❣ ﷽ ❣
❌❌ #توجه #توجه #مهم ❌❌
🔴 لیست رمانهای زیر پخشش#ممنوع #ممنوعه . چون ...!!!؟؟؟ ( #صحنه_دار_و_نامناسب_و_غیر_اسلامی_هستند )
💠در کانال گذاشته نمیشوند.
♦️خواهشا درخواست نکنید..!!؟
🔴❌ نیـلا
🔴❌ کـتی
🔴❌ شــفق
🔴❌ باتــلاق
🔴❌ مـاه تلخ
🔴❌ حـاج آقا
🔴❌ افــسونگر
🔴❌ دزدیــدمت
🔴❌ طـالع نحس
🔴❌ اکسیر عشق
🔴❌ منه ممـنوعه
🔴❌ هرزه گـاه من
🔴❌ فرشته نـاپاک
🔴❌ آبـنبات چـوبی
🔴❌ تهـران مـازراتی
🔴❌ الهه زیبای عشق
🔴❌ هوسی درگذشته
🔴❌ انـتقام از هوس تو
🔴❌ بی پناهم پناهم بده
🔴❌ دانشجوی شهوتی من
🔴❌ متجاوز دوست داشتنی من
🔴❌ دوست دختر اجارهای من (موج)
📣📣 لطفا درخواست ندین ، به هیچ وجه در کانال قرار نمیدهم 💐
🙏 ممنون 😒
✍ جستوجو و آگاهی من در این حد بوده ، اعلام کردم ، #امــــا 👇
✍ اگر رمانی هست و میدانید که مطالب غیر اسلامی و صحنهدار و نامناسب هستند .
برای رضای خدا و شادی دل فرزند زهرا (س) اعلام کنید . به لیست اضافه شود، جوانان ناخداگاه استفاده نکنند ، ثواب دارد .
🔹باتشکر مدیریت ذکراباد
♥️اللهم_عجل_الولیک_الفرج♥️
@zekrabab125 داستان و رمان
@charkhfalak500 قرانومفاتیح
@charkhfalak110 مطالب پُرمغز
🌞 کپی با صلوات 🌞
❣ با مدیریت #ذکراباد
❣ ﷽ ❣
ده نکته مهم یادگیری
درس خواندن و مطالعه نمودن مثل هر کاری رمز و رازهای دارد که با دانستن و بکارگیری آنها میتوانید کیفیت مطالعه و یادگیری خویش را افزایش دهید، مهمترین موارد به نحو زیر است.
1⃣ تعیین هدف:
▫️اولین گام برای رسیدن به قلّهی موفقیت در درس خواندن و مطالعه ی موفق، تعیین هدف است. داشتن هدف شما را از بیراهه رفتن باز می دارد. اهداف خود را مشخص و مکتوب کنید.
2⃣ برنامه ریزی:
▫️مهمترین گام برای داشتن یک مطالعهی موفق داشتن نقشهی راه است که رسیدن به هدف تعیین شده را قابل دسترسی میکند.
3⃣ انتخاب مکان مناسب برای مطالعه:
▫️بهترین مکان برای مطالعه جایی است که نور و تهویهی هوای مناسبی داشته باشد. و نیز دسترسی آسان به منابع مطالعاتی و ثابت بودن از ویژگیهای خوب دیگر آن است.
4⃣ زمان مناسب برای مطالعه:
▫️بسته به شرایط هر فرد، بهترین زمان برای مطالعه متغیر است. مطالعه بعد از غذای چرب و سنگین توصیه نمی شود.
5⃣ تهیهی منابع مطالعاتی مفید:
▫️بهترین راهنما برای تهیهی منابع مطالعاتی ؛ مشاور تحصیلی شماست ؛ زیرا از شرایط شما آگاه بوده و دلسوزانه منابع را معرفی میکند.
6⃣ دوری از چند برنامهای:
▫️داشتن چند برنامه و چند مشاور بیش از آنکه به شما کمک کند باعث سردرگمی میشود و از پیشرفت باز میدارد!
7⃣ پیوستگی با برنامه:
▫️با ارزش ترین کارها آن است که با مداومت و مقاومت همراه باشند. مطالعه، تحصیل و تحقیق نیز از این مستثنا نیست.
8⃣ اعتماد به نفس:
▫️اعتماد بنفس و امید به آینده شما را در ادامهی مسیر ثابت قدم میکند.
9⃣ پرهیز از مطالعه نامنظم:
▫️از مطالعهی پراکنده و نامنظّم پرهیز شود، چنانچه: همه کاره هیچ کاره است، مطالعه پراکنده نیز خوب نیست.
🔟 توکل به خدا:
▫️بعد از تلاش و پشتکار و بکارگیری لوازم و امکانات بشری؛ عاقبت امور را به خدا واگذاریم؛ سپردن نتیجهی اعمال به خداوند متعال، شما را از ناامیدی ها و شکست نجات داده و باعث میشود تا انسان محکم و مطمئن باشید.
♥️اللهم_عجل_الولیک_الفرج♥️
@zekrabab125 داستان و رمان
@charkhfalak500 قرانومفاتیح
@charkhfalak110 مطالب پُرمغز
🌞 کپی با صلوات 🌞
❣ با مدیریت #ذکراباد
📚رُمّانْهایبلــندوداستانکوتا📚صلواتیوآموزنده🌷🌷🌷
شماره 27 رمان تخیلی #تسخیر زمین تعدادصفحه : 20 📝 نویسنده : حامد طرفی @Be_win ☘ مسیرسبز
🇮🇷 داستان تخیلی
#تسخیر_زمین
🇮🇷 قسمت اول
یک دانشمند ایرانی به نام حسین علوی ،
در صدد بود تا دروازه ای بسازد
که بتوان بوسیله آن ، به دنیای جن ها ، راه پیدا کند
و همچنین آنها را به دنیای انسان ها ، آورده تا به نفع انسان و در خدمت انسان ، به کار گرفته شوند .
حسین ، این پروژه خود را ، از همه مخفی می کرد حتی دانشگاه ها و دانشمندان و حفاظت اطلاعات .
پس از گذشت سالها ، موفق شد چنین دروازه ای را درست کند
ولی با وجود اینکه همه آنچه که برای راه اندازی آن لازم بود را فراهم آورد اما آزمایش او برای چندمین بار با شکست مواجه شد .
در این باره ، مجبور شد با دانشمندان مختلفی به مشورت و مناظره بنشیند
اما نتوانست جوابی برای مشکل خود پیدا کند
پروژه او ، توسط یکی از دانشمندان مسیحی به اطلاع سازمان سیا در آمریکا ، رسید .
پلیس فدرال آمریکا ، اف بی آی و چندین سازمان دیگر ، مامور شدند تا حسین علوی را ربوده و به آمریکا ، آورده شود .
حکم این ماموریت ، به جاسوسان آمریکا و اسرائیل در ایران ، رسید
آنان نقشه کشیدند تا به خانه حسین حمله کنند .
پس از بررسی کامل خانه و محیط اطراف خانه حسین ، به این نتیجه رسیدند که حسین ،
شبها زود می خوابد
( حدودا راس ساعت ده می خوابد )
و صبح ها ، قبل از نماز صبح بیدار می شود
هیچ محافظی ندارد
در داخل و بیرون خانه او ، دوربین نصب نشده
زیاد اهل رابطه و رفیق بازی نیست
در خانه تنها زندگی می کند
همسر و بچه ای ندارد که مزاحم ربوده شدن او شوند
و...
ماموران رباینده تا ساعتها ایران را مسخره می کردند که اصلا به فکر دانشمندان خود نیستند و این چنین دانشمنداشون ، رها بودند .
بنابرین در یکی از شبها ، به خانه حسین حمله کردند .
حسین با ترس و دلهره از خواب پرید و داد می زد :
شما کی هستید ؛
اینجا چکار می کنید ؟!
تو خونه من چکار دارید ؟!
برید بیرون تا به پلیس زنگ نزدم
یکی از مامورین ، جلوی دهان حسین را با دستش گرفت
دهان و دست و پای حسین را با چسب بستند
و او را به خانه ای بیرون از شهر منتقل کردند ...
🇮🇷 ادامه دارد 🇮🇷
♥️اللهم_عجل_الولیک_الفرج♥️
@zekrabab125 داستان و رمان
@charkhfalak500 قرانومفاتیح
@charkhfalak110 مطالب پُرمغز
🌞 کپی با صلوات 🌞
❣ با مدیریت #ذکراباد
📚رُمّانْهایبلــندوداستانکوتا📚صلواتیوآموزنده🌷🌷🌷
🇮🇷 داستان تخیلی #تسخیر_زمین 🇮🇷 قسمت اول یک دانشمند ایرانی به نام حسین علوی ، در صدد بود تا دروازه
🇮🇷 داستانتخیلی
#تسخیر_زمین
🇮🇷 قسمت دوم
همه وسایل خانه حسین را ، داخل کامیون گذاشتند
ناگهان همسایه حسین ، ( مرد میانسالی که به آقای کاظمی معروف بود و قصد رفتن به مسجد را داشت ) آنان را دید .
آقای کاظمی از دیدن آنان تعجب کرد و به سمتشان رفت و جویای اوضاع شد
یکی از مامورین به آقای کاظمی گفت :
ما کارگریم و صاحب این خانه ، قرار است خانه اش را جابه جا کند و از این محله کوچ کند
آقای کاظمی گفت :
آخه این وقت شب ، ( کمی مکث می کند و باز می گوید : ) حالا خودشون کجان ؟
مامور گفت : ایشان رفتند و در آن خانه جدید منتظر ما هستند
آقای کاظمی که هنوز شگفت زده بود ، به سمت مسجد راه افتاد ؛ اما هر چند قدمی که می رفت برمی گشت و پشت خود را ، دید می زد
ناگهان ، حاج آقای غدیری ، پیش نماز مسجد را دید که با ماشین خود به سمت مسجد می رفت
به حاجی اشاره می کند تا بایستد
و حاجی کنار آقای کاظمی ، ایستاد
آقای کاظمی ، ماجرای جابه جایی خونه آقا حسین را برای حاجی تعریف کرد
حاجی هم از این قضیه ، متعجب شد
به خاطر همین ، ماشین خود را اول کوچه حسین ، پارک کرد و منتظر شد تا کامیون حرکت کرده و آن را تعقیب کند تا خیالش از این ماجرا راحت شود
در حین تعقیب ، متوجه چیز عجیبی نشدند اما وقتی به خانه بیرون شهر رسیدند ، از این تعجب کردند که چرا حسین ، بیرون شهر ، خانه گرفته
بیشتر به این ماجرا ، مشکوک شدند
حاجی ، ماشینش را ، با کمی فاصله از آن خانه ، پارک کرد و نمازش را در پیاده رو خواند ،
بعد از خواندن نماز ، از خدا خواست تا واقعیت برایش آشکار شود .
آفتاب طلوع کرد اما چیز مشکوکی ندیدند ، حاجی به این نتیجه رسید که حتما چیز مهمی نیست و واقعا یک جابجایی ساده است به خاطر همین تصمیم گرفت به طرف آن خانه رفته و با حسین سلام و علیکی داشته باشد
اما آقای کاظمی مانع شد و گفت :
حاجی شما نرید ، من خودم میرم
اگر خودش بود و همه چیز عادی بود و من برگشتم ، که هیچ ؛
اما اگر برنگشتم ، به پلیس خبر بدین
حاجی موافقت کرد
آقای کاظمی به طرف خونه رفت
دستشو برای زدن در ، بالا آورد که متوجه دوربین های اطراف خونه شد
همین که دستش به در خورد ، صدای پارس سگ ، بلند شد
آقای کاظمی هم ترسید و هم بیشتر متعجب شد چون می دانست که آقا حسین اهل نگه داشتن حیوانات نبود
مطمئن شد که بلایی سر حسین آمده
دوباره در را محکم کوبید
یه آقایی در و باز کرد و گفت : بله چکار داری ؟
آقای کاظمی گفت : با آقای علوی کار دارم
مرد با تعجب گفت : آقای علوی ؟!!
آقای علوی اینجا نداریم ...
🇮🇷 ادامه دارد 🇮🇷
♥️اللهم_عجل_الولیک_الفرج♥️
@zekrabab125 داستان و رمان
@charkhfalak500 قرانومفاتیح
@charkhfalak110 مطالب پُرمغز
🌞 کپی با صلوات 🌞
❣ با مدیریت #ذکراباد
ا🌺﷽🌺﷽🌺﷽
ا﷽🌺﷽
#موفقیت
اگر هر شب به جای تماشای تلویزیون، پانزده دقیقه مطالعه کنید، سالی حدود پانزده کتاب را میخوانید.
اگر روزی پانزده دقیقه ادبیات کلاسیک بخوانید، در مدت هفت سال، صد کتاب بزرگ ادبیات کلاسیک را خواندهاید.
همه این ها با پانزده دقیقه مطالعه حاصل میشود.
#برایان_تریسی
اللهم_عجل_الولیک_الفرج♥️
🌞 کپی با صلوات 🌞
❣ با مدیریت #ذکراباد
🔴🔴🔴
♣️♣️ رمانهای متنی که تا الانه در کانال قرار گرفته و آماده برای استفاده👇 #کلیک_کنید👇
💚رمان ( #پــــناه )👇داستان1
https://eitaa.com/zekrabab125/13374
💚رمان ( #سجده_عشق )👇داستان2
https://eitaa.com/zekrabab125/15243
💚رمان ( #تاپروانگی 👇داستان 3
https://eitaa.com/zekrabab125/15901
💚 ( #فرار_از_جهنم )👇داستان 4
https://eitaa.com/zekrabab125/17199
💚 ( #مردی_در_اینه 👇داستان 5
https://eitaa.com/zekrabab125/22872
💚رمان ( #مردی_در_اینه 👇داستان 6
https://eitaa.com/zekrabab125/19607
💚 رمان ( #هادی_دلها )👇
https://eitaa.com/zekrabab125/20317
💚 #فنجانی_چای_باخدا )👇داستان 8
https://eitaa.com/zekrabab125/21209
💚رمان( #اینک_شوکران )👇داستان9
https://eitaa.com/zekrabab125/23895
💚رمان( #کف_خیابان )👇داستان10
https://eitaa.com/zekrabab125/24674
💚 رمان( #دختر_شینا )👇داستان11
https://eitaa.com/zekrabab125/27860
💚( #راز_کانال_کمیل )👇داستان12
https://eitaa.com/zekrabab125/27901
💚( #مبارزه_با_دشمنان_خدا )👇داستان13
https://eitaa.com/zekrabab125/28450
💚رمان( #دختران_آفتاب )👇داستان14
https://eitaa.com/zekrabab125/28891
💚 رمان( #مـــرد )👇داستان15
https://eitaa.com/zekrabab125/30725
💚( #علمدار_عاشق )👇داستان 16
https://eitaa.com/zekrabab125/31369
💚( #آخرین_عروس )👇داستان17
https://eitaa.com/zekrabab125/32361
💚رمان( #پسر___نوح )👇داستان18
https://eitaa.com/zekrabab125/32974
💢( #مجنون_من_کجایی👇داستان19
https://eitaa.com/zekrabab125/32963
👆( #دایرکتیها )👇داستان20
https://eitaa.com/zekrabab125/33097
🌸(سرگذشت ارواح در عالم برزخ)👇داستان21
https://eitaa.com/zekrabab125/33139
🍀بی پر پروانه شو👇داستان 22
https://eitaa.com/zekrabab125/33220
🍒منو بیادت بیار 👇 داستان 23
https://eitaa.com/zekrabab125/33712
💥رمان مقتدا 👇 داستان 24
https://eitaa.com/zekrabab125/33892
🔻مبارزه با دشمنان خدا👇داستان 25
https://eitaa.com/zekrabab125/34041
🔻تمام زندگی من 👇داستان 26
https://eitaa.com/zekrabab125/34182
💠تخیلی #تسخیر👇زمین داستان 27
https://eitaa.com/zekrabab125/34373
📚رُمّانْهایبلــندوداستانکوتا📚صلواتیوآموزنده🌷🌷🌷
♣️♣️ رمانهای صوتی که تا الانه در کانال قرار گرفته و آماده برای استفاده👇 #کلیک_کنید👇 https://eitaa
.
♦️ رمانهای صوتی که تا الانه در کانال قرار گرفته و آماده برای استفاده #کلیک_کنید👆
📚رُمّانْهایبلــندوداستانکوتا📚صلواتیوآموزنده🌷🌷🌷
☑️ لینکها برای راحتی شما 👇👇👇 ♦️♦️بیش از 600 #کتابهایpdf و #نرمافزارهای = شامل #رمانها #اعتقادی #اخل
..
♦️بیش از 600 #کتابهایpdf و #نرمافزارهای = شامل #رمانها #اعتقادی #اخلاقی #کاربردی و مهم و ارزشمند 🌻و امکانات زیاد دیگر... را در این کانال #دانلود کنید. 👆👆👆
هدایت شده از 📚رُمّانْهایبلــندوداستانکوتا📚صلواتیوآموزنده🌷🌷🌷
شماره 27
رمان تخیلی
#تسخیر زمین
تعدادصفحه : 20
@Be_win ☘ مسیرسبز
📚رُمّانْهایبلــندوداستانکوتا📚صلواتیوآموزنده🌷🌷🌷
🇮🇷 داستانتخیلی #تسخیر_زمین 🇮🇷 قسمت دوم همه وسایل خانه حسین را ، داخل کامیون گذاشتند ناگهان همسایه
💠 داستان تخیلی
#تسخیر_زمین
🔹 قسمت سوم
آقای کاظمی گفت :
آقا حسین علوی ندارید ؟
مرد : نه نداریم
آقای کاظمی : مطمئنی ؟
پس اون کامیونی که آوردن ، مال کیه ؟
آقاهه متوجه منظور آقای کاظمی شد
و بهش گفت :
ها... آقای حسین علوی ، بله بله
بفرمایید داخل خواهش می کنم ،
ببخشید شما رو نشناختم
دو ساعت گذشت و حاجی همچنان منتظر آقای کاظمی بود
با پلیس تماس گرفت و گزارش ماجرای خود را داد
یک ماشین پلیس آمد و پس از تحقیقات متوجه شدند که این خونه ، متعلق به یک باند جاسوسی هست .
همچنین متوجه شدند که چند دوربین مداربسته ، در داخل و بیرون خانه نصب بود .
پلیس ، از خانه همسایه روبرو ، به درون آن خانه جاسوسی ، دید زد
چند نفر مسلح ، در خانه مشاهده کردند که در حال قدم زدن بودند و چندین ماشین بدون پلاک ، در حیاط خانه ، پارک بودند .
پلیس ، درخواست مامورین بیشتری کرد .
پس از آمدن پلیس و گرفتن حکم ، به آن خانه حمله کردند .
پس از تیراندازی و مبارزه مسلحانه و حتی مبارزه رزمی ، بلاخره خانه به تصرف پلیس در آمد .
حاجی و پلیس به دنبال آقا حسین ، همه خانه را زیر و رو کردند
و در نهایت در زیر زمین خانه ، آنرا پیدا کردند .
حفاظت اطلاعات برای آقا حسین ،
محافظ قرار داد
تا حسین با خیال راحت به تحقیقات خود ، ادامه دهد .
مراحل کار تحقیقات به انتها رسیده بود
که دوباره از طرف سازمان موساد ،
به خانه حسین حمله کردند .
محافظین به پلیس اطلاع دادند
و خودشون با متجاوزین ، درگیر شدند
یکی از جوونا با دیدن آن صحنه مبارزه ،
فورا به مسجد رفته و به بسیج اطلاع داد
بچه های بسیج ، به همراه مردم ،
به کمک محافظین دویدند .
از سه تا محافظ ، دوتاشون شهید شده بودند و یکی شون زخمی شده بود
مردم با متجاوزین درگیر شدند و آن یکی محافظ را نجات دادند .
سه نفر بسیجی شهید شدند و چند نفر زخمی شدند .
پس از مبارزه نفس گیر ، بلاخره پلیس آمد ،
متجاوزین با دیدن پلیس ، مجبور به فرار شدند .
پلیس نیز به دنبال آنها رفت .
حفاظت اطلاعات موظف شد تا برای حسین ، یک آزمایشگاه بزرگ درست کند
با یکی از دانشگاه ها ، هماهنگی کردند تا یک سالن بزرگ برای آقا حسین آماده کنند .
حسین و بچه های دانشگاه ،
آزمایشگاه رو آماده کردند .
حسین با کمک دانشجویان همان دانشگاه ، موفق شد ، دروازه را باز کند ...
💠 ادامه دارد ...💠
♥️اللهم_عجل_الولیک_الفرج♥️
@zekrabab125 داستان و رمان
@charkhfalak500 قرانومفاتیح
@charkhfalak110 مطالب پُرمغز
🌞 کپی با صلوات 🌞
❣ با مدیریت #ذکراباد