eitaa logo
ذکر روزانه
28.4هزار دنبال‌کننده
51.4هزار عکس
26.8هزار ویدیو
875 فایل
💫 أَلَا بِذِکرِ اللَّهِ تَطْمَئِـنُّ الْقُلُــوبُ مدیرکانال @nasim_velayat313 مطالب مذهبی فرهنگی اجتماعی
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷رفتار با اسیردرقرآن🌷 💐☘💐☘💐☘💐☘💐☘ 1⃣یاغرامت درقبال آزادی ازاوگرفته میشود✴️ إِذَا أَثْخَنتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاءً ، ﻳﺎ ﺍﺯ ﺁﻧﺎﻥ [ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺁﺯﺍﺩ ﻛﺮﺩﻧﺸﺎﻥ ] ﻓﺪﻳﻪ ﻭ ﻋﻮﺽ ﺑﮕﻴﺮﻳﺪ.(محمد٤) 2⃣یا با منت آزاد میشود ✴️ إِذَا أَثْخَنتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاءً [ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﺳﻴﺮ ﮔﺮﻓﺘﻦ ] ﻳﺎ ﺑﺮ ﺁﻧﺎﻥ ﻣﻨﺖ ﻧﻬﻴﺪ [ ﻭ ﺁﺯﺍﺩﺷﺎﻥ ﻛﻨﻴﺪ ] 3⃣یا تربیت اسلامی میشود✴️ يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُل لِّمَن فِي أَيْدِيكُم مِّنَ الْأَسْرَىٰ إِن يَعْلَمِ اللَّهُ فِي قُلُوبِكُمْ خَيْرًا يُؤْتِكُمْ خَيْرًا مِّمَّا أُخِذَ مِنكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ﺍﻱ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ! ﺑﻪ ﺍﺳﻴﺮﺍﻧﻲ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺍﺧﺘﻴﺎﺭ ﺷﻤﺎﻳﻨﺪ ، ﺑﮕﻮ : ﺍﮔﺮ ﺧﺪﺍ ﺧﻴﺮﻱ ﺩﺭ ﺩﻝ ﻫﺎﻱ ﺷﻤﺎ ﺑﺪﺍﻧﺪ(ایمان و اسلام) ، ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺯ ﻣﺎﻟﻲ ﻛﻪ [ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺁﺯﺍﺩﻱ ﺷﻤﺎ ] ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﻧﺪ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﻣﻰ ﺩﻫﺪ ، ﻭ ﮔﻨﺎﻫﺎﻧﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﻰآمرزد.(انفال٧٠) 4⃣یا بدون غرامت آزاد میشود✴️ در جریان فتح مکه همه افراد بدون غرامت آزاد شدند. این چهار امور توسط رهبر جامعه مشخص میشود.‌ 💐☘💐☘💐☘💐☘💐☘
🌸معیارهای قرآنی درانتخاب افراد(۱)🌸 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 1⃣ ایمان 💚 أَفَمَن كَانَ مُؤْمِنًا كَمَن كَانَ فَاسِقًا لَّا يَسْتَوُونَ ﺑﺎ ﺍﻳﻦ ﺣﺎﻝ ﺁﻳﺎ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﻣﺆﻣﻦ ﺍﻧﺪ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﻓﺎﺳﻖ ﺍﻧﺪ ؟ [ ﻧﻪ ﻫﺮﮔﺰ ﺍﻳﻦ ﺩﻭ ﮔﺮﻭﻩ ] ﻣﺴﺎﻭﻱ ﻭ ﻳﻜﺴﺎﻥ ﻧﻴﺴﺘﻨﺪ .(سجده ١٨) 2⃣ سابقه 💚 وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولَٰئِكَ الْمُقَرَّبُونَ و سبقت گیرندگان مقدمند.ﺍﻳﻨﺎﻥ ﻣﻘﺮﺑﺎﻥاﻧﺪ. (واقعه١٠و ۱۱) 3⃣ هجرت 💚 وَالَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يُهَاجِرُوا مَا لَكُم مِّن وَلَايَتِهِم مِّن شَيْءٍ حَتَّىٰ يُهَاجِرُوا ﻭ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺁﻭﺭﺩﻧﺪ ﻭ ﻫﺠﺮﺕ ﻧﻜﺮﺩﻧﺪ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﻭﺳﺘﻲ ﺁﻧﺎﻥ ﻫﻴﭻ ﺳﻮﺩﻱ ﻧﻴﺴﺖ ﺗﺎﺯﻣﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﻫﺠﺮﺕ ﻛﻨﻨﺪ.(انفال٧٢) (ﺩﺭ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻱ ﺍﺳﻠﺎﻣﻲ ﺑﺎﻳﺪ ﻣﻴﺎﻥ ﻣﺠﺎﻫﺪﺍﻥ ﻭﻣﻬﺎﺟﺮﺍﻥ ﺑﺎ ﻣﺮﻓّﻬﺎﻥ ﻫﺠﺮﺕ ﮔﺮﻳﺰ، ﻓﺮﻕ ﺑﺎﺷﺪ) 4⃣ توان جسمی و علمی 💚 قَالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ ﮔﻔﺖ : ﺧﺪﺍ ﺍﻭ(طالوت) ﺭﺍ ﺑﺮ ﺷﻤﺎ ﺑﺮﮔﺰﻳﺪﻩ ﻭ ﻭﻱ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﺍﻧﺶ ﻭ ﻧﻴﺮﻭﻱ ﺟﺴﻤﻰ ﻓﺰﻭﻧﻲ ﺩﺍﺩﻩ.(بقره ٢٤٧) 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🛑 پاسخ‌های قرآنی به سوال‌های انتخاباتی 🛑 🔹سوال: چرا رای بدهیم❓ جواب: "ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم" خدا سرنوشت قومی را تغییر نمی‌دهد مگر زمانی که خودشان تصمیم بگیرند که سرنوشتشان را تغییر دهند 🔹سوال: من وقتی نمی‌دانم به چه کسی رای بدهم باید چکار کنم❓ جواب: "فاسئلوا اهل الذکر ان کنتم لا تعلمون" از اهلش بپرسید 🔹سوال: اگر پرسیدم و دیدم هر کسی از پیش خودش اخباری می‌دهد و تحلیلی می‌کند آن وقت چه کنم❓ جواب: ان جائکم فاسق بنبا فتبینوا نگاه کن به شخصی که خبر می‌دهد که آیا عادل است یا فاسق قرآن می‌فرماید: "هرگاه فاسقی برای شما خبری آورد در مورد آن تحقیق کنید" 🔹سوال: چگونه افراد را تشخیص دهیم❓ جواب: به دنبال کسانی که از چاپلوسی و تعریف و تمجید لذت می‌برند نروید. قرآن می‌فرماید: "یحبون ان یحمدوا بما لم یفعلوا" دوست دارند به خاطر کار‌هایی که در حیطه وظایف آن‌ها بوده و انجام نداده‌اند مورد ستایش قرار گیرند 🔹سوال: به چه کسی رای بدهیم❓ جواب: "ولا یخافون لومه لائم" به کسی رای بدهیم که از سرزنش هیچ ملامتگری نمی‌هراسد. 🌷🌷🍀🍀🌷🌷🍀🍀🌷🌷
🌺معیار انتخاب افراد در قرآن(۲)🌺 🥀🌴🥀🌴🥀🌴🥀🌴🥀🌴 1⃣ اصالت خانوادگی 🧡 يَا أُخْتَ هَارُونَ مَا كَانَ أَبُوكِ امْرَأَ سَوْءٍ وَمَا كَانَتْ أُمُّكِ بَغِيًّا ﺍﻱ ﺧﻮﺍﻫﺮ ﻫﺎﺭﻭﻥ ! (مریم)ﻧﻪ ﭘﺪﺭﺕ ﻣﺮﺩ ﺑﺪﻱ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻧﻪ ﻣﺎﺩﺭﺕ ﺑﺪﻛﺎﺭﻩ ﺑﻮﺩ(این طفل را از کجا آورده ای؟)(مریم٢٨) 2⃣ جهاد و مبارزه 🧡 وَفَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِينَ عَلَى الْقَاعِدِينَ أَجْرًا عَظِيمًا و ﺟﻬﺎﺩﻛﻨﻨﺪﮔﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺧﺎﻧﻪ ﻧﺸﻴﻨﺎﻥِ [ ﺑﻲ ﻋُﺬﺭ ] ﺑﻪ ﭘﺎﺩﺍﺷﻲ ﺑﺰﺭﮒ ﺑﺮﺗﺮﻱ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﺳﺖ .(نساء٩٥) 3⃣ تعهد و تخصص 🧡 قَالَ اجْعَلْنِي عَلَىٰ خَزَائِنِ الْأَرْضِ إِنِّي حَفِيظٌ عَلِيمٌ ﻳﻮﺳﻒ ﮔﻔﺖ : ﻣﺮﺍ ﺳﺮﭘﺮﺳﺖ ﺧﺰﺍﻧﻪ ﻫﺎﻱ ﺍﻳﻦ ﺳﺮﺯﻣﻴﻦ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﻩ ; ﺯﻳﺮﺍ ﻣﻦ ﻧﮕﻬﺒﺎﻥ ﺩﺍﻧﺎﻳﻲ ﻫﺴﺘﻢ .(٥٥) 🥀🌴🥀🌴🥀🌴🥀🌴🥀🌴
🌸دو نوع پادشاهی درقرآن🌸 🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹🌿 1⃣ سلطان عادل و الهی 💖 وَإِذْ قَالَ مُوسَىٰ لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ جَعَلَ فِيكُمْ أَنبِيَاءَ وَجَعَلَكُم مُّلُوكًا ﻭ [ ﻳﺎﺩ ﻛﻨﻴﺪ ] ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﻣﻮﺳﻲ ﺑﻪ ﻗﻮﻣﺶ ﮔﻔﺖ : ﺍﻱ ﻗﻮم ﻣﻦ ! ﻧﻌﻤﺖ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺧﻮﺩ ﻳﺎﺩ ﻛﻨﻴﺪ ، ﺁﻥ ﮔﺎﻩ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﺷﻤﺎ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮﺍﻧﻲ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩ ، ﻭ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺣﺎﻛﻤﺎﻥ ﻭ ﻓﺮﻣﺎﻧﺮﻭﺍﻳﺎﻥ ﺳﺎﺧﺖ.(مائده٢٠) 2⃣ سلطان ظالم و طاغوتی 📛 قَالَتْ إِنَّ الْمُلُوكَ إِذَا دَخَلُوا قَرْيَةً أَفْسَدُوهَا وَجَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِهَا أَذِلَّةً ﮔﻔﺖ : ﻫﻤﺎﻧﺎ ﭘﺎﺩﺷﺎﻫﺎﻥ ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﻬﺮﻱ ﻣﻰ ﺷﻮﻧﺪ ، ﺁﻥ ﺭﺍ ﺗﺒﺎﻩ ﻣﻰ ﻛﻨﻨﺪ ﻭ ﻋﺰﻳﺰﺍﻥ ﺍﻫﻠﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺫﻟﺖ ﻭ ﺧﻮﺍﺭﻱ ﻣﻰ ﻧﺸﺎﻧﻨﺪ.(نمل٣٤) 🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹🌿 الرضا
🔴 چه شد که چادر کشیدند... 👤 🔹 گفتند حجاب اختیاری و چادر از سر ناموس مردم کشیدند. 🔸 گفتند حجاب کجای قرآن است و وقتی خبردار شدند، آیات زن و حجاب را ورق ورق کرده و به آتش کشیدند. ✅ شعار آزادی و زندگی دادند و جوان غریب بسیجی را در خیابان زیر مشت و لگد گرفتند. 🔹 از حقوق بشر گفتند و مسلم ترین حق گروه های امدادی را در همه جنگ ها با به آتش کشیدن 18 آمبولانس به نمایش گذاشتند. 🔸 از احترام و مدارای پلیس گفتند و دهها ماشین و موتور ناجا را آتش زدند و سرباز بی نوا را زیر ضرب وحشیانه مصدوم و به آتش کشیدند. ✅ از حقوق مردم گفتند و اموال عمومی و خودروهای شخصی را تخریب کردند. 🔹 اینها مردم نیستند؛ اینها اراذل و اوباشند و تکلیف شان روشن؛ اما سخن جای دیگر است. 🔸 توصیف امیرالمومنین از اوباش در جملات قصار 199 نهج البلاغه چنین است: اینان پراکنده اند و شناخته نمی شوند تا وقتی مجتمع شوند و غلبه کنند. ✅ سوال اینجاست؛ چه زمان اراذل و اوباش از پراکندگی درآمده و جمع می شوند؟ 🔹 فیلم چادر کشیدن از سر ناموس مردم، بچه شیعه را به دردی عمیق در کوچه های بنی هاشم می برد. چند روزی از رحلت پیامبر نگذشته بود که اراذل و اوباش پراکنده آنروز، گرد هم جمع شدند و شد آنچه نباید می شد. چرا؟ چه چیز آنها را جمع کرد؟ 🔸 اراذل و اوباش حزب نیستند، سر ندارند، رهبر ندارند، شناسنامه ندارند. اینها در شرایطی مجتمع می شوند که حق پوشانده شود و حق پوشانده نمی شود مگر به سکوت خواص. ✅ حضرت زهرا در خطبه معروف فدکیه از سکوت انصار گلایه می کند و می فرماید: "آیا ارث من باید پایمال گردد و اخبارش به خوبى به شما مى رسد و باز هم خاموش نشسته اید؟" 🔹 کربلا نیز با سکوت خواص کوفه چنان مصیبت بار شد. در تاریخ معاصر نیز کودتای 28 مرداد با غیبت روحانیون منجر به میدان داری اوباش و حذف مصدق شد. اگر سکوت خواص نبود شیخ فضل الله بر دار نمی رفت و مشروطه شکست نمی خورد. 🔸 سال 88 نیز سکوت خواص منجر به ندای این عمار شد. با این تفاوت که آنروز سکوت خواص مربوط به ژنرال های سیاسی بود و امروز خواص تکثیر شده در فضای مجازی. هرکس هرجا موثر بر ممبرها و فالورها و جماعتی است و خواص آن جمع. ✅ لب کلام؛ هرجا حق را ببینیم و سکوت کنیم فرصت را برای اجتماع اراذل و اوباش فراهم کرده ایم. 🔹 چه سکوت کنیم و چه به تعبیر رهبری انقلاب حرف حق را زمانی بزنیم که پازل و نقشه دشمن تکمیل شود؛ در هر دو صورت موجب کتمان حق شدیم و اینجاست که نشستن غبار بر حق موجب اجتماع اوباش می شود. 💢 اسم رمز گشت ارشاد و حجاب اجباری و حادثه مهسا و غیره امتحانی بزرگ در میان خواص جبهه حق بود که درس ها داشت؛ باقی بماند بعد... ➖➖➖➖➖➖➖ @zekrroozane
11.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 وقتی ارشاد علیه ارشاد می‌شود!🤔 _من واقعااا متنفرم از هر چی پلیس گشت ارشاد و بسیجیه یه مشت دیوانه ی افراطی اصلا میبینمشون حالم بد میشه! +آخه مگه تا حالا باهاشون رابطه‌ای داشتی یا از نزدیک دیدیشون _نَ والا ولی فیلم گشت ارشاد رو دیدم آدمای بیخودی هستن! 🔺ما از اون موقعی که به چنین فیلم هایی مجوز دادیم، از قافله عقب موندیم...
🔴 توصیه استاد مطهری به روحانیون: «آقا شیخ ترمز» نباشید؛ هی انتقاد کردن و ایراد گرفتن اسمش هدایت نیست. 🔹 امروز دنیا میدان مسابقه علم و صنعت شده است. حالا که چنین مسابقه‌ای در دنیا هست باید کوشش کرد و جامعه را به حرکت آورد که در این مسابقه عقب نماند. علیهذا نشستن و هی انتقاد کردن و ایراد گرفتن، این کار را نکن، آن کار را نکن، اسمش هدایت نیست. 🔸 یک روز در مدرسه مروی با چند نفر از آقایان طلاب همین مطلب را می‏‌گفتم: آقایان! معنی هادی قوم بودن این نیست که ما تنها حالت منع و توقف به خود گرفته‏‌ایم؛ به هر کاری که می‏‌رسیم می‏‌گوییم این را نکن، آن را نکن، و مردم را گرفتار کرده‌‏ایم، یک جا هم باید مردم را تشویق کرد و به حرکت آورد. ✅ همین مثال اتومبیل را ذکر کردم و گفتم که ما باید مثل راننده اتومبیل باشیم، یک جا به اتومبیل گاز بدهیم، یک جا فرمان را بپیچیم، یک جا ترمز کنیم، یک جا مثلًا چراغ بدهیم؛ هر موقعیتی اقتضایی دارد. بعد شوخی کردم و گفتم: ما که نباید همیشه «آقا شیخ ترمز» باشیم، همه جا ترمز بکنیم. تنها ترمز کردن کافی نیست، یک جا هم باید «آقا شیخ فرمان» باشیم، یک جا «آقا شیخ موتور» باشیم. 💢 یکی از طلاب گفت: ما هیچ کدام نیستیم، ما «آقا شیخ دنده عقب» هستیم! 📒 استاد مطهری، ده گفتار، ۲۶۸- ۲۶۹ (با اندک تلخیص)
انقلاب شهوت هرگز بر انقلاب شهادت پیروز نخواهد شد
آن شیخ تبریزی را روس‌ها داشتند روز عاشورا بالای دار می‌بردند و دسته‌های عزاداری، فوج فوج از مناطق مختلف شهر به میدان اصلی شهر می‌آمدند. یعنی همان جایی که آن عالم قرار بود اعدام شود! یک عده به رئیس دسته‌های عزاداری که با قمه خودشان را می‌زدند، گفتند: این عالم و شیخ بزرگ را دارند می‌کشند، شما با دسته‌های عزاداری‌تان بیایید وسط میدان شهر و این قمه‌هایی که به دست دارید، قطعاً باعث می‌شود، روس‌ها از ترس بی‌خیال به دار کشیدن شیخ شوند! اما پاسخ این جماعت مدعی عزاداری سیدالشهدا این بود: امام حسین را دیگر نکنید، بگذارید یک روز عاشورا را حال کنیم! 🔴 کجائیم؟!! اینکه همزمان با تشییع ۲۰۰ شهید گمنام در تهران، مراسم هیات!! بچه‌های حزب‌اللهی برگزار می‌شود، یعنی یک جای موضوع اشکال جدی دارد. عجیب‌تر اینکه برخی از این هیئات در نزدیکی مراسم تشییع برگزار شد. آیا فهم اینکه حفظ و تقویت این نظام و دین الهی در کجاست خیلی دشوار و بسیار پیچیده است؟ ناخواسته به سمت هیات‌های سکولار در حرکتیم یا به حزب‌اللهی‌ها می‌فهمانیم که هیاتت را بگیر و نظام را دیگران حفظ می‌کنند؟ یا تکریم شهدا و حفظ نظام با هیات قابل جمع نیست؟!! این‌ها شاگردان کدام مکتب‌ و یا برداشت از دین و نظام‌اند؟! 👈 به این دو اطلاعیه دقت کنید: ▪️تشییع پیکر ۲۰۰ شهید گمنام همزمان با روز شهادت حضرت زهرا . ساعت ۹ صبح . مقابل دانشگاه ▪️اجتماع بزرگ هیات‌های فاطمی در روز شهادت حضرت زهرا . ساعت ۹:۳۰ صبح میدان هفت تیر این غصه پردرد ...
☘ سلام بر ابراهیم ☘ 💥 قسمت هجدهم : ۱۷ شهریور ✔️ راوی : امیر منجر 🔸صبح روز هفدهم بود. رفتم دنبال . با موتور به همان جلسه رفتيم. اطراف ميدان ژاله ( شهدا ).جلسه تمام شد. سر و صداي زيادي از بيرون مي آمد. 🔸نيمه هاي شب حكومت نظامي اعلام شده بود. بسياري از مردم هيچ خبري نداشتند. سربازان و مأموران زيادي در اطراف ميدان مستقر بودند. جمعيت زيادي هم به سمت ميدان در حركت بود. مأمورها با بلندگو اعلام ميكردند كه: متفرق شويد. ابراهيم سريع از جلسه خارج شد. بلافاصله برگشت و گفت: امير، بيا ببين چه خبره؟! 🔸آمدم بيرون. تا چشم کار ميکرد از همه طرف جمعيت به سمت ميدان مي آمد. شعارها از درود بر خميني به سمت شاه رفته بود. فرياد بر شاه طنين انداز شده بود. جمعيت به سمت ميدان هجوم مي آورد. بعضيها ميگفتند: ساواکيها از چهار طرف ميدان را کرده اند و... 🔸لحظاتي بعد اتفاقي افتاد که کمتر کسي باور ميکرد! از همه طرف صداي تيراندازي مي آمد. حتي از هليکوپتري که در آسمان بود و دورتر از ميدان تيراندازي مي آمد. حتي از هليکوپتري که در آسمان بود و دورتر از ميدان قرار داشت. سريع رفتم و موتور را آوردم. از يک کوچه راه خروجي پيدا کردم. مأموري در آنجا نبود. ابراهيم سريع يکي از مجروحها را آورد. با هم رفتيم سمت سوم شعبان و سريع برگشتيم. تا نزديک ظهر حدود هشت بار رفتيم بيمارستان. مجروحها را ميرسانديم و برميگشتيم. تقريباً تمام بدن ابراهيم غرق خون شده بود. 🔸يکي از مجروحين نزديك پمپ بنزين افتاده بود. مأمورها از دور نگاه ميکردند. هيچکس جرأت برداشتن را نداشت. ابراهيم ميخواست به سمت مجروح حرکت کند. جلويش را گرفتم. گفتم: آنها مجروح رو تله کرده اند. اگه حركت كني با تير ميزنند. ابراهيم نگاهي به من کرد و گفت: اگه برادر خودت بود، همين رو ميگفتي!؟ 🔸نميدانستم چه بگويم. فقط گفتم: خيلي مواظب باش. صداي تيراندازي کمتر شده بود. مأمورها کمي عقبتر رفته بودند. ابراهيم خيلي سريع به حالت سينه خيز رفت داخل خيابان، خوابيد کنار مجروح، بعد هم دست مجروح را گرفت و آن را انداخت روي کمرش. بعد هم به حالت سينه خيز برگشت. ابراهيم شجاعت عجيبي از خودش نشان داد.بعد هم آن مجروح را به همراه يک نفر ديگر سوار موتور من کرد و حرکت کردم. در راه برگشت، مأمورها کوچه را بستند. حکومت نظامي شديدتر شد. من هم ابراهيم را گم کردم! هر طوري بود برگشتم به خانه. 🔸عصر رفتم منزل ابراهيم. مادرش نگران بود. هيچكس خبري از او نداشت. خيلي ناراحت بوديم. آخر شب خبر دادند ابراهيم برگشته. خيلي خوشحال شدم. با آن بدن قوي توانسته بود از دست مأمورها فرار کند. روز بعد رفتيم بهشت زهرا در مراسم تشييع و تدفين کمک کرديم. بعد از هفدهم شهريور هر شب خانه يکي از بچه ها جلسه داشتيم. براي هماهنگي در برنامه ها. مدتي محل تشکيل جلسه پشت بام خانه ابراهيم بود. مدتي منزل مهدي و... 🔸در اين جلسات از همه چيز خصوصاً مسائل اعتقادي و مسائل روز بحث ميشد. تا اينکه خبر آمد حضرت امام به باز ميگردند. 📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم 👉 شهید 🕊🌹 شادی روح پاکش صلوات 🌷@zekrroozane
☘ سلام بر ابراهیم ☘ 💥قسمت بیست و ششم : معلم نمونه ✔️ راوی : عباس هادی 🔸ابراهيم ميگفت: اگر قرار است انقلاب پايدار بماند و نسلهاي بعدي هم باشند. بايد در مدارس فعاليت کنيم، چرا كه آينده مملکت به كساني سپرده ميشود که شرايط دوران طاغوت را حس نكرده اند! وقتي ميديد اشخاصي که اصلاً انقلابي نيستند، به عنوان به مدرسه ميروند خيلي ناراحت ميشد. ميگفت: بهترين و زبده ترين نيروهاي انقلابي بايد در مدارس و خصوصاً دبيرستانها باشند! 🔸براي همين، کاري کم دردسر را رها کرد و به سراغ کاري پر دردسر رفت، با حقوقي کمتر! اما به تنها چيزي که فکر نميکرد ماديات بود. ميگفت: را خدا ميرساند. پول مهم است.کاري هم که براي خدا باشد برکت دارد. به هر حال براي تدريس در دو مدرسه مشغول به کار شد. دبير دبيرستان ابوريحان منطقه 14 ومعلم عربي در يکي از مدارس راهنمائي محروم منطقه 15 تهران. تدريس عربي زياد طولاني نشد. از اواسط همان سال ديگر به مدرسه راهنمائي نرفت! حتي نم يگفت که چرا به آن مدرسه نميرود! يک روز مدير مدرسه راهنمائي پيش من آمد. با من صحبت کرد و گفت: تو رو خدا، شما که برادرآقاي هادي هستيد با ايشان صحبت کنيد که برگردد مدرسه! گفتم: مگه چي شده؟! کمي مکث کرد و گفت: حقيقتش، آقا ابراهيم از جيب خودش پول ميداد به يکي از شاگردها تا هر روز زنگ اول براي کلاس نان و پنير بگيرد! 🔸آقاي نظرش اين بود که اينها بچه هاي منطقه محروم هستند. اکثراً سر کلاس گرسنه هستند. بچه گرسنه هم درس را نميفهمد. مدير ادامه داد: من با آقاي هادي برخورد کردم. گفتم: نظم مدرسه ما را به هم ريختي، در صورتي که هيچ مشکلي براي نظم مدرسه پيش نيامده بود. بعد هم سر ايشان داد زدم و گفتم: ديگه حق نداري اينجا از اين کارها را بکني. 🔸آقاي هادي از پيش ما رفت. بقيه ساعتهايش را در مدرسه ديگري پرکرد. حالا همه بچه ها و اوليا از من خواستند که ايشان را برگردانم. همه از و تدريس ايشان تعريف ميکنند. ايشان در همين مدت كم،براي بسياري از دانش آموزان بيبضاعت و يتيم مدرسه، وسائل تهيه کرده بود که حتي من هم خبر نداشتم. با ابراهيم صحبت کردم. حر ف هاي مدير مدرسه را به او گفتم. اما فايده اي نداشت. وقتش را جاي ديگري پر کرده بود. 🔸ابراهيم در دبيرستان ابوريحان، نه تنها معلم ورزش، بلکه معلمي براي اخلاق و رفتار بچه ها بود. دانش آموزان هم که از پهلوانيها و قهرمانيهاي معلم خودشان شنيده بودند شيفته او بودند. درآن زمان كه اكثر بچه هاي انقلابي به ظاهرشان اهميت نميدادند ابراهيم با ظاهري وكت وشلوار به مدرسه مي آمد. 🔸چهره زيبا و نوراني، کلامي گيرا و رفتاري صحيح،از او معلمي کامل ساخته بود.در کلاسداري بسيار# قوي بود، به موقع ميخنديد. به موقع جَذَبه داشت. زنگهاي را به حياط مدرسه مي آمد. اکثر بچه ها در كنارآقاي هادي جمع ميشدند. اولين نفر به مدرسه مي آمد و آخرين نفر خارج ميشد و هميشه در اطرافش پر از دانش آموز بود. در آن زمان که جريانات سياسي فعال شده بودند، ابراهيم بهترين محل را براي خدمت به انقلاب انتخاب کرد. 🔸فراموش نميكنم، تعدادي از بچه ها تحت تاثير گروههاي قرار گرفته بودند. يك شب آنها را به مسجد دعوت كرد. با حضور چند تن از دوستان انقلابي و مسلط به مسائل، جلسه پرسش و پاسخ راه انداخت. آن شب همه سؤالات بچه ها جواب داده شد. وقتي جلسه آن شب به پايان رسيد ساعت دو نيمه شب بود! 🔸سال تحصيلي 59 - 58 آقاي هادي به عنوان دبير انتخاب شد. هر چند که سال اول و آخر تدريس او بود.اول مهر 59 حكم استخدامي ابراهيم برای منطقه 12 آموزش و پرورش تهران صادر شد، اما به خاطر شرايط جنگ ديگر نتوانست به سر كلاس برود. درآن سال مشغوليتهاي ابراهيم بسيار زياد بود؛ تدريس در مدرسه، فعاليت در کميته، ورزش باستاني وكشتي، مسجد و مداحي در هيئت و حضور در بسياري از برنامه هاي انقلابي و...که براي انجام هر كدام از آ نها به چند نفر احتياج است! 📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم 👉 شهید 🕊🌹 شادي روح پاکش صلوات 🌹 🌷@zekrroozane 🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃