eitaa logo
📚رُمّانْهای‌بلــندوداستان‌کوتا📚صلواتی‌وآموزنده🌷🌷🌷
855 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
634 ویدیو
581 فایل
خوشامدید ♥️اللهم_عجل_الولیک_الفرج♥️ @zekrabab125 داستان و رمان @charkhfalak500 قران‌ومفاتیح‌ ╭━⊰⊱━╮╭━⊰⊱━━╮ من ثروتمندم💰💰💰 @charkhfalak110💰💰 ╰━⊰⊱━╯╰━━⊰⊱━╯ اینجا میلیونر شوید🖕 ❣ با مدیریت #ذکراباد @e_trust_Be_win ایدی مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
📚رُمّانْهای‌بلــندوداستان‌کوتا📚صلواتی‌وآموزنده🌷🌷🌷
🇮🇷 داستانتخیلی #تسخیر_زمین 🇮🇷 قسمت دوم همه وسایل خانه حسین را ، داخل کامیون گذاشتند ناگهان همسایه
💠 داستان تخیلی 🔹 قسمت سوم آقای کاظمی گفت : آقا حسین علوی ندارید ؟ مرد : نه نداریم آقای کاظمی : مطمئنی ؟ پس اون کامیونی که آوردن ، مال کیه ؟ آقاهه متوجه منظور آقای کاظمی شد و بهش گفت : ها... آقای حسین علوی ، بله بله بفرمایید داخل خواهش می کنم ، ببخشید شما رو نشناختم دو ساعت گذشت و حاجی همچنان منتظر آقای کاظمی بود با پلیس تماس گرفت و گزارش ماجرای خود را داد یک ماشین پلیس آمد و پس از تحقیقات متوجه شدند که این خونه ، متعلق به یک باند جاسوسی هست . همچنین متوجه شدند که چند دوربین مداربسته ، در داخل و بیرون خانه نصب بود . پلیس ، از خانه همسایه روبرو ، به درون آن خانه جاسوسی ، دید زد چند نفر مسلح ، در خانه مشاهده کردند که در حال قدم زدن بودند و چندین ماشین بدون پلاک ، در حیاط خانه ، پارک بودند . پلیس ، درخواست مامورین بیشتری کرد . پس از آمدن پلیس و گرفتن حکم ، به آن خانه حمله کردند . پس از تیراندازی و مبارزه مسلحانه و حتی مبارزه رزمی ، بلاخره خانه به تصرف پلیس در آمد . حاجی و پلیس به دنبال آقا حسین ، همه خانه را زیر و رو کردند و در نهایت در زیر زمین خانه ، آنرا پیدا کردند . حفاظت اطلاعات برای آقا حسین ، محافظ قرار داد تا حسین با خیال راحت به تحقیقات خود ، ادامه دهد . مراحل کار تحقیقات به انتها رسیده بود که دوباره از طرف سازمان موساد ، به خانه حسین حمله کردند . محافظین به پلیس اطلاع دادند و خودشون با متجاوزین ، درگیر شدند یکی از جوونا با دیدن آن صحنه مبارزه ، فورا به مسجد رفته و به بسیج اطلاع داد بچه های بسیج ، به همراه مردم ، به کمک محافظین دویدند . از سه تا محافظ ، دوتاشون شهید شده بودند و یکی شون زخمی شده بود مردم با متجاوزین درگیر شدند و آن یکی محافظ را نجات دادند . سه نفر بسیجی شهید شدند و چند نفر زخمی شدند . پس از مبارزه نفس گیر ، بلاخره پلیس آمد ، متجاوزین با دیدن پلیس ، مجبور به فرار شدند . پلیس نیز به دنبال آنها رفت . حفاظت اطلاعات موظف شد تا برای حسین ، یک آزمایشگاه بزرگ درست کند با یکی از دانشگاه ها ، هماهنگی کردند تا یک سالن بزرگ برای آقا حسین آماده کنند . حسین و بچه های دانشگاه ، آزمایشگاه رو آماده کردند . حسین با کمک دانشجویان همان دانشگاه ، موفق شد ، دروازه را باز کند ... 💠 ادامه دارد ...💠 ♥️اللهم_عجل_الولیک_الفرج♥️ @zekrabab125 داستان و رمان @charkhfalak500 قران‌ومفاتیح‌ @charkhfalak110 مطالب پُرمغز 🌞 کپی با صلوات 🌞 ❣ با مدیریت
📚رُمّانْهای‌بلــندوداستان‌کوتا📚صلواتی‌وآموزنده🌷🌷🌷
💠 داستان تخیلی #تسخیر_زمین 🔹 قسمت سوم آقای کاظمی گفت : آقا حسین علوی ندارید ؟ مرد : نه نداریم
💠 داستان تخیلی 💠 قسمت چهارم قرار شد یکی از دانشجویان به سرزمین اجنه برود . ولی کسی حاضر نشد چنین کار خطرناکی را بکند به ناچار ، خود حسین تصمیم گرفت اینکار را انجام دهد با وجود مخالفت های زیادی که بود آخر تصمیم خودش را گرفت و به سرزمین اجنه وارد شد در آنجا ، هم جن های خوب و هم جن های بد را دید جن کافر و مسلمان دید حتی زندان هم داشتند حسین با مشکلات و سختی هایی که در آنجا متحمل شده بود ، هنوز امیدوار بود که این اختراعش بتواند ، خدمتی برای مردم باشد در سرزمین بزرگ و پهناور اجنه ، حسین کوی به کوی ، به دنبال بزرگ جن ها بود پس از تلاشهای بسیار و دردسرهای فراوان ، آخر موفق شد تا فرمانروای اجنه را پیدا کند . با فرمانروای اجنه ، به مذاکره پرداخت و عهدی که با حضرت سلیمان بسته بودند را ، به آنها یادآوری کرد و چند آیه از سوره قرآن ، برایشان خواند فرمانروا و مشاورین او ، به حسین اعتماد کردند و بنا بر عهد حضرت سلیمان ، تصمیم برآن شد تا اجنه به خدمت مردم بپردازند حسین با چند جن ، به دنیای انسانها برگشت جن ها ، کارهای انسانها را انجام می دادند ، از کار بنایی ، آشپزی ، شستن ظروف ، تمیز کردن خانه و... تا کار حفاظت اطلاعات و جاسوسی از کشورهای دیگر و پلیسی و گرفتن دزدها و... وقتی خبر ورود اجنه به دنیای انسانها ، به گوش علمای دینی رسید ، با التهاب و مخالفت شدید آنان مواجه شدند و هرکدام طی بیانیه ای ، تعطیلی ادامه این فعالیت را خواستار شدند . اما حفاظت اطلاعات ، به صورت مخفیانه ، این کار را ادامه دادند برخی از عوامل موساد ، فدرال ، سازمان سیا و کاخ سفید ، توانستند با کمک افراد حزب اصلاح طلب ، به سازمان حفاظت اطلاعات ، نفوذ کنند . اصلاح طلبان ، حسین و همه وسایلش را به صورت مخفیانه ، تحویل آمریکا دادند آمریکایی ها ، به حسین گفتند تا همان دروازه را ، در همان جا درست کند اما حسین از این کار امتناع کرد با وجود همه شکنجه ها و اذیت هایی که به حسین رساندند ، باز هم از این کار امتناع کرد . حسین از ترس اینکه زیر شکنجه ها ، کم بیاورد و تسلیم آنان شود ، تصمیم گرفت تا خود را بکشد ... 💠 ادامه دارد 💠 ♥️اللهم_عجل_الولیک_الفرج♥️ @zekrabab125 داستان و رمان @charkhfalak500 قران‌ومفاتیح‌ @charkhfalak110 مطالب پُرمغز 🌞 کپی با صلوات 🌞 ❣ با مدیریت
شماره 27 رمان تخیلی زمین تعدادصفحه : 20 📝 نویسنده : حامد طرفی @Be_win ☘ مسیرسبز
📚رُمّانْهای‌بلــندوداستان‌کوتا📚صلواتی‌وآموزنده🌷🌷🌷
💠 داستان تخیلی #تسخیر_زمین 💠 قسمت چهارم قرار شد یکی از دانشجویان به سرزمین اجنه برود . ولی کسی
💠 داستان تخیلی 💠 قسمت پنجم ناگهان چند نفر آمده و او را نجات دادند بهشون گفت : شما کی هستید ؟ گفتند : ما نیروهای سردار سلیمانی هستیم حسین فرار کرد اما آمریکایی ها ، پس از سالها توانستند ، دروازه رو باز کنند و با پیدا کردن سحرهایی که از زمان حضرت سلیمان ، در زیر بیت المقدس مدفون بود ، توانستند همه اجنه شیطانی را به تسخیر خود در آورند . اجنه ، لشکر کشی خود را شروع کردند و با نام حزب شیطان ، 👈 مامورشدند تا تمام دنیارو نابود کنند . شیاطین ، با لشکرکشی به عراق و سوریه و لبنان ، رسما جنگ خود را آغاز کردند برخی از آنان مسلحانه می جنگیدند و برخی با نفوذ در درون انسانهای گنه کار و رباخوار و بی نماز ، آنها را تبدیل به شیطانی مثل خودشون می کردند کم کم نصف دنیا به تسخیر آنان در آمد سردار سلیمانی ، از طرف امام خامنه ای ، مامور شد تا با لشکریان جن ، مبارزه کرده و از پیشروی آنان جلوگیری کند حسین هم مستقیما از طرف سردار سلیمانی ، ماموریت داشت تا دوباره دروازه را ساخته و با لشکری از نفرات بسیجی و سپاهی ، به دیدار فرمانروای اجنه ، بروند و نامه امام خامنه ای که دعوتنامه ای برای اتحاد و نجات دنیا بود ، به دست فرمانروای جن ها برساند با تلاش شبانه روزی حسین و دانشجویان و بسیجیان ، دروازه آماده شد . هنگام ورود به دنیای جن ها ، با لشکری از جن های کافر و سربازان آمریکایی ، مواجه شدند جنگ سختی در گرفت ولی قرار شد حسین و سه پاسدار به سمت فرمانروا بروند و بقیه پشتیبانی کنند به سختی خودشون رو به فرمانروای اجنه ، رسوندند و از او کمک خواستند فرمانروا ، اولش نپذیرفت اما پس از دیدن نامه ، فهمید که ولی فقیه زمان ، امام خامنه ای و تمام شیعیان جهان ، در خطرند ، به خاطر همین قبول کرد که همکاری کند به فرمان او ، لشکر اجنه مسلمان ، به کمک ایرانیان آمدند . امام خامنه ای ، چند سفیر به سایر کشورها فرستاد و آنها را برای مقابله با آمریکا و شیاطین ، دعوت به وحدت نمود . برخی کشورهای مسلمان و عربی ، آمادگی خود را برای رویارویی با شیاطین ، اعلام کردند تمام مسیحیان و یهودیان جهان ، از مقابله با آمریکا و اسرائیل و شیاطین ، حمایت کردند و لشکر خود را ، روانه میدان نبرد کردند . همه متحدین ، تحت پرچم الله اکبر ایران ، آماده دفاع از مقدسات و سرزمین های خود شدند ... 💠 ادامه دارد ‌... 💠 📝 نویسنده : حامد طرفی 💰 @Be_win ☘ مسیرسبز اینجا زندگیتو متحول کن 👆 نگی نگفتی مدیریت ذکراباد
📚رُمّانْهای‌بلــندوداستان‌کوتا📚صلواتی‌وآموزنده🌷🌷🌷
💠 داستان تخیلی #تسخیر_زمین 💠 قسمت پنجم ناگهان چند نفر آمده و او را نجات دادند بهشون گفت : شما کی
💠 داستان تخیلی 💠 قسمت ششم حزب شیاطین ، شهر به شهر می رفتند و تسخیر می کردند دنیا پر از تاریکی و وحشت و خونریزی شده بود مردم ، به سمت کوه ها و جنگل ها ، فرار کردند روحیه متحدین و حزب الله ، ضعیف شد امام خامنه ای طی یک سخنرانی ، چند درخواست مهم ، به رزمندگان و محافظین اسلام ، ابلاغ کردند و تاکید نمودند که پیروزی آنان در عمل به این موارد است : اول اینکه همه نیروهای مسلح ، باید خود را به سلاح ایمان و تقوا ، مسلح کنند تا از نفوذ شیاطین به قلب آنان محفوظ باشند دوم ، هر که گناهی کرده باشد ، باید فورا استغفار کند سوم ، هر که مال مردمی خورده و یا ربا گرفته باشد ، باید به صاحبشان برگرداند چهارم ، تمام بانک ها ، باید بسته شوند ؛ چون موجب نفوذ بیشتر لقمه حرام و ربا ، به خانه های مردم می شوند . و لقمه حرام و ربا ، عامل مهم نفوذ شیاطین به قلب و روح انسان ها هستند . پنجم ، همه مردم باید با هم دیگر ، با صمیمیت و مهربانی ، زندگی کنند و از اختلاف و تفرقه ، شدیدا بپرهیزند ششم ، مردم نباید فریب شایعات و حرفهای رسانه ها و دشمنانی چون آمریکا شوند هفتم ، تا نابودی کامل اسرائیل و آمریکا و شیاطین ، از پای نخواهیم ایستاد هشتم ، آنان که نماز می خوانند ، با توجه بیشتری بخوانند و آنان که نماز نمی خوانند ، باید نماز خوان شوند تا نصرت الهی شامل حال آنان شود نهم ، آنان که قادر به مبارزه نیستند باید در مساجد نشسته و دعا بخوانند و از خداوند طلب یاری کنند جن های مسلمان ، گروه گروه از دروازه دنیاها ، بیرون آمدند و به کمک متحدین شتافتند و با اجنه کافر ، درگیر شدند . در تمامی کشورها ، جنگ سختی در گرفت . مردم به تمام فرمایشات رهبرشان ، عمل کردند و توانستند به پیروزی های زیادی ، دست پیدا کنند . شهرها را ، یکی پس از دیگری ، آزاد کردند روحیه حزب شیطان ، روز به روز کمتر می شد یکی از نظامیان آمریکا ، با لشکری از انسان ها و جن ها ، مامور شدند تا به سرزمین اجنه رفته و جن های شرور زندانی شده را ، آزاد کنند . در سرزمین اجنه ، حسین و مامورین حزب الله ، وظیفه داشتند تا مراقب زندانهای اجنه باشند . نیروهای آمریکا ، با حسین مواجه شدند و درگیری سختی در گرفت . ساروز ، یکی از جن های فراری هم با چند نیروی آمریکایی و جنی به زیرزمین قصر فرمانروا رفتند او به دنبال انگشتر سه سنگ بود انگشتری که دارای سه نگین بود که هر کدام قدرتی خارق العاده داشت نگین سبز ، روح های سرگردان و شیاطین را آزاد می کند نگین سرخ ، آتش را به تسخیر صاحب آن در می آورد و نگین سفید ، ابر و بادها را به تسخیر صاحب آن در می آورد ساروز ، قصد نابودی دنیا را داشت و همه جا دنبال آن انگشتر بود طبق نقشه ای که در اختیارش بود ، آن انگشتر در زیرزمین قصر فرمانروای اجنه بود ... 💠 ادامه دارد 💠 📝 نویسنده : حامد طرفی ♥️اللهم_عجل_الولیک_الفرج♥️ @zekrabab125 داستان و رمان @charkhfalak500 قران‌ومفاتیح‌ @charkhfalak110 مطالب پُرمغز 🌞 کپی با صلوات 🌞 ❣ با مدیریت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا