😀😬😁😂😃😄😅😆😇😉😊🙂🙃😡😎😋🤓😡😝😜😚 #داستانــهای_کوتاه_آموزنده 😙😍😗🤗 😏😶😐😇😑😒🙄🤔😳😣☹️🙁😕😨😡😠😘
#بچهداستان 322
🔹به عبدالله بگو نماز صبحش قضا نشه...
🔸بعد از شهادت محمود بود یک روز به علت کار در زمین روستا ، خسته و مانده برگشتم خانه که استراحت کنم. از قضا مهمان آمده بود و نتوانستم زود بخوابم. دیگر تا بخوابم دیروقت شد و باعث شد، نماز صبحم قضا شود
🔸بیدار که شدم، نمازم را خواندم و دوباره رفتم روستا مشغول کار در زمین بودم که عباس از رفقای مشترک من و #محمود که در عملیات جعفرطیار در خانطومان با ما بود، با من تماس گرفت
🔸بعد از احوال پرسی گفت:حاجی! راستش موضوعی هست که روی گفتنش را به شما ندارم! از او خواستم راحت باشد و مطلبش را بگوید. گفت:دیشب خواب محمود را دیدم. به من گفت: «به عبدالله بگو هیچ وقت نگذارد نماز صبحش قضا شود!»
🔸با شنیدن حرف های عباس پاهایم سست شد و روی پاهایم نشستم. دو ساعت همانجا نشسته بودم. دیگر نتوانستم به کارهایم ادامه دهم. برایم یقین شده بود که محمود زنده است و کنار ما بر کارها و اعمالم ناظر است...
📚 #کتاب #شهید_عزیز "مجموعه خاطرات شهید #محمود_رادمهر " به روایت صالحی جانشین وقت
لشکر25کربلا
.•°°•.💞.•°°•.
💛 💚
`•.¸ ༄༅ #اللهم_عجل_الولیک_الفرج 💖
🔰 #کاملترین_دعا 🔰 °•.¸¸.•🌺
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
📚 کپی مطالب باذکر صلوات 📚
@zekrabab125 داستان و رمان،آموزنده
@charkhfalak500 آرشیوقرانومفاتیح
@charkhfalak110 مطالب صلواتی