eitaa logo
📚رُمّانْهای‌بلــندوداستان‌کوتا📚صلواتی‌وآموزنده🌷🌷🌷
854 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
635 ویدیو
581 فایل
خوشامدید ♥️اللهم_عجل_الولیک_الفرج♥️ @zekrabab125 داستان و رمان @charkhfalak500 قران‌ومفاتیح‌ ╭━⊰⊱━╮╭━⊰⊱━━╮ من ثروتمندم💰💰💰 @charkhfalak110💰💰 ╰━⊰⊱━╯╰━━⊰⊱━╯ اینجا میلیونر شوید🖕 ❣ با مدیریت #ذکراباد @e_trust_Be_win ایدی مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
😀😬😁😂😃😄😅😆😇😉😊🙂🙃😡😎😋🤓😡😝😜😚 😙😍😗🤗 😏😶😐😇😑😒🙄🤔😳😣☹️🙁😕😨😡😠😘 دو دوست با پای پياده از جاده ای در بيابان عبور ميکردند. بين راه سر موضوعی اختلاف پيدا کردند و به مشاجره پرداختند. يکی از آنها از سر خشم بر چهره ديگری سيلی زد. دوستی که سيلی خورده بود سخت آزرده شد ولی بدون آنکه چيزی بگويد، روی شنهای بيابان نوشت: "امروز بهترين دوست من بر چهره ام سيلی زد." آن دو کنار يکديگر به راه خود ادامه دادند تا به يک آبادی رسيدند. تصميم گرفتند قدری آنجا بمانند و كنار برکه آب استراحت کنند. ناگهان شخصی که سيلی خورده بود لغزيد و در آب افتاد. نزديک بود غرق شود که دوستش به کمکش شتافت و او را نجات داد. بعد از آنکه از غرق شدن نجات يافت بر روی صخره ای سنگی اين جمله را حک کرد: "امروز بهترين دوستم جان مرا نجات داد" دوستش با تعجب پرسيد بعد از آنکه من با سيلی ترا آزردم تو آن جمله را روی شنهای بيابان نوشتی ولی حالا اين جمله را روی تخته سنگ نصب ميکنی؟ ديگری لبخند زد و گفت: " وقتی کسی ما را آزار ميدهد بايد روی شنهای صحرا بنويسيم تا بادهای بخشش آن را پاک کنند، ولی وقتی کسی محبتی در حق ما ميکند بايد آن را روی سنگ حک کنيم تا هيچ بادی نتواند آن را از يادها ببرد." ¸.•*´¨*•.¸ 🌸 ﷽ 🌸 ¸.•*´¨*•.¸ ♥️اللهم_عجل_الولیک_الفرج♥️ ¸.•*´¨*•.¸ 🌸 ﷽ 🌸 ¸.•*´¨*•.¸ @zekrabab125 داستان و رمان )صلواتی ) @charkhfalak500 قران‌ومفاتیح‌ )صلواتی ) @charkhfalak110 مطالب پُرمغز )صلواتی ) @zekrabab نهج‌البلاغه برادرقران )صلواتی ) 🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴 🌞 مطالب صلواتی 🌞 کپی با صلوات 🌞 ✍برای دیدن گلچینی از تمام موضوعات وارد کانال شوید ❣ با مدیریت