ا🌺﷽🌺﷽🌺﷽🌺﷽🌺﷽🌺﷽
ا﷽🌺﷽🌺﷽🌺﷽🌺﷽
ا🌺﷽🌺﷽🌺﷽
ا﷽🌺﷽
ا🌺☑️ #هجدهمین کتاب #pdf در کانال ثبت شد..
📘حکایت سالهای بارانی
🖊نویسنده : مهدی مرندی (بازنویسی محمد خسروی راد)
خستگی امانم را بریده بود. چند شب بود که نخوابیده بودم. در همین حالت، صدایی شنیدم. در سینه کش صخره پشت سرم، صدای ریزش سنگریزه از زیر پای کسی می آمد. چیزی دیده نمی شد. تاریک بود و جای بدی بود. فکر کردم اگر دشمن باشد، بهترین جا گیرش آمده تا ما را از پشت دور بزند. شک کردم. بهتر بود با عقب تماس می گرفتم. گفتم: «شما برای ما نیرو فرستادین؟»
گفتند: «نه!»
مطمئن شدم که نیروهای دشمن هستند. فاصله شان با من سی متر بیشتر نبود. یکی از خمپاره های 60 را به طرفشان نشانه رفتم. فاصله سی متری را معمولا کسی با خمپاره نمی زند؛ اما چاره ای نداشتم. قناسه را هم حاضر کردم برای شلیک. در همین فاصله، یکی از بچه های لرستان به نام «خدر» آمد.
بهش گفتم: «اون جارو می بینی!؟»
از بس آر پی جی زده بود، گوش هایش سنگین شده بود. باید باهاش بلند حرف می زدی تا می شنید. نگاه کرد و گفت: «بله، می بینم.»
گفتم: «پس دست به کار شو! با آر پی جی بزنشون.»
چند تا از بچه های قناسه چی هم که تیرهایشان تمام شده بود، آمدند و از من تیر گرفتند. خدر موشک آر پی جی به طرف دشمن شلیک کرد و چند گلوله منور و چند گلوله جنگی ریختم رو سرشان. دوباره درگیری شروع شد. چند لحظه بعد، از پشت سرمان هم روی ما آتش ریختند. عراقی ها دورمان زده بودند. توی تاریکی هوا، هیچ کاری نمی توانستیم بکنیم. فقط شلیک می کردیم.
هوا گرگ و میش شد. آتش دشمن سبک تر از قبل بود. از پشت سر صدای شلیک نمی آمد. همین که هوا روشن تر شد، از جلو هم شلیک دشمن قطع شد. به خودم گفتم: «حواست را جمع کن و اطراف را مواظب باش!»
و دیگر از هوش رفتم...
🌺
﷽🌺﷽
🌺﷽🌺﷽🌺﷽
﷽🌺﷽🌺﷽🌺﷽🌺﷽
🌺﷽🌺﷽🌺﷽🌺﷽🌺﷽🌺﷽
📚 این کانال به دنبال طلایی کردن زندگی شما براساس قرآن و عترت، می باشد
✍داستان و رمان مذهبی ،آموزنده👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/3917348874Ce0b1d80042
✍آرشیوقرانومفاتیحالجنان👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/2579628042C1d6e2ab9ee
✍ مــطــالب صــلواتی👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/365035524Cae91b421db
🔴کپی با ذکر صلوات🔴
✍✍ راهنمای تعداد #کتابهای #pdf 👇👇👇
https://eitaa.com/zekrabab125/13472
#اولین کتاب pdf سجاد لشکر👆
https://eitaa.com/zekrabab125/13517
#دومین کتاب pdf لوطی و آتش👆
https://eitaa.com/zekrabab125/13557
#سومین کتاب pdf فتح خون، همراه 6 فایلصوتی👆
https://eitaa.com/zekrabab125/13765
#چهارمین کتاب pdf آذرخش مهاجر👆
https://eitaa.com/zekrabab125/13859
#پنجمین کتاب pdf قصه فرماندههان(جلد 1)👆
https://eitaa.com/zekrabab125/13945
#ششمین کتاب pdf آشنایی با جنگ( جلد 1)👆
https://eitaa.com/zekrabab125/14076
#هفتمین کتاب pdf علمدار (زندگینامه و خاطرات سردار شهید سیدمجتبی علمدار )👆
https://eitaa.com/zekrabab125/14239
#هشتمین کتاب pdf بخوای نخوای یار منی👆
https://eitaa.com/zekrabab125/14340
#نهمین کتاب pdf هزار حنجره آواز👆
https://eitaa.com/zekrabab125/14435
#دهمین کتاب pdf راز کانال کمیل👆
https://eitaa.com/zekrabab125/14517
#یازدهمین کتاب pdf حکومت فرزانگان👆
https://eitaa.com/zekrabab125/14730
#دوازدهمین کتاب pdf بغضهای نهفته👆
https://eitaa.com/zekrabab125/14921
#سیزدهمین کتاب pdf آخرین خاکریز👆
https://eitaa.com/zekrabab125/15046
#چهاردهمین کتاب pdf فرزندان خاک👆
https://eitaa.com/zekrabab125/15338
#پانزدهمین کتاب pdf خاطرات آزاده 👆
شهيد سرلشگر خلبان حسين لشگری
https://eitaa.com/zekrabab125/15461
#شانزدهم کتاب pdf خاطرات شهید سپهپد 👆
امیر صیاد شیرازی
https://eitaa.com/zekrabab125/15569
#هفدهمین کتاب pdf در محراب اسارت👆
https://eitaa.com/zekrabab125/15669
#هجدهمین کتاب pdf حکایت سالهای بارانی👆
https://eitaa.com/zekrabab125/15781
#نوزدهمین کتاب pdf عبید زکانی، 116 داستانشیرین👆
https://eitaa.com/zekrabab125/15891
#بیستمین کتاب pdf عبید زکانی ، موش وگربه👆
.