eitaa logo
📚رُمّانْهای‌بلــندوداستان‌کوتا📚صلواتی‌وآموزنده🌷🌷🌷
853 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
634 ویدیو
581 فایل
خوشامدید ♥️اللهم_عجل_الولیک_الفرج♥️ @zekrabab125 داستان و رمان @charkhfalak500 قران‌ومفاتیح‌ ╭━⊰⊱━╮╭━⊰⊱━━╮ من ثروتمندم💰💰💰 @charkhfalak110💰💰 ╰━⊰⊱━╯╰━━⊰⊱━╯ اینجا میلیونر شوید🖕 ❣ با مدیریت #ذکراباد @e_trust_Be_win ایدی مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
📚رُمّانْهای‌بلــندوداستان‌کوتا📚صلواتی‌وآموزنده🌷🌷🌷
📚📚 رمان شماره دهم 📌 بنام 📕 # کف خیابان " 📝نوشته حداد پورجهرمی
🌺اَعُوْذ ُبِاللّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیْمِ🌺 سرنوشت بسیار غم انگیزی بود خیلی برای بچه های ما گرون تموم شد قرار شد فعلا به 233 نگن تا روحیش را نبازه.اما بهش گفتند که منتظر شاهرودی نباش و به کار خودت ادامه بده! غریب مردن سخته.چه برسه به غریب کشته شدن.اونم با این اوضاع و احوال!! اونم در حال یه ماموریت به این مهمی و با ارزشی! اینا همش به کنار.اما اجازه بدید درگیر احساسات نشیم و خیلی بی رحمانه، پرونده را دنبال کنیم چون یک مامور امنیتی، نه تنها نباید وقت و زمانش را صرف گریه کردن و سوختن و آتیش گرفتن دلش بکنه، بلکه حتی نباید برگرده و به جنازه رفیقش نگاه کنه! ببخشید این قدر بی رحم میگم اما فقط میتونم یه کلمه بگم و رد بشم: خدا بیامرزتش! اما قبل از اینکه بخوام ادامه ماوقع را براتون بگم، تشریح کنم اوضاع از چه قراره؟! «یک عدد چشم» «یک عدد گوش»و«قلب»! این سه عضو، به عنوان نماد «دیدن» و «شنیدن» و «احساس و ادراک» هست.ینی نه تنها داریم میبینمتون بلکه چشمتون هم درمیاریم.و اینکه نه تنها داریم میشنویم و ردتون را زدیم.بلکه ارتباطتون را با هم قطع میکنیم... نه تنها اینا، بلکه تا دل مقرّ فرماندهی عملیاتتون هم پیش رفتیم و شما حالا حالاها نمیتونید از ما چیزی را مخفی کنید! خب این خیلی واضحه که کار کیه و این روش کار، منحصر به چه گروهی هست؟! اگه بخوام یه کم علمی تر بگم، باید به عرض برسونم که «تقطیع اعضای بدن» یا همون «مثله» کردن، بدون ارجاع و تحویل جنازه مامور، و فقط با ارسال بخش هایی از اجزای پیام دار بدنش، کار کسی نیست جز سازمان نجس و کثیف «Mi6» !! سازمان MI6 (Military Intelligence, Section 6) یا همان سرویس اطلاعات مخفی موسوم به SIS (Secret Intelligence Service) است که در سال 1909 با اجاره دفتر کوچکی در لندن آغاز به کار کرد. البته در واقع اولین مامور اطلاعاتی انگلیس سر «فرانسیس والسینگهام» در دوره الیزابت بود که با شنود و کشف طرحهای وی، علیه ملکه دسیسه و فتنه میکرد. با اینکه این سازمان شباهت زیادی به همتای آمریکایی خود دارد، اما بسیار محرمانه‌تر از آن عمل میکند سازمان MI6 معاونت خارجه سازمان مرکزی اطلاعات و امنیت انگلیس به شمار میرود. وظیفه این نهاد، جمع‌آوری، تحلیل، و انتشار اطلاعات برون مرزی است. حیطه قدرت این نهاد مانند همتای آمریکایی خود مشخص نیست. مثلا مسئولیت ضد اطلاعات MI5 با MI6 است عملیاتهای جاسوسی بسیاری تابحال از این سازمان صورت گرفته است برای اینکه بدونید اینا چقدر عوضی هستند و حتی از خودشون هم مخفی میکنند باید عرض کنم که: اولین رییس MI6 که «منسفیلد کامینگ» نام داشت، بنای قدرت اولیه این سازمان را گذاشت. او یک جاسوس فوق حرفه‌ای بود که علاقه بسیاری به ترساندن نیروهای تحت امرش داشت. یکی از پاهای وی، مصنوعی و چوبی بود و بسیاری از این امر بیخبر بودند. یک بار برای فهماندن منظور به یکی از نیروهایش و شیر فهم کردن وی به روش خود، کاردی را در پای چوبی خود فرو کرده و پس از چند لحظه بیرون می‌¬کشد. جمع حاضر در آن مجلس، مبهوت و وحشت زده فقط به این صحنه نگاه میکردند کلا همه رئسای این سازمان جاسوسی و ضد جاسوسی، از چنین روحیاتی برخوردار بوده و هستند اجازه بدید الکی نگذریم و از نقش این سازمان به عنوان مثال و از باب نمونه در ترور دانشمندانمون چند جمله عرض کنم: ترور دانشمندان هسته‌ای ایران با توجه به سخنان ناظران معتبر بین‌المللی، سابقه 50 ساله اسراییل در ترور به این سبک، و وحشت انگلیس، آمریکا و اسراییل از «ایران هسته‌ای»، با برنامه‌ریزی MI6 و عملی ساختن طرح توسط عوامل موساد ممکن شد. «بروس ریدل" Bruce Riedel»مامور اسبق CIA که 30 سال تجربه اطلاعاتی دارد، معتقد است که ترور دانشمندان ایرانی با توجه به سابقه اسراییل در این سبک ترور و وحشت روزافزون از ایران، به دست عوامل موساد انجام شده است افشای گزارش CIA توسط ویکی لیکس و اظهارات «یوسی ملمان» تحلیلگر سیاسی اسراییلی-نشانگر نقش پررنگ MI6 در این عملیات‌ها بوده است. در این گزارش، ترور مجید شهریاری، فریدون عباسی دوانی، و انتصاب «تامیر پاردو» به سمت ریاست موساد، سه عمل کلیدی در راستای نیل به هدف متوقف کردن فعالیت‌ های هسته ای ایران دانسته شده است در پاییز 92، سربازان گمنام امام زمان (عج)، یک جاسوس MI6 که بیش از 50 سال داشته و بر زبان انگلیسی مسلط بوده است را در کرمان شناسایی و دستگیر میکنند. این فرد تحصیلکرده بوده و در قالب فعالیت‌های تجاری، عمل جاسوسی را انجام می داده است. متهم مذکور در 11 نوبت در داخل و خارج از کشور به صورت حضوری با افسران اطلاعاتی کشور انگلیس ارتباط برقرار کرده و در هر ملاقات نیز اطلاعات مورد نظر سرویس جاسوسی مذکور را تحویل داده و البته یک‌سری راه‌کار را علیه منافع جمهوری اسلامی @charkhfalak500 @charkhfalak110 @zekrabab125
📚رُمّانْهای‌بلــندوداستان‌کوتا📚صلواتی‌وآموزنده🌷🌷🌷
#بی_پر_پروانه_شو #قسمت36 پناه در قابلمه رو گذاشتم و راه افتادم سمت اتاقم ... نگام چرخید روش ... ی
غذام نصف نشده بود که زنگ در صداش در اومد .....قاشق از دستم ول شد ...نیدونم چرا این روزا تنم میلرزه .... تنم میلرزه از این همه تنهایی واین همه بازم تنهایی ... تنها که باشی حتی اگه تو خونت بکشنتم کسی نمیفهمه مردی ...تنها زندگی کردن یه حرفه تو تنهایی مردن یه حرف دیگه ... دوباره و دوباره صدای زنگ بلند شد ....نگام کرد -باز نمیکنی؟ لبام و کش دادم ... -چرا ... چرا .... بلند شدم و با قدمایی آروم رفتم سمت در ....دستام میلرزید ولی لرزششو کنترل کردم خواستم از چشمی در نگاه کنم ولی نخواستم بدونه دارم میترسم ... نگاش سنگین بود عین سنگینی یه وزنه چند صد کیلویی رو شونه هام بود چرخوندم دستگیره درو بازش کردم ... کل در گاه پر شد از امیر ارسلانی که تکیه داده بود بهش ... -سلام. .. نفسمو به زور ازسینم فرستادم بیرون .... -سلاـــسلام اشاره به داخل خونه کرد -میتونم بیام تو؟ نگاهی به آشپز خونه کردم و کنار کشیدم ... وارد خونه شدو نگاشو چرخوندسمت آشپز خونه که نگاش قفل شد روی سامان .... چشما شو ریز کردو مشکوک به جفتمو نگاه کرد -تو؟!..اینجا... سامان قاشقشو گراشت توی بشقابش و یه لیوان آب ریخت برا خودش -تو اینجا چیکار میکنی ؟ امیر –فک کنم من بهتره بپرسم امروز هیچ کدومتون نیومده بودین تعجب کردم -مگه سامان نگفت بهت کـ.. یه تای ابروشو داد بالا و لباش به حالت تمسخر کج شد -سامان؟!!!! سامان-مشکلی داری؟... با دستی که سویچ ماشینشم دستش بود به بیرون اشاره کرد -فک کنم بیرون حرف بزنیم راحتتر باشیم سامان بلند شدو اومد کنار ما ... درست رو به روش ایستاد -نه بگو غریبه نیست که بینمون امیر دستی به موهاش کشید حس میکردم کمی عصبی شده با سویچش ضربه آرومی به سینه سامان زد -ببین بهتره یکم مراعات کنی نمیخوام سر خوش گذرونیای شازده کوچولویی مثله تو زحمتای من و بقیه به باد بره پاتو بکش کنار تا اروم شدن این پروژه اینو گفت و نگاشو چرخوند سمت موهای خیس سامان و پوزخند صدا داری زد -یعنی چی چی شده بگین منم بدونم ... سامان بی توجه به من گفت اگه نکشم ؟...تا این حد نگران اون طرحتی که واسه خاطرش پا میکنی تو کفش مردم -نه پس نگران طرح تو باشم که بایگانی شده رفته ته انباری داره خاک میخوره ؟ تا اینو گفت سامان با کف دستاش کوبید تو تخت سینش و کمی امیر ارسلان عقب رفت و پوزخند سراسر تمسخری تحویل سامان داد -ببین اینو روزی دو سه بار با خودت تکرار کن جلوی من تو نخودیم نیستی ...شانسی ند اری وقتی من هستم پاتو از کفش من بکش بیرون تا پا برهنت نکردم ... امیر با حالتی تمسخر آمیز آروم دوتا زد رو گونه سامان ... -حرص نخور خو شگل پسر پوستت چروک میشه دیگه تحویلت نمیگیرن اینو گفتو نگاه پرانزجاری به من انداخت ... نگام بند نگاهش بود که یهو برق از کلم پرید 🌺🍃 مسیر سبز 👇 لینک ایتا 🌿🌼 @Be_win 🌼🌿 🌺🍃 مسیر سبز 👇 لینک تلگرام 🌿🌼 @Be_win_3 🌼🌿