوم وجودش رو يکي کرده . که مثل ساختن يه بزرگراه عريض و عالي براي عبور و مرور داده هاي شيطانه شراب هم همين طور کسي که اون رو مي خوره چون آگاهانه خلاف فرمان خدا عمل کرده . وقتي روزه بگيره . روزه فقط مي تونه تاثير مخرب عمل گذشته اون رو برطرف کنه که اونم بستگي به اين داره که شخص با رفتار اشتباه و آگاهانه اش چقدر از بعد سومش رو نابود کرده باشه 👈واسه همينه که روزه اش پذيرفته نميشه 👉 اين پذيرش يعني اجازه ورود به بعد سوم . خودش اين پذيرش و اجازه نامه رو نابود کرده . و ظرفيت فعال کردن اين بعد رو از خودش گرفته عملا همه چيز و تمام عواقب بعديش خود انسانه خدا خاص خودش رو توي اين ماه ميفرسته چون انسان بدون هدايت خاص، قدرت درک اين بعد رو نداره انسان رو مجبور مي کنه خودش رو براي 11 ماه بعد واکسينه کنه . مثل سرپرستي که به زور بچه رو واکسينه ميکنه چون اگه به زور اين واکسينه شدن انجام نشه . ممکنه تا زماني که اون اينقدر بزرگ بشه که قدرت درک پيدا کنه . ديگه خيلي دير شده باشه خدا انسان رو در اين اجبار قرار ميده . و از طرفي تمام منافع و چيزهايي رو که مي تونه اونها رو تشويق کنه رو توي اين ماه قرار ميده مثل بچه اي که بهش قول ميدن اگه درس هاش رو خوب بخونه براش چيزي بخرن خدا هم اين ماه رو فقط براي خودش قرار ميده . چون فقط بعد سوم هست که مي تونه انسان رو جانشين خدا کنه پس تمام تشويق ها رو مثل 💫بخشش 💫رحمت و مغفرت 💫عنايت 💫استجابت دعا در اين ماه🌙 قرار ميده و چون فرد غير از تشويق ها و پاداش هايي که مي گيره . بعد سومش رو فعال کرده ... با ارتقاي قدرت اون، در جايگاهي وراي ملائک قرار گرفته . پس حقيقتا به بخشش و استجابت نزديک تره چون فاصله اش تا خدا کمتر شده 👈 بالاتر از ملائک . ديگه کسي براي دريافت پاسخ، نيازي به واسطه نداره عملا خدا زمينه و انسان رو مهيا مي کنه و کسي که به اين عظمت پشت کنه . خودش، حکم نابودي خودش رو امضا کرده . و اين معناي رقم زدن يک ساله است خدا راست گفته توي رمضان، سرنوشت يک ساله انسان رقم ميخوره اما سرنوشتي که خودت تصميم مي گيري چطور رقم بخوره و همه چيز به اين بستگي داره . چقدر در اين تمرين يک ماهه موفق عمل ميکني؟ فقط از خوردن و آشاميدن اجتناب ميکني؟ يا دقيقا براساس سيره عملي اي که اسلام مقابلت گذاشته عمل ميکني؟ هر چقدر راه شيطان رو محکم تر ببندي و از اين فرصت براي آزاد شدن ظرفيت بهتر استفاده کني سرنوشت درست تري رو مي توني رقم بزني . و مسير شيطان رو براي 11 ماه ديگه محکم تر ببندي با اصلاح عملي خودت مورد غفران و بخشش قرار ميگيري . و با رفتار اصلاح شده، در آينده به جاي انتخاب هاي شرطي و آلوده به افکار شيطاني . انتخاب هايي با بعد روحي و الهي انجام ميدي 👈 در نتيجه از آتش جهنم هم نجات پيدا مي کني . و بقيه اش رو هم خدا کمکت مي کنه و مي بخشه . چون خودش گفته رحمت من بر عذابم غلبه داره . تو حرکت ميکني . اون کمکت مي کنه ... و نقصت رو هم مي‌پوشونه چند قدم رفتم عقب نفس عميقي کشيدم و چشم هام رو بستم شادي عجيبي💖😌 بند بند سلول هاي وجودم رو پر کرده بود و آرامشي که تا اون لحظه نظيرش رو احساس نکرده بودم ...☺️ چشم هام رو که باز کردم، هنوز تصوير و منظره زيباي حرم، در برابر وسعت ديدگان من بود چشم هايي که تازه داشت، حقيقت ديدن رو درک ميکرد ـ تو صداي من رو شنيدي 😭 و اشک بي اختيار در برابر پرده نازک ديده من نقش بست 😭حس و اشکي که جنس ناشناخته اش، وارد زندگي من ميشد ـ به خداي کعبه قسم مي خورم ... خدايي هست و اون خداي يگانه شماست ... به خداي کعبه قسم مي خورم ... محمد، فرستاده و بنده برگزيده و زنده اوست ... و به خداي کعبه قسم مي خورم ... شما، اولي الامر و جانشينان خدا در زمين هستيد ... و براي شما، مرگ مفهومي نداره ... من شما رو باور کردم ... به شما ايمان آوردم ... اطاعت از فرمان شما رو مي پذيرم ... و هرگز از اطاعت شما دست برنمي دارم ✍ پایان .•°°•.💞.•°°•. 💛 💚 `•.¸ ༄༅ 📚 این کانال به دنبال طلایی کردن زندگی شما براساس قرآن و عترت، می باشد @zekrabab125 داستان و رمان، @charkhfalak500 قران‌ومفاتیح‌ @charkhfalak110 مطالب صلواتی @zekrabab نهج‌البلاغه
📚رُمّانْهای‌بلــندوداستان‌کوتا📚صلواتی‌وآموزنده🌷🌷🌷
📣 #رمان شماره #چهارده 🌷 #رمان_مفهومی_شهدایی ❤️ بنام #رمان_دختران_آفتاب 📝 نوش
🌺اَعُوْذ ُبِاللّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیْمِ🌺 ☀️ ☀️ _پس دور از چشمان مرد، شروع كرد به كتاب خوندن. همين وصال دوباره ناهيد و كتاب هم بود كه عشق و اشتياق قديمي به تحصيل و مطالعه رو در اون شعله ور كرد. ولي او كه حالا خودش موقعيت استفاده از چنين موهبتي رو نداشت، سعي كرد تا تمام شور و اشتياق به كتاب و مطالعه رو در وجود دخترش بدمد. بله! بالاخره اون بچه روز به روز بزرگ تر شد و پدرش پيرتر. اون بچه در اثر نوع تربيت مادرش و كتاب‌هايي كه در اختيارش قرار مي‌گرفت، عاشق كتاب و مطالعه شد. زمانه هم عوض شده بود و پيرمرد ديگر مانعي سر راه دخترش ايجاد نكرد. دختر توي دانشگاه قبول شد و از همان روزها تصميم گرفت كه هر چه در توان داره، عليه اين ظلم و ستمي كه به زن‌ها مي‌شه مبارزه كنه. » راحله نفس عميقي كشيد.چند لحظه مكث كرد و بعد با وجود بغضي كه صدايش را گرفته بود ادامه داد: - خب بچه ها! اون دختر منم و اون زن شكست خورده يا ناهيد، مادرمه! فكر مي‌كنم حالا منظورم رو از ظلم به زن‌ها و دخترها، حتي در اوضاع امروز، فهميده باشين. سكوت عميقي فضاي بين بچه‌ها را پر كرده بود بود. همه بچه‌ها سرشان را فرو برده بودند ميان شانه هايشان و به جلوي پايشان كردند. انگار آن‌ها بودند كه به جاي آن مرد شرمنده شده بودند. به نظر مي‌آمد سميه هم متاثر شده است. مثل اين كه خجالت مي‌كشيد به راحله نگاه كند. سمیه- همه ما خيلي متاسفيم كه مي‌شنويم چنين اتفاقي توي جامعه ما مي‌افته. من با شنيدن اين سرگذشت، ياد حرف‌هاي يكي از اساتيدم افتادم كه يادمه توي يكي از سخنراني هاش چنان راجع به مظلوميت زن و ظلمي كه در طول تاريخ به اون شده حرف زد، كه من به گريه افتادم. نگاهش كردم. گريه كه نه، ولي چيزي، ته رنگي از ناراحتي در گلويش بود. لحظه اي صبر كرد. فقط صداي قرچ قرچ شكستن انگشت‌هاي راحله مي‌آمد. فاطمه- فكر مي‌كنم شماها هم با من هم عقيده باشين چيزي كه به ناهيد ظلم مي‌كرد فقط مردي با عنوان شوهر نبود، يعني شايد خود اون مرد هم بي تقصير باشه. خود راحله خانم هم گفت كه اين نوع تفكرات و نظريات اون مرد، حاصل تربيت ساليان زياد خانواده اش بود. خانواده اش چطوري چنين نظرياتي رو پيدا كردن؟ خودش به عوامل زيادي بر مي‌گرده كه جامعه هم در به وجود آوردن اين مسائل بي تقصير نيست. راحله چيزي نگفت. فقط مجله اي را لوله كرده بود، مي‌كوبيد كف دست چپش. فهيمه من و مني كرد و گفت: - منم حرف‌هاي فاطمه خانم رو قبول دارم. اصلاً ببينين اين مشكلاتي كه راحله درباره اش حرف زد، مشكلات فردي بود؛ يعني مشكلي بود كه فقط براي بعضي از افراد پيش مي‌آد و توي همه خانواده‌ها نيست. همين طور كه در خانواده ما چنين مسائلي نبود. اين مشكل در ارتباطات بين دو فرد خاص وجود داشته. ولي مسئله اين جاست كه تازه اين « همه » مشكل ما نيست. از مشكلات فردي كه بگذريم كه در انواع مختلفش وجود داره و قصه راحله يكي از انواع اون بود، بخشي از مشكلات ما برمي گرده به مشكلاتي كه در ارتباط با جامعه داريم و براي همه هم مشتركه. راحله كه كمي آرام تر شده بود و ديگه بغضش فرو نشسته بود، آخرين ذرات اشكش را پاك كرد و سرش را تكان داد. - درسته! آفرين فهيمه جون! فكر مي‌كنم شدت و وخامت اون مشكلات هم در مجموع تاثيرش كمتر از مشكلات فردي نباشه. - ببينيد! اولين مشكل و بزرگ ترين مشكل مادر راحله چي بود؟ محدوديت در انتخاب. يعني آينده اش، انتخاب سرنوشتش، انتخاب راه زندگيش دست خودش نبود. تا قبل از ازدواجش دست پدرش و بعد از اونم دست شوهرش بود. راحله- مي‌دونين كه اين مشكل فقط منحصر به من و مادر من نبوده. به نظر من اين مشكل همه ماست نویسندگان: امیرحسین بانکی،بهزاد دانشگر و محمدرضا رضایتمند 🌀لطفا دوستانتون رو دعوت ڪنید🌀 ¸.•*´¨*•.¸ 🌸 ﷽ 🌸 ¸.•*´¨*•.¸ ♥️اللهم_عجل_الولیک_الفرج♥️ ¸.•*´¨*•.¸ 🌸 ﷽ 🌸 ¸.•*´¨*•.¸ @zekrabab125 داستان و رمان )صلواتی ) @charkhfalak500 قران‌ومفاتیح‌ )صلواتی ) @charkhfalak110 مطالب پُرمغز )صلواتی ) @zekrabab نهج‌البلاغه برادرقران )صلواتی ) 🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴 🌞 مطالب صلواتی 🌞 کپی با صلوات 🌞 ✍برای دیدن گلچینی از تمام موضوعات وارد کانال شوید ❣ با مدیریت