📚رُمّانْهایبلــندوداستانکوتا📚صلواتیوآموزنده🌷🌷🌷
#بی_پر_پروانه_شو #قسمت122 میدونی من به عشق اعتقاد چندانی ندارم ولی به تعلق خاطر و دوست داشتن چرا .
#بی_پر_پروانه_شو
#قسمت123
سامان
بغض تو نگامو پنهون کردم .... زشت بود مرد گریه کنه ....
خنده نشوندم رو لبامو دست دراز کردم سمتش ... دست سفیدو سردش نشست تو دستم
و سفت فشردمش ...
مواظب خودت باش
-هستم
-حواست به خودت باشه
باشه
-نگران هیچیم نباش همه چیزو برات مهیا میکنن...
پر بغض گفت-نیستم
لبخندم تلخ بود ولی سعی کردم شیرینش کنم
-منم فراموش نکن ...
صداش خفه تر از قبل شد -نمیکنم .... هیچوقت نمیکنم ....
نگام کردو دیدم قطره هایی که تو چشماش میرقصیدن ... چشمتمو دزدیدم از چشماش ...نمی تونم فراموشت کنم ...
در ماشین باز شدو نگام باز چرخید روز .... ثانیه ها انگار میخواستن رو دور تند مسابقه
بدن .... کلاه کاپشنشو کشید روی سرش .... خواست پیاده شه که دستشو گرفتم ...
-صب کن ...
چرخید سمتمو خم شدم سمت داشبورد ....
جعبه مخملی و بیرون کشیدم و بازش کردم .... پلاک مستطیلی شکل و با زنجیرش بیرون
کشیدم و خیره شدم به حروف عربی که روش بود ....
لبخندی زدم و پلاک و گرفتم سمتش ....
-سپردمت دست خودش ....حکمت اینکه چرا وارد زندگیم کردت و چرا یهو ازم گرفتت و نمیدونم ولی میسپرمت دست خودش که هواتو داشته باشه ....
پلاک و مشت کرد تو دستشو خندید ...پیاده شد. درو بست ... بی حرف با قدمایی شل را
افتاد سمت خونه دلناز و نگام خیره بود به پشت سرش و بارونی که میخورد توی تنش
....
این سانس آخر منو پناه بود ...
پامو گذاشتم روی گازو دور شدم ازش ...
دست بردم سمت پخش و صدای علی بابا رو بردم بالاتر ....
توی این شبادلم بد جور پره باز
یه سیگار لبه پنجره باز
رولبمه توی اتاق تاریکم
ساعت چنده ببین من هنوز نخو ابیدم
حتی آسمونم از این ضربه دردش اومد
لرزش گوشی توی جیبم وادارم کرد که صدای سیستم و بیارم پایینتر وشیشه رو بدم پایین
...
بادو بارون محکم شلاق وار میخورد تو صورتم ....
شماره سهیل بود ...
-بگو
صداش پر بود از هیجان
-کدوم گوری هستی
دستی به صورت خیسم کشیدم
-حرفتو بزن ...
-پاشو بیا سمت خونه این دختره ...
اخمامو کشیدم تو هم
-دختره؟!
-اهه همین نوره نورا چی چیه همونکه قراره زن داداشم بشه همونو میگم دیگه
اخمام رفت توهم
-ببند دهنتو بابا ... واسه چی بیام ...
-بیا میگمت ...فقط زود باش ...
گوشی وقطع کردم پامو گذاشتم رو گاز ...... قطره های سرد بارون سوز بدی داشتن
صورتم داشت میسوخت از سرماشون.....توجهی نکردم و راهمو ادامه دادم ...
#تلاش_کن ، #طلاش_کن
مسیرسبز راه پولدار شدن
🌲 @Be_win مسیرسبز ☞☜ ایــتا
🌲 @Be_win_3 مسیرسبز ☞☜ تلگرام
اینجا زندگیتو متحول کن 👆 نگی نکفتی