😀😬😁😂😃😄😅😆😇😉😊🙂🙃😡😎😋🤓😡😝😜😚 #داستانــهای_کوتاه_آموزنده 😙😍😗🤗 😏😶😐😇😑😒🙄🤔😳😣☹️🙁😕😨😡😠😘
داستان 118
👈 پس انجیر کجا رفت؟
گویند: ظریفی به در خانه خواجه ای بخیل آمد و چشم بر درز در نهاد. دید که خواجه طبقی انجیر در پیش دارد و به رغبت تمام می خورد. ظریف حلقه بر در زد خواجه طبق انجیر را در زیر دستار پنهان کرد و ظریف آن را دید. پس برخاست و در بگشاد.
ظریف به خانه او آمد و بنشست خواجه گفت: چه کسی هستی و چه هنری داری؟ گفت: مردی حافظ و قاریم و قرآن را به ده قرائت می کنم. و فی الجمله آوازی و لهجه ای نیز دارم. خواجه گفت: برای من از قرآن، آیتی برخوان.
ظریف آغاز کرد که (وَالزَّيْتُونِ، وَطُورِ سِينِينَ، وَهَذَا الْبَلَدِ الْأَمِينِ/ قسم به زيتون و سوگند به طور سينين، و قسم به اين شهر امن). خواجه گفت: «وَالتِّينِ» کجا رفت؟ ظریف گفت: زیر دستار.
📗 #لطایف_الطوایف
✍ فخرالدین علی صفی
🌺
﷽🌺﷽
🌺﷽🌺﷽🌺﷽
﷽🌺﷽🌺﷽🌺﷽🌺﷽
🌺﷽🌺﷽🌺﷽🌺﷽🌺﷽🌺﷽
📚 این کانال به دنبال طلایی کردن زندگی شما براساس قرآن و عترت، می باشد
✍داستان و رمان مذهبی ،آموزنده👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/3917348874Ce0b1d80042
✍آرشیوقرانومفاتیحالجنان👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/2579628042C1d6e2ab9ee
✍ مــطــالب صــلواتی👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/365035524Cae91b421db
🔴کپی با ذکر صلوات🔴